یادی از حماسه شیر بچه خوزستانی
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۸۲۷۵۸
شهر دست عراقیها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا میشد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت میکردند. خودش را خاکی میکرد. موهایش را آشفته میکرد و گریهکنان میگشت خانههایی را که پر از عراقی بود بهخاطر میسپرد. عراقیها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند.
به گزارش ایسنا،بهنام محمدی در دوازدهمین روز از بهمن ماه سال ۱۳۴۵ در منزل پدر بزرگش در خرمشهر بهدنیا آمد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از دست بنیصدر آه میکشید که چرا وعده سر خرمن میدهد؛ مدافعین شهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه سلاح (کلاش و ژ۳) مقابل عراقیها ایستاده بودند، رئیسجمهور گفته بود که سلاح مهمات به خرمشهر ندهید. به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود. بهنام با همان سن کمی که داشت برای مدافعین شهر به شناسایی و انجام کارهای اطلاعاتی میپرداخت. بعثیها چند بار او را گرفته بودند اما بهنام گفته بود که «دنبال مامانم میگردم، گمش کردم.» و عراقیها که فکر نمیکردند بچه ۱۳ ساله برود شناسایی؛ رهایش میکردند.
اسارت هفت عراقی
یکبار رفته بود شناسایی. عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند. جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مانده بود. وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود و هیچچیز نمیگفت. فقط به بچهها اشاره میکرد عراقیها کجا هستند و بچهها راه میافتادند.
یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه هفت عراقی را اسیر کرده بود. احساس مالکیت میکرد. به او گفتند که باید اسلحه را تحویل بدهی. میگفت به شرطی اسلحه را تحویل میدهم که به من حداقل یک نارنجک بدهید یا این یا آن. دست آخر به او یک نارنجک دادند. یکی گفت: «دلم برای عراقیهای مادر مرده میسوزد که گیر بیفتند.» بهنام خندید.
برای نگهبانی داوطلب شده بود. به او گفتند: «به تو اسلحه نمیدهیمها». بهنام هم ابرو بالا انداخت و گفت: «ندهید. خودم نارنجک دارم.» با همان نارنجک دخل یک جاسوس نفوذی را آورد.
نفوذ در پایگاه های عراقی
شهر دست عراقیها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا میشد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت میکردند. خودش را خاکی میکرد. موهایش را آشفته میکرد و گریهکنان میگشت خانههایی را که پر از عراقی بود بهخاطر میسپرد. عراقیها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند. گاه میرفت داخل خانهها پیش عراقیها مینشست مثل کرولالها از غفلت عراقیها استفاده میکرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمیداشت.
نحوه شهادت
خمپارهها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود. مثل همیشه بهنام سر رسید، اما نارحتی بچهها دیگر تأثیری نداشت. او کار خودش را میکرد. کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچهها متوجه شدند که بهنام گوشهای افتاده است و از سر و سینهاش خون میجوشد. پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود. چند روز قبل از سقوط خرمشهر، شیر بچه دلاور خوزستانی ۲۸ مهر۱۳۵۹ به شهادت رسید.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: بهنام محمدی شهيد آزادسازی خرمشهر جنگ تحمیلی دفاع مقدس عراقی ها بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۸۲۷۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برداشت بیش از ۴۶۰ تن کلزا از مزارع خرمشهر
به گزارش خبرنگار مهر، یاسر شریفی ظهر امروز دوشنبه در گفتوگویی رسانهای از پایان برداشت کلزا در شهرستان خرمشهر خبر داد و بیان کرد: امسال ۵۹۵ هکتار از اراضی خرمشهر کشت کلزا برداشت شده است.
وی تصریح کرد: هفت کمباین وظیفه برداشت کلزا را از مزارع خرمشهر بر عهده داشتهاند.
مدیر جهاد کشاورزی خرمشهر اظهار کرد: از میزان برداشت شده ۴۶۴ تن کلزا توسط مراکز خرید خریداری شده است.
کد خبر 6098235