ایران نوشت: برخی میترسند اگر اتفاق مثبتی به نفع بهبود معیشت مردم بیفتد، موقعیت ۱۴۰۰ را از دست بدهند
تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۰۴۸۳۷۸
خرداد: روزنامه ایران در مطلبی با عنوان« برخی نگران بهبود شرایط اقتصادی هستند» و در گفت وگو با حسین مرعشی این گونه آورده است:
پیروزی بایدن در انتخابات امریکا آینده برجام در ایران را تبدیل به موضوعی مهمتر از آنچه قبلاً بود، کرده است. حالا در شرایطی که چشمانداز بازگشت امریکا به برجام و انجام مذاکراتی احتمالی برای این کار قدری نسبت به قبل متفاوت شده، مخالفان دولت یک بار دیگر تمرکز خود را بر نفی این توافق تشدید کردهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
موضعی را که دولت در قبال برجام پس از تحولات اخیر امریکا دارد چقدر به لحاظ منطقی، قابل قبول میدانید؟ بهعبارتی آیا اینکه از سوی مخالفان دولت گفته میشود این موضعگیریها ارسال پیام ضعف از سوی ایران به دولت جدید امریکا است را میتوان یک ارزیابی واقعبینانه دانست یا خیر؟ وقتی از دریچه اقتصاد به موضوع نگاه میشود کدام دیدگاه قابلیت توجیه منطقی دارد؟مطلب خیلی روشن است و من شخصاً کسانی را که میگویند دولت دارد پیام ضعف میفرستد نمیتوانم درک کنم الا اینکه بگویم اینها میخواهند استفاده سیاسی از این موضوع برای مسائل داخلی داشته باشند. ایران در تمام دوران نکبتبار و پر از ظلم ریاست جمهوری آقای ترامپ مراقبت هوشمندانهای داشت که از دو چیز حفاظت کند. یکی عزت کشور بود که دولت تحت رهنمودهای رهبری و همراه با کلیت نظام توانست از آن حفاظت کند. در این دوره که فشار خیلی زیاد بود ایران راضی نشد در مقابل ناجوانمردی امریکاییها کوچکترین عقبنشینی کند. هر چند حفظ این عزت هزینه هم داشت. دومین مسألهای که حفاظت شد این بود که پاسخهای درخوری را به عهدشکنی امریکا و خروج آنها از برجام و همینطور بیعملی اروپا، روسیه و چین دادیم بدون اینکه اجازه دهیم به اصل ساختار حقوقی برجام خدشه وارد شود. لذا ایران در این دوره بههیچ عنوان منفعل نبود و حتی ابتکار عمل را در جاهایی کاملاً در اختیار داشت. بنابراین من معتقدم موضعی که برخی تندروها اتخاذ میکنند از این لحاظ که دولت منفعل بوده، منطبق با واقعیت نیست.مسأله این است که این جریان میگوید چنین خوانشی با عزت ملی ما مغایرت دارد و ما در موضع متفاوتی هستیم.من تأیید میکنم که ما در موضع عزت هستیم، هر چند بابت آن هزینه گزاف دادهایم. ما تا الان سه دسته تحریم داشتیم. دسته اول تحریمهایی است که بعد از قضیه سفارت امریکا در تهران شروع شد و ادامه پیدا کرد. خب آن تحریمها زحماتی را ایجاد کرد اما ایران با آن کنار آمد. دسته دوم تحریمهای سازمان ملل بود که دولت اوباما با استفاده از اشتباهات ما در داخل توانست یک اجماع بینالمللی برای آن ایجاد کند و منجر به اعمال تحریمها ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد شد. این تجربه بسیار پر هزینهای بود که با برجام متوقف شد. تحریم سوم هم تحریمهای جدید توسط ترامپ بود. ما باید صحنه تحولات این تحریمها را دقیقتر ببینیم. یک مسألهاش اراده سیاسی بسیار جدی و قدرتمند اروپا، قدرتهای غیر اروپایی و تقریباً کل جهان به استثنای چند کشور برای مقابله با آن بود. تبلور این اراده هم در دو رأیی بود که در شورای امنیت سازمان ملل متحد به ضرر امریکا در خصوص فعال کردن مکانیسم ماشه و تمدید تحریمهای تسلیحاتی داده شد که هر دو تاریخی بودند. این اراده سیاسی تاریخی به نفع ایران در کنار ایستادگی و مقاومت داخلی بخشی از همان موضع عزت ماست. یعنی یک تشخص سیاسی در عرصه بینالملل برای ایران ایجاد کرد که متفاوت از قبل بود. اما مسأله فقط این نیست چون این اراده سیاسی کشورها در عرصه اقتصاد حتی نتوانست یک اینستکس را فعال کند یا حتی نتوانست از تأثیرات منفی در روابط اقتصادی ایران با کشورهای دوست، همپیمان و همسایهاش جلوگیری کند. این دو مسأله در کنار هم یک واقعیت را میسازند و اگر یکی را نادیده بگیریم یعنی داریم صحنه تحولات را اشتباه میبینیم. متأسفانه بهنظر میرسد در ارزیابی برخی بخشی از این واقعیتها اساساً نادیده گرفته میشوند و این خطرناک است. ما عزت خودمان را داریم اما نباید آن را با یک سیاست شعارزده فدا کنیم و از دست بدهیم. ضمن اینکه بحث بازگشت امریکا به برجام در واقع عقبنشینی آنهاست که منافع این اقدام متوجه ایران خواهد شد.بخش عمده این مباحث ناظر به موضوعات اقتصادی است و شاید بتوان گفت شکاف اصلی روایت و خوانش دو طرف از مسأله برجام به همین مسأله اقتصادی ختم میشود. اینکه ما میتوانیم در تحریم رشد کنیم یا خیر؟ از همینجا است که منتقدان و مخالفان دولت میگویند این دولت سفره مردم را با سیاست خارجی گره زده و آن را کوچک کرده است.ببینید درباره این بارها صحبت شده و خیلی واضح است که تحریم چه به سر اقتصاد این کشور آورد. ما در تحریم شاید بتوانیم زنده بمانیم، اما قطعاً با مشکل روبرو می شویم. واضح است که ما بدون شریک تجاری اصلاً نمیتوانیم اقتصاد داخلی خود را قوی کنیم، حتی اگر بحث دریافت سرمایهگذاری خارجی، کسب تکنولوژی و این طور چیزها هم نباشد، بحث بازار که دیگر غیرقابل انکار است. ما اگر در شرایط تحریم بتوانیم بهترین تولیدات را هم داشته باشیم قرار است آنها را کجا عرضه کنیم؟ صادرات ما قرار است کجا برود؟ من نمیدانم که آیا این دوستان اینقدر در آسایش زندگی میکنند یا دور از مردم هستند که نمیدانند تحریم با اقتصاد ما چه کرده؟ ظرف دو سال اخیر نرخ دستمزد به یک سوم قیمتهای واقعی کاهش یافته در حالی که هزینههای زندگی سه برابر شده. شاید هم برخی منتقدان و مخالفان و دوستانشان خیلی اهل ریاضت باشند. بعد آمارها و شاخصهای اقتصادی ما در دوران ۹۴ تا ۹۶ هم هست و معلوم است در آن سالها به کدام سمت میرفتیم. الان به هر حال شرایط امریکا تغییر کرده و اتفاقاً دولت نه با موضع ضعف بلکه از یک موضع حق به جانب درباره برجام صحبت کرده است. آنجا هم نگفته که امریکا بهتر است برگردد، گفته اگر میخواهد برگردد باید اینطور باشد و ما طور دیگری قبول نداریم. در حقیقت آنگونه که آقای ظریف در مصاحبه خود گفتهاند امریکاییها حق شرطگذاری ندارند. خب این چه موضع ضعفی است؟ آن هم در شرایطی که وضعیت اقتصادی و اجتماعی داخل معلوم است. تازه من این را هم بگویم که اگر بازگشت امریکا به برجام محقق شود، ما در حالت خوشبینانه ظرف چهار سال تازه میتوانیم برگردیم به شرایط اقتصادی سال ۹۶، یعنی هیچ معجزه و جهش سریعی در کار نیست. این اتفاق مبارکی است اما گشایش سریع ممکن نخواهد بود. اگر هم تعلل کنیم که وضع همینطور بدتر خواهد شد. همینقدر که کشورهای دوست ما تا الان به ما کمک کردند، از این به بعد هم میکنند. تازه ما تا امروز ترامپ را داشتیم که دنیا علیه او بود، از این به بعد بایدن را داریم که میدانیم خیلی بهتر اجماع درست میکند و معنایش این است که کشورها میتوانند بیشتر به ما سخت بگیرند.با این توصیف فکر میکنید مخالفان دولت تئوری قابل دفاعی دارند که بخواهند جایگزین سیاست دولت فعلی کنند؟من اصلاً کاری به دورانی که کشورهای دوست ما در شورای امنیت هم به ۶ قطعنامه علیه ما رأی مثبت دادند ندارم که اتفاقاً در دورانی بود که سیاست خارجی مطلوب همین مخالفان امروز دولت در کشور اجرا میشد. همین امروز چرا مبادلات ما با بسیاری از کشورها مشکل دارد؟ بلوکه شدن منابع ارزی ما در کشورهای دیگر چه معنایی دارد؟ بله فروش بنزین به ونزوئلا بسیار کار بزرگ و خوبی بود، اما این در حوزه اراده سیاسی معنی میدهد نه اقتصادی. مگر ما چقدر میتوانیم به ونزوئلا بنزین بفروشیم تا کشور را داره کنیم؟ و چقدر از این موقعیتها داریم؟یک نکته برجسته دیگر در مواضع مخالفان دولت و از جمله گزارش اخیر برخی رسانه ها انتقاد آنها از این موضع ظریف است که گفته بایدن و ترامپ با همدیگر تفاوت دارند. به نظر شما تلاش آنها برای جا انداختن اینکه تفاوتی بین این دو نیست ناظر به چه واقعیتی است؟خیلی ساده است؛ مثل این میماند یک نفری در نظام سیاسی امریکا بگوید آقای احمدینژاد و مرحوم هاشمی رفسنجانی با هم فرقی ندارند و مثل هم هستند. خب معلوم است که این حرفها مبنایی ندارد. حتی اگر بایدن و ترامپ در استراتژی هم کاملاً یکی باشند، در تاکتیک زمین تا آسمان با هم فرق دارند.اصل سؤال من به زمینه طرح این مسأله بر میگردد؛ شما این ارزیابیای را که ترامپ و بایدن یکی هستند آیا ناشی از ضرورت رقابتهای سیاسی داخلی برای طیف مخالف دولت می دانید؟بخشی از این به نوعی از احساس و دیدگاه خاص بر میگردد. ببینید مثلاً طیفهایی نظیر اطرافیان آقای احمدینژاد چطور برای رأی نیاوردن آقای ترامپ دل میسوزانند اما خب بخشی هم این است که عامدانه بهتر میدانند اینگونه مسائل را ببینید، یعنی به نفعشان است که بگویند ترامپ و بایدن یکی هستند، بعد بگویند امریکا و اروپا فرقی ندارند و همینطور همه را از یک جنس معرفی کنند. این باعث میشود که بتوانند برای حرفشان در داخل توجیه بیاورند. در واقع اینگونه است که اینها حرفی میزنند بعد دنبال توجیه آن هستند که توجیهاش هم فقط از همین راه شدنی است. بحث انتخابات ۱۴۰۰ هم حتماً محل توجه مخالفان دولت هست. به هر حال هنوز مسأله اصلی در این کشور اقتصاد و تحریم است و این باز هم به نظرم گفتمان محوری رقابت ۱۴۰۰ خواهد بود. برخی منتقدان میترسند که اگر قبل از فروردین و یا اردیبهشت اتفاقات مثبتی در حوزه سیاست خارجی و رفع تحریمها به نفع بهبود معیشت مردم بیفتد، موقعیت ۱۴۰۰ را از دست بدهند. خصوصاً اینکه با مجلس فعلی دست آنها خالی شده. یعنی برای این مجلس هزار و یک نوع شعار دادند اما تا همین جا نتیجه کار این مجلس نشان چندانی از کارآمدی و احیای امید عمومی نداشته و حتی ظرف ۶ ماه صدای بخشی از موافقان جریان اکثریت مجلس هم بلند شده. یعنی این مجلس تا همین جا بخش زیادی از شعارهای جریان اصولگرایی را که دم از مخالفت با برجام میزند خنثی کرده و نشان داده هیچ آلترناتیوی بیشتر از چند شعار تکراری در اختیار ندارند. خیلیها میپرسند مجلس اینها این بود، پس دولت شان چه خواهد بود؟ خب اینها میدانند این وضعیت در انتخابات بعدی قطعاً آثار منفی برای آنها به دنبال خواهد داشت. کارنامه اجرایی این جریان هم در نهادهای مختلف، از دولت گرفته تا شهرداری مشخص است. بنابراین بخشی از این نوع ارزیابیها نه صرفاً اشتباه تحلیلی، بلکه یک تلاش سیاسی داخلی است تا بتوانند برای گفتمان خودشان توجیه درست کنند. برچسب ها: بایدن
منبع: خرداد
کلیدواژه: بایدن بازگشت امریکا به برجام مخالفان دولت اراده سیاسی تحریم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۴۸۳۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روزها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش میشود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را میتوان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالاهای خانگی را عرضه میکند. سالها دورانی که قیمتها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش میماند، گذشته است و مردم همچون خاطرهای محو از آن یاد میکنند. افزایش قیمتها مدتهاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سالهاست میکشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد میآورند که در آن سالها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و میشد با آن کالایی همچون پاککن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راهآهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده میشد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمیکرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعیاش که میشد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روزها هیچ کس تصور نمیکرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیشبینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر میرسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» میگوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمالسازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژهای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاشهای داخلی، با تلاشهای دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسیخواهی» را منوط به «نرمالسازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنیهای مداوم و مانعتراشیهای مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصهها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمیریزد و آرامش جامعه را به هم نمیزند. در وضعیت نرمال، قیمت کالاها برای مدت طولانی - سالها - ثابت میماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمتها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت میماند و مدام دچار افت یا نوسان نمیشود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم میریزد و دچار بیثباتی میکند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بیثباتی میکند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایهگذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست میرود که حتی منجر به فرار سرمایه هم میشود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامههای حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحرانهایی روبهرو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمالسازی» بودند، با حمایت بخشهایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیارگیری تریبونهایی بیشتر کنند. همان گروه که بارها به «جواد ظریف» و تیم مذاکرهکننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سالها از زیر تحریمهای فلجکننده خارج کند و چشماندازی امیدوارکننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشورهای بزرگ، داوطلب سرمایهگذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضانزاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آواربرداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدینژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آواربرداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژهای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابیهای گذشته را جبران میکرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان میداد. آن هم با خزانهای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدینژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانهای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشتهای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پولپخشی»های مداوم و بیحساب کتاب احمدینژاد که گاه با «گونی» پولها را در سفرهای استانی جابهجا میکرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچگاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچگاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» میتوانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:
نقویحسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابیفرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانهای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقتپور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوریآرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاحطلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاحطلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاحطلب بودند. تقریبا تصویری بینقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامیها» و «نابرجامیها» تقسیم خواهد شد. «برجامیها» که خواهان گفتگو و عادیسازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع میاندیشند و «نابرجامیها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریمها استقبال میکنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا میکنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفافسازی میبندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی میشود که باید در لایههایی پنهان تصمیمگیری شود. دالانهایی پنهان برای افرادی خاص گشوده میشود و تجارتی نهان شکل میگیرد که از چشم ناظران پنهان میماند. امتیازهایی در همان لایهها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل میشود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ میکند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا میکنند که توانایی دور زدن تحریمها و معامله در پشت درهای بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیداهای شاخص اصلاحطلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحهای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامهای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشمانداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیدهتر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیشتر احمدینژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادیتر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسامآور قیمتها، با جهش بیسابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار سالهاش خواهد شد بیآنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظهای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. بهرغم همه آمارهایی که ارایه میشود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوانسازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش میبرد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالاهای خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که میتوانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بیآنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چارهای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.