سبک زندگی مردمدارانه پیامبر (ص)؛ گمشده دنیای امروز
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۹۶۵۳۱۶
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه - مصطفی راهی*: از جمله مسائلی که اومانیست و انسانمحوری دنیای امروز برای انسانها به ارمغان آورده است، فاصله گرفتن مردم از همدیگر و فرورفتن آنها در دنیای تنهاییهایشان است. فرهنگ غربی که بهجای ترویج تعهد و مسئولیتپذیری، بر طبل احقاق حقوق یا بهتر بگوییم خودخواهیها و هوسها و خواهشهای دل میکوبد، بهشدت جوامع انسانی را به سمت فروپاشی و از هم گسستگی سوق داده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای اثبات این مدعا که قوانین دنیای امروز که خاستگاه آن دنیای غرب و فکر اومانیستی است، بیان یک مطلب کافی است که در کشوری که الان در حال صادر کردن فرهنگ خود به کشورهای دیگر خصوصاً کشورهای جهان سوم است، دو وزیر در کابینهی دولتش رونمایی میشود که تابهحال نمونهی پیشین نداشته است؛ "وزیر پیشگیری از خودکشی" و "وزیر امور تنهایی" دو سِمت جدیدی است که در کشور انگلیس طی سالهای اخیر از آن رونمایی شده است .[۱] این خبرها و خبرهایی ازایندست از دنیای غرب زیاد شنیده میشود که نشانه انحطاط و سیر نزولی فرهنگ غرب است.
در دنیای غرب، با عنوان آزادی انسان، کرامت انسانی لگدمال شده است و این باعث ایجاد تشنگی در بین مردمان آن سرزمین گشته است تا بدان جا که به دنبال راه فراری از این مهلکه میگردند. حال با این اوصافی که از دنیای غرب بیان شد باید باز به سراغ گزارشها در این زمینه رفت که مردم این سرزمینها در این سالها برای رفع این عطش به کدام سمتوسو گرایش پیدا کردهاند؟ بر اساس گزارش مرکز آمار "Pew Forum"، تا سال ۲۰۳۰، کشورهای فرانسه، آلمان و هلند بیشترین مسلمان را در خود جای خواهند داد .[۲]
جالب است که بدانیم همین گزارشها بیان میدارند بیشترین افراد جذب شده به اسلام در قلب اروپا زنان هستند که این خود نشاندهندهی یک نکته است که برنامههای مبتنی بر فرهنگ غربی که برای زنان اروپایی تدارک دیده شده است و از آن به "فرهنگ فمینیستی" یاد میشود برای زنان نهتنها سودی به همراه نداشته است بلکه آنها را آسیبپذیرتر کرده است.
حال میتوان به رمز و راز اسلام هراسی در دنیای غرب پی برد، آنها با اسلام هراسی میخواهند جلوی گرایشات روزافزون مردم سرزمینهایشان به این آئین را بگیرند که در عمل نیز موفق نبودهاند.
وقتی پای فرهنگ اسلامی در زمینهی روابط اجتماعی مینشینیم باید در گام نخست از پرچمدار اصلی آن یعنی حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) نام ببریم؛ همان پیامبری که دین مبین اسلام را در جایی ترویج داد و گستراند که بسیاری از مردمش از آدابورسوم دوران جاهلیت رنج میبردند. تعابیر قرآن در وصف پیامبر ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) دل انسان را نسبت به ایشان نرم میکند و هر فرد تشنهی عواطف سالم و صادقانهی بشردوستانه را به سمت اسلام متمایل میسازد.
در آیه ۱۲۸ توبه خداوند رحمان اینگونه پیامبرش را به مردم معرفی مینماید: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!» این حقیقتی است که وقتی برای جهانیان خوانده میشود نسبت به او و دینی که آورده است گرایش پیدا میکنند.
برای رحمه للعالمین بودن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) همین بس که ایشان برای هدایت انسانها حتی از خود و حقی که بر خود ثابت بود نیز میگذشتند و خود را فدای اسلام و مسلمانان میکردند که در اینجا فقط کافی است ما به یک نمونه والا از رفتار ایشان در زمان نمازگزاردن بر جنازه عبدالله بن اُبی که قرآن نفاق او را برملا کرده بود اشاره کنیم. «هنگامی که عبدالله بن ابیّ مرد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به درخواست پسرش که مؤمن بود بر سر جنازه به قصد نماز حاضر شد. عمر بن خطّاب لباس حضرت را از پشت گرفت و به سمت خود کشید و گفت: خدا ترا نهی کرده بر او نماز بخوانی و برای تو جایز نیست که بر او نماز بخوانی. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: وای بر تو، مرا اذیت کردی. من به احترام پسرش بر او نماز خواندم و امیدوارم به خاطر این نماز من هفتاد نفر از فرزندانش مسلمان شوند .»[۳]
این گونه رفتارهای حمایتگرانه در سیره پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به وفور یافت میشود که هر انسان تشنه روابط کریمانه بین انسانها را به خود جذب مینماید و ما در این روزها که حاکمیت استکبار کرامت انسانی را لگدمال کرده است مشاهده میکنیم فوج فوج از انسانهای آسیبدیده از آن روابط را که به اسلام گرایش پیدا میکنند.
*: کارشناس معاونت تبلیغ حوزه علمیه قم
پینوشت:
۱. غرب رویایی! در معضلات خودساخته دست و پا میزند؛ از وزارتِ تنهایی تا وزیر پیشگیری از خودکشی!، گزارش سایت روزنامه کیهان، کد خبر: ۱۵۶۶۲۷، تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۷.
۲. کودکانی که مسلمان به دنیا میآیند / قاره سبز تا سال ۲۰۳۰ چهره اسلامی به خود میگیرد، گزارش سایت باشگاه خبرنگاران جوان، کد خبر: ۴۴۰۵۵۳۱، تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۳۹۲.
۳. کتاب سلیم بن قیس هلالی، ترجمه کتاب با عنوان اسرار آل محمّد (ص) توسط: اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، نشر الهادی، قم، بهار ۱۳۷۵
منبع: مهر
کلیدواژه: میلاد پیامبر سبک زندگی اسلامی نسل امروز هفته کتاب و کتاب خوانی هفته کتاب انتشارات سروش معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دفاع مقدس ترجمه هیات نظارت بر مطبوعات حوزه هنری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران انتشارات سوره مهر موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران صلی الله علیه و آله و سلم دنیای غرب انسان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۶۵۳۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گربۀ محله مهم است
عصر ایران؛ جمشید گیل - به تازگی یادداشتی در سایت عصر ایران به قلم جناب مهدی مالمیر منتشر شد با این تیتر: «آدم گرسنه اولویت دارد یا گربۀ محل؟!» (پنجشنبه، 6 اردیبهشت). تیتر یادداشت به خوبی گویای حرف نویسنده است. یعنی گربۀ محل اولویت ندارد. واژۀ "اولویت" در واقع مستمسکی است برای نفی حقوق حیوانات یا نفی نیکوکاری در حق حیوانات یا حیواننوازی.
نویسنده در یادداشتش نوشته که در پارکی در مرکز شهر، زوجی را دیده که "بسیار محترم به نظر میرسیدند" ولی از کنار مردی که "از وجناتش مشهود بود که از شمار کارتونخوابهای شهر است"، اما به گربهای که در آن نزدیکی بود، "چندین قطعه گوشت مرغ" دادند و گربه هم "با ولع مشغول بلعیدن قطعههای گوشت مرغ شد!"
از ابتدا تا انتهای یادداشت جناب مالمیر داد میزند که او با غذا دادن به حیوانات مشکل دارد. اگر هم از سایر حیوانات نامی نمیبرد و سوزنش گیر کرده است روی گربههای بیچارۀ شهر، دلیلش این است که سایر حیوانات تبدیل به "حیوانات شهری" نشدهاند و مردم را در حال غذا دادن به آنها نمیبیند.
حیوانستیزیِ نویسندۀ این یادداشتِ عجیب، البته دامن انسانها را هم میگیرد. مثلا آن زوج تا وقتی که به آن گربه غذا نداده بودند "محترم به نظر میرسیدند"! این جمله معنایش این است که بعد از غذا دادن به گربه، معلوم شد که آن زوج محترم نیستند!
سستی استدلالها و لحن تمسخرآمیز آقای مالمیر، بعید است که هیچ یک از حامیان گربهها را از کردۀ خود پشیمان کند. یعنی تقریبا با اطمینان میتوان گفت که یادداشت مذکور، کنش کسی را مطابق بینش جناب مالمیر نخواهد کرد. با این حال ذکر چند نکته در نقد این یادداشت عجیب، ضروری است.
یکم. کسانی که به گربهها و سایر حیوانات شهر غذا میدهند یا آنها را در صورت بیماری و آسیبدیدگی به بیمارستان میبرند، مشغول انجام "کار داوطلبانه" هستند. کسی نمیتواند به دیگران بگوید «داوطلب انجام کاری شوید که من خوش دارم»!
خوشبختانه غذا دادن به گربههای گرسنۀ شهر، که گاهی دو تا سه روز غذای درخوری نمیخورند، هنوز جرمانگاری نشده. تعداد حامیان گربهها در سراسر شهر تهران (و سایر شهرها) آن قدرها زیاد نیست. ولی تعداد کسانی که مثل جناب مالمیر معتقدند آدم گرسنه به گربۀ محل اولویت دارد، خوشبختانه بسیار زیاد است.
بنابراین این افراد هم میتوانند مثل حامیان گربهها آستین همت بالا بزنند و "کاری بکنند". اینکه بیعمل بنشینند و صرفا مشغول تحقیر و تمسخر حامیان گربهها شوند، دردی از آدمهای گرسنه دوا نمیشود.
در حقیقت حرف افرادی نظیر آقای مالمیر این است که حامیان گربهها باید با پول خودشان، کاری را انجام دهند که ما خوش داریم! البته همین تجویز هم نه از سر دلسوزی برای "آدم گرسنه"، بلکه محصول نفرت از "گربۀ محل" است.
آدمهای بیعمل معمولا اهل ایراد گرفتن به "اهل عمل" هستند. یعنی اگر از همین فردا دیگر هیچ کسی به گربههای شهر غذا ندهد و غذارسانی به افراد بیخانمان و کارتنخواب و ... باب شود، عدهای آدم بیعمل به همین کار هم ایراد میگیرند. مثلا میگویند چرا یک مشت گدای تنبل را که معلوم نیست چطور زندگی کردهاند که کارشان به بیخانمانی و کارتنخوابی کشیده، عادت میدهید به "غذا خوردن در ازای کار نکردن"؟ عیبجو همیشه چیزی برای گفتن و کوفتن بر سر این و آن پیدا میکند.
دوم. آقای مالمیر نوشته است:
«تبعات غذا دادن به حیوانات غیر خانگی بسیار جدی است. دخالت در گردش طبیعی زیستی حیوانات و کمک به زاد و ولد بیرویۀ گربهها و سگهای خیابانی پیامدهای بسیار قابل ملاحظه برای شهرها در پی دارد. ازدیاد بی رویه این حیوانات برای شهرهای ما که از نظر معماری و خیابانکشی جایی برای حیوانات خیابانی در نظر نگرفته است میتواند مشکلات چندی به بار آورد. تصادف این حیوانات با خودروها میتواند صحنههای دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصلهای سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»
واقعیت این است که رشد شهرنشینی در زندگی بشر متمدن، بالاترین مصداق "دخالت در گردش زیستی حیوانات" بوده. قسمت عمدۀ محدودهای که امروز شهر تهران محسوب میشود، دویست یا صد سال قبل "بخشی از طبیعت" بود. در آن دوران سگها و گربهها در واقع داشتند در طبیعت زندگی میکردند ولی ما به تدریج "طبیعت آنها" را به "شهر خودمان" بدل کردیم.
پس وقتی آقای مالمیر روی نیمکت پارک لاله لم داده و نگران است مبادا گربهای زیر "ماشین" برود و صحنۀ دلخراشی برای کودکان پدید آید، یا در خانهاش مشغول تماشای تلویزیون یا چک کردن تلگرامش است، در واقع از آسایشی بهرهمند است که با دخالت در زندگی طبیعی و گردش زیستی حیوانات پدید آمده.
از نظر میلیونها مالمیری که در این کشور زندگی میکنند، چنین دخالتی اگر به سود انسان باشد، اشکالی ندارد ولی اگر به سود گربهها و سگها باشد، روا نیست! مبنای این حرف صرفا "قدرت" است. یعنی ما آدمها قدرت بیشتری نسبت به حیوانات داریم؛ بنابراین باید فقط به فکر منافع "خودمان" باشیم! در حالی که نقطۀ عزیمت "اخلاق" چیزی نیست جز "عبور از خود به دیگری".
اگر شهرنشینی لازم است (که لازم است)، و اگر شهرنشینی نشانۀ رشد تمدن است (که هست)، و اگر انسان متمدن اخلاقیتر از انسان نامتمدن است (که چنین است)، پس چرا گربهها و سگها نباید از برکات تمدن انسانی ما بهرهمند شوند؟ ولو در حد چند لقمه و گاهی هم خدمات پزشکی.
عقیم کردن گربهها و ساختن پناهگاههای متعدد برای آنها، البته ضرورت دارد و اقداماتی خردمندانه است؛ ولی اینکه دغدغۀ حیواناتی را نداشته باشیم که به ناچار در شهرهایی زندگی میکنند که ساختۀ ما آدمها هستند، نشانۀ نوعی درخودماندگی یا اوتیسم گروهی است. یعنی ما آدمها چنان در نژاد و نوع خودمان گیر کردهایم که نمیتوانیم درد و رنج حیواناتی را که قبلا شهرنشین نبودند و به دست ما شهرنشین شدند، درک کنیم.
از نشانههای این درخودماندگیِ گروهی، این جملۀ آقای مالمیر است: «تصادف این حیوانات با خودروها میتواند صحنههای دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصلهای سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»
ی عنی تصادف گربهها با خودروها، از این حیث اهمیت دارد که ممکن است دختر یا پسر آقای مالمیر با صحنۀ دلخراشی مواجه شود وگرنه جان و حق حیات آن گربه چندان هم مهم نیست. کاملا پیداست که مهدی مالمیر نمیتواند فراتر از "منافع انسانها" به "مصائب زندگی گربهها" بنگرد و بیاندیشد.
او هر روزِ سال، آلودگی هوای تهران و آلودگی صوتی این شهر را تحمل میکند ولی حاضر نیست صدای نالۀ جفتخواهی گربهها را در روزهای کمشماری از سال تحمل کند. این نگاه خودخواهانه، برخلاف ظاهر انسانگرایانهاش، عمیقا هم غیرانسانی است؛ چراکه انسان را در حد سگ و گرگ و شغال تنزل میدهد.
در محیطی که گربهها زندگی میکنند، اگر سر و کلۀ تعداد زیادی سگ و گرگ و شغال و روباه پیدا شود، اولین کار این حیوانات تازهوارد، گرفتن قمروی زیستی از گربههای نگونبخت است. برای دستۀ سگها یا گرگها، حق حیات گربهها اهمیتی ندارد.
البته بر سگ و گرگ عیبی نیست. آنها صرفا بر حسب طبیعت خودشان عمل میکنند. ولی انسان موجودی است که میتواند با "فرهنگ" از طبیعت خودش فراتر رود و کارهایی را انجام دهد (یا انجام ندهد) که به حکم "طبیعت" باید انجام نمیداد (یا انجام میداد).
اساسا "تمدن" یعنی مهار "طبیعت". همین شهرنشینی با مهار طبیعت در زندگی بشر فراگیر شده. وگرنه انسان هنوز در غار زندگی میکرد. مهار سیل و زلزله، مصادیقی از مهار طبیعتاند. شکلگیری تمدن یا پر و بال گرفتن آن نیز بدون عبور از "وضع طبیعی" میسر نبود.
خلاصه اینکه، ما انسانها نباید در برابر سگها و گربهها مثل سگ و گربه رفتار کنیم! اومانیسم را نباید با اگوئیسم (خودگرایی) -یکسان گرفت! انسان موجودی است که توان "فراتر رفتن از خودش" را دارد و دقیقا به همین علت جایگاه ویژهای بر این سیاره بر این خاک پیدا کرده.
اما این جایگاه ویژه مجوز بی رحمی در حق حیوانات نیست بلکه برعکس، در مجموع باید به سود "دیگران" (یعنی حیوانات) هم تمام شود. تجویز رفتار بیرحمانه با حیوانات، در واقع انسانیتزدایی از انسان است.
دقیقا به همین دلیل امروزه پروژۀ تولید گوشت مصنوعی در دستور کار نهادهای علمی جوامع متمدنتر قرار گرفته است؛ چراکه تولید گوشت مصنوعی، از درد و رنج عظیمی که ما انسانها بر حیوانات تحمیل کردهایم میکاهد.
جک لندن در رمان درخشان سپید دندان، دربارۀ وایدن اسکات که آخرین صاحب سگ-گرگی به نام سپید دندان بود، در توضبح رفتار مهربانانه و مسئولانۀ اسکات با آن سگ باهوش و مصیبتکشیده، نوشته است:
«وایدن اسکات وقت خود را صرف این کرده بود که حیثیت سپیددندان را بازگرداند و یا به عبارت بهتر آبروی انسانیت را از گناهی که نسبت به آن حیوان کرده بود به جوی رفته باز آرد. این مسئله برای وایدن اسکات امری وجدانی بود؛ دِین شرافت بود؛ دِینی که انسان به حیوان داشت و باید ادا میشد.»
سپیددندان درواقع نماد تمامی حیواناتی است که در طول تاریخ از دست ما انسانها درد و رنج زیادی را تحمل کردند و به سختی زیستند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. ما به حیوانات بدهکاریم و به قول جک لندن، باید در پی "اعادۀ حیثیت از نژاد بشر" باشیم.
نظرات آقای مالمیر در خدمت تداوم حیوانستیزی یا بیرحمی تاریخی ما نسبت به حیوانات است. چنین نظراتی قطعا آبروی انسانیت را به جوی رفته بازنمیآرد. فضیلت در ترک خودخواهی است نه در خودپرستیِ فردی یا گروهی. به قول شاملو: انسان دشواریِ وظیفه است.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پیامبر اسلام گربهها را دوست میداشت اول لب بود که دندان آمد/ آدم گرسنه اولویت دارد یا گربه محل؟! شهرداری تهران و سگها و گربهها