غبارزدایی از ذهن فراموشکار ایرانی/نگاهی به کتاب «سکه تقدیر»
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۱۴۴۵۳
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: «روزی روزگاری» مجموعهای تلویزیونی بهکارگردانی و نویسندگی امرالله احمدجو ساخته سال ۷۱-۱۳۷۰ است و تا امروز بهعنوان یکی از ماندگارترین آثار تلویزیون ایران شناخته میشود. داستان اینسریال، درباره راهزنی معروف به نام مرادبیگ است که خسرو شکیبایی نقش آن را ایفا کرد.
چندی پیش هم کتابی با عنوان «سکه تقدیر» نوشته نعمتالله سعیدی توسط انتشارات راهیار درباره اینسریال منتشر شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیش از این، یادداشتی به قلم فاطمه سلیمانی ازندریانی نویسنده و پژوهشگر، درباره اینکتاب (شیعهبانوی انسانساز کیست؟/نگاهی به کتاب«سکه تقدیر») در خبرگزاری مهر منتشر شد و حالا سورنا جوکار نویسنده و شاعر در نقدی، به اینکتاب پرداخته است.
مشروح متن اینیادداشت نقد، در ادامه میآید:
ضربالمثلی هست که میگوید هیچکتابی را از جلدش قضاوت نکنید. برای من هم به عنوان کسی که سابقه کتابفروشی را در کارنامهام دارم این جمله تا حدود بسیار زیادی قابل قبول بود اما تا زمانی که کتاب «سکه تقدیر» نوشته جناب نعمتالله سعیدی با موضوع تحلیل سریال محبوب «روزی روزگاری» برای مطالعه به دستم رسید.
کتابی که به من آموخت باید قدمی جلوتر بروم و هیچکتابی را حتی با عنوانش هم قضاوت نکنم. سکه تقدیر که بر اساس مبانی زیباییشناسی دینی، سریال روزی روزگاری را بررسی کرده، قرار بود چیزهای بسیاری را که در مورد اینساخته امرالله احمدجو از نظر دور مانده بود، به ما بیاموزد و آنچه را مورد غفلت واقع شده بود از پس غبار بیرون آورد.
لازم است پیش از هر صحبتی اعتراف کنم بهعنوان مخاطبی که موظف بود مطلبی در مورد کتاب سکه تقدیر بنویسد هیچ شناختی از نویسنده آن نداشتم. پس لاجرم برای آنکه بیگدار به آب نزده باشم کمی در مورد ایشان از دوستان مشترک پرسوجو و یکبار دیگر سریال مورد بحثوبررسی ایشان را از ابتدا تا انتها و البته با دقت بیشتری تماشا کردم؛ تا اگر قرار بود درباره فیلمنامه، لوکیشن، نحوه فیلمبرداری و یا هر چیز دیگری که از آن کلامی به میان آید و به هنر و سینمای دینی ارتباط داده شود، خالیالذهن و دستبسته نباشم.
در آغاز مطالعه با هر سطر و صفحهای که پیش رفتم، تصوراتم نسبت به این کتاب و آنچه در انتظار خود میپنداشتم دچار تغییر شد. چرا که به نظر میآمد موضوع کتاب به هیچعنوان، ارتباطی با سریال روزی روزگاری ندارد. شاید اغراقآمیز به نظر برسد، اما در اواسط مطالعه گاهی به جلد کتاب مراجعه میکردم تا نباشد که با بیتوجهی دچار برداشت اشتباهی شده و تصوری غلط برای خودم ساخته باشم. و پس از آن که مجدداً از نام و موضوع کتاب اطمینان حاصل میکردم باز مطالعه را ادامه میدادم. چنین است که در نتیجه لازم میدانم به مخاطبان احتمالی این سطور عرض کنم اگر به قصد بررسی فنی و منتقدانه سریال روزی روزگاری، قصد مطالعه کتاب سکهی تقدیر را دارید، کمک چندانی به شما نخواهد شد؛ چراکه این کتاب دغدغه دیگری دارد. اما نعمتالله سعیدی در این کتاب به دنبال چیست و از چه حرف میزند؟
نعمتالله سعیدی انسانی متدین، انقلابی و دغدغهمند به نظر میرسد و شاید بتوان ایشان را پدر و پیشتاز همهچیزدانانی مانند علیاکبر رائفیپور و حسنعباسی دانست. همهچیزدانانی که در مورد هر موجودی که در پهنه آفرینش، آفتاب به آن تابیده، نظری دارند و البته خود را صاحبنظر هم میدانند؛ حال با چه تخصص، سابقه و دانشی، کسی اطلاعی ندارد. اما برای آنکه چندان هم بدبین نباشیم باید گفت جناب سعیدی با اخلاف و دنبالهروهای خود تفاوتی بزرگ دارد. زیرا اگر دیگران دنبال مصادیق میروند، نعمتالله سعیدی راه سرچشمه را پیش گرفته. اگر یکی مثل من از هنر اسلامی حرف میزند، سعیدی از اسلام میگوید. اگر ما از آثار صنع دم بزنیم او از صانع میگوید.
اگر همه، جزئیات را مورد توجه قرار دهند او کلیت را مدنظر دارد. با این توضیحات باید عرض شود که مشخص است وقتی کسی چون نعمتالله سعیدی دنبال بررسی یک سریال یا فیلم سینمایی میرود، نباید از او انتظار داشت که چون مسعود فراستی در مورد موقعیت، زاویه دوربین، راوی، پلات، فیلمنامه و سایر امور فنی آن صحبت کند؛ بلکه او به دنبال تعیین نسبت آن اثر با فرهنگ اسلامی و ایرانی است. بدیهی است که نگاه ایشان به سریال روزی روزگاری نیز از این دایره خارج نیست. چه اینکه ورود نویسندهی محترم به مبحث مورد نظر با همین رویکرد است و تعداد ارجاعات ایشان به آیات و روایات، مؤید همین معناست. با این وجود باید گفت تکلیف جناب سعیدی با آنچه دنبال میکند، روشن است و این ما هستیم که باید نسبت و نوع مواجهه خود را با این نویسنده تحلیلگر روشن کنیم.
در همین رهگذر اگر بخواهیم از منظر فنی و در لباس یک منتقد سینمایی نقدی بر نظریات ایشان داشته باشیم قطع به یقین با همه گفتههای این بزرگوار نه کاملاً موافق خواهیم بود و نه تماماً مخالف. برای مثال میتوان از ایشان پرسید آیا به نظر شما لازم است که مخاطب سریال روزی روزگاری در دهه هفتاد فلسفه افلاطون خوانده باشد تا دریافت درستی از این برنامه تلوزیونی داشته باشد؟ آیا انتظار درستی است برای جامعهای که سی سال پیش در پایینترین سطح سواد فلسفی و منطقی دوران خود به سر میبرده، دانستن مفهوم کلماتی چون اگزیستانسیالیسم، سپتیسیسم، آنتیگونیست و تیموس را پیشنیاز لذت بردن از یک سریال بدانیم؟ آن هم جامعهای که عمده دلیل ایجاد ارتباطش با چنین اثری آن بود که هنوز از زندگی روستایی خود منقطع نشده و با دیدن شخصیتهای این سریال به ریشههای خود نظر داشت و خاطرات زندگی پیشاشهرنشینی را یادآوری میکرد.
پس باید گفت هرگز نمیتوان برداشتهای شخصی خود را که بر مبنای ذهنیات قبلی ماست، قطعیات ذهنی دیگران دانسته و معتقد باشیم که قطعا تمام آنچه ما میگوییم نعل به نعل همان است که هنگام ساخت در ذهن کارگردان و نویسنده بوده و ما به تمامی و درستی، مقصود او را دریافتهایم. و این اتفاقی است که در معدود مواردی که جناب نویسنده در مورد سریال روزی روزگاری صحبت میکند رخ داده. چنان که هنگام مطالعه کتاب تصور میشود یا نویسنده سکه تقدیر امرالله احمدجو بوده یا کارگردان روزی روزگاری، نعمتالله سعیدی. برای مثال در جایی از کتاب، استاد بزرگوارمان آقای سعیدی به تفاوت نگرانیهای حسامبیگ و مرادبیگ برای پسوند نام خود اشاره دارند و دغدغه حسامبیگ را تقبیح، اما نگرانی مرادبیگ را از جا افتادن واژه (بیگ) از دنباله نامش دغدغهای عزتمندانه و شریف میداند؛ حال آنکه در واقع تفاوتی در میان برخورد این دو راهزن با کسانی که نامشان را کامل ادا نمیکنند وجود ندارد؛ ای بسا مراد رفتار نامعقولانهتری دارد. یا در جای دیگری آوردهاند که مؤمن دنبال شهرت نیست اما در صفحات دیگری مرادبیگ را شخصی اهل حماسه و طالب نامنیک معرفی میکند و چنین به او وزن میدهد.
خلاصه اینکه اگر بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم طبیعتاً به نکات بسیاری برای مجادله میتوان دست انداخت. چه اینکه حتی در بهترین اشاره ایشان به اوج و حضیض میان دو شخصیت نسیم و بسیم که از نظر ایشان به عنوان نماد خیر و شر در داستان آمدهاند -که البته اشارهای بسیار موشکافانه و دقیق است- هم میشود تشکیک ایجاد کرد. نیز میتوان به نشانه تأیید تشدیدی بر بیانات ایشان گذاشت و همچنان که ایشان نسیمبیگ را نماد خیر و برادرش را نماد شر میداند ما هم در موافقت اضافه کنیم که بله! نظر شما درست است. حتی کارگردان با هوشمندی تمام تفاوت این دو برادر یا همان خیر و شر را نه فقط در اعمال و نام آنها بلکه در کمتر از آن و فقط در یک نقطه در اسمشان قرار داده که با جابهجا کردن آن یک نقطه میشود یک نفر را نسیم عاقبت بخیر دانست و با پایین آوردن همان نقطه او را بسیم عاقبت به شر قلمداد کرد. چنان که شاعر روزگارمان فاضل نظری سروده: یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست/ از نقطهای بترس که شیطانیات کنند. اما همانطور که گفته آمد به همین نکته هم میتوان طرح اشکال کرد و گفت طبق هیچ قانون و دینی، شخصی که فاقد قوای عقلی سالم است در مورد رفتارهای خود مورد موأخذه طبیعی و مساوی با عقلا قرار نمیگیرد و بسیمبیگ نیز که فردی سبکعقل است با این دید نمیتواند نماد پلیدی باشد که البته در قرآن شریف نیز آمده: لا یکلفالله نفسا الی وسعها.
در نهایت اینکه تا شب برجا و شمع برپاست، میتوانیم با هم از این دست موارد را از لابهلای سطور سکه تقدیر بیرون بیاوریم و به مناظره و مباحثه گذاشته و گفتههای یکدیگر را نفی و تأیید کنیم. البته ناگفته نماند در اکثر موارد آنچه جناب سعیدی در نوشتههای خود در باب شخصیتها و اعمال و جایگاه آنان میفرمایند کاملاً صحیح و قابل دفاع است اما تمام حرف، این است که آیا خود کارگردان نیز به چنین مواردی نظر داشته یا خیر؟ یا این که اساساً جناب سعیدی کتاب خود را برای کدام گروه از مخاطبان نوشته؟ آیا قرار است منتقدان سکه تقدیر را بخوانند یا تماشاگران سریال روزی روزگاری در دهه هفتاد با همان سواد پایین؟ قصد ادامه بحث را به این شکل ندارم و مایلم از اتفاقات جدیتر و مهمتری در باب کتاب سکه تقدیر و نویسنده آن صحبت کنیم.
جناب سعیدی در یک کلام، یک منتقد است. منتقدی با ادبیات بیاعصاب، اما دوست داشتنی که دست، پیش آورده و گریبان هرکه و هرچه را که قصد دارد ما را به نام روشنفکری غربی از پایبستهای فرهنگی و فکری اصیل خودمان دور کند محکم گرفته تا به پای میز مناظره بکشاند.
اگر کتاب سکه تقدیر را بخوانید، نویسنده آن را خطیبی خواهید دید که گویا به دنبال منبری میگردد تا تفکرات و فلسفه خود را به گوش مخاطبان برساند؛ آنچنان که گاهی فراموش میکند در جلد کتاب قول داده از چهچیزی صحبت کند. و به همین دلیل گاهی که از عمق دغدغههای خود برای نفس گرفتن به سطح میآید گریزی هم به سریال «روزی روزگاری» زده، شاهد مثالی از رفتار و گفتار شخصیتهای آن برای تأیید بیانات خود ارائه میدهد و دوباره به عمق تفکراتش فرو میرود.
پس گفتنی است ایشان دلبستگی چندانی به نمونه مورد مثال خود ندارد و هر سریال یا فیلم سینمایی ایرانی دیگری نیز میتوانست ابزار ایشان باشد که الیماشاالله در تولیدات ایرانی نمونه برای آن موجود است. البته با اینکه سریال «روزی روزگاری» به لحاظ هویتی و ساختاری همچنان یکی از محکمترین و قویترین سریالهای ایرانی است، موافقیم و تقریباً کسی -حتی خالق آن در تجربههای بعدی خود- نتوانست موفقیت آن را تجربه یا تکرار کند و اگر در این مجال، آن را با آثار دیگران مقایسه نمیکنیم به این دلیل آست که جناب سعیدی نیز چندان به این مورد نپرداخته و خیلی زود از آن عبور کرده. پس ما هم در این موقف نمیمانیم و به اصل ماجرا که صحبت از گفتمان بسیار شریف و بهجای آقای سعیدی، که همان به چالش کشیدن فلسفه غربی است بازمیگردیم. برای بنده، هرکسی با هر نوع دستهبندی که در برابر مظاهر غربی قد علم کند و دست به پرسشگری بزند قابل احترام و دوست داشتنی است.
آقای سعیدی نیز پس از این کتاب، برای من در دسته همین افراد قرار گرفت. در روزگار معاصر و البته در جامعه ترسو و خود کمبینِ امروزین ما، تقریباً جگر شیر میخواهد بتوانیم به تراوشات و تولیدات جهان غرب بگوییم بالای چشمت ابرویی هم موجود است. آن هم نه از ترس غربیها، بلکه از خوف روشنفکران داخلی. روشنفکرانی که معلوم نیست چرا برای هر ناچیزی که ایرانی و البته اسلامی نباشد تا کمر خم میشوند و حتی حاضر نیستند درباره واقعیت و حقیقت آن لحظهای تأمل کنند. باری در این شرایط است که ارزش کار کسی مانند نعمتالله سعیدی مشخص میشود که تلاش دارد با قبول دشواریهای راه، با مثالهایی از فرهنگ خودمان به ذهن فراموشکار ایرانی یادآوری کند آنچه از خانه همسایه به مشام میرسد بوی کباب نیست.
در این کتاب نیز بارها و بارها به مواردی بهعنوان شاهد اشاره کرده که یادآوری طرح یکسانسازی کلاه و لباس در دورهی پهلوی اول یا تفاوت مشی و منش قهرمانان در آثار و فرهنگ ایرانی و نمونههای غربی، بسیار بهجا و درست است و در پس این موارد، همواره تلاش میکند تا به سهم خود و در حد توان جامعه و تفکر ایرانی را به سمت آبشخوری که از آن برآمده برگرداند؛ آنچنان که در قسمتی از کتاب در جملهای بسیار ارزشمند و قابل تأمل که بهعنوان سطر پایانی این نوشتار تکرار میشود، آورده است: «مشکل این نیست که احتمال دارد ما چندسال دیگر انگلیسی حرف بزنیم، بلکه خطر اینجاست که انگلیسی هم فکر کنیم.»
کد خبر 5024518 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: خسرو شکیبایی انتشارات راه یار نقد کتاب تازه های نشر معرفی کتاب گردشگری انتشارات سروش ترجمه ادبیات جهان کتاب و کتابخوانی رایزنی فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ویروس کرونا جایزه ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انتشارات علمی و فرهنگی تجدید چاپ سریال روزی روزگاری نعمت الله سعیدی جناب سعیدی کتاب سکه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۱۴۴۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
داستان تیتراژ سریال«دلیران تنگستان»/ وقتی موسیقی ایرانی محترم است
دریافت 46 MB
خبرگزاری مهر-گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حسابشده پیش روی مخاطبان قرار میگیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که بهصورت هفتگی میتوانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آن را دنبال کنید.
در صدوچهاردهمین شماره از این روایت رسانهای به سراغ موسیقی متن و تیتراژ سریال ماندگار «دلیران تنگستان» به آهنگسازی احمد پژمان و همراهی علی رهبری رفتیم که در آن روزگار توانست ارایه دهنده گونه ای از موسیقی متن و تیتراژی در سریال های تلویزیونی باشد که به واسطه توانمندی های احمد پژمان در حوزه آهنگسازی و همچنین همراهی هنرمند دارای اعتباری چون علی رهبری می تواند همچنان به عنوان یک کارگاه آموزشی در حوزه آهنگسازی مورد توجه هنرجویان و علاقه مندان این حوزه قرار گیرد. مسیری که با همراهی تعدادی از نوازندگان حرفه ای و بومی منطقه جنوب به نوعی ساختارشکنی کرده و توانست قدرت و خلاقیت یک آهنگساز مستقل و درجه یک چون احمد پژمان را به مخاطبان معرفی کند.
سریال تلویزیونی «دلیران تنگستان» مجموعه ای تلویزیونی به نویسندگی و کارگردانی همایون شهنواز است که طی سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲ ساخته و اولین بار در سال ۱۳۵۳ پیش روی مخاطبان قرار گرفت و بعدها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در همان سال های اولیه انقلاب مجددا به نمایش درآمد. مسیری که بعد از پخش سری اول آن نزدیک به بیست مرتبه در سال های مختلف از شبکه های تلویزیون پخش و موجب شد تا این سریال از حیث مرتبه تکرار پخش آن نیز جزو رکورداران محسوب شود.
محور داستانی سریال هم متمرکز بر معرفی رییس علی دلواری یکی مفاخر ملی ایران در دفاع از خاک میهن است؛ آن زمان که انگلیس به بهانه محاصره هرات، به جنوب ایران حمله کرد. در این مسیر شخصی به نام احمد تنگستانی از فعالان جنبش جنوب ایران در مقابل انگلیس به همراه ۳۰۰ نیروی دلاور، در قلعه ای ویران به دفاع از ایران می پردازند. البته در این مبارزه ۲ انگلیسی به دست مردم قطعه قطعه می شوند و دولت انگلیس به خونخواهی از آن ها از آب و خشکی به جنوب کشورمان حمله می کند. در این اثنا رییس علی دلواری مردم دلوار و تنگستان را مسلح و همراه با آن ها به دفاع از خاک میهن در مقابل تجاوز بیگانگان می پردازد.
مجموعه تلویزیونی «دلیران تنگستان» برداشتی آزاد از کتاب «دلیران تنگستانی» به نویسندگی محمدحسین رکن زاده آدمیت است که همایون شهنواز علاوه بر استفاده این منبع، از آثار پژوهشی و تاریخی دیگری برای نگارش فیلمنامه بهره مند شده بود. شرایطی که موجب شد این سریال ۲ بخش تاریخی دوره مبارزات احمد تنگستانی و مبارزه رییس علی دلواری را برای مخاطبان به تصویر بکشد. مسیری که به دلیل عدم استفاده از لهجه بومی برای گویش بازیگران و استفاده از دوبله در آن دوران موجب انتفاداتی هم شد اما یکی از منابعی است که توانست بخشی از یک دوره تاریخی ایران را به تصویر بکشد.
سریال «دلیران تنگستان» در چهارده قسمت طی ۲ سال ساخته شد و یک گروه ۵۰۰ نفری در بوشهر، تنگستان، اهرم، چغادک، تنگک، بندرسیراف، ده سولقان، شیراز و تهران پروژه را به سرانجام رساندند. پروژه ای که پخش آن در آن دوران به دلیل فقدان سیستم پخش رنگی به صورت سیاه و سفید پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
محمود جوهری در نقش رییس علی دلواری، شهروز رامتین در خالو حسین دشتی، غلامحسین لطفی در نقش حاج یوسف، کاوه مخبری در نقش احمد تنگستانی، علی اکبر مهدوی فر در نقش باقرخان، منوچهر فرید در نقش موقرالدوله، اسماعیل داورفر در نقش سید محمدرضا کازرونی، هادی اسلامی در نقش نمازگزار، حمید طاعتی در نقش سید مهدی بهبهانی، کامران نوزاد در نقش شیخ حسین خان، نعمت الله گرجی در نقش دریابیگی، محمد ابهری در نقش میرزاعلی کازرونی، منوچهر آذر در نقش واسموس، قاسم سیف در نقش بالیوز، منوچهر حامدی در نقش سلطان اخگر و حسین محجوب در نقش سید محمد دکتر هنرمندانی بودند که در این اثر به عنوان بازیگر حضور داشتند.
اما از ارایه اطلاعات تاریخی و شناسنامه ای این اثر تاریخی که بگذریم، این موسیقی متن و تیتراژ سریال است که به دلیل حضور هنرمندان تمام عیاری چون احمد پژمان و علی رهبری به عنوان آهنگساز توانسته بر کیفیت موسیقایی اثر ارزش ۲ چندانی بخشیده و این موسیقی را تبدیل به خاطره ای ماندگار برای مخاطبانش کند. مسیری که به دلیل ساختار موسیقی تیتراژ چه به لحاظ بصری و چه موسیقایی اش می تواند به عنوان اثری پیشگام در حوزه موسیقی تیتراژها معرفی شود.
آن هنگام قبل از آغاز سریال و در تیتراژ که با ملودی ملهم از هم جواری سازهای جهانی و سازهای بومی ایران به ویژه منطقه جنوب تلفیق شده و به گوش شنیداری مخاطب می رسد، مجموعه تصاویری نیز در قالب انیمیشن به بیننده با مفهومی خاص ارایه می شود. نخل هایی که تبدیل به اسب سوارانی سلاح به دست می شوند و در قالب یک تایپوگرافی که در آن دوران خلاقیتی کم نظیر به حساب می آمد، سریال «دلیران تنگستان» به مخاطب معرفی میشود. تصاویری که با همراهی موسیقی حماسی طراحی شده توسط گروه آهنگسازی با نواهای محلی جنوب کشور به ویژه سنج و دمام توازن گوش نوازی را طراحی کردند که بی تردید در آن سال ها توانست به عنوان یکی از پیشگام ترین موسیقی تیتراژها معرفی شود.
حماسه حق پرست از فعالان موسیقی منطقه بوشهر چندی پیش درباره موسیقی تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» گفته بود: از آن تک یاختهای که در تیتراژ شروع میکند به رشد و تبدیل میشود به آن اسبسوار تنگستانی، شما ببینید آهنگساز به چه شکل از آن بوق ماندگار استفاده کرده و بعد چه استفاده به جایی در ارکستراسیون و سازبندی از سنج انجام می دهد. این یعنی استادانهترین وجه ممکن برای بهکارگیری بوق و سنج و تمپویی که رفته رفته دمام را زیاد و این روند هم همراه با شروع سریال انجام می شود. به هر صورت یک سری عوامل دست به دست هم دادند تا توانستند یک موسیقی ماندگار بسازند. کما اینکه آقای شهنواز در موسیقی «شاه خاموش» هم به همین استقلال موسیقایی میرسد. ضمن اینکه احمد پژمان و علی رهبری وقتی کنار هم قرار گرفتند توانستند این موسیقی را خلق کنند.
این پژوهشگر و نوازنده موسیقی ایرانی در یادداشت دیگری که به همین مناسبت در رسانه ها منتشر کرد، نوشته بود: «همه بوشهر و بی شک کشور حتی، سریال جاودانه «دلیران تنگستان» ساخته همایون شهنواز را همواره و همیشه به خاطر دارند و هر بار که مجدداً این سریال پخش می شود، علاقه مندی به روایتِ تاریخی و بازیِ بازیگران تو را به تماشا وامی کشاند. در این بین اما موسیقی تیتراژ حکایت خود را دارد! صدای آغازین؛ بوق! کشش و امتداد! صفیر مبارزه و استقامتِ این اقلیم و جغرافیا! درآمیختگی کوبش! شروع و اوج! تو گویی تپش مردمان این خطه جنوبی است تا نبض تند خود به رخ استعمار بریتانیا بکشاند! اما عوامل و عناصر موسیقاییِ احمد پژمان چنان نقش تاثیرگذار خود را در ساختار و شاکله یک مجموعه تلویزیونی ایفا نموده چه اگر موسیقی سریال شنیده شود، ناخودآگاه ذهن مخاطب را به یاد «دلیران تنگستان» آورده که خود شاخصه یک اثر ماندگار هنری است که اندیشه و نگاه فنی به همراه خاطره سازی با گرایش مردم شناختی را درون خود جای داده است. شاهنامه خوانی و نوحه با صدای زنده یاد جهانبخش کردی زاده از دیگر موارد و انتخاب شایسته موسیقی سریال می باشد که با نگاه و روحیه جنوبی آهنگساز شاید البته بی ارتباط نباشد.»
هوشنگ جاوید از پژوهشگران صاحب نام موسیقی نواحی ایران هم چندی پیش بود که در یکی از گفتوگوهای رسانه ای خود درباره موسیقی تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» گفته بود: من در شیراز از استاد احمد پژمان پرسیدم «شما که غرب درس خواندی، موسیقی غربی و ارکسترها را هم خوب میشناسی، چه شد که رفتی در تیتراژ سنج و دمام بوشهری را استفاده کردی؟». گفت «فکر نکن ساده بوده. برای من کلی سمفونی آوردند. تهیهکننده و حتی مدیر تلویزیون وقت گفتند که میخواهیم یک چیزی مثل این سمفونیها باشد». واقعاً از بالا فشار بوده. گفت «ولی هرچه اینها را گوش کردم دیدم به درد نمیخورند. یک نفر یک نوار آورد، گفت این سنج و دمام خودمان است شاید به دردت بخورد. تا گوش کردم گفتم همینه. موسیقی روی این فیلم باید این باشد». تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» که شروع میشود چقدر قشنگ است! خب این آدمی که خارج رفته بود نمیشد قبول کند چنان چیزی بسازد؟ واقعاً فکر و اندیشه و آن ایراندوستی و فهم بالایی که در استاد پژمان وجود دارد خیلی قشنگ تعهد ایرانی را نسبت به موسیقی نشان میدهد. این سریال هر جا برود موسیقیاش تأثیرگذار است. چون میدانند مال همانجاست و هویت دارد.
احمد پژمان که به دلیل خلق بسیاری از آثار ماندگار و دارای کیفیت در حوزه های آهنگسازی و پژوهش همواره به عنوان یکی از مهم ترین و جریان ساز ترین هنرمندان عرصه موسیقی ایران معرفی شده هم در یکی از معدود گفتوگوهایش بود که درباره ساختار موسیقایی آثارش توضیح داده بود: آهنگسازی که موسیقی میهن خود را نداند نمی تواند آهنگساز خوبی باشد و آهنگسازی عاریتی می شود که نظیرش در دنیا فراوان است و ارزشی هم ندارد. من همیشه به موسیقی ایرانی فکر می کنم، زیرا بنای موسیقی من ایرانی است؛ موتیف و بعضی تمها ایرانی است، ولی هارمونی من صددرصد صدای ایرانی نمی دهد؛ چون خود هارمونی اساسا یک مقوله غربی است و ارکستر هم طبعا صدای ایرانی ندارد؛ چراکه سازها ایرانی نیستند. اما همیشه کوشیدهام رنگ و حالت ایرانی را در آثار خود حفظ کنم و معتقدم آهنگسازان ما باید بیشتر به سنتهای موسیقی خودمان متکی باشند و نباید به دنبال موتیفهای غربی بروند.
وی درباره خلق موسیقی سریال «دلیران تنگستان» هم گفته بود: روی یک نوار سونی ۹۰ دقیقهای روزانه سنج و دمام گوش میکردم، از این طریق با آقای کردیزاده آشنا میشوم و حاصل این ارتباط میشود ضبط موسیقی سریال «دلیران تنگستان» که با همراهی عدهای از اهالی بوشهر در رادیو و تلویزیون شیراز انجام شده است.
به هر ترتیب موسیقی متن و تیتراژ سریال «دلیران تنگستان» از جمله آثار موسیقایی است که توانسته بخشی از توانمندی های ۲ آهنگساز مطرح و جریان موسیقی کشورمان را به مخاطبان معرفی کند. مسیری که طی سال های اخیر اگرچه در حوزه کیفیت می تواند با دقت و تحلیل بیشتری مورد توجه قرار گیرد اما دربرگیرنده ابعاد مثبت و ارزشمندی است که توجه و عنایت بیشتر به بزرگان موسیقی این سرزمین را ۲ چندان می کند.
کد خبر 6088293 علیرضا سعیدی