Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-04-27@04:13:25 GMT

بزرگ ترین میراث بر باد رفته یک نسل

تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۳۴۷۱۲

بزرگ ترین میراث بر باد رفته یک نسل

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: از نظر نسل پیش از دو جنگ نیمه اول قرن بیستم، بحران های امروز نسبتا عادی به نظر می آیند. آنها شاهد چیزهایی بسیار بدتر از این بوده اند: دو مورد از خونبارترین جنگ های تاریخ بشر، بیکاری و تهیدستی گسترده و ناشی رکود بزرگ (که هنوز هم رکودهای قرن حاضر را تحت الشعاع خود قرار می دهد) و تهدیدات بسیار جدی تری که به شکل کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی، فاشیسم و سوسیالیسم ناسیونال هیتلر متوجه دمکراسی بوده اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


با این وجود حل معضلات امروزی می تواند دشوارتر از گذشته باشد، چرا که اکثر این مشکلات باید از طریق حاکمیت جهانی حل و فصل شوند که اصلا در وضعیت مطلوبی قرار ندارد. درست است که جهانی سازی در افزایش نابرابری و بی ثبات کردن اقتصادهای ملی در اوایل قرن بیستم نقش داشته و رکود بزرگ  عمدتا یک بحران سیستماتیک بود، اما منشا آن به ایالات متحده برمی گشت که از طریق بازارهای بین المللی بر اکثر کشورهای دیگر اثر گذاشت. اما در نهایت مشکلات بنیادینی که نسل بین دو جنگ لازم بود اصلاح کند، در سطح دولت ملت ها بود.

سیاستگذاران در آن زمان فهمیده بودند که بی ثباتی اقتصاد کلان، اقتصادهای بازار مقررات زدایی شده و نابرابری های فزاینده، دلایل عمده مشکلات آنها بودند. آنها با تجربه کردن درمان های نهادی و فرموله کردن ایده های جدید، شالوده ای را برای دولت رفاه سوسیال دمکرات بنا نهادند. به این ترتیب مدیریت اقتصاد کلان، مالیات گیری و بازتوزیع مترقی، قوانین حداقل دستمزدها، مقررات ایمنی در محل کار، بیمه های درمانی و مزایای بیکاری فراهم شده از سوی دولت و یک تور ایمنی اجتماعی برای محروم ترین ها به یک هنجار تبدیل شد.
دولت رفاه مدرن اولین بار در اسکاندیناوی و شایان ذکرتر از همه در سوئد و به دنبال اولین پیروزی انتخاباتی حزب کارگران در سال 1932 شکل گرفت و سپس در گزارش بیوریج سال 1942 انگلیس دنبال گردید که با این که جنگ جهانی دوم همچنان در جریان بود، یک چهارچوب نهادی جامع را ارائه می داد. در ده سال بعدی، نمونه های مشابهی در سطح قاره اروپا به وجود آمد. در هر مورد سیاست های پیشنهاد شده  کاملا در درون گستره دولت های ملی تهیه شده بود و می توانست به شکلی طراحی شده باشد که دمکراسی را تقویت کند و نیروهای سیاسی را که  به دو جنگ جهانی منجر شده بودند به حاشیه براند.
البته  الزام حفظ صلح از مرزهای ملی فراتر می رفت؛ اما این پروژه با تضمین ثبات اقتصاد کلان و تقسیم رفاه در سطح ملی آغاز شد. همانطور که امانوئل کانت در سال 1795 پیش بینی کرده بود، دمکراسی قدرتمند در داخل کشور، می تواند به منشا همکاری در خارج از کشور تبدیل شود.

اما رهبران پس از جنگ امیدهای خود را به چیزی بیش از فرضیه کانت پیوند زدند. در اروپا آنها نهادهای فراملی جدیدی را ایجاد کردند که با  «جامعه زغال سنگ و فولاد اروپایی» آغاز شد که در قالب معاهده سال 1951 پاریس تشکیل گردید. این ترتیبات به شکلی استنثنایی جواب داد و طی چهار دهه شکوفایی دمکراتیک، صلح بین المللی، ثبات اقتصاد کلان و رفاه گسترده تقویت شد. تا پیش از آن هیچگاه  با چنان سرعتی آن اندازه از کشورها از چنان رشد اقتصادی با منافع گسترده مشترک و  همزمان  بهره مند نشده بودند.
مسئله امروز این است که آیا این دستاورد درخشان پس از جنگ را می توان تکرار کرد. آیا  همه گیری کرونا زنگ بیدار باشی خواهد بود که دولت های دمکراتیک را برانگیزد تا قرارداد اجتماعی نوینی را برای قرن بیست و یکم تدوین کنند؟ بله، اما فقط در صورتی که ماهیت جهانی بحران های امروز– نه فقط کووید19 بلکه تغییرات اقلیمی، تهدید جنگ اتمی و دیگر خطرات مشترک- را درک کنند.
در مورد تغییرات اقلیمی، راه حل های ملی آشکارا معلوم شده که در این مقطع ناکافی هستند. با دورنمای تهدید اتمی، با توجه به اینکه این طبقه بندی از خطر موجودیتی در نتیجه «مدرن کردن» و بسط زرادخانه های اتمی موجود که هم اکنون در جریان است هر روز بیشتر تشدید می شود، این وضعیت حتی ممکن است وخیم تر شود.
بعلاوه بسیاری از مشکلات دیگر که به نظر ملی به نظر می رسند، در نهایت جهانی هستند. مثلا در نظر بگیرید که نابرابری سه دلیل اصلی دارد که جهانی سازی، خودکارسازی و قدرت فزاینده عدم توازن بین سرمایه و نیروی کار هستند.

جهانی سازی نیز در این مشکل نقش داشته، به این دلیل که قواعد آن به سود مالکان کسب و کارها، سرمایه مالی و کارگران با مهارت بالا نوشته شده تا تمام طرف های دیگر. مثلا محصولاتی که نیروی کار زیادی می برند را می توان در کشورهایی تولید کرد که  ترتیبات چانه زنی جمعی در آنها ضعیف است یا اصولا وجود ندارد، مثل سرکوب دستمزدها به شکل  سیستماتیک. هیچ کشوری به تنهایی قوانینی را اجازه این به خارج از کشور منتقل شدن تولید و سرمایه را می دهد در کنترل خود ندارد و اکثرا گزینه منزوی کردن خود از جهانی سازی را ندارند.
به همین ترتیب اگرچه دولت های ملی می توانند از طریق سیاست های مالیاتی و مقرراتی بر خودکارسازی اثر بگذارند، اما در نهایت کنترل آنها محدود است. اگر دولت چین یا آمریکا بر شرکت های چند ملیتی فشار بیاورند تا فناوری های نظارتی قدرتمندتری را تولید کنند و اگر اولویت های شرکت های بزرگ فناوری در جایگزین کردن لجام گسیخته الگوریتم ها با کارگران انسانی باشد، این گرایش ها مسیر کل جهان را تعیین خواهند کرد. در حالی که تمایل نسبت به خودکارسازی جایگزین نیروی کار تاکنون هزینه های کلانی را متوجه کارگران اقتصادهای پیشرفته کرده است، این خودکارسازی این تهدید را در خود دارد که حتی رنج و فشار بزرگ تری را متوجه کشورهای در حال توسعه کند که نیروی کار فراوان، اصلی ترین نهاده تولید آنها به شمار می رود.
سرانجام وقتی تهدید مدام فرار سرمایه، دست های سیاستگذاران ملی را بسته است، راه های بسیار کمی برای کارگران وجود دارد تا قدرت چانه زنی خود را اعاده کنند. حتی اگر دولت های ملی بخواهند مالیات ها بر سرمایه را فراتر از سطوح  اندک فعلی  افزایش دهند،  بیشتر درآمدهایی که امید آن را دارند، ممکن است از طریق حقه های حسابرسی و بهشت های مالیاتی فراساحلی، به سمت جایی دیگر هدایت شود.
دنی رودریک از دانشگاه هاروارد گفته است که محدود کردن جهانی سازی اقتصاد می تواند فضای بیشتری را برای سیاست های ملی اقتصاد کلان ملی به وجود آورد. اما  کاستن از جهانی سازی حجم مشکلات جهانی را کاهش نخواهد داد. در زمینه تغییرات اقلیمی، تهدید اتمی و بسیار مسائل دیگر، هیچ گزینه دیگری جز فرموله کردن راه حل های جهانی از طریق نهادهای چند جانبه وجود ندارد.

تجربه اروپای پس از جنگ نشان می دهد که برای ایجاد نهادهای کارآمد، باید دورنمایی مشترک وجود داشته باشد. اما این دقیقا همان چیزی است که جامعه بین المللی هم اکنون فاقد آن است. برای وخامت بیشتر اوضاع، نهادهای چند ملیتی که هم اکنون تضعیف شده اند، با توجه به اینکه نحوه تخصیص واکسن های کووید19 بستگی به گسل های موجود بین کشورها و مناطق دارد، در آینده نزدیک این نهادها احتمالا حتی بیشتر هم آسیب خواهند دید.
ما می توانستیم از قصورهای حاکمیتی که ما را به این نقطه رسانده اجتناب کنیم. با وجود هشدارهای فراوان موجود هنوز هم باید چالش های جهانی را که در انتظار ماست جدی بگیریم، حال آماده کردن خود برای آنها به جای خود. شاید نسل پیش از دو جنگ جهانی از مشکلات فعلی ما مایوس شده باشند، ولی هیچ تردیدی وجود ندارد که این نسل نیز از هرج و مرجی که ما به دست خودمان به وجود آورده ایم متاثر خواهد شد.
نویسنده: دوران آسموگلو (Daron Acemoglu) استاد اقتصاد در ام آی تی
منبع: https://b2n.ir/769598

انتهای پیام. 

منبع: فارس

کلیدواژه: تغییرات اقلیمی جنگ دولت بحران اقتصاد کلان جهانی سازی نیروی کار دو جنگ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۳۴۷۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چه کشورهایی در گذشته جزئی از خاک ایران بوده‌اند؟

سرزمین‌های کنونی ایران تنها ۳۰ درصد از آن چه که ایران بزرگ بوده است هستند. امپراطوری بزرگ ایران قدیم شامل این محدوده‌ها می‌شد: آران و شروان، ارمنستان، گرجستان، داغستان، اوستیای شمالی، چچن، اینگوش، هرات و افغانستان، بخش‌هایی از بلوچستان و مکران، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، بخش‌های ضمیمه شده به قزاقستان، بخش‌های ضمیمه شده به قرقیزستان، امارات، بحرین، قطر و عمان. در ادامه این مطلب می‌توانید اطلاعات کاملی را در زمینه چگونگی و زمان جدا شدن این بخش‌ها از امپراطوری ایران بزرگ را کسب کنید. 

تجزیه ایران بزرگ در قرارداد گلستان

در تاریخ ۲۰ مهرماه ۱۱۹۲ هجری شمسی معادل ۱۲ اکتبر ۱۸۱۳ میلادی، کشور ایران سخت درگیر یک جنگ طولانی و فرسایشی با روس‌ها بود. قرارداد گلستان نیز در دوران زمان فتحعلی شاه قاجار در همین زمان به واسطه خسارات جنگ و قتل عام مردم و سربازان و روس‌ها به ایران تحمیل شد. طبق معاهده گلستان، چهارده ایالت قفقاز، از دیگر سرزمین‌های مشترک جدا افتاده و به روسیه تزاری واگذار شد.

ایالت‌ها و ولایت های چهارده گانه‌ای که در معاهده گلستان از ایران بزرگ جدا شدند عبارتند از: ایالت گنجه و قره‌باغ، ولایت های شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، داغستان و گرجستان، محال شوره گل، آچوق باشی، گروزیه، منگریل و آبخاز. علاوه بر این ولایت ها، بخشی از سرزمین تالش نیز به تصرف روس‌ها درآمد و در راستای همین واگذاری نیز متاسفانه حاکمیت ۱۰۰ درصدی ایران روی آب‌های دریای خزر خدشه دار شد.

قرارداد ترکمان چای

ترکمان چای یکی از ننگین‌ترین معاهده‌هایی ست که در آن بخش‌های مهمی از امپراطوری ایران بزرگ از این سرزمین جدا شد. این قرارداد پایان حاکمیت ایران بر قفقاز بود. ۱۳ سال پس از پایان جنگ ۱۰ ساله روسیه تزاری با ایران به واسطه قرارداد گلستان، جنگ بین این دو کشور مجددا در حالی که فتحعلی شاه قاجار همچنان بر مسند قدرت تکیه زده بود آغاز شد. دوره دوم جنگ‌های ایران و روسیه از در واقع چکیده همان جنگ اول بود، اما این بار روس‌ها با قاطعیت بیشتری پیروز شدند. با رسیدن روس‌ها به تبریز، فتحعلی شاه قاجار از ورود لشکریان به تهران ترسید و به همین دلیل مجددا در تاریخ یکم اسفندماه ۱۲۰۶ هجری شمسی معادل ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی، پای میز مذاکره نشست.

فتحعلی شاه قاجار از روس‌ها تقاضای صلح آنی کرد و معاهده ننگین ترکمانچای پایانی بر این جنگ‌ها بود. طبق مفاد این قرارداد، سه ایالت دیگر قفقاز یعنی ایروان، نخجوان و بخش های دیگری از تالش زیر سلطۀ روسیه تزاری قرار گرفت. حاکمیت ایران بر دریای مازندران حتی از پیش هم محدودتر شد و مردم ایران ناچارا کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی) را پذیرفتند و به این شکل بخش‌های مهم و حیاتی دیگری از ایران بزرگ نیز مجددا جدا شده و به دست روس‌ها افتاد.

عهدنامه زهاب

عهدنامه زهاب یا عهدنامه قصر شیرین توافقی است که میان صفویان ایران و امپراتوری عثمانی در ۱۷ می ۱۶۳۹ میلادی در شهر قصر شیرین امضا شد و به واسطه این قرارداد، ترکیه نیز از ایران بزرگ جدا شد. در آن زمان پس از جنگ چالداران عهدنامه‌ی بین المللی ذهاب یا عهدنامه قصر شیرین توسط امپراطوری صفوی و عثمانی امضا گردید. می‌توان گفت که این عهدنامه تقریبا به جنگ‌های ۱۵۰ ساله ایران و ترکیه پایان بخشید.

 این پیمان با شرط پیوستن ایروان در قفقاز جنوبی به ایران و پیوستن تمام سرزمین‌های میان رودان (دربرگیرنده بغداد) به عثمانی انجام گرفت. با این حال این پیمان‌نامه پایان اختلافات مرزی میان ایران و عثمانی نبود. البته نشانه گذاری دقیق مرز‌های این دو کشور در زمان تأسیس جمهوری ترکیه (پس از جنگ جهانی اول و از میان رفتن امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۱۸) میان سه کشور ایران، ترکیه و عراق صورت گرفت.

قرارداد پاریس و تجزیه هرات از ایران بزرگ

در سال ۱۸۵۷ میلادی و در زمان محمدشاه قاجار، ایران و انگلیس در حال جنگی سخت بر سر مالکیت هرات بودند. نیرو‌های انگلیس با تصرف بخشی از شهر‌های جنوبی ایران مانند بنادر خرمشهر و بوشهر و جزایر جنوب در خلیج فارس، محمدشاه قاجار را مجبور به مذاکره کرند. بر طبق معاهده ننگین پاریس که توسط فرخ خان غفاری پذیرفته شد، ایران از ادعای خود بر هرات چشم پوشی کرد و هرات در ۱۸۶۳ به افغانستان ملحق شد. در راستای همین پیمان، ایران موجودیت کشوری به نام افغانستان را نیز به رسمیت شناخت. براساس این معاهده ایرانیان پذیرفتند که سپاه خود را از هرات خارج کنند، در هنگام بازگشت سفیر انگلیس به ایران از او عذرخواهی کنند و یک قرارداد تجاری استعماری را نیز بپذیرند.

با این قرارداد رسما گردن ملت ایران زیر تیغ انگلیس‌ها قرار گرفت. همچنین ایران متعهد شد در راستای قراردا پاریس، چند امتیاز سرزمینی به سلطان مسقط که در آن زمان متحده انگلیس بشمار می‌آمد بدهد. انگلستان نیز متعهد شد که دیگر مخالفان شاه را در سفارت خود پناه ندهد. این چنین شد با این قرارداد ننگین، هرات نیز از امپراطوری ایران بزرگ جدا شد.

جریان تجزیه مکران و بلوچستان‌

پس از شکست ایران در جنگ‌های قفقاز و همچنین آشوب هرات و جدا شدن سرزمین‌های متعدد از ایران بزرگ، نا آرامی هایی درمناطق مکران و بلوچستان ایجاد شد. امام محمدشاه قاجار در آن زمان توانست با زور و ارعاب این شلوغی‌ها را برای مدتی ارام کند. در همین زمان بود که دولت بریتانیا برای تسلط به این مناطق وسیع که از خلیج گواتر تا رود سند را شامل می‌شد دندان تیز کرد. ماموران دولت بریتانیا به بهانه نگاهبانی خط تلگراف بوشهر به هندوستان، با خان کلات قراردادی را به امضا رسانند.

همین دولت برای خان کلات حقوقی تعیین کرد و لقب امیر کلات را به او داد. با وجود مخالفت و پایداری برخی از دولتمردان با این امر، سرانجام ناصرالدین شاه تسلیم شد و قرارداد تحدید حدود را در تاریخ ۱۳ شهریور ماه ۱۲۵۰ هجری شمسی معادل ۴ سپتامبر ۱۸۷۱ میلادی امضاء کرد. به دنبال پذیرش این قراداد، دولت انگلستان با لشکرکشی منطقه مزبور را اشغال‌کرده و آن را بلوچستان انگلیس نامید.

تجزیه سیستان از ایران بزرگ

دولت بریتانیا پس از تصرف بلوچستان و برای جلوگیری از دست درازی روس‌ها به زمین‌های باقی مانده ایرن بزرگ، برای تصاحب ایالت پهناور سیستان، که دارای موقعیت راهبردی مهمی بود اقدام کرد. دولت بریتانیا امیر کابل را تحدید کرد تا به ایران حمله کند. او با این کار توانست که دولت ایران را که‌به طور کامل ناتوان شده بود به حکمیت دولت انگلیس نسبت به تعیین مرزهای سیستان‌راضی نماید. طی این فرآیند، در سال ۱۲۵۱ هجری شمسی معادل ۱۸۷۲ میلادی زمین‌های سیستان به دو منطقه خارجی و داخلی تقسیم شد و بخش داخلی که تنها کما بیش ۱۵۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارد، برای ایران باقی ماند و این ترتیب بخش بزرگی از سیستان نیز از ایران بزرگ جدا شد.

معاهده آخال

حکومت قاجار یکی از سست‌ترین حکومت‌های تاریخ ایران بود. از هم گسستگی بی سابقه‌ای که در شالوده این حکومت وجود داشت زمینه جدا شدن بخش‌های بسیاری از سرزمین‌های ایران بزرگ را فراهم ساخت. پس از جدا شدن سرزمین افغانستان و به رسمیت شناخته شدن این کشور از سوی ایران، راه مناطق خوارزم و فرارود که از هرات می‌گذشت بر روی حکومت ایران بسته شد. به این ترتیب ارتباط کالبدی با «ایران ویج» یعنی مناطق بخارا، سمرقند، فرگان (فرغانه) و… قطع شد.

دولت روسیه تزاری با توجه به این مسأله و بر پایه منشور پتر، به سرزمین‌های خوارزم و فرارود حمله نظامی صورت داد. این دولت میان سال های ۸۰ ـ ۱۸۶۰ میلادی، مقاومت مردم سرزمین های یاد شده و ایستادگی امیران محلی وابسته به ایران را درهم شکست و تمامی سرزمین های خوارزم و فرارود را اشغال کرد. به دنبال این فروپاشی و تسلط بر سرزمین‌ها توسط روس ها، دولت وقت ایران ناچارا در تاریخ ۲۳ آذرماه ۱۲۶۰ هجری شمسی معادل ۱۴ دسامبر ۱۸۸۱ میلادی پای میز مذاکره نشسته و معاهده آخال را امضا کرد. ایران در این معاهده تضمین داد تا از حق حکومت خود بر سرزمین‌های خوارزم و فرارود چشم پوشی کند.

تیر آخر تجزیه ایران بزرگ در قرارداد مودت‌

به دنبال بالا آمدن حکومت بلشویکی در روسیه و درهم شکستن مقاومت گسترده مردمان اسیر ظلم تزار‌ها در قفقاز، خوارزم، فرارود و… ارتش سرخ، با اشغال شهر رشت وبخش‌های دیگری از گیلان، دولت ایران را برای انتقال ارثیۀ خونین تزار‌ها به «تزارهای‌جدید» تحت فشار قرار داد. در همین زمان هنگامی که شهر رشت و بخش‌های بزرگی از گیلان در اشغال ارتش سرخ بود و هراس حمله آن‌ها به تهران امان را از حکومت ایران بریده بود، دولت ایران قرارداد مودت را امضاکرد. با این امضا تمامی سرزمین قفقاز، سرزمین‌های خوارزم و فرارود و بخشی از حاکمیت ملت ایران بر دریای مازندران و… به «تزارهای سرخ» منتقل‌شد.

منبع: الی گشت

tags # اخبار جهان سایر اخبار آیا انسان می‌تواند در فضا تولید مثل کند؟ | رابطه جنسی و زایمان در فضا چگونه است؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام می‌شود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی می‌کنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه می‌شود؟

دیگر خبرها

  • هفتاد اثر موزه شوش، مرمت شد
  • رونمایی از لوح ثبتی مهارت سنتی فراوری چای دستی در لاهیجان
  • عربستان اسپانسر فیفا شد!‏
  • فارن افرز: چرا قدرت بزرگ‌تر همیشه در ژئوپلیتیک بهتر عمل نمی‌کند؟
  • حسن زاده: برای هدف بزرگ‌تری از صعود به جام جهانی بازی می کنیم
  • حسن زاده: هدف‌ بزرگ‌تری از صعود به جام جهانی داریم
  • برای هدفی بزرگ‌تر از صعود به جام جهانی بازی می کنیم
  • هویت ملی در هر حوزه‌ای ثبت جهانی شود
  • رونمایی از بزرگ‌ترین مسئله ایران و جهان که از فقر هم وحشتناک تر است
  • چه کشورهایی در گذشته جزئی از خاک ایران بوده‌اند؟