از هزیمت دیپلماسی تا نواختن بر طبل جنگ اقتصادی
تاریخ انتشار: ۸ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۶۸۱۶۴
در نقطه هزیمت و شکست دیپلماسی، شعلههای جنگ برافروخته میشوند و درست هنگامی که دیپلماسی با شکست مواجه میشود بر طبل جنگ و ستیز نواخته خواهد شد؛ از این روست که جنگ را پایان دیپلماسی نامیدهاند. در دنیای امروز جنگها فقط در ابعاد نظامی معنا پیدا نمیکنند، بلکه وجوه دیگری را نیز شامل میشوند که از آن جمله میتوان به جنگ اقتصادی اشاره کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر این اساس به نظر میرسد تحریمهای اقتصادی به صورت روزافزونی به یکی از وجوه آشکار سیاست خارجی و اقتصادی آمریکا در مواجهه با ایران بدل شده است. ایالات متحده بیش از سایر کشورها طی دهه ۱۹۹۰ از تحریمهای اقتصادی به عنوان ابزار سیاست خارجی استفاده کرده است. از آنجایی که تحریمهای اقتصادی یکجانبه در مقایسه با ابزار نظامی وسیله نسبتا کمهزینهای را در اختیار سیاستمداران آمریکایی قرار میدهند، این ابزار از نظر آنها بسیار جذاب هستند. به نحوی که این کشور طی سالیان اخیر به کرات و به دلایل مختلف از این حربه علیه دیگران استفاده کرده است.
ایالات متحده آمریکا جهت تعقیب اهداف سیاست خارجی خود در سراسر جهان پرچمدار استفاده از تحریمهای اقتصادی است. این کشور به دلایل گوناگون در مقاطع مختلف زمانی، از این ابزار استفاده کرده است. دلایلی که آمریکا جهت توجیه تحریمها به کار میبرد یک سری مفاهیم کلی را دربرمیگیرد که دارای طیف وسیعی هستند و از همین رو استناد به آنها آسان است. از جمله این توجیهات مسائل حقوق بشری، مقابله با تروریسم، مقابله با مواد مخدر یا حتی حمایت از محیط زیست است. به زعم مقامات آمریکا این عناوین چهره موجهی به سیاستهای ایالات متحده میدهند. اما یکی از اهدافی که بیشتر از بقیه جهت توجیه تحریم به کار میرود، تغییر سیاستهای کشور هدف است. بازدارنگی نیز یکی دیگر از اهداف تحریم است که در این صورت هدف از تحریم، بر حذر داشتن کشور تحریم شده از تعقیب برخی سیاستهای ناخوشایند در آینده است. منطق دیگر در برقراری تحریمها نشان دادن تصمیم و اراده جهت اقدام است که اغلب برای اینکه کشوری تصمیم و اراده خود را به منصه ظهور برساند به وضع تحریم روی میآورد.
در همین راستا نگارنده بر این باور است که مفهوم بازدارندگی از حوزه نظامی به حوزههای دیگری از قبیل مسائل سیاسی و اقتصادی نیز سرایت کرده است. قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران توانسته است با افزایش هزینه بر محاسبات استراتژیک طرفهای متخاصم و اتکا به مؤلفههای بازدارندگی خود، پاسبانی مقتدر برای حفظ تمامیت ارضی واستقلال سیاسی باشد. نقطه کانونی و اصلی تحقق بازدارندگی اقتصادی، مقابله با جنگ روانی جبهه مخالف برای اثرگذاری بر افکار عمومی ملت ایران تلقی میشود.
با این وجود، تجربه دولتها نشان داده است که گاه تحریمها به عنوان یک ابزار ممکن است به خاطر منافع سیاسی یک کشور مورد سوء استفاده قرار گیرد. اهمیت پی بردن به قانونی بودن یا نبودن تحریم و همچنین استفاده روزافزون کشورهای قدرتمند از این روش علیه کشورهای در حال توسعه ضرورت بررسی و کنکاش در این مسئله را نشان میدهد. تحریمهای اقتصادی بینالمللی به سرکردگی آمریکا علیه ایران هم در این راستا قابل ارزیابی است. در این زمینه حقوق بشر شهروندان، مثل حق دسترسی به دارو، سلامت و غذا مستقیما تحت تاثیر تحریمها قرار گرفتهاند.
در واقع در دنیای امروز کشورها باید سطحی از مشارکت در بازار تجارت را داشته باشند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای حقوق بشری ملت خود باشند. همچنین حق تجارت به عنوان یکی از حقوق بنیادین دولتها زمینهساز توسعه اقتصادی و اجتماعی است که خود از حقوق شهروندان محسوب میشود. تا دولتها حق دسترسی به بازار تجارت را نداشته باشند، نمیتوانند موارد مورد نیاز برای تجهیز زیرساختهای پزشکی بهداشتی و آموزشی که تضمینکننده حق سلامت، بهداشت و آموزش است را به ثمر بنشانند.
بنابر همین دلایل، تحریمهای اقتصادی در این مورد به جای اینکه در راستای حفظ صلح به کار گرفته شود، به عنوان ابزاری برای نقض حقوق بشر مورد استفاده قرار گرفته است. با این تفاسیر میتوان گفت عرصه روابط بینالملل عرصه تقابل قدرتهاست و رژیم تحریم نیز در این چرخه قدرت عمل میکند. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران از تمامی مبادی دیپلماتیک سعی بر آن داشته است تا به یک سازوکار مسالمتآمیز دست یابد. با این وجود ایالات متحده با زیر پا گذاشتن تمامی موازین بینالمللی دیپلماسی را به شکست کشانده و وارد جنگ اقتصادی تمام عیار با کشورمان شده است.
کارشناس روابط بین الملل
برچسبها تروریسم ایالات متحده آمریکا حقوق بشرمنبع: ایرنا
کلیدواژه: تروریسم ایالات متحده آمریکا حقوق بشر تروریسم ایالات متحده آمریکا حقوق بشر اخبار کنکور تحریم های اقتصادی ایالات متحده جنگ اقتصادی تحریم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۶۸۱۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دهه ۹۰؛ دههی «رکود، عبرت، تجربه»
خبرگزاری تسنیم قرار است در پروندهی «دههی رکود، عبرت، تجربه» به تفصیل و در گفتگو با صاحبنظران و کارشناسان به بررسی وضعیت اقتصاد ایران در دههی ۹۰، دلایل و ریشه های افول اقتصاد در این دهه و راهحلهای جبران این خسارت در سالهای پیش رو بپردازد. - اخبار اقتصادی -
گروه اقتصادی خبرگزاری تسنیم-
وقتی میان فعالان اقتصادی از دههی 1390 شمسی سخن به میان میآید، تصویر یک دهه «عقبماندگی»، «تعطیل نسبی مسائل اقتصادی» و «انباشت چالشهای اقتصادی» در ذهنهایشان نقش میبندد و زمانی که میخواهند در موردش صحبت کنند، هر یک از زاویهای آسیبهای این دهه را بر میشمرند: از وضعیت نامناسب شاخصهای کلان اقتصاد تا رکود در کسبوکارهای خرد و کلان، از آسیبهای تشدید تحریمها تا انفعال دولتها در برابر تحریم و بیتوجهی به برنامهها و سیاستهای «خنثیکردن اثر تحریمها».
تاجران زبده و پژوهشگران اقتصاد بینالملل نیز از «شرطیکردن اقتصاد» نسبت به مذاکره با غرب میگویند و بیتوجهی به سیاست اصولی «ترجیح شرق به غرب»؛ آن هم درست در دههای که قدرت اقتصادی در حال انتقال از غرب به شرق بود. دههی 1390 چه بود و چه مختصاتی داشت؟ آن دوران تمام شده یا دههی جدید، دههی 1390 جدیدی است!؟
افول شاخصهای کلانمیانگین رشد اقتصادی دههی 1360 -با وجود آثار انقلاب و مشکلات ناشی از جنگ تحمیلی- برابر با 4.3 درصد بود. این شاخص در دههی 1370 برابر با 3.1 درصد و در دههی 1380 برابر با 4.4 درصد بود. میانگین رشد اقتصادی پس از انقلاب (از 1360 تا پیش از آغاز دههی 1390) نیز برابر با 3.9 درصد بود. این در حالی است که میانگین رشد اقتصادی در دههی 1390 به 0.9 درصد کاهش یافت.
درآمد ملی سرانه که در سال 1390 برابر با 8.1 میلیون تومان بود در سالهای پس از آن کاهش یافت؛ تا جایی که میانگین درآمد سرانه در این دهه به 7.4 میلیون تومان (به قیمت ثابت سال 1390) رسید. فقر مطلق که از 46.8 درصد در سال 1989 میلادی (تقریباً معادل سال 1368؛ سال پایانی جمگ تحمیلی) به 12.3 درصد در سال 2011 میلادی (تقریباً معادل سال 1390 شمسی) رسیده بود، در دههی تعطیل اقتصاد ایران دوباره افزایش یافت و به 21.9 درصد در سال 2020 میلادی (تقریباً معادل 1399 شمسی) رسید؛ به عبارت دیگر قدرت خرید عموم مردم در این دهه آب رفت و فقر مطلق نیز تقریباً دو برابر شد.
تحریم و انفعالدر تحلیل دههی 1390 نمیتوان از نقش تحریمها غافل شد؛ تشدید تحریمهای ظالمانه از ابتدای دههی 1390 به این سو حتماً به اقتصاد ایران آسیب زد اما انفعال سیاستگذار در برابر تحریمها نیز نقش تعیینکنندهای در نتیجه -یعنی افول شاخصهای کلان اقتصادی- داشت.
کاهش وابستگی اقتصاد به نفت در دههی 1390، نه یک سیاست مطلوب سیاستگذار بلکه همواره اجبار بود. از دل همین اجبار بود که کلانایدهی «مذاکره برای رفع تحریمها» و «رفعتحریم به مثابه حل همهی مشکلات از آب خوردن تا بهبود شاخصهای کلان اقتصادی» زاییده شد.
سیاستمدارِ عادتکرده به زیستِ نفتی که نظم آمریکایی جهان را نیز پذیرفته بود، حتی بهزور هم حاضر به ترک اعتیاد اقتصاد ایران به نفت نبود. میخواست دوباره ذیل نظم آمریکایی، نفت بفروشد و گرد و غبار ضعف کارآمدی مدیریت و سیاستهای اقتصادیاش را زیر فرش درآمد نفتی پنهان کند. «برجام» را تجربه کرد و با خروج آمریکا از برجام، سرش به سنگ خورد. از این منظر، دههی 1390 را باید دههی تجربه و عبرت نیز نامید. سیاستمدار در این دهه، عملاً اقدام جدیای برای درمان عیوب ساختاری اقتصاد ایران از جمله تصدیگری افراطی دولت، بودجهبندی معیوب و نامتوازن، وجود هزینههای زائد و مسرفانه و ... نکرد.
تغییر نظم بینالمللاز دیگر ویژگیهای مهم دههی 1390 نیز سرعت گرفتن تغییر نظم بینالمللی بود. در این دهه قدرت اقتصادی به مرور از غرب به شرق -بهطور خاص آسیا- منتقل شد. در سال 2011 تولید ناخالص داخلی آمریکا (بر اساس دلار برابری قدرت خرید) معادل 15600 میلیارد دلار و تولید ناخالص داخلی چین برابر با 13740 میلیارد دلار بود. در سال 2017 ورق برگشت و اقتصاد چین از اقتصاد آمریکا بزرگتر شد. تولید ناخالص داخلی چین در 2024 برابر با 35290 میلیارد دلار است در حالی که این شاخص برای اقتصاد آمریکا برابر با 28780 میلیارد دلار است. رشد اقتصادی هند و سایر اقتصادهای نوظهور آسیایی نیز مشابه بود.
در میانهی این تغییر نظم مهم در دههی 1390، دولت در ایران عملاً روابط اقتصادی با شرق را از اولویت خارج کرد و تمام تخممرغهایش را در سبد مذاکره با غرب برای رفع تحریمها گذاشت. رای آوردن ترامپ در ایالات متحده، قدرت گرفتن بنسلمان در عربستان، کرونا و سقوط قیمت نفت را نیز باید به لیست اتفاقات شاخص این دهه اضافه کرد.
درسهایی برای آیندهخلاصه اینکه در دههی 1390 یک دهه «رکود»، انباشت چالشهای اقتصادی و تعطیل نسبی مسائل اقتصادی را شاهد بودیم. در عمل دولتها در اقتصاد داخلی، اصلاح «عیوب ساختاری» را بهتعویق انداختند و در نسبت اقتصاد ملی با دنیای خارج، بدون توجه به تغییر نظم بینالملل تمام تخممرغها را در سبد مذاکره با غرب برای «رفع تحریم» گذاشتند و استراتژی «خنثیسازی اثر تحریم» را کنار گذاشتند؛ در حالی که در ابتدای دهه، با ابلاغ «سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی» راهها نشان داده شده بود و در انتهای دهه نیز در «بخش اقتصادی بیانیهی گام دوم»، مجدداً بر آنها تاکید شد. در واقع سیاستگذار در این دهه دست به «تجربه»ای خارج از سیاستهای کلی نظام زد و درس «عبرت»ی برای دهههای پیش رو شد.
حال آیا ما از تجربههای دههی 1390 درس خواهیم گرفت!؟ گروه اقتصادی خبرگزاری تسنیم قرار است در پروندهی «دههی رکود، عبرت، تجربه» به تفصیل و در گفتگو با صاحبنظران و کارشناسان به بررسی وضعیت اقتصاد ایران در دههی 90، دلایل و ریشه های افول اقتصاد در این دهه و راهحلهای جبران این خسارت در سالهای پیش رو بپردازد.
انتهای پیام/