فرماندهی که همیشه ۱۰ متر جلوتر از نیروهایش بود
تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۷۹۱۸۴
ایسنا/همدان رسیدیم زیر پای دشمن، «علی تکلو» که فرمانده گروهان بود بلند شد، بلند قد هم بود، الله اکبری گفت که خودمان هم ترسیدیم وای به حال دشمن. از آن فرماندهانی بود که همیشه می گفت «بچه ها بیایید» نمی گفت «بچه ها بروید»، خودش ۱۰ متر جلوتر از همه نیروهایش بود.
«شکرخدا بابایی» در سال ۱۳۵۵ در روستای آورزمان از توابع ملایر متولد شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او صحبتهایش را اینگونه آغاز میکند: خودم هم تعجب می کنم آن زمان ما عشق و علاقه دیگری داشتیم، خود را به آب و آتش می زدیم تا به جبهه برسیم. اولین باری که وارد جبهه شدم تابلویی دیدم که رویش نوشته شده بود «به دانشگاه انسان سازی خوش آمدید»، این جمله امام(ره) بود. آن زمان نفهمیدم این یعنی چه اما بعداً متوجه شدیم جبهه واقعاً یک دانشگاه انسان سازی است. آنجا لات می آمد، کفترباز می آمد و بعد از یک ماه عوض می شد. هیچ قدرتی نمی توانست این لات را بعد از یک ماه اینطور عوض کند. بچه های جبهه آنقدر خوب بودند که ما را در ۱۶ سالگی به سمت خود می کشیدند.
این رزمنده دفاع مقدس از روزی که تصمیم گرفت همراه رفیقش «محمدعلی کرمانی» برای اعزام به مناطق جنگی به شهر بیاید، برایمان می گوید: پدرم کارگر بود، رفته بود صحرا، مادرم هم ساده بود. کلاه سرش گذاشتیم، ۶۰ تومان ازش گرفتم و گفتم می خواهم به اردو بروم. رفیقم محمدعلی کرمانی هم با من بود، با مینی بوس از روستای آورزمان آمدیم ملایر و از آنجا برای آموزش به اردوگاه فجر که آن زمان به پیرویلان معروف بود، رفتیم و بعد هم به مناطق عملیاتی سومار اعزام شدیم.
او ادامه می دهد: چند روز از حضورم در جبهه می گذشت. یادم هست ایام محرم بود، یک شب بچه ها برای عزاداری در یکی از سنگرهای اجتماعی جمع شده بودند و سینه می زدند، عزاداری عجیبی بود. بنده خدایی بود از بچه های اسدآباد، اسمش را فراموش کردم، وسط دار بود. دشمن سروصدای ما را متوجه شد و آتش را شدیدتر کرد. یک خمپاره بیرون سنگر خورد، نمی دانم این ترکش چطور از در سنگر عبور کرد و از بین حلقه بچه ها در قلب وسط دار جا خوش کرد. بعد از آن عزاداری ما جدی تر شد. ترکش می دانست کجا باید برود، «و مَن عَشَقتَهُ قَتَلتَهُ و مَن قَتَلتَهُ فَعَلَیَ دیَتَهُ» هر که را عاشق شوم می کشم و خون بهایش خودم هستم، این سخن خداوند است.
بابایی از شب عملیات مسلم بن عقیل به ایسنا می گوید: شهر مندلی عراق توسط بچه های اطلاعات عملیات از جمله شهید «علی چیتسازیان» شناسایی شد و چون این شهر نزدیک ترین نقطه به بغداد عراق بود، موانع عجیبی آنجا کار گذاشته بودند. شب عملیات بچه ها دعای توسل را خواندند، وقتی دعا می خواندند از شدت گریه شانه هایشان تکان می خورد، الان با خودم می گویم اینها برای چه گریه می کردند. بعد از دعا سردار زرگر که فرمانده گردان بود، برایمان صحبت کرد و به سوی دشمن راه افتادیم. نقطه رهایی، نقطه ای است که گروهان ها از هم جدا شده و هر کدام به سمت هدف خودش حرکت می کند. گروهان ما جدا شد و به سمت راست حرکت کردیم، به سیم خاردارهای دشمن رسیدیم و بچه های تخریبچی با قیچی های مخصوص معبری باز کردند.
او ادامه می دهد: رسیدیم زیر پای دشمن، «علی تکلو» که فرمانده گروهان بود بلند شد، بلند قد هم بود، الله اکبری گفت که خودمان هم ترسیدیم وای به حال دشمن. از آن فرماندهانی بود که همیشه می گفت «بچه ها بیایید» نمی گفت «بچه ها بروید»، خودش ۱۰ متر جلوتر از همه نیروهایش بود. دشمن از ارتفاعات روبرو تیربار می زد، چند گلوله به سینه علی تکلو خورد و روی زمین افتاد، صدایش هنوز در گوشم است، ذکرش «یا حسین» و «یا زهرا» بود، بعضی وقت ها هم می گفت «اَی برادر» دردش خیلی شدید بود. پریدم داخل یکی از سنگرهای عراقی ها که تازه خالی شده بود، یکی از بچه های بی سیمچی داد زد «آقا اینجا نمان، برو بیرون»، او را شناختم، «بشیر نقدی پری» بود، جنازه اش هنوز هم از عملیات برنگشته، کسی نفهمید کجا رفت.
بابایی از گیر افتادن در میدان مین می گوید: سمت راست ما تیپ هوابرد شیراز بود که در موانع گیر کرده بود و ما ناچار شدیم عقب بنشینیم. فرمانده دسته ما «رضا رمضانی» که از ناحیه پا هم مجروح شده بود، دستور عقب نشینی داد. خیلی سخت بود، باید بچه ها را همان جا رها می کردیم و عقب می رفتیم. وقتی برگشتیم معبری که باز کرده بودند، گم شد و وسط میدان مین گیر کردیم. بچه ها یکی یکی شهید می شدند، من همانطور که می دویدم پشت سرم یک مین منفجر شد، از ناحیه پای راست و دست چپ مجروح شدم و افتادم، کسی هم دور و برم نبود. عراقی ها که منور زدند، دور و برم روشن شد، روبرویم جاده ای دیدم که به شهر مندلی عراق می رفت. بلند شدم و به سمت جاده راه افتادم.
او آهی می کشد و ادامه می دهد: شاید برای شما جوان ها درکش سخت باشد اما آنجا بوی بهشت می آمد، من حاضرم هرچه دارم بدهم خانواده، خانه، ماشین و ... اما برگردم به همان میدان مین و جنازه ام هم برنگردد.
بابایی جوانان امروز را از جوانان دفاع مقدس بهتر می بیند و می گوید: وقتی از سوریه برگشته بودم، هزاران جوان جلوی من را می گرفتند و می خواستند به سوریه بروند. در همین گردان امام حسین(ع) ملایر بیش از هزار جوان برای اعزام به سوریه ثبت نام کرده بودند. فقط کافیست این جوانان را قبول داشته باشیم و کار را به آنها تحویل دهیم.
او نصیحتی هم به جوانان می کند: مربی ما در دوره آموزشی می گفت «اگر راه را گم کردید فقط به دنبال ستاره قطبی بگردید چراکه برخلاف ستاره های دیگر ثابت است و همیشه شمال کره زمین را نشان می دهد»، رهبری هم حکم ستاره قطبی را دارد، اگر می خواهید در این فتنه های آخرالزمان راه را گم نکنید باید گوشتان به دهان ولی فقیه باشد چراکه گوش ایشان به دهان امام زمان(عج) است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: چهل سالگی دفاع مقدس هفته دفاع مقدس میدان مین محرم دفاع مقدس بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۷۹۱۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ویژگیهای منحصربهفرد مردم اصفهان در دفاع مقدس استثناء است
ایسنا/اصفهان یک پژوهشگر دفاع مقدس با بیان اینکه ویژگیهای منحصربهفرد مردم اصفهان در دفاع مقدس استثناء است، گفت: اگرچه دشمن تغییراتی را با جنگ شناختی و جنگنرم ایجاد کرده است، اما امروزهم در همه برنامهها و مراسم دینی و مذهبی، نام اصفهان در صدر است و مردم اصفهان همچنان رنگ و سبقه دینی خود را حفظ کردهاند.
اصفهان در طول تاریخ کشور همچون نگینی در پهنه ایران درخشش داشته و این تلألو را در همه عرصهها حفظ کرده است، دفاع مقدس یکی از عرصههایی است که بسانِ هنر، صنعت و تاریخ، اصفهان در آن سرآمد است و تقدیم ۲۴ هزار شهید برای حفظ ایران عزیز گواه ارزشمند و عظیمی بر این مدعاست.
محسن نصری، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس در گفتوگو با ایسنا ضمن اشاره به اینکه ما بعد از پیروزی انقلاب مقطعی داریم که با عنوان «جنگ ماقبل جنگ» شناخته میشود، اظهار کرد: در این مقطع گروهکهای مختلف در ۴ گوشۀ کشور یعنی کردستان، گنبد و ترکمن صحرا، سیستان بلوچستان و خوزستان با عناوین مختلفی مثل خلق کُرد، خلق ترکمن، خلق بلوچ و خلق عرب با تحریک دشمنان سربرآورده و درگیریها و بحرانهایی را ایجاد میکردند تا با ناامن کردن کشور مانع از استقرار نظام جمهوری اسلامی شوند.
او ادامه داد: از سوی دیگر، آغاز تهاجم بعثیها به کشور ما ۸ اسفند ۵۷ یعنی دو هفته پس از پیروزی انقلاب با حمله به منطقه سیرین در غرب کشور مرز شهرستان بانه و عراق اتفاق افتاد، تا ۳۱ شهریور ۵۹ بیش از ۷۰۰ مورد حمله به ۱۴۰۰ کیلومتر مرز ایران و عراق انجام شد و سرانجام شهریور ۵۹ جنگ سراسری آغاز میشود. در دوران جنگ مانند قبل از جنگ که کشور همزمان درگیر بحرانهای داخلی و حملات خارجی بود، مجموعه سپاه و بسیج اصفهان نقش اساسی ایفا میکنند. با پیروزی انقلاب اسلامی کمیته دفاع شهری در خیابان کمال اسماعیل اصفهان در محل ساواک قبلی و با حضور افرادی مثل مرحوم پرورش، حجتالاسلام سالک و آقای رحیم صفوی و ... تشکیل میشود و بعد از آن ابتدای سال ۵۸ این مکان به سپاه اصفهان تبدیل میشود.
نصری اضافه کرد: اولین نیروهایی که برای مقابله با اشرار و تشکیل سپاه به منطقه سیستان و بلوچستان میروند شهید کفعمی و شهید مهندس ولیالله نیکبخت از اصفهان هستند، یا در کردستان و آزادسازی شهر پاوه نیروهای اصفهان از اولین افراد بودند که برای مقابله با بحران خلق کرد و آزادسازی شهر پاوه با محوریت شهید چمران شرکت داشتند که تعدادی از نیروهای اصفهانی هم در همان زمان به شهادت رسیدند، پس از آن در جریان آزادسازی شهر سنندج در اردیبهشت ۵۹ سه مجموعه ایفای نقش دارند، نیروهای سپاه اصفهان به فرماندهی آقای رحیم صفوی، نیروهای گردان دو سپاه تهران به فرماندهی احمد اسلیمی که اهل اصفهان است و نیروهای ارتش به فرماندهی شهید صیاد شیرازی که او هم در اصفهان خدمت میکرد.
او ادامه داد: درواقع به نوعی فرماندهی سه ضلع آزادسازی سنندج با نیروهای اصفهانی بود و به همین دلیل هم بود که شهدای اصفهان در غرب کشور و کردستان، بیش از شهدای خودِ استان کردستان است در جریان خلق عرب و درگیریهای خوزستان هم نیروهای اصفهان حضور داشتند، و در بحران گنبد و ترکمن صحرا هم دربهمن ۵۸ از سپاه اصفهان شهید خرازی و نیروهای اصفهان اعزام میشوند. درواقع در این دوران سخت کشور، سپاه و بسیج اصفهان نقش محوری هم در فرماندهی و هم در مبارزات میدانی داشت.
این استاد دانشگاه با اشاره به آغاز جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۵۹ گفت: بعد از شروع جنگ، بازهم نیروهای بسیج و سپاه اصفهان اولین نیروهایی بودند که برای مقابله با حملات بعثیها اعزام میشوند، سردار حجازی که سه پیش در سوریه به شهادت رسیدند و در زمان شهادت جانشین نیروی قدس سپاه پاسداران بودند، در مصاحبهای که با ایشان داشتم روایت کردند که روز بعد از آغاز جنگ همراه با شهید مسجدیان به دیدار حجتالاسلام سالک رفتیم که فرمانده سپاه اصفهان بودند، و با پیکانی که از سپاه گرفتیم برای فراهم کردن مقدمات حضور رزمندگان اصفهانی در جنوب کشور به سمت اهواز حرکت کردیم.
رتبه اول شهدای جنگ تحمیلی از آنِ اصفهان است
نصری افزود: در پی آن گروههای مختلفی به سمت اهواز میآیند و در نهایت با هدایت سردار رحیم صفوی در منطقه دارخوین که نام روستایی بین اهواز و آبادان بود جلوی بعثیها را میگیرند. شهید خرازی که در کردستان فرمانده گردان ضربت بودند و در آزادسازی سنندج نقش محوری داشتند مهر ۵۹ از کردستان به اهواز میآیند و خط پدافندی با نام خط شیر را تشکیل میدهند. در واقع هسته اولیه تشکیل لشکر امام حسین(ع) از سپاه اصفهان در دارخوین با حضور شهید خرازی، شهید محمدرضا زاهدی و... شکل میگیرد.
او اضافه کرد: اصفهانیها در دفاع مقدس ویژگیهای شاخص و منحصر به فردی دارند که در کشور استثناء است، اول آنکه ۲۴ هزار شهید استان اصفهان، نسبت به جمعیت، رتبه اول را در شهدای جنگ تحمیلی به اصفهان داده است، ویژگی دیگر آن است نیروها و فرماندهان اصفهانی نه تنها در یگانهای اصفهانی مثل لشکر امام حسین(ع) و لشگر ۸ نجف اشرف حضور داشتند، بلکه در استانهای دیگرهم نقش فرماندهی داشتهاند، برای مثال فرمانده لشکر ۲۵ کربلا از شمال کشور، سردار مرتضی قربانی بود که از نیروهای اصفهان هستند، فرماندهی تیپ قمر بنی هاشم از استان چهارمحال و بختیاری بر عهده سردار کریم نصر بود و بعد از آن سردار زاهدی فرماندهی را بر عهده داشتند، در واقع نیروهای اصفهان در لشکرها و یگانهای مختلف هم در سطح فرماندهی و هم در سطح رزمندگان نقش محوری و حضور پررنگ داشتند.
این پژوهشگر دفاع مقدس با اشاره به نقش پررنگ و محوری اصفهان در جریان انقلاب و دفاع مقدس، بیان کرد: اولین اعتراضات مردمی و اولین حکومت نظامی در زمان پهلوی در اصفهان اتفاق افتاد و بعد از آن در جریان انقلاب و دفاع مقدس، مردم اصفهان همواره سرآمد بودهاند و این امر از یک سهگانه در اصفهان ناشی میشود؛ اصفهان را شهر گنبدهای فیروزهای میخوانند، گنبد محل عبادت است و بیش از ۹۰ درصد شهدای ما نیز در جریان انقلاب و دفاع مقدس افراد فعال در همین مساجد بودهاند، این گنبدهای فیروزهای در طی تاریخ به پرچمهای مشکی عزاداری امام حسین(ع) تبدیل شد. مراسم عزاداری اهل بیت از ویژگی شاخص اصفهان است که در ایام مختلف سال در مساجد حسینیهها و منازل برگزار میشود.
نصری اضافه کرد: حضور پررنگِ عبادت در مساجد و عزاداری اهلبیت در زندگی مردم، تربیت این نیروهای ارزشمند برای کشور و انقلاب و این شهدای بزرگ را رقم زد که از نظر توانمندی و نقش ویژه در دفاع مقدس بینظیر هستند، در واقع نقش بیبدیل اصفهان به دینداری و ولایتمداری مردم این دیار بازمیگردد که خود را در انقلاب و دفاع مقدس به خوبی نشان داد.
او تصریح کرد: اگرچه ما در سطح کشور و اصفهان تغییر و تحولات فرهنگی را شاهد هستیم و دشمن تغییراتی را با جنگ شناختی و جنگنرم ایجاد کرده، اما امروز هم در همه برنامهها و مراسم دینی و مذهبی مثل مراسم اربعین، عزاداری های محرم و اعتکافها نام اصفهان در صدر است، در واقع مردم اصفهان همچنان رنگ و سبقه دینی خود را حفظ کردهاند اگرچه باید در زمینههای فرهنگی، شناختی و اقناعی برای نسل جوان فعالیتهای بیشتری انجام دهیم.
انتهای پیام