امام رضا(ع) با اندیشمندان مکاتب دیگر چگونه رفتار میکرد؟
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۶۵۰۸۶
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، در این راستا حجتالاسلام والمسلمین حبیبرضا ارزانی -مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس ستاد هماهنگی کانونهای فرهنگی هنری مساجد کشور به پرسشهایی پاسخ گفت.
با توجه به اهمیت و جایگاه تدبیر و رویکرد عقلانی در زندگی، تحلیلی نسبت به جایگاه عقل در دین مبین اسلام بفرمایید دین ما چگونه با ابزار فکر و اندیشه با پدیدههای مختلف به ویژه خرافات مبارزه کرده است؟یکی از مزیتهای دین مبین اسلام و البته مکتب تشیع نسبت به دیگر مکاتب، بحث عقلانیت و تفکر است؛ البته این تعبیر بدان معنی نیست که در دیگر ادیان نسبت به مولفه عقلانیت توجهی نشده است چراکه این مهم به نوعی بروز و ظهور در سایر مکاتب و ادیان دارد اما اسلام از نقطه نظری خاص به این مهم توجه کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تعبیر رسول باطن از عقل، خود موید جایگاه این مولفه در زندگی است که براساس نگرش اسلام شکل گرفته است؛ رسول ظاهر انبیای الهی هستند که به مدد آنان انسان هدایت شده و رسول باطن وجودش به تعالی میرسد.
از سوی دیگر در نصوص مقدس ما مثل کلامالله مجید که بالاترین نص معتبر اسلامی آیات متعددی نسبت به عقل وجود دارد مثل آیه ۹ سوره «زمر» که خداوند در این آیه شریفه میفرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» (آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند یکسانند تنها خردمندانند که پندپذیرند)؛ همچنین آیه ۶۸ سوره یاسین که فرمود: «أَفَلَا یَعْقِلُونَ» (آیا اندیشه نمیکنند؟) و ...؛ بیش از ۳۰۰ کلمه در قرآن کریم از مشتقات عقل وجود دارد که همه حکایت از آن دارد که عقلانیت از چه جایگاه رفیعی در دین مبین اسلام برخوردار است؛ در روایات اسلامی نیز چنین است، از لسان ائمه اطهار(ع) احادیث متعددی در رابطه با عقل، اندیشه، تفکر وجود دارد. کتاب اول از مجموعه اصول کافی «عقل و جهل» است.
امام خمینی(ره) وقتی انقلاب اسلامی را پایهگذاری کرد، نسبت به مساله عقلانیت در امور توجه ویژهای داشت. مرحوم نائینی، فیض کاشانی، آیتالله بروجردی و ... اهمیت وافری به عقلانیت در مسایل مختلف داشتند، بنابراین در بررسی تطور تاریخی نگرش به مولفه عقل در تاریخ و دین مبین اسلام میبینیم که این مهم از جایگاه رفیعی برخوردار است.
با این وجود اما همچنان شاهد نفوذ خرافات در جامعه هستیم، در حالی که منابع دینی ما و این سرچشمه زلال از معارف همواره نسبت به تعقل تاکید کردند؛ شاهد مثالی که در این مورد و به ویژه در این روزها میتوان اشاره داشت مساله دقالباب کردن هفت مسجد در پایان ماه صفر و شب اول ماه ربیعالاول است؛ آیا این اقدام اساسا سند شرعی دارد؟همان طور که پیشتر اشاره داشتم عقلانیت در مکتب تشیع جایگاه مهمی دارد. آنچه که عنوان شد سند شرعی ندارد، با این حال برخی در دین بدعت میآورند؛ گاهی سخن از نوآوری و خلاقیت به میان میآید اما حساب بدعت جداست؛ شکستن سنتها و احکام الهی بدعت است.
گاهی برخی با این توجیه که میخواهند نحوست را از بین ببرند دست به کارهایی میزنند که فارغ از جنبه دینی و روایی، از نظر عقلی مورد تایید نیست؛ البته ایام نَحِسات وجود دارد و در قرآن نیز آمده است. اما این بدان معنا نیست که روز و شب نحس باشند چراکه روز و شب مخلوق خدا هستند. خدا مخلوق منحوس ندارد بلکه به اعتبار متعلق است که سعد و نحس مطرح میشود. یک روز معمولی ممکن است برای منِ نوعی روزی سعید و مبارک باشد و برای دیگری منحوس، اما این هرگز بدان معنا نیست که خداوند نحس آفریده است.
اساسا افرادی که این خرافات را درست میکنند خود به دنبال هدفی دیگر هستند. بسیاری از مکاتب و فرقهها از دریچه این خرافات گسترش یافتند چرا که از ناآگاهی و معصومیت مردم سوء استفاده کرده و اقدام به نشر مواردی کردند که از اساس چیزی جز خرافه نیست. بعضی افراد به دنبال سوژهای برای وسعت بخشیدن به عقاید خرافی هستند. برای مثال در روایت آمده است که قرائت نوزده بسمالله قبل از سفر شما را محافظت میکند. برخی از همین عدد شروع به ساختن خرافه میکنند و بعدها تبدیل به یک فرقه میکنند که نه مسلمانان آن را قبول دارند و نه هیچ دین دیگری.
این اتفاق یعنی فرقهسازی از یک عقیده پوچ و خرافی مگر چه دستاوردی برای حامیانش دارد که تا این این اندازه مورد توجه آنهاست؟مهمترین هدفشان تفرقهاندازی و تسلط به افراد از گذرگاه این اتفاق است. قرآن کریم در این مورد تعبیر «شیَاع» به معنای گروهگروه کردن و فرقهفرقه کردن را به کار میبرد. میگوبند مدل حکومتی فرعون نیز به این شکل بود، او برای تسلط بر افراد با توجه به عدم بصیرت و آگاهی آنها، با استفاده از اعتقادات مسموم تفرقهاندازی میکرد و بر این گروهها مسلط میشد. معتقدم امروز اگرچه هیبت این تفرقهافکنی تغییر کرده است اما در قالبی دیگر از سوی استکبار مورد توجه قرار گرفته و جهان اسلام را نشانه رفته است. شاهد این مدعا فراموش کردن مسایل مهم جهان اسلام و دست دوستی دراز کردن برخی اعراب به سوی اسرائیل است.
در چنین وضعیتی چگونه میتوان عقیده درست را گسترش داد و مهمتر از آن چگونه باید با افرادی با اندیشهها و البته دین متفاوت برخورد کرد. معروف است که امام رضا(ع) در شرایطی که نحلهها و فرقههای گوناگون وارد جامعه اسلامی شده بود با سعه صدر پاسخگوی همه افراد بود. شما چه روشی را پیشنهاد میکنید؟قطعا سعه صدر و مواجهه آگاهانه کلید برخورد با افراد در شرایط مختلف به ویژه مسایل اعتقادی است. گرتهبرداری از سیره معصومین(ع) درستترین مسیر است و در این میان طبیعتا سیره و رویکرد امام رضا(ع) از جمله بهترین مدلهایی است که میتوانیم امروز از آن بهرهمند شویم. در شرایطی که مامون آگاهانه و از روی غرض قصد در تخریب شخصیت حضرت داشت و با ترتیب دادن جلسات مناظره به دنبال آن بود که حضرت را در جامعه به گونهای دیگر نشان دهد، آن امام همام با سخن متین و استدلال علمی در مواجهه با اصحاب و ارباب ادیان و عقیدههای مختلف وارد میدان شد. مدل امام رضا(ع) مدل گفتوگو بود، گفتوگویی برخواسته از عقاید همان افراد، در واقع آن امام همام از کتاب مقدس هر دین برای آن افراد دلیل و منطق میآورد و پاسخشان را ارائه میکرد. این رویکرد بهترین روش بود چرا که نمیتوان برای یک مسیحی از قرآن دلیل آورد از این جهت که او به آیینی دیگر است.
از سوی دیگر نکتهای که میتوان از سیره امام رضا(ع) در مواجهه با عقاید مختلف برداشت کرد آشنایی و اشراف آن حضرت به مباحث است. اگر قرار است با افراد وارد مناظره شویم یا تعامل ایجاد کنیم باید به مباحث و اندیشه آنها اشراف داشته باشیم. از نظر من علم به مباحث و تقویت سعه صدر و یک گفتوگوی مبتنی بر اندیشه میتواند راه حل بسیاری از مشکلات امروز باشد. سیره امام رضا(ع) یکی از بهترین مدلهای تربیتی و اخلاقی است که امروز میتوانیم در این عرصه از آن الگوبرداری کنیم.
کد خبر 557872 برچسبها اندیشهمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: اندیشه دین مبین اسلام امام رضا ع
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۶۵۰۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!
من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.
ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!
مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.
توضیح این ادعا چنین است؛
۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.
این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " میباید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم میآئیم و حرفهایمان را میزنیم. هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد."
و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."
۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .
اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»
در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود، ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.
۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.
اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.
آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمیکشد که بافت فرسوده میشود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.
مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.
امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم!
بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.
۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.
او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت" و نقد "ارباب دیانت".
استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمیکنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."
۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.
او چنین میگفت :
"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولتهای آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکافهای طبقاتی اقدام کنند. تبعیضها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید میکنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."
استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقدههای روانی است و عقدههای روانی تولید انفجار خواهد کرد!"
شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»
بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟