استراتژی دولت عقب راندن تحریم و کاهش آثار آن است
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۷۰۲۷۳
به گزارش خبرگزاری مهر علی ربیعی سخنگوی دولت در یادداشتی با عنوان «علیه مقاومت اجتماعی» نوشته است: «پایان دهه ۹۰ در آستانه قرن جدید، تحولات عظیمی ناشی از ساحت سیاست و روابط بینالملل در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشورمان رخ داده است. به نظر من با یکی از بیرحمانهترین سیاستهای توسعهطلبی آمریکا حتی بیش از بمباران هیروشیما و جنگ ویتنام روبرو هستیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مطالعه تاریخ روابط بین الملل نشان میدهد ایالات متحده بعد از خروج از دکترین انزواگرایانه مونروئه و تبدیل آمریکا به هژمونی جهانی، نیاز به یک دشمن خارجی برای انسجام داخلی و توجیه مداخلهگری، تجاوز و جاهطلبی در سطح جهان داشت. به مدت چند دهه اتحاد جماهیر شوروی این نقش را برای آمریکا ایفا میکرد. بعد از فروپاشی شوروی، استراتژیستهای آمریکایی درصدد برآمدند مکتب کنفوسیوس و دین اسلام را جایگزین و از نظر تئوریک آن را به عنوان دشمن معرفی کنند. در نهایت ایران پس از آن تبدیل به هدف شد. این روند با فرازونشیب ادامه داشت تا دورانی که یکی از خشنترین و غیرعقلانیترین روسایجمهور آمریکا بر قدرت تکیه زد. این فرد با شعارهای ضد ایرانی در انتخابات شرکت کرد که خود این امر بیسابقه بوده که ایران و برجام در کانون مبارزات انتخاباتی آمریکا قرار بگیرد. آمریکا سیاست فشار حداکثری خود را با ابزار تحریم بکار گرفت.
در کتاب «هنر تحریم» نوشته ریچارد نفیو، ایدئولوژی و اهداف تحریم ایران تبیین و در آن بارها به «فشار بر مردم» اشاره و تاکید شده است. اشاره به شرایطی به مثابه تابستان داغ در ایران نشان میداد هدف از تحریم، کشاندن مردم به خیابانها با فشار اقتصادی و معیشتی و فروپاشی روانی جامعه بوده است. بارها روسایجمهور و مقامات کشورهای اروپایی به ما گفتند که آمریکا از سال ۹۷ وعدههای ۳ ماهه و یکساله برای فروپاشی ایران داده است؛ با هر بار شکست موعد خیالی، فشارها بیشتر و بیشتر شد تا جایی که آمریکا بینظیرترین محدودیتها در تاریخ روابط معاصر را اعمال کرد.
در مقابل، برای عبور جامعه ایران به سلامت از این شرایط دشوار دیدگاههای متفاوتی در داخل شکل گرفت. فارغ از اهداف سیاسی داخلی برای کسب قدرت - که معمولاً افراد پشت نگاهها و ایدئولوژیهایی آن را پنهان میکنند - اگر بخواهیم به طور ساده تفاوت دیدگاهها را فرموله کنیم یک جریان سیاسی بنای خود را بر یک استراتژی دو ستونه قرار داده است: کاهش آثار تحریم و افزایش مقاومت. اما دولت استراتژی سه ستونهای را شامل عقب راندن تحریم، کاهش آثار تحریم و افزایش مقاومت اجتماعی دنبال کرده است. در سیاستهای فرض اول تحریم یک سرنوشت محتوم ایرانی دیده شد و هرگونه عقب راندن تحریم را نوعی وادادگی تفسیر کردند. درحالیکه برجام بخشی از استراتژی سه ستونه عقب راندن تحریم بود که بدون حمایت رهبری میسر نمیشد. من معتقدم فرمایش مقام معظم رهبری که «همه راه حل ها در داخل کشور است»، عقب راندن تحریم نیز بر اساس یک توانایی داخلی و راهحل برخاسته از قدرت ملی ممکن شد.
نزاعهای سیاسی مطرح در جامعه ایران در قبال آمریکا در طی دهه های اخیر با یک صورت بندی ساده از این دو الگو پیروی کرده است (هرچند من بسیاری را میشناسم که هیاهوی برخی نه از یک اعتقاد ناب بلکه از سر کشمکشهای کسب قدرت است، دیدگاهی که میگوید اگرچه مسائل ما و امریکا بر اساس عدم تغییر ماهیت آمریکایی همچنان باقی خواهد بود اما میتوان مساله را مدیریت و در شکافهای جهانی با قوی کردن اقتصاد و جامعه در داخل منافع ملی را محقق کرد.
دیدگاهی دیگر که من نام آن را رویکرد «ماهیت گرایانه» میگذارم جنگ اقتصادی را واقعیتی محتوم انگاشته و هر تلاشی برای شکستن آن با ابزارهای دیپلماتیک را با یک برچسب نامناسب روبرو میسازد. اگرچه امروزه ترامپ مطابق تصریح مکرر خود خروج از برجام را بزرگترین خدمت به اسرائیل و بسی بزرگتر از به رسمیت شناسی اشغال جولان و تلاش برای صهیونیزه کردن قدس شریف و جعل عنوان «پایتخت» برای آن دانسته - اما نباید فراموش کنیم که آن انسجام ملی که برجام را ممکن کرد یک «استثنا» نبوده، بلکه یک قاعده تکرارپذیر است و در صورت تکرار میتواند در یک طراز تکاملی برتر، امریکا را به همان میزی که آن را ترک کرده بازگرداند. مهم این است که پیروان تز ماهیت گرایانه مذکور به الزامات آن مقاومت ملی که پیشنهاد میکنند ملتزم باشند. من فارغ از اینکه کدام استراتژی را اتخاذ کنیم فصل مشترک هر دو رویکرد را افزایش مقاومت اجتماعی و انسجام ملی میدانم. سوال اساسی در این است که الزامات یک مقاومت ملی در شرایط ایران امروز چیست؟
اگر انسجام را به چهار عرصه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و سیاستی تعریف کنیم، من معتقدم پایههای انسجام فرهنگی مبتنی بر انسجام ذهنی و همبستگی و وحدت نظری مردم با ساختار سیاسی شکل میگیرد و انسجام اقتصادی نیز با بهره گیری از همه ظرفیت ها برای کاهش درد و رنج مردم ناشی از جنگ اقتصادی و افزایش تولید پدید میآید و انسجام اجتماعی نیز با میدان دادن به نهادهای اجتماعی، تقویت آنها و ایجاد میانجیهای اجتماعی قوی به دست میآید و انسجام سیاسی نیز با هماهنگی عمیق بین سه قوه، نهادهای حاکمیتی و تولید سیاستهای اثرگذار در این شرایط ایجاد میشود. سوال من اینست آنچه که امروز در فضای سیاسی و نخبگان سیاسی کشور در حال رخ دادن است چه مناسبت و رابطهای با انسجام های مورد نیاز دارد؟ آیا جز از طریق افزایش انسجام در بالا، یعنی در سطوح حاکمیتی و ارتقای سطح سرمایه اجتماعی در پایین میتوان مقامت موثر و کارآمد در مقابل قلدری امریکاییها داشت؟ چگونه میتوان در همان حال که آمریکا انزوای بیسابقه در سازمان ملل، شورای امنیت و سطح جهانی را تجربه میکند لبه تیز دشمن شناسی را متوجه کانون این مقاومت نمود، و باز هم از «مقاومت» سخن گفت؟ کدام مقاومت؟ چگونه میتوان با زبان فحاشی به رئیس جمهوری منتخب ملت، همان ملت را دعوت به صبر و مقاومت و همدلی کرد؟
لنین تز مشهوری دارد که به زبان ساده میگوید یک نظام مستقر زمانی آسیب میبیند که دو اتفاق به طور همزمان رخ دهند یعنی از یکسو پایینیها نخواهند و از دیگر سو بالاییها نتوانند. اتفاقاتی که این روزها در میان تریبونداران بالانشین علیه دولت رخ میدهد که به شیوهای بی نظیر در ۴۰ ساله پس از انقلاب در حال انجام است آیا این مساله را القا نمیکند؟ هدف براندازی به شیوه جنگ و تروریسم اقتصادی از این قاعده مستثنی نیست و بنابراین «ضد براندازی» نیز مفهومی جز این ندارد که ما به تحریم گران و برپاکنندگان جنگ اقتصادی بگوییم دست شما را خواندهایم، هرچه شما تلاش در به شورش کشاندن مردم تحریم زده از طریق تحدید حق سلامت و حق معیشت و محدودسازی دسترسی ایرانیان به نظام مالی جهانی دارید، ما بر سرمایه اجتماعی خواهیم افزود و از ظرفیت همه مولفههای هویت ملی و همه اقشار و همه نخبگان بهره خواهیم برد. آیا این همان مسیری است که فحاشان و هتاکان طی میکنند؟ این حرف هایی که امروز در سطح تریبونها و توئیت ها که از افراد ساخت قدرت می شنویم با کدام الزام انسجام اجتماعی و با این گفتارهای انسجام آفرین رهبر معظم انقلاب که فرمودند «توهین و دشنام و نسبتِ بدون علم به دولتمردان بههیچوجه جایز نیست و برخی از این نسبتها حرام شرعی است» تطابق دارد؟ این روزها خواهد گذشت و قضاوتهای تاریخی درباره سختترین شرایط کشور باقی خواهد ماند.
کد خبر 5050204 طیبه بیاتمنبع: مهر
کلیدواژه: مقام معظم رهبری ریچارد نفیو ایدئولوژی علی ربیعی شورای امنیت جنگ ویتنام ترامپ سازمان ملل متحد برجام مجلس شورای اسلامی ایالات متحده امریکا سعید خطیب زاده محمد باقر قالیباف ویروس کرونا برجام حجت الاسلام حسن روحانی حسن روحانی محمدجواد ظریف هیئت دولت ستاد ملی مقابله با کرونا ایران جمهوری اسلامی ایران عقب راندن تحریم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۷۰۲۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بهبود اقتصادی؛ از میدان «واقعیت» تا میدان «تصویر»
در سالهای اخیر و پس از پایان ظرفیت پروژه جنگ اقتصادی در فضای واقعیت اقتصاد ایران، آمریکاییها به دنبال تشدید اثرات تحریم در فضای ذهنی اقتصاد یا به تعبیری «فرا اقتصاد ایران» بودهاند.
به گزارش ایسنا، محمد اسکندری، کارشناس رسانه در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: رهبر معظم انقلاب اسلامی طی یک دهه گذشته با یک نگاه راهبردی تلاش داشتهاند تا حمایت از تولید داخل و رونق اقتصادی را به «گفتمان غالب» کشور تبدیل کنند. در راستای دستیابی به این هدف که تحقق آن میتواند «قدرت ملی» را دستخوش یک تحول شگرف کند عمدتاً - و البته بدرستی - راهکارهای اقتصادی مورد توجه بوده است. با این حال به نظر میرسد که یکی از ابعاد مغفول در زمینه دستیابی به هدف مهم «جهش تولید» آن هم در چهارچوب بهرهگیری از مشارکت مردم، «بر ساختن سیمای اقتصاد ایران» است.
واقعیت آن است که کشور ما طی چهار دهه گذشته تحت فشارهای اقتصادی رقبا و دشمنان خود قرار داشته است، با این حال در یک دهه گذشته عملاً ما درگیر یک «جنگ تمام عیار اقتصادی» بودهایم. هدف اصلی این جنگ، فروپاشی اقتصاد ایران و به تبع آن افزایش فشارهای مردمی به حاکمیت و در نهایت تسلیم شدن نظام در برابر زیادهخواهیهای دشمن است. فراموش نمیکنیم که وزیر خارجه وقت آمریکا پیشتر به صراحت گفته بود: «ایران اگر میخواهد مردمش غذا بخورند باید به حرف آمریکا گوش کند!»
با این حال به نظر میرسد جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران دو رکن اساسی دارد؛ رکنی در واقعیت اقتصاد ایران و رکنی در تصویر اقتصاد ایران. در عرصه واقعیت اقتصاد ایران باید گفت آمریکاییها تقریباً تمامی تیرهای در چنته خود را به سمت اقتصاد ایران پرتاب کردهاند و اگر جرمی هم باقی مانده است که در این جنگ نامشروع مرتکب نشدهاند به این دلیل است که توانایی ارتکاب آن را ندارند. به اذعان خود آمریکاییها ایران اکنون در عرصه صنایع دفاعی، هستهای، انرژی، بانکی، کشتیرانی، تجارت بینالمللی، بیمه، فلزات، معادن و حتی تبادلهای علمی و... تحریم است و تقریباً آنها هدفی برای تحریم در ایران باقی نگذاشتهاند. اما با وجود تمام این تحریمها، هدف اصلی تحریم که فروپاشی اقتصاد ایران بوده محقق نشده است. البته این سیل تحریم برای کشور هزینهها و فرصتهایی با خود به همراه آورده است.
اما در سالهای اخیر و پس از پایان ظرفیت پروژه جنگ اقتصادی در فضای واقعیت اقتصاد ایران، آمریکاییها به دنبال تشدید اثرات تحریم در فضای ذهنی اقتصاد یا به تعبیری «فرا اقتصاد ایران» بودهاند. متأسفانه یکی از پاس گلهای دولت قبلی به دشمن نیز شرطیسازی اقتصاد ایران نسبت به لبخند و تلخند دشمن بود؛ خطایی راهبردی که اثرات و پیامدهای شومی همچون سقوط ۱۰ برابری ارزش پول ملی در دهه ۹۰ را در پی داشت.
کارشناسان حوزه اقتصادی براین باورند که اقتصاد به عنوان معادله بین طرف عرضه و تقاضا میتواند تحت تأثیر مؤلفههای ذهنی، شناختی و ادراکی در سطوح فردی و جمعی باشد. سادهترین مثال اثر تصویر اقتصاد بر واقعیت اقتصاد را میتوان در مفهوم «تورم انتظاری و انتظارات تورمی» دانست. بر اساس این مفهوم درک و استنباط کنشگران اقتصادی از معادلات اقتصادی آینده - که میتواند صحیح یا ناصحیح باشد - بر معادلات واقعی اقتصاد در زمان حال و آینده اثرگذار خواهد بود.
در شرایط کنونی نیز ما شاهد یک شکاف بین واقعیتهای اقتصاد ایران و تصویر آن و آینده اقتصاد ایران هستیم. آمارهای مراجع رسمی کشور میگوید دولت در سال ۱۴۰۲ توانسته است نرخ رشد نقدینگی را از ۳۳.۱ درصد در فروردین به ۲۴.۳ درصد در اسفندماه، تورم تولیدکننده را از ۴۴.۷ درصد به ۲۴.۵ درصد و تورم نقطه به نقطه مصرف کننده را از ۵۵.۵ درصد به ۳۲.۳ درصد کاهش دهد. در سال ۱۴۰۲، بر اساس برآورد بانک مرکزی، تراز تجاری برابر ۲۰.۵ میلیارد دلار مثبت بوده است. همچنین نرخ رشد اقتصاد برای سال۱۴۰۲ بیش از ۶ درصد بوده است. طبق گزارشهای بینالمللی، در سال گذشته میلادی، ایران بالاترین نرخ رشد اقتصادی را در منطقه داشته است. همچنین در سال ۱۴۰۲، معادل ۶۹ میلیارد دلار ارز کالاهای اساسی، مواد اولیه و تجهیزات سرمایهای با نرخ مصوب بموقع تأمین شده است که ۳۰ درصد بیشتر از متوسط آن طی۴ سال قبل بوده است. بخش عمده این ارزها به کالاهای سرمایهای و مواد اولیه کارخانجات تولیدی اختصاص یافته است.
با این حال شاید برای بخش عمدهای از نخبگان و مردم تصویر شرایط اقتصادی کشور چه در سال ۱۴۰۲ و چه سالجاری نه بر اساس آمارهای رسمی بلکه بر اساس ادراک برساخته در فضای رسانهای باشد و این احساس که با ریلگذاری جدید قطار پیشرفت حرکت خود را آرام آرام آغاز کرده است ایجاد نشده باشد؛ فضای رسانهای که بخش عمدهای از آن مملو از «دادههای تسلیحشده» از سوی دشمن در راستای ناامنسازی فضای اقتصادی و پمپاژ یأس و ناامیدی است.
البته پر واضح است که گزاره فوق به معنای گل و بلبل نشاندادن شرایط اقتصادی کشور یا اینکه تمام سیاستهای اقتصادی دولت به موفقیت رسیده است، نیست. به تعبیر دقیق یکی از مسئولان دولتی «آواربرداری از یک خرابی ۱۰ ساله کار آسانی نیست و زمانبر است» اما باید در کنار بهبود تدریجی شاخصهای اقتصاد واقعی ایران برای ترمیم تصویر اقتصاد ایران نیز چارهاندیشی کرد.
این موضوع جزو تذکرات اخیر رهبر معظم انقلاب به مسئولان نظام نیز بود؛ آنجایی که ایشان فرمودند: «انتظار مردم آن است که تصمیمها و اقدامهایی که مسئولین کشور در مسائل اقتصادی انجام میدهند، در زندگی آنها اثر محسوس و ملموس داشته باشد؛ این انتظار مردم است. کاری کنیم که این انتظار برآورده بشود؛ انتظار بجایی هم هست.»
در خصوص اینکه تصویر اقتصاد ایران به عنوان پایه اصلی ادراک و احساس مردم از فضای اقتصادی چگونه باید سامان یابد گفتنیهای بسیاری وجود دارد اما خلاصه اینکه در دو بعد سلبی و ایجابی، به صورت متمرکز و با وحدت فرماندهی باید روایتهای صحیح را تحکیم و روایتهای ناصحیح را متزلزل کرد. آنچه که راقم این سطور تلاش داشت در این مجال کوتاه بر آن تأکید کند آن بود که تصویر اقتصاد ایران میتواند الزاماً مطابق با واقعیتهای اقتصاد ایران نباشد و در مسیر جهش تولید میبایست این تصویر را به دور از پارازیتهای ارسالی دشمن و با استفاده از سیگنالهای بومی، هنرمندانه و باورپذیر در جامعه ترمیم کرد.
انتهای پیام