نوه معین الرعایا و روایتش از مبارزات مردم آلیان در جنبش جنگل
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۶۶۳۹۵
کتاب «نهضت جنگل و معین الرعایا» مجموعه خاطرات و یادداشت هایی است که دکتر «شاهپور آلیانی» درباره پدربزرگش یعنی «حسن خان آلیانی» یکی از سران اصلی جنبش جنگل نوشته است.
به گزارش خبرگزاری شبستان از رشت، کتاب «نهضت جنگل و معین الرعایا»، مجموعه خاطرات، یادداشتها و اسنادی است که دکتر شاهپور آلیانی درباره پدربزرگش حسن خان آلیانی، ملقب به معین الرعایا که از نزدیکترین یاران میرزا کوچک خان بود، نگارش کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این کتاب با همکاری و ویراستاری دکتر «علی رفیعی جیردهی» انجام گرفته است و در واقع حاصل یادداشتهای دکتر شاهپور آلیانی به ایشان بوده است.
کتاب از چهار بخش تشکیل شده و بخش اول و دوم آن از اهمیت زیادی برخوردار است. مولف در بخش اول شرحی از تحولات سیاسی و وقایع عصر جنگل و رویدادهای مهم آن ارایه میدهد و در بخش دوم به معرفی شخصیتها و چهرههای آلیانی و ماسولهای که به نوعی با میرزا همکاری داشتند، میپردازد. در بخش سوم، جنبش جنگل و رویدادهای آن از نگاه آثار تاریخی این دوره مورد ارزیابی قرار می گیرد و در فصل چهارم، تصاویری از آلیانی ها و سران جنبش جنگل منتشر شده است.
مولف کتاب با آن که به روایت خود از نزدیک شاهد وقایع جنگل نبوده است، اما گزارشهای وی از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا یادداشتهای وی تماما از افرادی تهیه شده است که مستقیما با مبارزین جنگل همکاری داشتهاند. یکی از این افراد، مادر نگارنده است که دختر حسن خان آلیانی بود. او یکی از شاهدان عینی بود که مشکلات جنگلیان را کاملا درک کرده بود؛ چرا که مرکز جنبش جنگل در غرب گیلان و در منزل معین الرعایا بود، جایی که راوی یادداشتهای این کتاب، در آن زندگی میکرد.
حسن خان آلیانی جزو یکی از نخستین شخصیتهای سیاسی بود که به جنبش جنگل پیوست و حمایت وی و طرفدارانش نقش مهمی در پیروزیهای نخستین جنبش جنگل داشت.
تالیف این اثر میتواند نقش مهمی در تجزیه و تحلیل این جریان به محققان ارایه دهد زیرا نخستین پایگاه جنگلیها برای قیام، تولم و مناطق اطراف آن بود و مردم این منطقه کمک های زیادی در اختیار میرزا قرار دادند، در حالی که پیش از این تالیف، چهره و کارکرد بسیاری از نامآوران فومن، آلیان و ماسوله گمنام مانده بود.
با وجود اهمیتی که این کتاب در بازشناسی نقش آلیانیها در جنبش جنگل دارد، اما متن از پیوستگی تاریخی برخوردار نیست و در برخی موارد نیز مولف به جهت تکیه بر روایتهای شفاهی و استفاده اندک از اسناد، گزارشهای متناقض و اشتباه تاریخی از وقایع جنگل ارایه میدهد. این امر ممکن است از اختلاف نظر راویان ناشی شده باشد. کتاب «نهضت جنگل و معین الرعایا»، نخستین بار در سال ۱۳۷۵ توسط انتشارات میشا در تهران منتشر شد.
پایان پیام/595منبع: شبستان
کلیدواژه: جنبش جنگل معرفی کتاب یادداشت ها جنبش جنگل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۶۶۳۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یادداشت| پیمانهای که پُر شد
استاد اسلامی ندوشن از نامآوران کامروایی بود که پیمانه زندگیشان پُر و پیمان بوده، از مصادیق اعلای بزرگانی که زیست تام و مرگ بههنگام داشتهاند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، احمدرضا بهرامپور، پژوهشگر و منتقد ادبی، در یادداشتی بهمناسبت دومین سالروز درگذشت زندهیاد محمدعلی اسلامی ندوشن، یادی کرده است از خدمات این استاد بنام به فرهنگ و ادبیات ایران. یادداشت بهرامپور را میتوانید در ادامه بخوانید:
حقوق خواندهبود اما جانش سرشتهبا ادبیات و سرشار از مطالعاتِ فرهنگی بود. همچون چخوف که تناقضِ میانِ شغلِ پزشکی و هنرِ خویش را در عبارتی جاودانهکردهبود، او نیز میگفت حقوق عیال و ادبیات محبوبه من است! ادبدوستیِ خویش را بیشتر مرهونِ خالهاش میدانست؛ خالهای تنها که در خردسالی او را با آثارِ سعدی، این «شیخِ همیشهشاب» آشناکردهبود. جیمز جویس نیز میلِ بیمارگونهٔ خویش به داستاننویسی را متاثّر از عمهٔ قدّیسهمانندِ خود میدانست؛ عمهای که جویس را در خردسالی به تماشای تابلوی «روزِ قیامت» میبُرد.
استاد اسلامی گرچه مردی اروپا رفته، پاریسدیده و شرق و غربگردیده بود، اما دلی داشت که همواره در ایران بود و برای آن دُختِ پریوار میتپید. درک و دریافتام از مطالعهٔ مستمرِ آثار استاد را اگر بخواهم در چند واژه خلاصهکنم، این کلیدواژهها است: خردگرایی، مداراگری، فرهنگمداری و اندیشیدن به سرشتِ ایران و سرنوشتِ ایرانی.
اسلامی ندوشن در آینه خاطرات شاگردان/ او بزرگتر از نامش بود!استاد اسلامی مردِ «دیدهور»ی بود و هرگز فریبِ «افسانه و افسونِ» زمانه را نخورد. سالهای جوانیاش را شعر سرود، گاه نیز البته بهتفاریق و ازسرِ تفنّن، داستان و نمایشنامه نوشت. اما شغلِ شاغلش نقدِ ادب و فرهنگِ ایران بود. و ادبیات فارسی را بیشتر ازمنظر و زوایای انسانی و اخلاقیاش، پژوهید و تحلیلکرد. بیگمان نقدِ ادبیِ ما بسیار وامدارِ ایشان است و تاریخِ شاهنامهپژوهی و حافظشناسی نیز آراءشان را ازیادنخواهدبرد.
سهمِ استاد در شکلگیری ادبیاتِ تطبیقیِ ایران نیز شایانِ توجه است. استاد اسلامی آثارِ رنگارنگی (شعر و زندگینامه و ...) را به فارسی نیز برگرداند و چندین سفرنامه خواندنی و ماندنی نیز از خود به یادگار نهاد. بسیارند کسانی که از دریچهٔ دلانگیزی که او بهرویشان گشود، با کشورِ شوراها و شهرهای افغانستان و سرزمین چین آشنا شدند.
استاد جستارنویسِ پرکاری نیز بودند و مقالاتِ گوناگونشان در برترین مجلات هر دوره («پیامِ نوین»، «یغما»، «نگین»، «هستی» و ...) منتشرمیشد. اما اهتمامشان در همهٔ این آثارِ گوناگون، معطوف بود به دغدغههای ایراندوستانهٔ استادی که همیشه و همهجا چشمی به تاریخ و فرهنگ سرزمینِ مادریاش داشت و به ما نیز یادآورمیشد «ایران را ازیادنبریم».
استاد اسلامی بهخلافِ اغلبِ ادیبان، جانمایه و جوهرهٔ آثارِ ادبی را با زبان و بیانی روشن و رسا به مخاطب میشناساند. شاهنامه و شعرِ حافظ را با دید و دریافتی روزآمد مینگریست. اغلب درپیِ شناساییِ پیامِ انسانی و اخلاقیِ آثار بود. و خود نیز هرگز به جانبِ جدالهای قلمیِ فرصتسوزانه و فرهنگستیزانه میلنکرد.
بهگمانم در طولِ هزار سالی که از سرودهشدنِ شاهنامه میگذرد، کسی درستتر و خوشخوانتر و خلاقانهتر از استاد اسلامی و زندهیاد شاهرخِ مسکوب «داستانِ داستانها»ی شاهنامه را تحلیل نکرده است. گرچه ایشان ادعایی در حافظپژوهی نداشتند اما چند اثر در این زمینه نیز منتشرکردند و «ماجرای پایانناپذیرِ حافظِ» ایشان از درخشانترین آثار در حیطهٔ حافظپژوهی است.
ایشان بارها در نوشتههایشان کسانی را کامیاب خواندهاند که پیمانهٔ زندگیشان را پُرکردهاند و «ذخائر و استعدادِ وجودیشان را بهحدّاعلا شکوفاندهاند» و بهقولِ بیهقی «جهانخوردند»! ازجمله دربارهٔ بهار نوشتهاند: «من بهار را مردی کامروا میدانم، زیرا از زندگی نترسید و خود را دلیرانه در دهانِ آن انداخت». دربارهٔ اخوان نوشتهاند: «کوتاه یا بلند، مهم آن است که پیمانه پُر شود؛ و پیمانهٔ اخوان پر بود و پیمان را به آخر رساند». نیز دربارهٔ استاد غلامحسین یوسفی نوشتهاند: «برسرِهم [...] سعادتمند زندگی کرد [...]. زندگی پاکیزه و باحاصلی را گذراند».*
استاد اسلامیِ ندوشن خود نیز از نامورانِ کامروایی است که پیمانهٔ زندگیشان پُر و پیمان بوده! از مصادیقِ اعلای بزرگانی که "زیستِ تامّ" و "مرگِ بههنگام" داشتهاند. استاد دور از ایرانِ محبوبشان درگذشتند، اما «پیمانه چو پُر شود چه بغداد و چه بلخ»!
*عبارات نقلشده برگرفته از کتابِ «نوشتههای بیسرنوشت»، اثرِ استاد اسلامی ندوشن است.
انتهای پیام/