Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-05-06@10:06:14 GMT

درباره حمید مصدق

تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۸۵۷۱۹

درباره حمید مصدق

حمید مصدق در دهم بهمن ۱۳۱۸ خورشیدی در شهرضا اصفهان دیده به جهان گشود از سال دوم دبیرستان مقیم اصفهان بود و دیپلم ادبی خود را در اصفهان گرفت. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی در یک مدرسه بودند و با آنان دوستی و آشنایی داشت.  مصدق در ۱۳۳۹ خورشیدی وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بعد از اخذ لیسانس در موسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران به امر پژوهش مشغول شد، سپس در رشته حقوق اداری موفق به گذراندن کارشناسی ارشد شد و مدتی برای تحقیق به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. وی همچنین دانشجو دکتری حقوق در دانشگاه تهران بود اما به علت همزمان شدن با انقلاب اسلامی فرصت دفاع از رساله خود را که موضوعش «ورشکستگی» در حقوق تجارت بود به دست نیاورد.

این حقوقدان برجسته از ۱۳۴۸خورشیدی به عنوان استادیار در مدرسه های عالی کرمان و اصفهان شروع به تدریس کرد و از ۱۳۵۱ خورشیدی عضو هیات علمی دانشگاه ملی شد. بعد از پیروزی انقلاب به تدریس حقوق خصوصی مشغول و پس از دریافت پروانۀ وکالت از کانون وکلای تهران در دوره‌های بعدی زندگی همواره به وکالت پرداخت و در عین حال به تدریس در دانشگاه علامه طباطبایی که عضو هیأت علمی آن بود، اشتغال ورزید.

تالیفات

نام حمید مصدق اگرچه با کتاب های شعرش ماندگار است اما به غیر از دفترهای مختلف شعر، در رشته تحصیلی خود تالیفی در حقوق مدنی و تجارت دارد و همچنین کتابی به عنوان مقدمه‌ای بر روش تحقیق نوشته است. از جمله دفترهای شعر این شاعر نوگرا می توان به: درفش کاویان، آبی خاکستری سیاه، در رهگذار باد، از جدایی‌ها، سال های صبوری، تا رهایی و شیر سرخ اشاره کرد، وی همچنین به تصحیح و رباعیات مولانا و غزل های سعدی پرداخته بود. علاوه بر این موارد وی غزل هایی از حافظ تهیه کرده بود که چاپ نشده است. (۱)

منظومه درفش کاویانی تصویرگر دردمندان کوره‌های آجر پزی

این شاعر توانا و برجسته در خصوص سرودن منظومه درفش کاویان می گوید: در سال ۱۳۳۹ من دانشجویی بودم که در دانشکده حقوق دانشگاه تهران درس می خواندم. در آن دوران بسیاری از دانشجویان پنهان و آشکار مبارزاتی علیه رژیم انجام می دادند و این خوشایند مسوولان دانشگاه نبود. یک روز یکی از استادان در کلاس درس به نارضایتی دانشجویان گفت: برخی از دانشجویان شکایت می کنند که در جامعه برای جوان کار پیدا نمی شود این فقط یک بهانه است از شما دانشجویان. برای هر یک که داوطلب هستید، حاضرم فوراً کار پیدا کنم. اما فکر نمی کنم شما اهل کار و تلاش باشید، حالا چه کسی می خواهد کار کند؟ فوراً از جایم بر خاستم و گفتم: من استاد حاضرم کار کنم... م. استاد نشانی یکی از کوره های آجر پزی را که در جنوب شهر تهران بود به من داد ... در آجر پزی مرا مأمور کوره کردند. کاری طاقت فرسا در اوج گرمای تابستان. به مدت هشت ساعت کنار کوره می ایستادم و حرارت آن را زیر نظر می گرفتم. هنگام شب در جمع کارگران می نشستم و با درد و رنج زندگی آن ها آشنا می شدم... م. در همین شب ها بود که منظومه درفش کاویانی در ذهنم بسته شد و شروع به سرودن کردم...اگر شاعر نتواند در قالب واژه ها به مخاطبانش تصویر و احساس اش را منتقل کند سروده اش شعر نیست. هر قسمت از شعر را که برای شان می خواندم، نظرهایشان را می پرسیدم و به خلوتم که برگشتم در سروده هایم تجدید نظر می کردم. بنابراین اشعار او در دهه‌ چهل و پنجاه توجه مبارزان و فعالان اجتماعی را به خود جلب کرد و برخی از آن‌ها به‌صورت آهنگ ضبط شدند. او به‌گونه‌ای مضامین اجتماعی را در قالب شعر نو به شیوایی و روانی بیان می‌کرد که بر دل همه می‌نشست.

محتوی و سبک شاعری

مصدق که از شاعران نوگرای معاصر به شمار می رفت، باید او را از ادامه‌دهندگان مکتب نیما یوشیج دانست. وی شعرهای فراوانی با مضامین سیاسی و اجتماعی و همچنین مضامین عاشقانه و رمانتیک سروده است. سیمین بهبهانی از شاعران نامدار ایرانی درباره مفهوم و ویژگی عشق در شعر مصدق می نویسد: عشقی که اگر نه بر سر هر کوی و گذر، دست کم در میان دانشجویان و جوانان همسن و سال حمید شناخته است و هنوز هم در هنگامه میانسالی او گهگاه نقل محافل است و پیگیری همین عشق بی فرجام شاید جاذبه شعر مصدق را حمیدی وار فزون کرده باشد. اما در عشق او خودخواهی جایی ندارد و معشوق نه تنها آماج تیر تهمت و دشنام نمی شود بلکه برای همیشه چون تندیسی مقدس در خلوت شعر او باقی می ماند. البته جنبه رمانتیک شعر مصدق در کنار مفاهیم سیاسی، ‌ شعر وی را در میان جوانان گسترش داده بوده است.

اشعار این شاعر پرآوازه از یک صمیمیت و سادگی خاصی برخوردار است که برای هر قشر و هر سلیقه‌ای خواندنی و جذاب هستند. مصدق درباره‌ محتوای شعر گفته است: «باید بگویم شعر رابطه دوگانه‌ای را ایجاد می‌کند، رابطه شاعر با خودش با درونش و از سویی دیگر با خواننده و مردم، این دو نوع رابطه مسلماً یگانه نیستند و شعری با مردم رابطه برقرار می‌کند که ازدل‌برآمده و لاجرم بر دل‌ها بنشیند. آنچه را که زمانه ما به آن نیازمند است، بیان این‌گونه اشعار است، اشعاری که در آن رابطه دوگانه درونی و بیرونی را به‌خوبی برقرار می‌کند.» بنابراین مصدق هم از لحاظ مضمون و هم از لحاظ زبان شاعری کلاسیک است، وی شاعر درد و غم عشق است. (۲)

 بررسی تحول اندیشه و مضمون های اشعار  شاعران یکی از مسایل بااهمیت در شناخت آنها است، همچنین شناخت رویکرد شاعران درباره حوادث عصر و تأثیری که این مسایل در شعر و اندیشه آنان دارد، ضروری است. در اشعار مصدق عشق به وطن و سرزمین خود و نگرانی نسبت به اوضاع دیده می شود و در بسیاری از موارد، عشق و مضامین برخاسته از آن در اشعار وی مقدمه ای برای ورود به مسایل سیاسی و اشعار میهنی است. مصدق به دلیل فضای بسته و خفقان آور بعد از کودتای ۲۸ مرداد، مشکلات مردم عصر را مستقیم بیان نمی‌کند اما با استفاده از تکنیک هایی از جمله تکنیک نقاب با مخاطب وارد گفت وگو می‌شود. (۳)

یکی دیگر از ویژگی‌های مهم شعر مصدق نزدیک بودن آن به زبان عامیانه مردم است. از این جهت لحن و بیان شعر او به لحن سهراب سپهری در اشعاری مانند «مسافر» و «صدای پای آب» نزدیک می‌شود. دیگر ویژگی اشعارِ مصدق این است که در دوره‌ای که فرهنگ مرگ و ناامیدی بر ادبیات سایه انداخته بود، شعر او رو به سمتِ زندگی و امید داشت. علاوه بر این در حوزه ­های اجتماعی مصدق سعی کرده با زبان مردم سخن گوید. وی برای ارتباط با مردم، زبان شعرش را به زبان عامیانه و محاوره پیوند زده است. (۴) بدین ترتیب وی توانست با زبانی عامیانه شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه و کنش‌ها و دغدغه‌ها را بیان کند. از همین رو اشعار و نام او در حافظه مردم نقش ‌بست و همگان وی را به عنوان شاعری دغدغه‌مند می‌شناسند.

مصدق از نگاه شاعران دیگر

پرویز خائفی شاعر و پژوهشگر درباره زبان شعری مصدق بر این باور است که مصدق، زبان و شیوه ای ساده‌ دارد و برخلاف برخی شاعران، بازی های زبانی خاصی ندارد. بیشتر شهرت او هم به دلیل همین زبان ساده و خالی از فن و شگردهای سطح بالاست. مهین خدیوی شاعر، مهمترین ویژگی شعر حمید مصدق را آسان ارتباط برقرار کردن آن با مردم می داند و بر این باور است که شعر مصدق، آنچنان ساده است که بخش وسیعی از مردم، براحتی با آن ارتباط برقرار می کنند. زبان شعری او، زبانی شسته، رفته و پاک و تمیز است و همین سادگی زبان، مهمترین عامل در ارتباط برقرار کردن شعر مصدق با مخاطب است. شعر حمید مصدق شعر نوی وزندار است و می توان او را به نوعی از نیما و شاملو تاثیرپذیر دانست؛ اما در نهایت، زبان خاص خود را پیدا کرد و درواقع، به شعری رسید که مختص خود اوست.
سیمین دانشور شاعر معاصر معتقد بود که، شعر مصدق در عین ساده و صمیمی بودن از کسی تقلید نمی‌کند. زبان توصیفی، استعاری و روایی مصدق در بیان اشعارش باعث شده است که شعرهای او به سادگی در اذهان عامه رسوب کند و شعرهایش مورد استقبال دوست‌داران شعر و هنر باشد.

خاموشی

سرانجام این شاعر و حقوقدان برجسته در آذر ۱۳۷۷خورشیدی بر اثر سکته قلبی دیده از جهان فروبست و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. روی سنگ قبر او نوشته شده است :

 از ما که تمام شب عمر

در جستجوی نور سحر پرسه می زدیم

از ما به مهربانی یاد آرید

منابع

۱- ابومحبوب، احمد (۱۳۸۰). زندگی و شعر حمید مصدق، در های و هوی باد، تهران: نشر ثالث، ص۱۹-۹۲

۲- بررسی سیمیالوژی مضمون عشق در اشعار نزار قبانی و حمید مصد، علی باقر طاهری نیا فاطمه کولیوند زهرا طهماسبی، ادبیات تطبیقی سال اول پاییز ۱۳۸۸ شماره ۱

۳- مطالعه‌ تطبیقی عشق و سیاست در اشعار شیرکو بی‌کس و حمید مصدق، تیمور مالمیر، مقدمه مقاله.

۴- مصدق، حمید (۱۳۸۵). تا رهایی (منظومه ­ها و شعرها)، چ۱۲، تهران: زریاب، ص۶۶

برچسب‌ها دانشگاه علامه طباطبایی دانشنامه شاعر حمید مصدق کودتای ۲۸ مرداد سیمین دانشور

منبع: ایرنا

کلیدواژه: دانشگاه علامه طباطبایی دانشنامه شاعر حمید مصدق کودتای ۲۸ مرداد سیمین دانشور دانشگاه علامه طباطبایی دانشنامه شاعر حمید مصدق کودتای ۲۸ مرداد سیمین دانشور اخبار کنکور حمید مصدق شعر مصدق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۸۵۷۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده می‌شوند / یک شاعر شهرستانی همه کاره هیچ کاره است

"یک شاعر در شهرستان یا روستای خود، همه کاره هیچ کاره است، جز تعمیر اگزوز و خالی کردن آب حوض، همه کار می‌کنم!"

به گزارش خبرگزاری ایمنا در گیلان، اکبر اکسیر یکی از خاص‌ترین شاعران طنزپرداز معاصر ایرانی و مُبدع شعر فرانو است. وی متولد چهارم اسفند ۱۳۳۲ در آستارا، کارشناس و دبیر بازنشسته ادبیات فارسی و گرافیست است. شاید بیشتر از هر چیزی خصوصیات اخلاقی اکسیر، او را از سایر شاعران طنزپرداز متمایز کرده باشد؛ انسانی ساده، آرام، متین، مهربان و خوش برخورد که به قول معروف در مواجهه با مشکلات زندگی همچون زودپز هر وقت جوش آورد، در کمال آرامش سوت می‌زند.

به بهانه انتشار گزینه طنز شعر فرانو تصمیم گرفتیم به دفتر انتشارات فرانو در شهر بندر مرزی آستارا برویم و گفت‌وگویی متفاوت با او داشته باشیم، همانگونه که انتظار داشتیم، او با آغوش باز از ما استقبال کرد و با صمیمیت وصف ناپذیری به تک تک سوالات ما پاسخ داد.

در طول گفت‌وگو بارها ما را خنداند و با تعصب خاصی نسبت به فرهنگ غنی آستارا سخن گفت و دلبستگی‌اش را نسبت به "ملیحه" همسر، پسرانش "عرفان و ایثار" و نوه‌هایش" حدیث و لنا" بیان کرد.

مجموعه شعرهای در سوگ سپیداران، بفرمائید بنشینید صندلی عزیز، زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند، پسته لال سکوت دندان شکن است، ملخ‌های حاصل‌خیز، مالاریا، ما کو تا اونا شیم؟، من هارا شورا هارا، مارمولک‌های هاچ بک و رادیاتور از مهم‌ترین آثار اکبر اکسیر است. او در سال ۱۳۹۹ نشان درجه یک هنری را از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور دریافت کرده است.

شعر فرانو جریان نو در شعر معاصر است که متأثر از شعر دهه هفتاد بوده و پس از افول آن، با درون‌مایه و محتوای طنزگونه به عرصه آمد. فرانو از سال ۱۳۸۱ توسط اکبر اکسیر بنیان نهاده شده است. فرانو با کلمات ساده، ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه بازی می‌کند تا مفهوم خود را ادا کند.

آنچه در ادامه می‌خوانید ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار ایمنا با اکبر اکسیر، پدر شعر فرانو است.

ایمنا: آیا شاعران در عالم دیگری سیر می‌کنند؟ لطفاً در این مورد توضیح دهید و از خودتان و اینکه روزگارتان چگونه می‌گذرد، بگویید.

اکسیر: سوال شما مرا یاد خاطره‌ای انداخت، نیمه‌های شب با زنگ تلفن از خواب پریدم، یکی پرسید: آقای اکسیر پیر مغان یعنی چه؟ گفتم آقا شما الان وقت گیر آورده‌اید؟ گفت می‌بخشید، من خیال کردم شاعران نمی‌خوابند، جواب دادم مگر شاعر جغد است و باقی قضایا… حالا شما می‌پرسید روزتان را چطور سپری می‌کنید؟ راستش را بخواهید مثل سایر بازنشسته‌ها، صبح با خریدن نان و خوردن صبحانه ملیحه خانم، روزم را آغاز می‌کنم.

بعد از دیدن برنامه کودک شبکه اردبیل و شستن ظرف‌های دیشب به هنرکده می‌روم، ساعت حدود یک به خانه بر می‌گردم. ملیحه خانم نهارم می‌دهد. اخبار ساعت دو را در خواب و بیداری گوش می‌دهم. بعد از شستن ظرف‌های نهار، البته عجولانه و شستن مجدد توسط ملیحه خانم برای پیاده‌روی به کنار دریا می‌رویم، بعد از حدود نیم ساعت پیاده‌روی، با خرید نان و گردشی در شهر، به خانه بر می‌گردیم، بعد از شام مختصر و خوردن قرص‌ها، من در تلویزیون کارتون می‌بینم و ملیحه هم به سریال‌های خودش می‌رسد.

کور خوانده‌اید! از مطالعه کتاب و شنیدن موسیقی علمی و سرودن شعر و کارهای روشن فکری خبری نیست؛ مثل بچه آدم می‌خوابم و نیمه‌های شب با ضربات مهیب ملیحه خانم، بیدار می‌شوم چون در خواب یا فریاد می‌زنم یا گریه می‌کنم و حرف‌های فرانویی می‌زنم!

ایمنا: شاعر پرکاری هستید، در مقابل این همه تلاش ادبی، حتماً به حقوق بازنشستگی و یارانه نیازی ندارید، کار و کاسبی‌تان چگونه است؟

اکسیر: معلم بازنشسته‌ای هستم که حدود ۳۰ سال ادبیات فارسی را با لهجه ترکی تدریس کرده‌ام. آن هم با شوخی و طنز، هیچکدام از شاگردانم نمره قبولی نگرفتند، چون خیال می‌کردند که من شوخی می‌کنم؛ در حال حاضر، در هنرکده کوچکم که آرم طراحی می‌کردم؛ انتشارات فرانو را راه انداخته‌ام و کتاب شعر جوانان آستارایی را منتشر می‌کنیم؛ مدیر و صاحب امتیاز آن عرفان و امور هنری با ایثار است.

در هنرکده از نوشتن پرده تسلیت معذور بودم، چراکه مشتری مادر مرده، از بس گریه می‌کرد، دستمزدم فراموش می‌شد. هنوز هم برای ملیحه سوال مانده است که با این همه مصاحبه و نقد و شعر چرا من میلیونر نمی‌شوم؟! بعد از دستمزد نصف نیمه، حق التالیف، تجدید چاپ کتاب‌ها به دادم می‌رسند، برای اینکه در سرزمین گل و بلبل، نویسندگی و شاعری شغل نیست بلکه مصیبت است.

یک جنون روزمره که خود را هیچ، اهل و عیال را نیز بیچاره می‌کند (با سپاس از شکیبایی و صبر جزیل ملیحه خانم)، برای همین سفارش کرده‌ام که بعد از مرگ برایم آب و نان بگذارند، چراکه در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده می‌شوند.

ایمنا: یک شاعر شهرستانی با یک شاعر تهرانی چه فرقی دارد؟

اکسیر: یک شاعر در شهرستان یا روستای خود، همه‌کاره هیچ‌کاره است، جز تعمیر اگزوز و خالی کردن آب حوض، همه کار می‌کنم؛ یکی برای سنگ قبر مادرزنش شعر می‌خواهد، یکی برای نوه‌اش نام جدید و انژکتوری! یکی درخواست پر کردن فرم دارد، یکی هزینه می‌خواهد، یکی برای مشاوره انتخاب شرکتش می‌آید، یکی برای برای تعمیر شعر و ویرایش داستان (بدون هیچ کارمزد و مبلغی)، یکی برای فرزند دبستانی‌اش انشا می‌خواهد، یکی برای پزشک معالجش لوح تقدیر، خلاصه تمام این تجربه‌هایی که موتور طنز مرا گرم می‌کنند.

ایمنا: مردم آستارا شما را دوست دارند، آیا این را باور می‌کنید؟ چگونه به این جایگاه رسیده‌اید؟

اکسیر: ۳۰ سال خدمت معلمی، ۴۵ سال شعر و شاعری و روزنامه‌نگاری، ۴۰ سال خوشنویسی و گرافیک که در مجموع ۱۱۵ سال می‌شود، از چشم اهالی شریف آستارا پنهان نیست، مردم واقعاً حسابرس خوبی هستند و به خادمان خود احترام می‌گذارند.

اگر روزی در صف نان باشم، مرا با احترام به ته صف هل می‌دهند، در دادن نسیه با دو برابر قیمت استقبال می‌کنند، سوژه‌های جالبی به من پیشنهاد می‌دهند، مردم به اهل قلم احترام خاصی می‌گذارند، اما هیچکس دلسوزتر از ملیحه نیست، هفته اول که حقوق و یارانه تمام می‌شود، با اعتماد و افتخار زائد الوصفی می‌گوید که نگران نباش، خیال کن ماه رمضان تمام نشده است!

ایمنا: در تمام نوشته‌های شما حتی در مصاحبه با شبکه چهار نام آستارا را بسیار تکرار می‌کنید، در خصوص علاقه به زادگاهتان حرف بزنید؟

اکسیر: آستارا در تمام شعرها و نوشته‌هایم جا دارد، مثل کلمه ملیحه در شعرهایم، من بچه محله آبروان هستم، نام مسجد محله ماست که کنار رودخانه‌ی مرداب قرار گرفته و اهالی شریف، اهل دل، هنرمند و مؤدب زیاد دارد، آبروان دفتر خاطرات ماست.

آستارا در گوشه‌ای دنج از مرز ایران و آذربایجان، در مربعی از کوه و جنگل و رود و دریا واقع شده و شاعرخیز و شعر پرور است. مدرسه حکیم نظامی‌اش با خاطرات نیما یوشیج پا به پای دارالفنون ایستاده و صادرات مهم‌اش به شهرهای هم جوار معلم بوده است. آستارا برای آستارایی‌ها نام مبارکی است، عزیز مثل مادر!

ایمنا: دوستانی که با شما آشنایی نزدیکی دارند، می‌گویند، اصلاً به شاعر جماعت شباهت ندارید، نه تیپ آن‌چنانی می‌زنید، نه خودتان را می‌گیرید.

اکسیر: من بر خلاف این توصیفات به هرچه شبیه‌ام جز شاعر جماعت، چراکه همبازی کودک درون هستم، پنج سال سن دارم، پر جنب و جوش، پر از شیطنت کودکانه، ملیحه فقط می‌داند، این کودک چه جانوری است! من با فضاهای جدی با آدم‌های بسیار مؤدب مشکل دارم، از پز روشنفکری، از کلاه چگوارایی، عینک بوف کوری، ریش پروفسوری و پوشش اجق‌وجق بیزارم، ساده و خاکی و صمیمی هستم، مثل تلویزیون‌های سیاه و سفید، برای نقد، کتاب‌های رسیده را می‌خوانم، در مورد ورزش هم باید بگویم که ورزش دو و میدانی را برای فرار از دست طلبکاران دوست دارم.

ایمنا: شما کمتر اهل سفر و گردش هستید، ایام فراغت خود را چگونه سپری می‌کنید، مثل شاعران از گوشه‌ی دنج و مناطق ییلاقی و سرسبز خوشتان می‌آید یا سرگرمی دیگری دارید؟

اکسیر: تمام لحظات من تفریح است، از کار در خانه گرفته تا پیاده‌روی با ملیحه در کنار دریا، روزهای بارانی هم از پیاده‌روی در سطح شهر و قدم زدن در بازارچه ساحلی، برای دیدن مردم، نه برای خرید، لذت می‌برم.

من از ازدحام و شلوغی خوشم می‌آید، تماشای کوه و دریا خوشحالم نمی‌کند، از دیدن مناظر طبیعی دلم به هم می‌خورد، از بس باران دیده‌ام خسته شده‌ام، در آستارا غیر از قورباغه و من و اردک، همه چیز زنگ می‌زند، حتی آلومینیم! ضمناً کمک به ملیحه در کارهای خانه و آمدن نوه‌های عزیزمان حدیث و لنا (که از آمدنشان خوشحال و از رفتنشان خوشحال‌تر می‌شوم) تفریح من است.

ایمنا: شاعران را آدم‌های خیال‌پردازی می‌شناسیم، شما چگونه‌اید؟

اکسیر: آدم خیال‌پردازی نیستم، آنقدر غرق در واقعیت‌های روزانه‌ام که وقتی برای خیال‌پردازی نیست؛ سر برج هنگام دریافت حقوق و یارانه، تخیل من به کار می‌افتد. من و ملیحه خیال‌پرداز می‌شویم، از مسافرت به اروپا و خرید از دبی گرفته تا رفتن به مراسم نوبل و اسکار، چنان غرق خیالات می‌شوم که ملیحه با آوردن فیش آب، برق، گاز، تلفن و موبایل، مرا از عالم هپروت در می‌آورد.

راستی اگر خیالات شاعرها به قلم بیاید، رمان سیال ذهن جذابی می‌شود که گابریل گارسیا مارکز را در گور می‌لرزاند.

ایمنا: راستی دشوارهای زندگی را چگونه تحمل می‌کنید؟ مثل بی پولی؟!

اکسیر: در مواجهه با مشکلات، چون ظرفیت ندارم بلافاصله دست و پای خود را گم می‌کنم، عصبانی می‌شوم و ملیحه بلافاصله به ۱۱۰ زنگ می‌زند، بعد هم می‌نشینم فکری می‌کنیم و نگرانی من ختم به خیر می‌شود، مثلاً یک روز مهمان ناخوانده‌ای به خانه‌مان آمده بود، من پولی نداشتم، حتی برای صبحانه مهمان؛ صبح نشده از خانه بیرون زدم شاید از دوست یا آشنایی در صف نانوایی پول قرض بگیرم، دست به جیبم که بردم چند تومانی به دستم خورد، دعا کردم ملیحه از پس‌اندازش به جیبم گذاشته باشد، بلافاصله سور و سات صبحانه را خریدم و با خوشحالی تمام به خانه برگشتم، زنگ در را زدم و همین‌که خواستم از ملیحه تشکر کنم، با عصبانیت گفت بابا تو کجایی؟ این بیچاره دو ساعت است که به دنبال شلوارش می‌گردد.

ایمنا: به نظر می‌رسد طنز و شوخ‌طبعی در خانواده اکسیر ارثی است، این همه سوژه طنز چگونه به ذهنتان می‌رسد؟

اکسیر: تمام شعرهای من جدی هستند و از فرط جدیت طنزآمیز دیده می‌شوند، همه آنها واقعیت ندارند، اگر از فقر و سادگی خود می‌نویسم، اگر خود را تحقیر می‌کنم، از خانواده و اجتماع می‌نویسم، همه را تجربه کرده‌ام، اگر واقعیت نداشت بر دل‌ها نمی‌نشست؛ درست است که راه‌هایی برای رسیدن به طنز موجود است، اما تمام شگردهای موجود در طنزهایم برایم اتفاق افتاده و بعد روی کاغذ آمده است.

من فقط با زاویه دید تازه، آنچه را که خوب دیده‌ام نوشته‌ام و دیگر اینکه من ذاتاً طنزاندیش هستم، مثل پدرم و پدربزرگم که در طنز شفاهی مشهور بودند. تمام شعرهایم واقعی هستند، مثل این شعر که به خوانندگان فهیم شما تقدیم می‌کنم: شب عید مرغ داشتیم / ران به عرفان رسید / سینه به ایثار / دل و جگر به ملیحه / دنده و بال و گردن و ستون فقرات به من / آنجا بود که فهمیدم / پدرها چرا اخلاق سگ دارند؟

ایمنا: سخن پایانی…

اکسیر: طنز شادی ست / آزادی ست / صدای آدمیزادی ست و وظیفه اصلی‌اش افشای ریاکاری و مبارزه با دروغ و نکبت و مفاسد اجتماعی است.

می‌گویند آدم‌های خوب همان آدم‌های بدی هستند که هنوز لو نرفته‌اند پس تا لو نرفته‌ایم طنز پارسی را پاس بداریم و به طنز پردازان احترام بگذاریم، به این نوشتگان که هرچند خرده شیشه داشته باشند. بپذیریم که طنزپردازان به زبان مخفی مردم حقیقت‌یاب و شریف هستند.

گفت‌وگو از محمدرضا رشیدی؛ خبرنگار ایمنا در گیلان

کد خبر 747919

دیگر خبرها

  • ماجرای جالب شاعر شدن شهرام شکیبا + فیلم
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (17 اردیبهشت)
  • نمایشگاه کتاب؛ بهترین فرصت برای ارتباط‌ فرهنگ‌های بومی
  • شاعری که براساس دانش ادبی شعر نسروده!
  • در سرزمین ما شاعران پس از مرگ زنده می‌شوند / یک شاعر شهرستانی همه‌کاره هیچ‌کاره است
  • در سرزمین ما شاعران بعد از مرگ زنده می‌شوند / یک شاعر شهرستانی همه کاره هیچ کاره است
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (16 اردیبهشت)
  • جایگاه میرنوروز از نگاه ملی مغفول مانده است
  • شعر میرنوروز آمیخته با مضامین قرآنی است
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (15 اردیبهشت)