۵ آذر ۱۳۹۹
انتظارات جهانی از دولت بایدن
جو بایدن، رئیس جمهوری منتخب امریکا، نخستین گروه از اعضای کابینه خود را معرفی کرد. در این فهرست، نام وزیر امور خارجه، وزیر امنیت داخلی، مشاور امنیت ملی، مدیر اطلاعات ملی، سفیر در سازمان ملل و فرستاده ویژه در امور تغییرات آب و هوایی اعلام شد.
درصورت تأیید نهایی از سوی سنا، آنتونی بلینکن بهعنوان وزیر امور خارجه، آلخاندرو مایورکاس بهعنوان وزیر امنیت داخلی، آوریل هینز بهعنوان مدیر اطلاعات ملی و لیندا توماس گرینفیلد بهعنوان سفیر امریکا در سازمان ملل منصوب میشوند.
در حالی که دو سمت مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری و فرستاده ویژه در امور تغییرات آب و هوایی به ترتیب در اختیار جیک سالیوان و جان کری قرار گرفته است. اغلب این افراد در دولت پیشین امریکا به ریاست باراک اوباما و معاونت جو بایدن عهده دار سمتهایی مهمی بودهاند. کری برای چهار سال وزیر خارجه بود و بلینکن در سمت قائم مقام وی فعالیت میکرد. سالیوان نیز در زمان ریاست هیلاری کلینتون بر وزارت خارجه امریکا، دستیار ویژه و از نزدیکترین یاران وی به شمار میآمد. از اینرو قابل انتظار است که مسیر طی شده در دوران ریاست جمهوری اوباما از سوی اعضای کلیدی تیم سیاست خارجی و سیاست امنیتی بایدن در پیش گرفته شود.در این میان، حضور سه چهره حامی توافق هستهای با ایران در میان مقامات ارشد دولت بعدی امریکا، میتواند کمک کننده برای خروج از بنبست کنونی در مناسبات تهران و واشنگتن باشد. برجامی که ترامپ از آن خارج شد، محصول روزها و هفتهها مذاکرات فشرده میان تیم مذاکراتی ایران به ریاست محمد جواد ظریف و تیم مذاکراتی امریکا به ریاست جان کری بود. گرچه سمت کری در دولت بعدی، مربوط به مذاکرات آب و هوایی است، با این حال میتوان انتظار داشت که دیدگاههای وی در خصوص برجام، از سوی معاون و دستیاران سابق وی یعنی آنتونی بلینکن و جیک سالیوان مدنظر قرار گیرد. سالیوان نیز نقش مهمی در شروع مسیری که در نهایت به توافق هستهای میان ایران و گروه 1+5 انجامید داشت. وی در مأموریتی پنهانی از سوی هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت امریکا راهی مسقط، پایتخت عمان شد تا با مقامات ایرانی دیدار نماید و همین دیدار نیز باب گفتوگو برای رسیدن به توافق برجام را حاصل کرد. در این میان، آنتونی بلینکن نقش پررنگ تری در رسیدن به تفاهم میان مقامات ایرانی و امریکایی بازی کرد، زمانی که توانست تماس تلفنی را میان حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران و باراک اوباما، همتای امریکایی وی در سفر رئیس جمهوری ایران به نیویورک برقرار سازد. با این تماس، روند مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 سرعت گرفت و بسیاری از موانع پیش روی مذاکره کنندگان ایرانی و امریکایی برداشته شد.
اکنون بعد از چهار سال تنشآفرینیهای بیسابقه ترامپ که با خروج امریکا از برجام شروع شد و با ترور سردار سلیمانی، فرمانده وقت نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به اوج رسید، قرار است گروهی در کاخ سفید عهده دار مسئولیت شوند که نگاه معتدلی حداقل در حوزه هستهای به ایران دارند. با این حال، قضاوت در مورد مقامات بعدی امریکا براساس مواضع پیشین آنان، میتواند گمراه کننده باشد. گرچه جو بایدن و شخصیتهای معرفی شده از سوی وی همگی با تصمیم دولت ترامپ برای خروج امریکا از برجام مخالفت کردهاند، با این حال دور از انتظار خواهد بود که دولت بعدی این کشور به شکل بیقیدو شرط بار دیگر به توافق هستهای با ایران برگردد. بایدن در مقالهای که در تابستان گذشته در سایت سیانان منتشر کرد، روند بازگشت امریکا به برجام را مشخص کرد؛ اینکه تهران به تعهدات برجامی خود برگردد تا واشنگتن نیز بازگشت به برجام را در دستور کار قراردهد. این درحالی است که اگر در نهایت دولت بایدن تحت فشار جریانهای ایران ستیز داخلی و خارجی، از وعدههای انتخاباتی خود مبنی بر بازگشت به برجام عدول نکند.
فارغ از موضوع ایران، تیم سیاست خارجی و سیاست امنیتی بایدن، در زمره حامیان جریان فکری بینالمللگرایی و چندجانبهگرایی قرار میگیرند که خواهان تقویت نهادهای بینالمللی و مناسبات سنتی امریکا با متحدان این کشور در اقصی نقاط جهان هستند. با این حال، بازگشت به عصر بینالملل گرایی، بعد از چهار سال حاکمیت ملی گرایان افراطی به رهبری ترامپ بر دستگاه دیپلماسی امریکا، کار آسانی به نظر نمیرسد؛ ویژه اینکه میزان اعتماد عمومی به دولتمردان امریکایی هم در میان دوستان، هم میان رقبا و هم در میان دشمنان امریکا بشدت کاهش یافته است. از این جهت شاید بتوان گفت، اعتمادسازی، عمدهترین مسئولیت و در عین حال، عمدهترین چالش پیش روی تیم سیاست خارجی و سیاست امنیتی دولت جو بایدن به شمار میآید.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه در مورد انتشار این خبر انتقاد یا پیشنهادی دارید لطفاٌ کد ۳۰۰۹۵۰۵۵ را به همراه موضوع به آدرس ایمیل [KHABARBAN] ارسال فرمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
کشف ذخایر جدید طلا در سیستان و بلوچستان
خبر بعدی:
انتصاب ویلیام برنز به ریاست سیا چه تاثیری در مذاکرات آمریکا با ایران دارد؟
به گزارش جماران؛ رضا نصری کارشناس حقوق بین الملل در رشته توییتی در مورد انتصاب ویلیام برنز به ریاست CIA برخی نکات را نوشت: «۱. نامزدی ویلیام برنز برای تصدی ریاست CIA اتفاق قابل ملاحظهایست. دیدگاه او نسبت به سیاست راهبردی آمریکا به طور کل - و نسبت به جایگاه غرب آسیا و ایران به طور خاص - میتواند بر شکلگیری سیاست خارجه دولت بایدن و مناسبات آینده تاثیر بسزایی داشته باشد.
۲. ویلیام برنز ایران را یک قدرت «غیرقابل اغماض» در منطقه میداند که آمریکا باید در نهایت با آن «همزیستی» کند. او صراحتاً - در تحلیلی که در کسوت کارشناس برای وزارت خارجه آمریکا نوشته بود - در توصیف کیفیت تعامل با ایران از واژهٔ «همزیستی» استفاده میکند.
۳. اما در عین حال، نگاه فعلی واشنگتن به «قدرت ایران» را «اغراقآمیز» میداند و معتقد است غلو و بیشگویی در مورد ایران - که دولت ترامپ آن را تشدید کرده - ایالات متحده را از تمرکز بر رقبای اصلی - یعنی چین و سپس روسیه - منحرف کرده است.
۴. به طور کلی، او معتقد است معضلات و ناامنیهای خاورمیانه «مُسری» است و نزدیکی بیش از حد به منطقه را مستعد «متاستاز» این ناامنیها به آمریکا میداند. از این رو، برنز از مدافعان سرسخت «چرخش به شرق» و تمرکز بر آسیای شرقی و مدیریت رقابت با چین - به عنوان یک اولویت سیاست خارجه - است.
۵. در واقع، او نه تنها تمرکز بر چین را از نظر راهبردی ضروری میداند بلکه معتقد است راهکار ترمیم آسیبهای دولت ترامپ - از جمله آسیب در روابط میان آمریکا و اروپا - «بازگشت به سیاست اوباما» - یعنی بازگشت به راهبرد «چرخش به شرق» - خواهد بود.
۶. او معتقد است آمریکا باید همچنان در خاورمیانه ایفای نقش کند، اما تاکید دارد دولتهای سُنی منطقه نیز باید «سبک زندگی» خود را با حقیقتِ «ایرن» - به عنوان «کشوری که حتی با تعدیل سیاستهای انقلابی، یک قدرت غیرقابل اغماض خواهد ماند» - تنظیم کنند.
۷. به بیان دیگر، او قائل به تشویق دولتهای عربی به اتخاذ یک سیاست مستقلتر و بومیتر در منطقه در تعامل با ایران است تا بتواند آمریکا را از خاورمیانهٔ پر دردسر - که به زعم او دیگر از نظر تأمین انرژی هم اهمیت سابق را ندارد - خلاص سازد.
۸. ضمن اینکه، امنیت اسرائیل را نیز تا حدود زیادی «تثبیت یافته» میخواند و از این منظر نیز سیاستِ رهایی از قید و تعهد آمریکا در منطقه را توجیهپذیر میداند.
۹. اگر این نگرش برنز در فرایند تصمیمسازی در دولت بایدن غالب شود، چه بسا ایران با سهولت بیشتری بتواند «طرح صلح هرمز» را به عنوان جایگزین مقولهٔ «مذاکرات تکمیلی» (Follow-on negotiations) روی میز قرار دهد.»