رسیدگی به این پرونده از تیر سال ۹۸ با شکایت زن جوانی از برادر شوهرش آغاز شد. وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: سالهای زیادی بود که همسرم داریوش با برادرش سهراب اختلاف داشت تا اینکه حدود ۲۰ روز قبل با هم درگیر شدند و سهراب با اسید شوهرم را سوزاند او را در بیمارستان بستری کردند وقتی به بیمارستان رفتم متوجه شدم قسمت عمدهای از پشت سر شوهرم سوخته و چند روز بعد هم او بهسبب شدت جراحات وارده ناشی از سوختگی با اسید فوت کرد و حالا من ماندهام و یک بچه ۶ ساله.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اگر شوهرم زنده میماند من هرگز شکایت نمیکردم چراکه اختلاف خانوادگی بود و به من ارتباطی پیدا نمیکرد، اما حالا من یک زن ۲۰ سالهام که نه منبع درآمدی دارم و نه پشت و پناهی و خواهان مجازات عامل مرگ همسرم هستم.
پساز شکایت زن مقتول، سهراب بازداشت شد. اما او در بازجوییهای اولیه منکر
درگیری و اسیدپاشی شد و گفت که زن برادرش دروغ میگوید.
در ادامه تحقیقات پلیس به سراغ کسبه و شاهدان عینی رفت و آنها ادعا کردند روز حادثه شاهد درگیری سهراب و داریوش بودهاند، ولی به چشم ندیدهاند که اسید را سهراب پاشیده باشد. در این رابطه یکی از کسبه گفت: آن روز من در مغازه بودم که صدای فریاد سوختم، سوختم داریوش را شنیدم و به نزدیک محل درگیری رفتم، اما ندیدم که برادرش روی او اسید ریخته باشد. پس از آن رنگ فروشی که به سهراب اسید فروخته بود شناسایی شد و گفت: چند هفته قبل سهراب از من مقدار کمی اسید خرید. من نمیدانستم این اسید را برای چه کاری میخواهد. تا اینکه روز حادثه متوجه شدم که داریوش به خاطر اسید در بیمارستان بستری شده است.
وقتی
متهم در برابر مستندات قرار گرفت قبول کرد که با برادرش درگیری داشته، اما گفت: داریوش با ظرف اسید به من حمله کرد. او یک وانت داشت و مقابل مغازه من میوه میفروخت. سر این موضوع با هم اختلاف داشتیم به او گفتم این کارش باعث میشود مشتریهای من کم شوند، ولی توجهی نمیکرد. تا اینکه روز حادثه درگیر شدیم، اما من اسید نریختم خودش اسید ریخت.
با این حال متهم نتوانست توضیح دهد که اگر برادرش خودش اسید را پاشیده چطور اسید به پشت سر و کمر او ریخته است. وی همچنین در جواب این پرسش که چرا اسید خریده بود نیز گفت: من اسید را برای تمیز کردن لولههای مغازهام خریده بودم بعد هم آن را داخل چاه ریختم.
پساز اظهارات متهم و اخذ آخرین دفاعیات او کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
منبع: پارسینه
کلیدواژه: اسید
سوختگی با اسید
اختلاف خانوادگی
اسیدپاشی
اسیدپاشی
سوختگی
اختلاف
پارسی خبر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۸۹۶۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قصاص یک زن و ۲ مرد در زندان
به گزارش خبرنگار جامجم، یک زن متهم به قتل، سه مرد قاتل و یک مرد آزارگر از روز سهشنبه چهارم اردیبهشت امسال به سلول انفرادی زندان قزلحصار کرج منتقل شدند. شهناز اولین
زندانی محکوم به قصاص بود، او شامگاه هفتم اسفند سال ۱۴۰۰، زن ۷۰ ساله همسایه برادرش را به انگیزه سرقتهای طلاهایش به قتل رسانده بود. وقتی دخترپیرزن برای آوردن غذا برای مادرش به یکی از محلههای
تهران رفته بود، با جسد او روبهرو شد. در تحقیقات معلوم شده بود که
مقتول در زمینه رمالی فعالیت داشته و افراد زیادی به خانهاش میآمدند. در این تحقیقات همسایه دیگر مقتول به اداره پلیس رفت و اعلام کرد؛ چند شب قبل صدای همسایه دیگرشان را شنیده که عروس آنها شهناز پشت خط تلفن بوده که موقع حرف زدن به وی میگفته پیرزن همسایه را او کشته و مقتول هر شب به خوابش میآید و کابوس میبیند. همین باعث دستگیری شهناز و در ادامه اعتراف او به قتل شد. متهم زن در جلسه محاکمهاش که در دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد، گفت: با نامادریام اختلاف زیادی داشتم، زندگیام را نابود کرده و از او کینه داشتم. مقتول، همسایه خواهرشوهرم بود، چون در زندگی و کارم دچار مشکل شدهبودم به خانه زن رمال میرفتم و نسخه حل مشکل میخریدم. آن روز مواد مصرف کرده و حالم خوب نبود. میخواستم نامادریام که عامل مشکلاتم بود را بکشم که نفهمیدم چطور سمت خانه زن رمال رفتم که نسخهها را بگیرم. تحت تاثیر مواد مخدر کنترلم را از دست دادم و او را به جای نامادریام ابتدا با چاقو زخمی و بعد با دستانم خفهاش کردم. النگوهایش را همراه انگشتر، زنجیر و پلاک سرقت کردم و بعد آنها را فروختم. هر شب خواب مقتول را میدیدم و هنوز هم عذاب وجدان دارم. دومین زندانی محکوم به قصاص فرید بود. او هفتم مهر ۱۴۰۰ به اتهام قتل مردی در جنوب تهران بازداشت شده بود. وی مدتی بعد از دستگیریاش در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه و در جلسه دادگاه گفت: آن دعوا را دوستان دیگرم آغاز کرده بودند. من به قصد میانجیگری و پایان دادن به دعوا وارد ماجرا شدم اما خودم گرفتار شده و با ضربه چاقو، ناگهان مرد جوان را زدم که باعث مرگ وی شد. اما سومین زندانی محکوم به قصاص، مردی میانسال به نام شهرام بود. او همسر دوم خود را بیستوهشتم فروردین ۹۹ در جریان اختلاف و درگیری خانوادگی به قتل رسانده و زندانی شده بود. وی در جلسه محاکمه پشیمان بود و گفت: من و همسر دومم مدتی بود با هم بگومگوهای خانوادگی پیدا کرده و دعوا و درگیری داشتیم. آن شب دوباره دعوایمان شد که با هم درگیرشده و او را کشتم. حکم قصاص او نیز بعد از تایید در دیوانعالی کشور به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شده بود. همچنین چهارمین زندانی محکوم به قصاص، مهرداد بود او پنجم شهریور سال ۹۵ مردی را در جریان یک نزاع خیابانی در جنوب غرب تهران با ضربههای چاقو به قتل رسانده بود و در جلسه محاکمه در دادگاه کیفری یک استان تهران نیز گفت: قصد قتل مرد جوان را نداشته اما در آن دعوا با دوستانم همراه شده و میخواستم او را بترسانم برود که نشد و چاقو به او اصابت کرده و باعث مرگش شد. اما زندانی پنجم، مرد تبعه افغانستان بود. او بهار سال ۹۳ پسر نوجوانی را فریب داده و به بهانه اینکه میخواهد وسایل بازی ورزشی ازجمله توپ فوتبال به او بدهد تا بازی کند وی را به خانهاش کشانده و مورد آزارواذیت شیطانی قرار داده بود. سرانجام بعد از محاکمه در دادگاه کیفری یک استان تهران حکم اعدام گرفت که پرونده او نیز بعد از تایید حکم به اجرای احکام ارسال شد. این پنج زندانی سحرگاه دیروز به محوطه زندان قزلحصار کرج منتقل شدند. این در حالی بود که التماسهای شهناز به دختر مقتول، فرید به والدین پسر کشتهشده در دعوا، التماسهای شهرام نیز به خواهران و برادران همسرش بینتیجه ماند و این سه نفر یکی پس از دیگری قصاص شدند اما وقتی نوبت به اجرای حکم قصاص مهرداد رسید، معلوم شد والدین مقتول به زندان نیامدند که حکم او موقتا متوقف شد. حالا نوبت به بصیر مرد اعدامی رسیده بود تا حکم اعدامش اجرا شود اما مسئولان ناظر حکم، وقتی متوجه شدند او توبهنامه نوشته برای بررسی وضعیت این توبهنامه حکم او را متوقف کردند.