دیدگاه| درباره یادداشت آقای جلاییپور: راننده ناشی و فحاشی به دستاندازها!
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۹۱۷۶۲۷
آقای جلایی پور در یادداشتی به انتخابات آمریکا پرداخته و آن را وضعیت داخلی کشور پیوند زده و بر این اساس نتیجهگیریهای بامزه ای کرده است. - اخبار سیاسی -
به گزارش خبرگزاری تسنیم، صدرا دامغانی در یادداشتی به مطلب امروز آقای حمیدرضا جلاییپور پرداخته است. دامغانی در این یادداشت مینویسد:
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال اینستاگرامی تسنیم بخوانید
اولین نکته و در واقع مغالطه در یادداشت جلایی پور آنجاست که مدعی است بخشی از مردم ایران از شکست ترامپ ناراحت شده اند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جلایی پور بلافاصله پس از این مفروض سست و پرابهام، آن را فاجعه ای معرفی می کند که دلیلش دولت موازی در کشور است. دولتی که طی 20 سال گذشته مقابل خواست مردم ایستاده و نتیجه انتخاب های مردم را خنثی کرده و اجازه هیچ اصلاحی را نداده است. دو دوره دولت و چهار سال مجلس و شورای شهر تهران در اختیار همفکران و دوستان آقای جلایی پور بوده و مردم با گوشت و پوست خود نتیجه عملکرد آنان را لمس کرده اند. اختیارات اعطا شده به دولت روحانی-در حوزه های مختلف سیاسی و اقتصادی- به جرات در تمام دولتهای جمهوری اسلامی بی سابقه بوده است. کارنامه این همه اختیارات چه بوده؟ بهتر است پاسخ را از زبان همفکران و حامیان دولت و جناب جلایی پور بشنویم. سعید لیلاز اقتصاددان حامی دولت شهریور 97 در مصاحبه با یورونیوز می گوید: اختیاراتی که آقای خامنه ای به روحانی و سران سه قوه داده اگر به چوب داده بود تا الان یک کاری کرده بودند.
او اعتراضات دی ماه 96 و آبان 98 را نتیجه ناامیدی از اصلاح امور معرفی می کند. این همه عجله برای تحریف مسائلی که هنوز تبدیل به تاریخ نشده در جای خود جالب توجه است. دی ماه 96 اعتراض ها برای چه بود؟ جز آنکه گرانی خیز برداشته بود و مردم به تنگ آمده بودند؟ این تازه زمانی بود که بقول دولت و حامیانش هنوز آمریکا در برجام بود و از آن به عنوان دوران درخشان یاد می کنند. تاکنون روایت حامیان دولت آن بود که اعتراضات دی 96 دستپخت مخالفان دولت و برای تضعیف آن بوده است که از کنترل آنان خارج شد. اینکه جلایی پور این روایت انحرافی را هم بطور کلی قلب کرده و مدعی ناامیدی مردم از اصلاح امور درباره آن ماجرا می شود، از عجایب روزگار است. درباره آبان 98 هم که این روزها به سالگرد آن نزدیک می شویم کافی است جناب جلایی پور بجای پرسه در فضای آنلاین سری به بقالی سرکوچه خود بزند و از چند نفر سوال کند که چه شد که آن شد. مسئله دولت موازی بود یا دولتی که رئیسش صبح جمعه می فهمد با روان مردم چه کرده است...
نویسنده در پایان مطلب خود ریشه مشکل را مقاومت حاکمیت در برابر اصلاحات نهادینه شده معرفی کرده و ادعا می کند انتخابات مجلس یازدهم مهندسی شده و نمونه ای از این ایستادگی است. جلایی پور بطور واضح و مشخص منظور خود از مهندسی انتخابات مجلس را بیان نمی کند اما با توجه به مواضع همفکران او که پیش از این بارها مطرح شده احتمالاً اعتراضش به رد صلاحیت ده ها تن از نمایندگان دهم است. مجلسی که 30 کرسی نمایندگان تهران آن در اختیار اصلاح طلبان بود. ردصلاحیت شدگان اغلب مسائل و پرونده های مالی داشتند و از قضا منحصر به یک جناح هم نبودند. اگر این افراد آلوده تایید صلاحیت می شدند از نظر جلایی پور انتخابات مهندسی نشده بود؟ حتی اگر فرض کنیم که فیلتری هم وجود نداشت و این افراد باز هم وارد گود رقابت می شدند با آن عملکرد مششع مجلس دهم، رأی میآوردند؟ اگر کسی که پرونده مالی داشت رأی میآورد شما شاد میشدید؟ مگر اصلاح طلبان حداقل دو لیست در تهران نداشتند. پس چرا دو نفرشان هم رای نیاوردند. این موضوع نتیجه مهندسی انتخابات بود یا عملکرد آقایانی که اوج هنرشان سلفی با موگیرنی است؟
بهتر است آقای جلایی پور و دیگر دوستان وی این روزها بجای نعل وارونه زدن کمی هم به کارنامه و عملکرد خود نگاه کنند و آن را به بوته نقد بسپارند. فرافکنی و وسط کشیدن موهوماتی همچون دولت موازی و پنهان و امثالهم به درد تحلیل های درون تاکسی می خورد. به مقصد که برسید باید کرایه تان را حساب کنید. شما 8 سال تاکسی کشور را دربست در اختیار داشتید و به هر طرف که خواستید راندید. در انتهای مسیر به بن بستی رسیدهاید که خود انتخاب کرده بودید. حکایت شما حکایت رانده ای است که مسیر را اشتباه رفته و به بن بست خورده است و برای ضایع نشدن پیش مسافران، به دست اندازهای خیابان فحش می دهد!
نکته پایانی که البته خود داستانی مفصل و مجزاست آنکه جلایی پور مانند اغلب همفکرانش سعی دارد یا حداقل گمان می کند ترامپ شروری استثنایی در سیستم آمریکا بود و بایدن فرشته ای نجات بخش است که ملت باید از جایگزین شدن این دو با هم خرسند بوده و رقص کنان و پای کوبان این فرصت را غنیمت بدانند. شادی و تبریک برای پیروزی بایدن از جنس همان شادی شبانه برای انعقاد برجام است. تصویر ماندگار جوانی که اسکناس یک دلاری و هزار تومانی را با هم در دست گرفته بود، در انتظار سیب و گلابی میخندید.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: آقای جلایی پور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۱۷۶۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیلسوفان بزرگ دربارۀ «ورزش» چه میگویند؟
امروزه ورزش بیش از هر زمان دیگری محبوب شده است. ما در دورۀ معاصر شاهد افزایش علاقه مردم به مراقبت از بدن بودهایم و این علاقه را به وضوح در رسانههای اجتماعی میبینیم. اما به هر حال این توجه به سلامت جسمانی موضوع جدیدی نیست.
به گزارش فرادید، یکی از برجستهترین نمونههای آن بازیهای المپیک است که نخستین بار در یونان باستان باب شد. جالب است که بدانید لقب «افلاطون» به معنای «چهارشانه» (دارای شانههای پهن) را به دلیل هیکل بزرگ و قدرت فیزیکی قابلتوجه افلاطون به او داده بودند (نام اصلی او آریستوکلس بود).
بنابراین با توجه به این سابقۀ طولانی که ورزش در فرهنگ بشری دارد، میتوانیم بپرسیم که در تاریخ فلسفه، فیلسوفان و مکاتب فلسفی مختلف با موضوع ورزش چگونه برخورد کردهاند؟
1. افلاطون و ورزش در «جمهور»سر افلاطون، اواسط قرن سوم میلادی، امپراتوری روم
یونان باستان تمدنی است که اغلب با پایهگذاری بسیاری از اشکال ورزشی شناخته شده است. وقتی مردم به یونان فکر میکنند، به یاد مسابقات فشرده المپیک یا سربازان اسپارت و زیبایی پیکر باشکوه مجسمههای آنها میافتند.
افلاطون شاید بارزترین نمونهی رابطه بین فلسفه و ورزش باشد. این فیلسوف که در اصل همنام پدربزرگش آریستوکلس (Aristocles) بود، با نام مستعار افلاطون به معنای «چهارشانه» جاودانه شد، چون هیکل بزرگ و مهارتی عالی در کشتی داشت؛ یکی از مهمترین ورزشهای یونان باستان!
بخشهای کلیدی فلسفه افلاطون را در رسالۀ «جمهور» او پیدا میکنید. افلاطون در جمهور، برای جامعه ایدهآل طرحی ارائه میکند. این فیلسوف معتقد بود تربیت بدنی بخشی ضروری از آموزش شهروندان است، نه تنها به این دلیل که افراد دارای آمادگی جسمانی سالمتر و در نتیجه داراییهای ارزشمندتری برای جامعه هستند، بلکه به این دلیل که این تمرینات فواید بسیار دیگری دارد، مانند ترویج رقابتهای سالم و کار گروهی بین شهروندان از طریق ورزش. ورزش به مردم میآموزد نظم و انضباط و خویشتنداری داشته باشند و همچنین نیروی نظامی توانمندی بسازند.
برای افلاطون تربیت جسم فقط برای تربیت جسم نبود بلکه مقصود اصلی آن تربیت روح بود. افلاطون اعتقاد داشت که یک بدن قوی و کامل میتواند فضیلتهایی روحی مثل شجاعت را در فرد تقویت کند.
اگر درک کنیم فرض اساسی نظریه مثل این است که اشیاء در جهان ما بازتولید ناقص صورتهای ملکوتی و کامل خود هستند، به راحتی میتوانیم بفهمیم چگونه فلسفه افلاطون را به قلمروی ورزش ربط دهیم.
طبق این نظریه، هر شکلی از تمرین بدنی، خواه یک ورزش رقابتی و خواه ورزش کردن برای داشتن بدنی زیبا، قرین ایدهآل خود را در قلمرو مثل دارد. ما از طریق ثبات و سختکوشی، اگرچه هرگز به کمال نمیرسیم، اما میتوانیم به صورت ایدهآل نزدیکتر شویم. بدن ما و نحوه حرکت آن از این قاعده مستثنی نیست: ما همیشه باید بهترین نسخه از خودمان باشیم!
2. فضیلت ارسطو از طریق تعادلارسطو با نیمتنه هومر، رامبراند، ۱۶۵۳
عاقلانه نیست از فلسفه یونان باستان بدون ذکر ارسطو یاد کنیم. ارسطو در مقام شاگرد و گاهی منتقد افلاطون، فیلسوف دیگری است که افکارش هنوز در فرهنگ بشری تاثیرگذار هستند. یکی از برجستهترین دستاوردهای او مفهوم فضیلت از طریق «تعادل» یا «حد وسط» است، به این معنا که ما هرگز نباید در زندگی افراط و تفریط کنیم، بلکه باید به دنبال یک حد وسط باشیم.
به گفته ارسطو، هدف طبیعی ما در مقام انسان دستیابی به وضعیتی بالاتر از رفاه است که فیلسوف آن را «سعادت» eudaimonia نامیده است. چنین حالتی تنها از راه داشتن یک زندگی بافضیلت حاصل میشود و اگر ما تعادل را فضیلت بدانیم، نمیتوانیم بدون توجه به بسیاری از جنبهها که فرد را به تعادل میرساند از جمله ورزش، به طور کامل به فضیلت دست یابیم.
از دیدگاه ارسطو، اگر بخواهیم زندگی کاملی داشته باشیم، باید بین فعالیتهای فکری، معنوی و جسمانی تعادل برقرار کنیم. میان هر دیدگاه فلسفی درباره تمرینات بدنی، رویکرد ارسطویی یکی از سودمندترین رویکردها برای ماست تا بدون نیاز به اقدامات افراطی، خودسازی را پرورش دهیم. ما نباید عالمان کمتحرک و قلدرهای بیخرد باشیم و برای رسیدن به اهداف خود نباید از روشهای افراطی استفاده کنیم.
این یک پیام بسیار مهم با توجه به وضعیت کنونی صنعت تناسب اندام است که در آن، فراتر رفتن از محدودیتهای طبیعی بدن انسان به امری عادی تبدیل شده است. این امر مردم را به مصرف مقادیر زیادی سم سوق داده تا به اندام بیعیب و نقص یا عملکرد عالی دست یابند، غافل از این که با این رویکردهای افراطی آسیبهای دائمی به بدنشان وارد میکنند و دچار اختلالات روانی بسیاری خواهند شد.
3. سنکا و تابآوری رواقیمرگ سنکا، پیتر پل روبنس، حدود ۱۶۱۴
در طول دوره گذار بین اوج یونان باستان و آغاز سلطه جهانی امپراتوری روم، اسکندر مقدونی مسئول انتشار فرهنگ و فلسفه یونان و همچنین گنجاندن عناصری برای دیگر فرهنگهای سرزمینهای تحت سلطه حاکم بود. آن دوره زمانی اکنون به عنوان دوره یونانیمآبی یا هلنیستی شناخته میشود.
دوره هلنیستی با آشفتگیهای زیاد ناشی از تغییرات ناگهانی سیاسی و فرهنگی که بر عموم جمعیت اعمال شده بود، همراه بود. فلسفه رواقی در واکنش به آن واقعیت آشوبزا، متولد شد و یک جهانبینی را ترویج کرد که مبتنی بر خودکنترلی، انعطافپذیری و توانایی غلبه بر سختیها به کمک قدرت ذهنی بود.
سنکا، فیلسوف رواقی، مانند ارسطو معتقد بود تعادل و میانهروی برای خودسازی ضروری است. به گفته او، ما باید به دنبال ایجاد سطحی از رشد فیزیکی باشیم، زیرا ذهن سالم در بدن سالم است، اما در این کار، هرگز نباید وسواس به خرج داد.
با این حال، ارزش واقعی تمرینات بدنی از دیدگاه سنکا، توسعه خویشتنداری، انضباط و استقامت بود. اینها ستونهای فلسفه رواقی هستند. یک فرد سرسخت برای رویارویی با ناملایمات دنیای اطرافش آمادگی دارد و تمرینات ورزشی راهی عالی برای قویتر شدن فرد، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی است.
4. دیدگاه آرتور شوپنهاور: ورزش به عنوان راه گریزپرتره آرتور شوپنهاور اثر یوهان شفر، ۱۸۵۹
آرتور شوپنهاور فیلسوفی است که نظراتش اغلب با نوعی بدبینی عمیق مرتبط است، چرا که از دیدگاه او، زندگی چرخهی بیپایانی از رنج و کسالت است؛ رنج و ناامیدی از طلب چیزهایی که نمیتوانیم داشته باشیم و کسالت از به دست آوردن آنچه قبلاً میخواستیم.
شوپنهاور ارزش داشتن بدن سالم را در بسیاری از مواقع در مورد رفاه عمومی افراد و حتی به عنوان گریزی موقت از رنج هستی تشخیص میدهد، اما فلسفه او میتواند تا حدودی به معنای انتقاد از تمرینات بدنی تفسیر شود.
یکی از مرتبطترین الهامات شوپنهاور هنگام توسعه نظام فلسفیاش، بودیسم بود، بهویژه، دیدگاه انکار تعقیب امیال. بنابراین، میتوانیم اینطور تفسیر کنیم که دیدگاه نویسنده تا حد زیادی مخالف سطوح رقابتی تمرینات بدنی است، زیرا تمایلات ما برای داشتن بدن زیبا یا برتری در یک ورزش خاص در نهایت چیزی جز رنج بیشتر نیست.
وقتی بخواهیم چنین موضوع گستردهای را در حوزهی گستردهتری به نام فلسفه، تجزیه و تحلیل کنیم، مهم است دیدگاههای مختلف را در نظر بگیریم. به همین دلیل دیدگاه شوپنهاور در تحلیل ما اهمیت دارد: چون برداشتی منحصر به فرد از این موضوع است که پرسشهای بیشتری را برای بحث ایجاد میکند و آن را جلو میبرد.
کانال عصر ایران در تلگرام