Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «شبستان»
2024-04-27@15:38:05 GMT

ماجرای دعوای علی اصغر زارعی با بنی صدر در جنگ

تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۲۵۰۹۹۲

ماجرای دعوای علی اصغر زارعی با بنی صدر در جنگ

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برای بازخوانی و واکاوی حوادث مهم جنگ الکترونیک در دفاع مقدس گفت‌وگو با مرحوم سردار سرتیپ پاسدار علی‌اصغر زارعی را در کتاب «رمز جنگ» آماده انتشار کرده است که در بخشی از آن ماجرای دعوای وی با بنی صدر را نقل کرده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در راستای انجام رسالت تاریخ‌نگاری مستدل و مستند؛ برای بازخوانی و واکاوی حوادث مهم جنگ الکترونیک در دفاع مقدس گفت‌وگو با مرحوم سردار سرتیپ پاسدار علی‌اصغر زارعی از مسئولان ارشد و از تأثیرگذاران تشکیل و توسعه یگان جنگال سپاه در دفاع مقدس از ۲۵ دی‌ماه ۱۳۹۷ شروع و طی حدود ۲ سال و ۲۲ جلسه گفت‌وگوی فعال به زوایای پیدا و پنهان این یگان مهم پرداخته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حاصل این گفت‌وگو در قالب تاریخ شفاهی آماده چاپ آماده است و گوشه‌ای از نقش برجسته‌ این سردار برومند سپاه اسلام و رزمندگان جنگال را در تاریخ پرافتخار دفاع مقدس ثبت و ضبط و به نسل آینده منتقل نماید. در ادامه به فراز‌های کوتاهی از متن کتاب «رمز جنگ» اشاره می‌شود:

ملاقات با امام خمینی (ره):

«وقتی در خرمشهر مجروح شدم و برای مداوا به تهران آمدم، مرحوم آقای جمی با دفتر حضرت امام هماهنگ کرد که تعدادی از مسئولان آبادان با امام ملاقات کنند. برای همین آقای ده‌دشتی، شهید جهان‌آرا، آقای رشیدیان، آقای حیاتی‌مقدم و آقای رکن‌الدین جوادی از سپاه آبادان به منزل ما در تهران آمدند و گفتند «هماهنگ شده که فردا به ملاقات حضرت امام (ره) برویم.»

آن زمان آقا محسن رضایی مسئول اطلاعات سپاه و در واقع مسئول اطلاعات کل کشور بود. چون هنوز وزارت اطلاعات نداشتیم. قبل از این‌که خدمت حضرت امام برسیم ابتدا آقا محسن را دیدیم. آقا محسن این بحث را داشت که حالا که هماهنگ شده و شما می‌خواهید خدمت حضرت امام بروید به ایشان صریح و روشن بگویید «واقعیت چیست! و چه اتفاقی افتاده!»، چون حضرت امام هنوز نمی‌پذیرد که بنی‌صدر کمک نمی‌کند.

خلاصه من هم با دو عصایی که دستم بود با دوستان به جماران رفتم. با هم هماهنگ کرده بودیم که مثلاً شهید جهان‌آرا چه بگوید! و آقای رشیدی و آقای جوادی چه بگویند! قرار بود هرکدام از ما ۵ دقیقه حرف بزنیم و وضعیت آبادان و شرایط واقعی منطقه را به حضرت امام (ره) گزارش بدهیم. من هم با عصا رفتم، اما وقتی وارد اتاق ملاقات شدم حضرت امام فرمودند «یک صندلی برای ایشان بیاورید.»، ولی من زمین نشستم. بعد هم جلسه شروع شد و ما شرایط را خدمت امام توضیح دادیم.

فکر می‌کنم بیشتر از نیم ساعت طول نکشید. حضرت امام هیچ‌چیزی نگفت، فقط فرمودند «شما برید و فردا دوباره بیایید.» هیچ‌چیز دیگری نفرمودند. دوستان بلند شدند و یکی‌یکی حضرت امام را بوسیدند و من هم رفتم و دست حضرت امام را بوسیدم و جلسه تمام شد. وقتی از اتاق ملاقات با امام بیرون آمدیم چند لحظه بعد سید احمد آقا آمد و پرسید «شما به حضرت امام چه گفتید که حضرت امام دستور دادند؛ جلسه شورای عالی دفاع باید فردا تشکیل شود.»

آن شب هم همه بچه‌هایی که از آبادان آمده بودند به منزل ما آمدند و فردا صبح دوباره به جماران رفتیم. ما در دفتر امام نشسته بودیم که گفتند «دیروزی‌ها بیایند داخل.» دوباره رفتیم خدمت امام و مجدداً حرف‌های دیروز را در همان نیم ساعت توضیح دادیم. وقتی هم که ما وارد شدیم حضرت امام نشسته بودند، بنی‌صدر هم کنار حضرت امام روی کاناپه نشسته بود، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هم تشریف داشتند، آقای هاشمی رفسنجانی، شهید رجایی، شهید فلاحی و مرحوم ظهیر‌نژاد هم بودند؛ یعنی اعضای شورای عالی دفاع همه بودند.

جلسه ساکت بود تا ما وارد شدیم و نشستیم و دوباره حرف‌های دیروزمان را زدیم. تا حرف‌های ما تمام شد، حضرت امام جلوی ما از اعضای شورای عالی دفاع توضیحی نخواستند، وقتی صحبت‌های ما تمام شد، امام دوباره فرمودند «شما بروید.» ما از جلسه خارج شدیم و در دفتر ایشان منتظر نشستیم. مدتی طول کشید که گفتند «جلسه تمام شد.» جلسه که تمام شد ما به دنبال این بودیم که بپرسیم «بالاخره چه‌کار کنیم؟ آیا به آبادان برویم؟»، اما تا به درب کوچک بیت حضرت امام (ره) رسیدیم، دیدیم بنی‌صدر و بقیه رفته‌اند و فقط آقای هاشمی در چهارچوب درب داشت بیرون می‌آمد.

به آقای هاشمی گفتیم «چه شد؟» آقای هاشمی گفت «خوب شد که شما آمدید و مطالب را گفتید. حالا شما بروید.» گفتیم «کجا برویم؟ بالاخره حضرت امام یک پیامی بدهد که ما به مردم چه بگوییم؟ به ما بفرمایند که مردم تخلیه کنند یا نکنند. ما الآن به مردم چه بگوییم؟ بگوییم نظر حضرت امام چه هست؟» گفت «نه، این‌که نمی‌شود. حضرت امام که این‌طور پیام نمی‌دهد. کار شما خوب بوده و اثر کرده و آقایان قول داده‌اند که اجازه ندهند حصر آبادان کامل شود و کمک کنند که این اتفاق رخ ندهد.»، اما ما دست برنداشتیم و مصمم بودیم پیام مردم آبادان و خرمشهر به گوش مسئولان برسانیم.

شهید جهان‌آرا خیلی اصرار کرد که ما نمی‌توانیم همین‌طور برویم و شما باید یک جوابی به ما بدهید، آقای هاشمی گفت «پس امشب به محل شورای عالی دفاع بیایید تا آنجا یک جوابی به شما بدهیم» این را که گفت ما تقریباً قانع شدیم و منتظر شدیم تا عصر که به مقر شورای عالی دفاع که آن زمان در سیدخندان بود، رفتیم. وقتی به آن‌جا رفتیم ابتدا راهمان نمی‌دادند و می‌گفتند «شما برای چه آمدید؟» تا این‌که باز اصرار کردیم تا به دژبانی تلفن کردند و گفتند «آبادانی‌ها بیایند داخل» در اتاق انتظار نشستیم، گفتند «آقای میرسلیم رئیس شهربانی وقت، پیش آقای بنی‌صدر است و قرار بود که بلافاصله جلسه‌ی شورای عالی دفاع بعدازآن جلسه دونفره آن‌ها تشکیل شود.» به ما گفتند «وقتی جلسه تشکیل شد شما هم بیایید توی جلسه.»

ما که رفتیم تا مستقر شدیم دیدیم اعضای شورای عالی دفاع یعنی مقام معظم رهبری، آقای هاشمی و فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد و اگر اشتباه نکنم آقای آذین که فرمانده هوانیروز بود و آقای غرضی آمدند. فردای آن روز کیهان یک عکسی از شورای عالی دفاع چاپ کرد که ما هم نشسته بودیم و آن عکس هنوز هم هست.

در آن جلسه که مستقر شدیم، آقای بنی‌صدر که یک لباس نظامی هم پوشیده بود با یک تکبری گفت «شما امروز در خدمت حضرت امام ۱۶ مورد دروغ گفتید.» ما تعجب کردیم و همه از کوره دررفتند. گفتیم «ما دروغ گفتیم؟» گفت «بله.» با این برخورد آقای بنی‌صدر دعوا را شروع شد. پرسیدم «ما دروغ گفتیم یا شما دروغ می‌گویید؟» عراق از رودخانه مارد واردشده است و دیشب از کارون عبور کرده است. شما چرا این‌ها را به امام نمی‌گویید؟ گفت «شما اصلاً نظامی نیستید. اصلاً چه کسی به شما گفته در این کار‌ها دخالت کنید؟ شما بی‌خود آمده‌اید. چرا اجازه نمی‌دهید نظامی‌ها کار‌ها را انجام دهند؟»

در همین اوضاع‌واحوال شهید فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد به حمایت از آقای بنی‌صدر شروع به دادوفریاد کردند. در خاطر من هست که شهید جهان‌آرا با شهید فلاحی دعوایش شد. آن‌ها روبروی هم نشسته بودند و مرحوم ظهیرنژاد هم با آقای جوادی دعوا می‌کردند. مرحوم ظهیرنژاد لهجه‌ی ترکی داشت و جوادی هم ترکی بلد بود. یک مقدار باهم تند صحبت کردند و سر هم داد کشیدند و من هم که نشسته بودم مرتب عصا را روی میز می‌زدم و می‌گفتم «ما دروغ نمی‌گوییم، شما دروغ می‌گویید! شما دروغ می‌گویید که کمک نمی‌کنید؟»

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هم روی یک مبلی نشسته بودند و ماجرا را رصد می‌کردند. اوضاع خیلی درهم‌ریخته شد و یک مقدار هم حرف‌های تند بین برخی افراد ردوبدل شد. به‌هرحال جنگ شده بود و ما تحت‌فشار بودیم و آن‌ها هم حرف خودشان را می‌زدند و به ما می‌گفتند «شما بلد نیستید و می‌خواهید مملکت را به باد دهید» و از این‌طرف هم جهان‌آرا گفت «شما اصلاً کمک نمی‌کنید و خیانت می‌کنید» حرف‌های این‌چنینی تند ردوبدل می‌شد. یکباره حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که تا آن زمان ساکت بودند و اوضاع را رصد می‌کردند فرمودند «شما بلند شوید و بروید تا ما جلسه‌ی خودمان را داشته باشیم و بتوانیم راه‌حلی پیدا کنیم» تا ایشان این را گفت همه‌ی ما ساکت بلند شدیم و از جلسه بیرون آمدیم.

همین‌طور که من از جلسه بیرون می‌آمدم به آقای غرضی که استاندار خوزستان بود و در جلسه شورای عالی دفاع شرکت داشت، گفتم «آقای مهندس، جنگ یعنی جنگ و تا بخوای به اصولش بپردازی نصف مملکت ازدست‌رفته است.»، چون ایشان می‌گفت جنگ اصول و قانون دارد. او هم به من تشر زد و گفت «برو بیرون.» فردای آن روز هم من گچ پا را باز کردم و فکر می‌کنم پس‌فردای آن روز هم به آبادان برگشتم تا در مبارزه با دشمن اشغالگر در کنار رزمندگان اسلام باشم.»

پایان پیام/50

منبع: شبستان

کلیدواژه: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس علی اصغر زارعی مرکز اسناد انقلاب ی شورای عالی دفاع شهید جهان آرا آقای بنی صدر آقای هاشمی حضرت امام دفاع مقدس تمام شد ما دروغ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۵۰۹۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشتیبانی ۲۱ میلیارد تومانی از طرح دیمزارها در سال ۱۴۰۳

به گزارش خبرنگار مهر، محمود ابراهیمی ظهر شنبه در همایش جهش تولید در دیمزارها گرامیداشت روز جهانی گندم و نان روستای امام‌قیس بروجن، اظهار کرد: در طرح ملی جهش تولید در اراضی دیمزار، سال گذشته ۳۰ هزار هکتار از اراضی در این استان تحت پوشش قرار گرفت.

وی افزود: پشتیبانی طرح جهش تولید در دیمزارها، برعهده ستاد اجرایی فرمان حضرت امام خمینی (ره) چهارمحال و بختیاری بود که شامل جذب پشتیبان، در اختیار قرار دادن ادوات کشاورزی، پرداخت جهت خرید ادوات و… هستند.

ستاد اجرایی فرمان حضرت امام خمینی (ره) چهارمحال و بختیاری ادامه داد: جمع اعتبارات پشتیبانی این ستاد از طرح دیمزارها در سال ۱۴۰۲، یک صد میلیارد ریال بود.

ابراهیمی عنوان کرد: اراضی تحت پوشش در سال ۱۴۰۳ به ۶۰ هزار هکتار افزایش پیدا کرد و جمع ریالی مجموعه پشتیبانی ستاد اجرایی فرمان حضرت امام خمینی (ره) چهارمحال و بختیاری که شامل تسهیلات، حضور کارشناسان در پهنه‌ها و خدمات سامانه‌ای است، به ۲۱ میلیارد تومان رسیده است.

کد خبر 6089906

دیگر خبرها

  • پشتیبانی ۲۱ میلیارد تومانی از طرح دیمزارها در سال ۱۴۰۳
  • (عکس) سردار سلیمانی و هوگو چاوز، امام مهدی و حضرت مسیح
  • (عکس) سردار سلیمانی و هوگو چاوز، امام مهدی و حضرت عیسی
  • ماجرای نسبت فامیلی علیرضا قربانی با داور «محفل» از زبان احمد ابوالقاسمی + فیلم
  • دفاع مقدس برگرفته از تاسوعا و عاشورای حسینی است/ عملیات وعده صادق نتیجه خون شهداست
  • تحسین رهبر انقلاب از برنامه تلاوت قاریان نوجوان در شبکه قرآن
  • تحسین رهبر انقلاب از برنامه تلاوت قاریان نوجوان در شبکه قرآن سیما
  • دلایل توصیه ائمه(ع) به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع)
  • دلیل عظمت شاه عبدالعظیم حسنی (ع) چه بود؟
  • دستور وزیر کشور به استانداران درباره مراسم بزرگداشت امام خمینی(ره)