چگونه در اوج بایستی و سرت گیج نرود!
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۲۳۴۲۵۰
ساعت 24-در روزگاری که فیلمساز جوان فیلماولی، با کلا یکی و نصفی فیلم در کارنامهاش و چندتا جایزه از جشنوارههای متوسط منطقهای، خود را خدای سینما میانگارد و پیامهای تلفن همراهش را دستیاران و نوچههای نویافتهاش جواب میدهند، چقدر بیشتر قدر بزرگانی مثل داریوش مهرجویی را میدانیم!
کارگردانی که هنوز تعداد فیلمهای مهم و بینقص کارنامهاش به تعداد انگشتان یک دست نرسیده و همان فیلمهای بهترش هم دهها اشکال و حفره و گاف سینمایی دارند، صرفا به خاطر جوگیر شدن بعضی رسانههای نوظهور و صفحههای مجازی، چنان یکشبه از فرش به عرش میرسد که کفش و کلاهش روی زمین جا میماند! طرف کلا یک فیلم اول قابلتوجه داشته که باعث شده منتقدها و مردم به عنوان کارگردان جوان تحویلش بگیرند، بعد هم دیگر فیلمی نساخته تا چند سال بعد که با کلی دادار دودور یک فیلم پراشکال به جشنواره داده، بعد با پوزخندی گوشه لب، به وزیر پیغام میدهد که «داداش کمپیدایی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بازیگری که همه نقشهای مهمش به اندازه یک سال پرکار ابوالفضل پورعرب در دهه هفتاد نیست تماموقت روی فرش قرمز خیالیاش قدم برمیدارد و همه آدمها را به صورت هوراکش و متخصص سوت بلبلی میبیند. وقتی خبرنگاری از یک روزنامه یا مجله معتبر و قدیمی با او تماس میگیرد امکان ندارد گوشی را بردارد. حتما باید سردبیر یا بنده کمترین راسا اقدام کنیم تا ایشان قابل بدانند و جواب بدهند. اشکالی ندارد. ناز هنرمند را کشیدن عار نیست. اما به اعتبار کدام هنر شما در این سن و سال اینهمه نازدار شدهاید؟
وقتی امثال مهرجویی و کیمیایی را با فشار سانسور و سختگیری و شیطنتهای جور واجور خسته میکنیم و از دل و دماغ میاندازیم، وقتی بزرگمردی مثل بیضایی را از وطن محبوبش فراری میدهیم، وقتی فضا را برای فعالیت بزرگان تنگ میکنیم و بیدلیل به پر و پایشان میپیچیم و به خاطر دوتا گاف منشی صحنهای کلافه و بیحرمتشان میکنیم، باید هم ما بمانیم و افادههای غورههای مویز نشدهای که یکشبه بادشان میکنیم تا آخرش فوت کنند توی صورت خودمان.
سینمای ایران در نیم قرن اخیر با نامهایی بس عزیز و محترم به اوج پویایی و اعتبارش رسیده که مرور کارنامه و مسیر پیموده هر کدامشان به بازخوانی یک حماسه هنری شبیهتر است تا روایت کارنامه حرفهای یک سینماگر...
داریوش مهرجویی یکی از بزرگان پانتئون سینمای ایران است، در کنار چند تن دیگر که تاریخچهای پربار دارند و هر فیلمشان تکهای از سرگذشت تاریخی مردم این سرزمین را تصویر کرده است. به زندگی و کارنامه هر یک از این بزرگان که نگاه کنیم، سرشار از اوجهای دستنیافتنی و فیلمهای بهیادماندنی است. فیلمهایی که هنوز هم دیده میشوند و محل ارجاع و بازخوانیاند. فیلمهایی که نهتنها بنیان نظریهها و دریافتهای منتقدانه بودهاند که اساسا تجربه و مفهوم فیلمبینی در جامعه ایران را به تکامل رساندهاند و اگر از روند تاریخی سینمای ایران حذفشان کنیم چیز زیادی در دست نمیماند که به عنوان هویت این سینما یاد شود.
دستاوردهای یک مهرجویی، یک کیمیایی، یک بیضایی، یک تقوایی، برابر است با کل حیات سینما در طول چند دهه و هنوز هم آنچه در ذهن و قلب مخاطبان سینما ردی به جا گذاشته و ماندگار شده، ناگزیر امضای یکی از این چند کارگردان بزرگ را بر خود دارد. اگر فیلمساز پرمدعای امروزی در کارنامهاش هم «گاو» داشت و هم «هامون» و صف کشیدن مردم برای مثلا پنج فیلمش را دیده بود و اسمش به عنوان سازنده «لیلا» و «درخت گلابی» به یاد آورده میشد و این تازه نصف فیلمهای خوبش هم نبود، به نظرتان چند تا مدیر برنامه و نوچه و واسطه استخدام میکرد که قرارهایش را تنظیم کنند و جواب تلفنهایش را بدهند؟! جالب است که هنوز در هر مطلب جدی و تحلیلی یا سخنرانی و ورکشاپ مهمی، به «قیصر» و «گاو» و «ناخدا خورشید» و «شاید وقتی دیگر» ارجاع داده میشود، نه آن فیلم اول پرسروصدای فراموششده. شما اگر واروژ کریممسیحی بودید و در اولین قدم «پرده آخر» ساخته بودید چه میکردید؟ لابد خدا را بنده نبودید. همین حالا که هنوز دو، سه سالی بیشتر از روزهای وقت تلف کردنتان در اتاق انتظار ماهنامه «فیلم» و امید بستنتان به اینکه فلان منتقد مشهور کارتان را ببیند و چیزکی دربارهاش بنویسد، نگذشته اینجوری سرتان از قلهای که بر بلندایش ایستادهاید گیج میرود. وای به اینکه واقعا نابغه بودید.
تولد داریوش مهرجویی و همنسلان و همقدهایش بهانههای زیادی به دست میدهد برای ستایش آنها و تشکر از میراث ماندگاری که برای هنر و فرهنگ این سرزمین ساختند. من ترجیح دادم از آن ستایشها بگذرم و به جایش بگویم آقای مهرجویی عزیز، جناب کیمیایی بزرگ، آقای بیضایی نجیب و بزرگوار، سپاسگزاریم که چند دهه فیلم خوب ساختید و هدیه فرهنگی دادید و شعور هنری ما را بالا بردید و یادگارهای خوب به جا گذاشتید و هیچوقت منتتان روی سر ما نبود. بزرگی برازنده شماست. منبع: روزنامه اعتماد
منبع: ساعت24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۳۴۲۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وقتی تیم های حریف بایرلورکوزن فکر می کنند رکورد شکست ناپذیری این تیم را پایان داده اند (فان) / فیلم
وقتی تیم های حریف بایرلورکوزن فکر می کنند رکورد شکست ناپذیری این تیم را پایان داده اند.
دانلود (2.5MB)