«سابقه خانوادگی» و «ژنتیک» عاملی موثر در ایجاد اختلال روانی
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۵۹۸۰۴۱
آفتابنیوز :
دکتر فریبرز درتاج اظهار کرد: کاملاً مستند است، که سلامت روان انسان، از یک تعاملِ پیچیدة بین عوامل ژنتیکی، روانشناختی، سبک زندگی به وجود میآید. علاوه بر این، افراد در معرض محیطهای بیشمار و مختلفی نیز قرار دارند و سلامت روان چیزی فراتر از نبود بیماری روانی است و مشکلات بهداشت روان میتواند دلایل گستردهای داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، با بیان اینکه مهارتهای اساسی شناختی و اجتماعی؛ با توجه به تأثیرشان بر تمام جنبههای زندگی روزمره، به عنوان یک جزء مهم در سلامت روان قلمداد می شوند، اظهار کرد: مهارتهای شناختی شامل توانایی توجه، یادآوری و سازماندهی اطلاعات، حل مشکلات و تصمیم گیری است و مهارتهای اجتماعی شامل توانایی استفاده از مجموعه توانایی های کلامی و غیرکلامی، برای برقراری ارتباط و تعامل با دیگران است و همه این تواناییها به یکدیگر وابسته هستند و به افراد امکان می دهد در محیط خود فعالیت و تعامل داشته باشند.
رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران ادامه داد: مهارتهایِ عاطفی؛ به معنیِ توانایی شناختن، بیان و تعدیل احساسات خود؛ نیز به عنوان یکی دیگر از مؤلفه های مهم سلامت روان محسوب می شود. این مؤلفه به عنوان واسطه ای برای تنظیم استرس نیز پیشنهاد شده است. همچنین در مطالعات تصویربرداری بالینی و عصبی، ارتباط معناداری بین تنظیم عاطفی نامناسب یا ناکارآمد و افسردگی مشاهده شده است. همدلی، نیز به عنوانِ بخشی از این مؤلفه، یعنی توانایی تجربه و درک بدونِ سردرگمیِ احساس خود و دیگران است. این توانایی افراد را قادر می سازد تا از طریق روشهای مؤثر با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و تعامل کنند و اقدامات، اهداف و احساسات دیگران را پیش بینی کنند.
درتاج گفت: عدم انعطاف پذیری می تواند برای شخصی که دچار تغییرات ناگهانی و یا مهم زندگی می شود، پریشانی بزرگی ایجاد کند و علائم و رگه هایی از چندین اختلال روانپزشکی مانند شخصیت وسواسی یا اختلال هذیانی را به دنبال داشته باشد. توانایی اساسی در عملکرد در نقشهای اجتماعی و مشارکت در تعاملات اجتماعی معنی دار، جنبه مهمی از سلامت روان است و به ویژه به مقاومت در برابر پریشانی کمک می کند. محرومیت اجتماعی، اغلب با مختل شدنِ مشارکت اجتماعی همراه است. وجودِ یک رابطه هماهنگ بین بدن و ذهن نیز بر اساس این مفهوم است که ذهن، مغز، اُرگانیسم و محیط به شدت به هم پیوسته اند و نمی توان تجربه کلیِ بودن در جهان را از وضعیتی که بدن فرد در محیط خود احساس می کند، جدا کرد. اختلالات این تعامل ممکن است منجر به تجارب روان پریشی، اختلالات خوردن، خودزنی، اختلال بدشکلی بدن یا سلامت جسمی ضعیف شود.
سابقه خانوادگی و ژنتیکی عاملی موثر در ایجاد اختلال روانی
وی به عوامل بیولوژیکی و ژنتیکی به عنوان یکی از عواملی که میتواند در ایجاد اختلال روان نقش داشته باشد نام برد و افزود: سابقه خانوادگی و ژنتیکی می تواند احتمالِ عدم سلامتِ روانی را افزایش دهد، زیرا برخی از ژنها، فرد را در معرض خطر بیشتری قرار می دهند. تحقیقات نشان می دهد برخی از مشکلات بهداشت روانی ممکن است در خانواده ها بروز کند. به عنوان مثال، اگر پدر یا مادری مبتلا به اسکیزوفرنی باشند، احتمال اینکه فرزندشان به اسکیزوفرنی مبتلا شود، بسیار زیاد است.
این هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: هنوز دلایل قطعی وجود ندارد، که آیا این اختلالات به خاطر ژنها است یا به دلیل عوامل دیگر، مانند محیطی که در آن بزرگ می شویم، یا روشهای تفکر، مقابله و رفتارهایی که ممکن است از والدین خود یاد بگیریم. اگرچه ایجاد برخی از مشکلات بهداشت روان ممکن است تحت تأثیر ژنهای ما باشد، اما داشتن ژنی مرتبط با یک اختلال روانی، تضمینی برای ایجاد آن اختلال نیست و بسیاری از افرادی که مشکلاتِ بهداشت روانی را تجربه می کنند، هیچ ژن مرتبط یا سابقه خانوادگی ندارند.
درتاج به تعادل شیمیایی مغز اشاره کرد و گفت: مغز انسان بسیار پیچیده است. برخی تحقیقات نشان می دهد که ممکن است مشکلات سلامت روان با تغییر در برخی مواد شیمیایی مغز (مانند سروتونین و دوپامین) مرتبط باشد، اما هنوز استدلالهایی که نشان می دهد عدم تعادلِ شیمیاییِ مغز فردی، به تنهایی می تواند دلیل مشکلات روانی باشد، بسیار ضعیف است.
سبک زندگی عاملی موثر در ایجاد اختلالات روان
به گفته این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور،عامل سوم اختلال در روان، عوامل محیطی هستند که خود به سه دسته عواملِ محیط فیزیکی، عواملِ محیط اجتماعی و عواملِ محیط اقتصادی تقسیم می شوند که عوامل محیطی فیزیکی مؤثر در بیماریهای روانی عواملی هستند که قدرت تأثیر در سیستم بیولوژیکی یا شیمی- عصبی فرد را دارند و بدین ترتیب شانس ابتلا به اختلال را افزایش می دهند.
کمبود حمایت اجتماعی میتواند ایجاد کننده اختلال روان باشد؟
وی ادامه داد: عوامل محیط اجتماعی به شرایط اجتماعی، نژادی و قومی و رابطه ای اشاره دارد، که ممکن است توانایی فرد برای کنار آمدن با استرس را تحت تأثیر قرار دهد. یک مثال خوب؛ نداشتن یک سیستم حمایتِ اجتماعی قوی است. مثلاً فردی شغل خود را از دست می دهد یا طلاق می گیرد. داشتن دوستان و خانواده حمایتگر، در این مدت برای توانایی او در کنار آمدن با استرس امری حیاتی است. کمبود حمایت اجتماعی فقط یکی از انواع عوامل محیط اجتماعی است. مواردی مثل؛ اَنگ اجتماعی، سابقه سوء استفاده، اختلافات خانوادگی در دوران کودکی، کودک آزاری، ضربه یا بی توجهی در کودکی، انزوای اجتماعی یا تنهایی، تجربه تبعیض، آسیبهایِ اجتماعی، خشونت خانگی یا سایر آزارها در بزرگسالی، درگیر شدن در یک حادثه جدی، یا قربانی شدن در یک جنایت خشن، از دست دادن زود هنگام پدر یا مادر، فقدان معنویت یا وابستگی دینی، کمبود کار یا سرگرمی های معنی دار، روابط سمی و......همه در دسته عوامل مربوط به محیط اجتماعیِ تأثیرگذار بر سلامت روان قرار می گیرند.
معیارهای سنجش سلامت روان
درتاج در پاسخ به این سوال که سلامت روان از چه طریقی و با توجه به چه معیارهایی سنجیده میشود؟ اظهار کرد: اندازهگیری سلامت روان اغلب دشوارتر از اندازهگیری انواع دیگر سلامت است. این امر تا حدی به دلیل محدودیتِ دسترسی به آزمونهای بیولوژیکیِ عینی و رهنمودهای تشخیصیِ متغیر، در کنار تفاوتهای بین فرهنگی در تجربه سلامت روان و عوامل پیچیده اجتماعی و روانی است. تشخیص وضعیت سلامتِ روانی ممکن است توسط یک روانپزشک، روانشناس، مددکار اجتماعی یا بالینی یا سایر متخصصان بهداشت روان انجام شود. پزشک مراقبتهای اولیه نیز ممکن است در ارزیابی تشخیصی شرکت کند یا به یک متخصص بهداشت روان ارجاع کند.
وی به بیان معیارهای ثابتی که در سنجش اولیه اندازه گیری سلامت روان مورد استفاده قرار می گیرد پرداخت و گفت: یکی از این معیارها دادههای موجود است، بسیاری از نتایج در تحقیقات بهداشت روان لزوماً به ابزار ارزیابی نیاز ندارند. به طور فزاینده در سطح کلان داده های مرتبط با سوابق بیمارستانی، جزئیات جمعیت شناختی، سابقه سلامت، اطلاعات دفترچه بیمه و نسخه، تعداد ارجاعات به روانشناس یا روانپزشک، سوابق پلیسی و ... می تواند مفید باشد و در سطح خُرد، گزارش خودِ مراجع در مورد هر نوع تشخیص روانپزشکی- روانشناسی یا داروهای روانپزشکی، به طور منظم به جای ابزار ارزیابی خاص استفاده می شود. اینکه آیا اطلاعاتی که به آن نیاز داریم از قبل وجود دارد یا اینکه تلاش برای جمع آوری داده های تازه ضروری است؛ باید ابتدا ارزیابی شود.
درتاج در ادامه با اشاره به اندازه گیریهای بیولوژیکی گفت: برخی از آزمایشات بیولوژیکی مثل اندازه گیری امواج مغزی (EEG)، نیز در دسترس هستند و اغلب در تحقیقات روانپزشکی مورد استفاده قرار می گیرند، اما به طور معمول برای مطالعه و سنجش شرایط بهداشت روان مفید نیستند.
به گفته این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، ابزار طلاییِ تشخیصی و ارزیابی قطعیِ وضعیت سلامت روانی افراد از مصاحبه دقیق روانپزشکی توسط روانپزشکان و روانشناسانِ آموزش دیده (در بیشتر کشورها روانشناس بالینی) حاصل می شود. همچنین تکمیل این مصاحبه های تشخیصی ممکن است چند ساعت طول بکشد و شامل چندین سطحِ پرسش و آزمایش برای علائم گسترده سلامت روان باشد. البته احتمالاً غیرممکن است که هر مطالعه بتواند روانپزشکان یا روانشناسانی را استخدام کند تا بسیاری از افراد را با این روش ارزیابی کند.
علائم عمومی عدم سلامت روان
رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران درباره علائم هشداردهنده و نشانههای عمومیِ عدم سلامت روان گفت: هر بیماری بهداشت روانی علائم و نشانههای ویژه و مخصوص به خود را دارد. اما به طور کلی، علائمی مثل؛ تغییرات مشخص در شخصیت، الگوی غذا خوردن یا خوابیدن، ناتوانی در کنار آمدن با مشکلات یا فعالیتهای روزمره، احساس قطع ارتباط یا کناره گیری از فعالیت های عادی، تفکر غیرمعمول یا جادویی، اضطراب بیش از حد، غم و اندوه طولانی مدت، افسردگی یا بی علاقگی به امور، افکار یا اظهارات مربوط به خودکشی یا آسیب رساندن به دیگران، سوء مصرف مواد، تغییرات شدید خلقی، خشم، خصومت یا رفتار خشن بیش از حد و ... جزء ریسک فاکتورها و علائم هشداردهنده عمومیِ به خطر افتادن سلامت روان هستند، که باید مورد توجه خودِ افراد و اطرافیانشان قرار گیرد.
به گفته درتاج، دانستن این نکنه ضروری است، بسیاری از افرادی که دارای اختلالات بهداشت روان هستند، علائم و نشانههای خود را بخش طبیعی از زندگی می دانند و یا به دلیل شرم و ترس از درمان خودداری می کنند.
منبع: خبرگزاری ایسنامنبع: آفتاب
کلیدواژه: ژنتیک اختلال روانی ایجاد اختلال سابقه خانوادگی محیط اجتماعی بهداشت روان اختلال روان اندازه گیری سلامت روان عوامل محیط
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۵۹۸۰۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلامت از ارکان اصلی خوشبختی و بهروزی/ خانواده سلامت محور «زندگی زیسته» سالمی دارد
معاون فرهنگی و اجتماعی پلیس در یادداشتی به مناسبت هفته سلامت، وجوه مهم سلامت را برشمرد و بر نقش خانواده در سلامت افراد تاکید کرد.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، سردار دکتر سعید منتظرالمهدی در یادداشتی به مناسبت هفته سلامت آورده است:
یکی از ارکان اصلی خوشبختی و بهروزی، «سلامت» است. چه، با برخورداری از تراز بالای صحت و سلامت است که میتوان برای تحقق اهداف ریز و درشت زندگی و بیشینه سازی شادابی و موفقیت، گام فراسو نهاد و جهد و جد روزافزون نمود. لیکن، نباید از یاد برد که قلمرو و حیطه سلامت هرگز در سطح «سلامت جسم» محدود نمیماند بلکه حیطههای پر اهمیت دیگری را نیز در بر میگیرد که از آن میان سه حیطه دیگر سلامت، یعنی «سلامت روان»، «سلامت اخلاق» و «سلامت اجتماعی» در خور توجه فزون تری هستند (نیازی به یادآوری نیست که این چهار حیطه سلامت پیوند وثیق و جدایی ناپذیری با یکدیگر دارند و لاجرم زوال یا نقصان هریک قادر است آن سه دیگر را دستخوش کژکارکردی نماید).
چنانچه از حیث یادآوری و بیش و کم از منظر امروزین بخواهیم تعریفی بس مختصر از این چهار حیطه سلامت به دست دهیم چنین میتوان گفت که جسم آنگاه سالم است که بتوان بی هیچ محدودیتی از همه ظرفیت و توان آن برای «نیکو زیستن» بهره جست، روان نیز زمانی در سلامت است که نه تنها در دام هیچ «تعارض» آشفته ساز و نشانگان ملال انگیز و تنیدگی آشوبناکی گرفتار نشده باشد بلکه لبریز سُرور و وجد و خرسندی و پیوسته در تعالی و پویایی باشد. به همین قیاس سلامت اخلاقی نیز به حالتی اطلاق میشود که ذهن و ضمیر فرد عاری از «احساس گناه» باشد؛ آشکار است که لازمه فراچنگ زدن چنین خلق و حالتی آن است که فرد در کنش و منش و بینش خود، «فضایل اخلاقی» (نظیر صداقت، عدالت، اصالت، امانت و جز آن) را فرو نگذارد و برای بیشینه سازی آنها پیوسته بکوشد. سر انجام، مراد از «سلامت اجتماعی» آلوده نشدن به آسیبهای مختلف از یک سو و داشتن ارتباط و تعامل «شفابخش» با جمع و جامعه از دیگر سو است.
ناگفته پیداست که یک دوجین عامل را میتوان نشان کرد و نشان داد که بر هر یک از این چهار حیطه سترگ سلامت تاثیر میگذارند. اما، تردیدی نمیتوان کرد که در این میان سهم و نقش خانواده برجستهتر است. چون همانگونه که میدانیم در خانواده است که «اندیشه» شکل میگیرد، «شخصیت» فرا میبالد، «منش» نضج مییابد، «نگرش به خویشتن» پایه ریزی میشود و «نحوه رفتار» در برابر پدیدهها و در شرایط مختلف، سمت و سو داده میشود.
حال این پرسش در برابر ما عرض اندام میکند که کدام خانواده قادر است تراز و میزان هر یک از چهار نوع سلامت را ارتقا دهد و مانع از فرو شدن در «بیماری» و نقصان سلامت شود؟ در پاسخ به این پرسش میتوان انبوهی شاخص و ملاک را برای «خانواده سلامت محور» و «سالم پرور» فهرست کرد. لیکن به باور من از آن میان شاخصهای زیر اهمیت بیشتری دارند:
۱. سبک زندگی برخوردار از تحرک بهینه (۶۰ دقیقه در روز)، بهداشت مطلوب، چک آپ دوره ای، تفریح به موقع و تغذیه مناسب. چنین سبکی نه تنها به سلامت جسم یاری میرساند بلکه سلامت ذهن و روان را نیز مضاعف مینماید.
۲. پیروی از الگوی گفت و گوی سازنده برای از میان راندن تعارضات ناگزیر زندگی. در چنین خانوادهای کمتر مشاجره و منازعه و مجادله دیده میشود. چه، اینگونه خانوادهها زبان و کلام را در جهت «مفاهمه» و مصالحه بکار میگیرند و با گفت و شنود به موقع مانع از سایه انداختن تعارضات و مسائل حل نشده بر ساحت جان و روان میشوند.
۳. افزایش مستمر ذخیره شناختی. در خانواده سلامت محور، مطالعه و یادگیری رفتاری رایج و مستمر است و لاجرم اعضای اینگونه خانوادهها پیوسته دانایی خود را افزایش میدهند و اندیشه خود را زیبا و غنی میسازند. آنان همچنین میکوشند تا «دانش» خود را به «خِرد» تبدیل سازند و آن را در کنش و عمل خود بکار بندند. ناگفته پیداست که پیامد دانایی، خردمندی و «اندیشه زیبا» خوشامدگویی مستمر به زیباییهای بیکران زندگی و شادابی و شورمندی جسم و روان است.
۴. فضیلتمند زیستن. در خانواده سالم پرور و سلامت محور به فضائل اخلاقی نه تنها در «گفتار» بلکه در «کردار» ارج نهاده میشود. به همین سبب اینگونه خانوادهها اغلب با خود و دیگران «در صلح» و آرامش هستند.
۴. برخورداری از روابط و پیوندهای اجتماعی خرسند ساز. چنین پیوندی نوعی «حمایت اجتماعی» است که همچون «سپری نیرومند» از اعضای خانواده در برابر سختیها و رنجهای ناگزیر زندگی حفاظت میکند (یادمان باشد که در جهان بودن یعنی با دیگران بودن).
خلاصه آنکه، خانواده سلامت محور «زندگی زیسته» سالمی دارد و لاجرم احساس خوشبختی و بهروزی و شادابی آن پیوسته در حال افزایش است.