«حاج جلال» رونمایی شد/ دعای شهید همدانی که پس از مدتی اجابت شد
تاریخ انتشار: ۷ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۵۲۴۵۶
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مراسم رونمایی از کتاب «حاج جلال» خاطرات حاج جلال حاجیبابایی نوشته لیلا نظریگیلانده، امروز با حضور محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری و حمیدرضا حاجیبابایی در دفتر ریاست حوزه هنری برگزار شد.
در این برنامه قرهداغی مدیر انتشار سوره مهر، با بیان اینکه این کتاب متعلق به استان همدان بلکه کل ایران است، گفت: خانم لیلا نظریگیلانده نویسنده اهل اردبیل است که زحمت این کتاب را بسیار کشیده است اما امروز در جلسه حاضر نیست ولی قرار است به زودی در شهر همدان کتاب رونمایی و بزرگداشتی برای آن برگزار شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در بخش دیگری از این مراسم مرتضی سرهنگی، کتاب خاطرات حاججلال را کتابی از ادبیات جنگ و روستایی دانست و گفت: این کتاب فصیحترین اثر از ادبیات جنگ است که مردم عادی با آن درگیر بودند. حاج جلال و پسرانش برای جنگ تربیت نشده بودند اما نانشان را از زمین درمیآوردند و حالا زمینشان در خطر بود. باید چه میکردند. دست به کار شدند تا از زمین و سرزمین خود دفاع کنند.
وی گفت: حدس و گمانمان درست از آب درآمد و خانم نظری توانست حق مطلب را در نویسندگی این اثر به درستی ادا کند. به شکلی که لحنها و صداها درست از کار درآمده است. کتاب حاججلال عاشقانهای است پر از صداقت، احساس و پاکیزگی روستایی. در این کتاب متوجه میشوید که حاج جلال چگونه ازدواج کرد و به زندگی پرداخت. سنتهایی که در کتاب می بینیم هر چند ممکن است امروز برخی از آنها کمرنگ شده باشد اما در کتاب این سنتها به درستی و خوب منعکس شده است.
سرهنگی با بیان اینکه کتاب خاطرات حاججلال نشان میدهد خانواده حاجیبابایی با تمام علقههایشان در جنگ حضور یافتند، گفت: ما میدانیم کم شدن یک جوان در یک روستا یعنی چه. روستایی که شاهد بزرگ شدن همان جوان بود. ما میدانیم شهید شدن دو فرزند و دو داماد در جبهه یعنی چه و...
وی در بخش دیگری از سخنان خود به موج منفی رسانههای غرب اشاره کرد و گفت: وقتی اخبار را دنبال میکردیم رسانههای خارجی مطلب توهین آمیزی را درباره رزمندگان ایران بیان میکردند و آن اینکه آنها میگفتند مثلاً نیروهای ایرانی با امواج انسانی موفق شدند فلان منطقه را به دست آورند، واژه امواج انسانی به ما توهین بود (به شکلی به مانند اینکه مثل سرخپوستها حمله کرده باشند) در حالی که برای عبور از اروند در عملیات والفجر ۸ طراحان عملیات از کتابخانههای لندن جزر و مد رودخانهها را استخراج کرده و با محاسبه دقیق بهترین ساعت را برای حمله انتخاب کردند. امواج انسانی را به توهین به رزمندگان ما اطلاق کردند.
وی افزود: تمام محاسبات دنیا برای حمله به ما درست بود الا یک محاسبه و آن اینکه مردم ما به یک باره سرباز شدند و تا زمانی که این روحیه وجود داشت و دارد مقاومت ادامه دارد.
وی در پایان سخنان خود با بیان اینکه باید از آقای حاجیبابایی تشکر کنم که برای تألیف این کتاب پا به پای ما راه آمدند گفت:خانم نظری نویسنده کتاب با قلبش این مسیر را طی کرد. چرا که ما هر وقت خواستیم انجام وظیفه کنیم شکست خوردیم اما وقتی پای قلب به میان آید پیروز خواهیم شد. این کتاب را به عنوان یکی از زیباترین آثاری که لایههایی از جنگ و روستا را نشان دهد معرفی میکنم. این نهایت وفاداری ما به انقلاب و جنگ است. به غربیها میگوییم این امواج انسانی نیست بلکه شما امواج انسانی دارید که آدمها را میخرید. این حرکت رزمندههای ما وفاداری به امام و مملکت بود.
در بخش دیگری از این مراسم حمیدرضا حاجیبابایی ضمن اشاره به دیدار با رهبر انقلاب در سال ۸۳ اظهار داشت: طی یک دیدار شروع به معرفی خانوادهام کردم. به آقا گفتم: مادرم جانباز است. پدرم، برادرانم شهید، دامادهایم شهید... پس از سخنان من رهبر انقلاب فرمودند: ظاهرا فقط شما سالمید.
وی گفت: برای یک برنامه تدارک حضور حاج قاسم را در همدان دیده بودیم. چرا که علیرضا اولین فرمانده تیپ استان همدان بود. حاج قاسم وقتی وارد سپاه شد گفت ناهار را میخورم و به منزل حاج جلال میروم. وقتی به منزل ما آمدند دو ساعت و نیم نشستند و دست در گردن پدرم انداختند. ۴ ماه گذشت خواهرم به من زنگ زد و گفت برای مصاحبه با ما به خانه مراجعه کردهاند اما ما پاسخی ندادیم. بعدها طی جستجوهایی متوجه شدم حاج قاسم صحبتی کرده بود تا عدهای برای ثبت مسائل تربیتی در خانواده ما به مصاحبه بپردازند تا بتوانند از نکات تربیتی پدر و مادرم استفاده کنند. پس از مدتی این عده آمدند و کارشان را تکمیل کردند.
وی با اشاره به سردار همدانی گفت: همیشه آرامش شهید همدانی در کنار پدرم بود. در سال ۸۸ به همراه شهید همدانی به محل عملیات رمضان رفتیم. مقابل یک تانک نشست. حال عجیبی پیدا کرده بود به شدت میگریست، گفت خدایا به حق علیرضا از من بگذر تا شهید شوم. تاکید کرد این بخش حرفهایم در مستند منتشر نشود. او پس از مدتی شهید شد و ما این بخش از صحبتهایش را در مراسم چهلم پخش کردیم.
به گفته حاجیبابایی مهمترین ویژگی حاججلال این است که از هیچ کسی طلبکار نیست. من یادم نمیآید که نماز شب پدر و مادرم ترک شده باشد. به خاطر ندارم در طول زندگی پول قابل توجهی به دست آورده باشد. آنها زندگی سالمی داشتند ولی به لحاظ بینش سیاسی عمیق بودند.
وی در پایان سخنان خود به خاطرهای درباره پیشنهاد وزارت؛ گفت:وقتی میخواستم وزیر شوم با پدرم تماس گرفتم. گفتم پیشنهاد وزارت مطرح شده و میخواهم نظر شما را بدانم.ایشان یک جمله من گفت. اگر وزیر شوی برای انقلاب بیشتر کار میکنی؟ پاسخ دادم به نظرم اینگونه باشد. گفت اگر اینطور است خوب است. پدرم همیشه میگوید در مسئولیتها اسیر دنیا و پول نشوید. خدمت را برای شهدا و مملکت انجام دهید.
در ادامه این مراسم محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری با بیان اینکه فرهنگ میدان وسیعی دارد که مبارزه در آن با سلاح ادبیات پایداری در حال انجام است، گفت: فرمانده همه ما در این محور مرتضی سرهنگی است. ما به فرماندهی ایشان عهد کردیم که پای این مأموریت بایستیم و سربازی کنیم. هر کتاب احیای یک گنجینه ماندگار است و ساخت یک سلاح برنده است و رونمایی از یک سرباز کار بلد. من نیز از نویسنده این کتاب که به خوبی نشان داد سربازی در این میدان را بلد است و میداند چگونه از سلاح ادبیات استفاده کند تشکر میکنم و از آقای سرهنگی که فرمانده این میدان بود نیز تقدیر میکنم. آنها نشان دادند چگونه باید از سلاح ادبیات استفاده کرد.
گفتنی است حاججلال حاجیبابایی از رزمندگان سالهای دفاع مقدس است که دو فرزندش شهید شدهاند. سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی سال ۹۷ به دیدارش در منزل او رفت.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: کتاب حاجی بابایی حوزه هنری استان همدان محمدمهدی دادمان مرتضی سرهنگی امواج انسانی حاجی بابایی حاج قاسم حاج جلال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۵۲۴۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دعای خیر عباسمیرزا در حق ناصرالدینشاه یکساله: پنجاه سال خوشیها ببیند
یکصد و بیست و هشت سال پیش در چنین روزی، ناصرالدین شاه قاجار در آستانهی مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری در سال ۱۲۷۵ خورشیدی (برابر با ۱۷ ذیقعدهی ۱۳۱۳ هجری قمری) به دست میرزا رضا کرمانی در حرم شاه عبدالعظیم در شهرری مضروب و مقتول شد. یادداشت زیر اشارهای به دوران طفولیت او و دعای خیر پدربزرگش، عباسمیرزا برای سلطنت پنجاهساله او است.
آقا محمدخان، پادشاه بلاعقب قاجار، پیش از مرگ نابهنگام خود، برادرزادهاش باباخان یا همان فتحعلیشاه را به ولیعهدی انتخاب کرد. او در زمان حیاتش، علاوه بر تعیین ولیعهدِ خود، جانشین برادرزادهاش را هم برگزید؛ آقا محمدخان، دختر فتحعلیخان قاجار دولّو را که قبلا برای برادرزادهاش باباخان خواستگاری کرده بود، به عقد ازدواج وی درآورد. هدف آقا محمدخان از این وصلت ایجاد التیام میان دو تیرهی قاجارها، یعنی قوانلوها و دولوها بود. با اینکه فتحعلیشاه فرزندان زیادی داشت، لیکن پسر چهارم او، عباسمیرزا را که حاصل همین وصلت بود بر فرزند ارشد او، محمدعلی میرزا دولتشاه، ترجیح داد و به ولیعهدی منصوب کرد. بدینترتیب مطابق سنتی که آقامحمدخان بنیان نهاده بود، عباسمیرزای جوان، به عنوان ولیعهد بر حکومت آذربایجان منصوب شد و همراه میرزا عیسی قائممقام فراهانی (مشهور به قائممقام اول) راهی دارالسلطنهی تبریز شد. زندگی کوتاه اما پر فراز و نشیب عباسمیرزا عمدتا در جنگهای طولانی با روسیهی تزاری و تثبیت مرزها در خراسان بزرگ سپری شد. او که از نوجوانی گرفتار بیماری بود، همواره نگران این موضوع بود که مرگ زودهنگامش (پیش از درگذشت فتحعلیشاه) موجب خروج سلطنت از خاندان او وراثت سایر فرزندان شاه شود از این رو در مکاتبات متعدد به خصوص در نامههایی که در سال پایانی عمرش برای شاه یا فرزندش محمدمیرزا نوشته، از این موضوع سخن گفته و فتحعلیشاه هم در پاسخ به او اطمینان داده که ولیعهدی از خاندان او خارج نخواهد شد. اما در این میان، چند نامهی غیر رسمی از او بهجامانده که خطاب به عروس ارشدش (مهدعلیای آینده و مادر ناصرالدینشاه) نوشته است. او در این نامهها ضمن احوالپرسیهای رایج، در حق «نور چشم» و نوهاش ناصرالدین میرزا دعا کرده که پنجاه سال سلطنت کند!
او در دستخطی به ملکه جهان مادر ناصرالدینشاه (مهدعلیا) چنین مینویسد: «نور چشم عزیزم ملکه جهان گلین خانم کاغذ شما رسید. از سلامت شما خوشوقت شدم. از نور چشمی ناصرالدینمیرزا نوشته بودید ملاحظه شد خداوند نگاهدار او باد امیدوارم با عزت و شوکت زندگی کند. سادات را محترم بشمارد، رعیت را احترام کند حقوق و خدمات همه نوکران را منظور داشته باشد. به محمدمیرزا هم آنچه نوشته بودم نکند در دنیا گرفتار، آخرت هم نخواهد داشت... زیاده فرمایشی نیست. والسلام.» (ثبت به شماره ۲۹۶ - ۱/۷۲۴/۱ - کتابخانه ملی ایران)
عباسمیرزا در دستخط دیگری که از مشهد برای مهدعلیا فرستاده، ضمن احوالپرسی، دعا میکند که ناصرالدینمیرزای یکساله (در زمان نگارش نامه) پنجاه سال سلطنت کند: «در خراسان تحت قبه حضرت امام ثامن ضامن علیهالصلوت والسّلام که دعا مستجاب است دعا میکنم خیرها و خوشیها و کامرانیها کند و از پدرش پنجاه سال خوشوقتیها ببیند با نصرت و عزت؛ به شرط آنکه تمام وصایای مرا رفتار کند...». (لاچینی، ابوالقاسم (۱۳۲۶): احوالات و دستخطهای عباس میرزا قاجار نایبالسلطنه، تهران، بنگاه مطبوعاتی افشاری صص ۵۵-۵۶)
او در دستخط دیگری به محمدمیرزا که در همین ایام نوشته، مجددا همین عبارتها را تکرار میکند: «در آستان حضرت رضا صلوتالله علیه استدعا کردم که دومرتبه آنجا شرفیاب شوم و مسئلت عزت و بقای شما و اولاد شما را کردهام... ایندفعه دعا میکنم که سالها شما راحت و با عزت و ناصرالدینمیرزا در سایه شما سلامت بوده، پنجاه سال بعد از شما خوشیها بیند...». (لاچینی، ص ۵۷)
درواقع منظور عباس میرزا از عبارت «پنجاه سال بعد از شما خوشیها بیند» جانشینی ناصرالدین میرزا به جای پدرش در مقام سلطنت است و همانطور که او خواسته بود، شاه آینده، نیم قرن بر تخت سلطنت نشست و نهایتا مصادف با جشن پنجاهسالگی سلطنتش به ضرب گلولهی میرزارضا کرمانی جان باخت.
۲۵۹57
*پژوهشگر تاریخ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901708