رشد سلفیگری در اروپا/ اختلاف غرب با سلفیها ظاهری یا واقعی؟
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۲۵۶۵۴۷
به گزارش باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز) این شبها سریال پرمخاطبی با عنوان «خانه امن» هرشب از شبکه یک سیما پخش میشود که ماجرای تقابل حافظان امنیت با داعش را نشان میدهد. شخص داعشی این سریال که «بغاض» نام دارد، یک فرد ایرانی- آلمانی است که به داعش پیوسته و در ایران مشغول به فعالیت است.
به بهانه این سریال، در چند گزارش بنا داریم به موضوع سلفیگری در اروپا بپردازیم که در بخش اول مروری خواهیم داشت بر موضوع «سلفی گری» و «سلفی گری به طور خاص در اروپا».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سلفی و سلفی گری یعنی چه؟
سلفیگری در معنای لغوی به معنی تقلید از گذشتگان، کهنه پرستی یا تقلید کورکورانه از مردگان است، اما «سلفیه» در معنای اصطلاحی آن، نام فرقهای است که به دین اسلام معتقدند، خود را پیرو سلف صالح میدانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام (ص)، صحابه و تابعین دارند. آنان معتقدند که عقاید اسلامی باید به همان نحو بیان شوند که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده است، یعنی عقاید اسلامی را باید از کتاب و سنت فراگرفت و علما نباید به طرح ادلهای غیر از آنچه قرآن در اختیار میگذارد، بپردازند. در اندیشه سلفیون، اسلوبهای عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و تنها نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نص قرآن برای آنان حجیت دارد. به تعبیر دیگری سلفیها، اقلیت کوچکی از مسلمانان افراطی هستند که میخواهند بر اساس نخستین دوره پیدایش اسلام زندگی کنند. این تفکر بر مولفههایی همچون تاکید بر نص، مخالفت با فلسفه، حجیت صدر اسلام، تکفیرگرایی و… بنیانگذاری شده است. آنها دموکراسی غربی را نفی میکنند و قوانین شریعت را تنها شکل مشروع حکومت و جامعه میدانند. این جریان فکری گونههای مختلفی از جمله تکفیری، جهادی، تبلیغی وسیاسی دارد. از پایهگذاران تفکر سلفی میتوان به احمدبن تیمیه، ابن القیم الجوزیه، محمد بن عبدالوهاب، ابوالاعلی مودودی و سید قطب اشاره کرد.
اتفاقی که در سالهای اخیر در کشورهای اروپایی مثل فرانسه، آلمان، بلژیک و … رخ داده، رشد این گونه از طرز فکر و فرقه است و متأسفانه بسیاری از دولتهای غربی هم این جریان را با اسلام واقعی یکی میدانند و مردم را تشویق به اسلام هراسی میکنند؛ آنها بدون توجه به اینکه سلفی گری هیچ ارتباطی با اسلام واقعی ندارد در سخنرانیها و برنامه ریزی هایشان اسلام را دین خشونت و مسلمانان را تروریست مینامند در حالیکه اتفاقی که در کشورهای غربی توسط سلفیها اتفاق میافتد هیچ نسبتی با اسلام ناب محمدی ندارد.
جاناتان لارنس نویسنده و استاد دانشگاه و پژوهشگر انگلیسی در مقالهای که برای اندیشکده بروکینگز نوشته است میگوید: قدرتهای اروپایی که در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ از مهاجرت هزاران نفر استقبال کردند، اتحادیه جهان عرب را که سازمانی تأسیس شده از سوی عربستان بود، دعوت کردند که به احداث مساجد، گماردن ائمه جماعت و فراهم کردن قرآنهای رایگان بپردازد. این اقدامات همه جزئی از معامله اروپا با عربستان بر سر نفت بود. کشورهای اروپایی اغلب پیشنهادهای مطرح شده از سوی مراکش، ترکیه و الجزیره را رد میکردند. در اوایل ۲۰۰۰ عمده ائمه جماعات مراکشی در اروپا از سوی عربستان گمارده میشدند و عربستان هم اکنون نیز حامی مالی ۱۴ ائمه جماعت در فرانسه است. بنابراین جای تعجب نیست که برخی از مسلمانان اروپایی به سوی سلفی گری و وهابیت متمایل میشوند. کشورهای اروپای غربی اکنون نیز با شرایط مشابهی در مورد نقش ترکیه، مراکش و الجزیره در زندگی معنوی مسلمانان اروپایی رو به رو هستند. برخی از این کشورها در حال تکرار اشتباهی هستند که قرن گذشته مرتکب آن شدند. دولتهای اروپایی باز هم بر آنند که مرکز مذهبی را از ریشه آن قطع کنند و اجازه ندهند دولتهای خاورمیانه به اشاعه و تبلیغ برنامههای مذهبی خود بپردازند.
آنهایی که تاریخ را نمیشناسند، محکوم به تکرار آن هستند
این نویسنده و پژوهشگر اینگونه ادامه میدهد که در این یک دههای که از حوادث ۱۱ سپتامبر گذشته بسیاری از کشورها سعی کرده اند برای حفاظت از مسلمانان اروپایی و اجتناب از افتادن آنها به دام ایدئولوژی که از سوی کشورهای عرب خلیج فارس تبلیغ میشود، رابطه دولت-اسلام را رسمیت ببخشند. در همین زمینه پیشرفتهای قابل توجهی در آلمان مشاهده میشود. اما کشورهایی اروپایی در مورد تسهیل زندگی مذهبی مسلمانان یا ادغام کامل آنها در ساختار فعلی دولت- کلیسا مردد هستند. رویکرد این کشورها تحت تأثیر سو ظن آنها به خدمات مذهبی ارائه شده از سوی اکثریت کشورهای مسلمان شکل گرفته است. اگر چه منطقی است که انتظار داشته باشیم سازمانهای مذهبی مطابق با قوانین و قواعد محلی اقدام کنند، اما قطع پیوندهای آنها مخرب است. ظهور وهابی گری در بوسنی و هرزگوین مثال خوبی است که باید به آن توجه کرد. در قرن بیست و یکم، دیگر عربستان نیست که در پشت این خلاء کمین کرده بلکه داعش و یک جمعیت بزرگ است که از امکانات آنلاین استفاده میکنند و به سرعت در حال اشاعه پیامهای رادیکال هستند. قدرتهای اروپایی نمیتوانستند نتایج مداخله خود در جهان اسلام در قرن گذشته را پیش بینی کنند، اما اکنون باید بیشتر حواس خود را جمع کنند. آنهایی که تاریخ را نمیشناسند، محکوم به تکرار آن هستند.
براساس گزارشی که رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در آلمان در سال ۲۰۱۸ ارائه داد آمار سلفیها در این کشور افزایش داشته است. براساس این گزارش، بنیادگرایان اسلامی تنها گروه مسلمانان در آلمان هستند که افزایش قابلتوجهی داشتهاند. این گروه پویاترین جنبش افراطی در آلمان ارزیابی شده است و آمارها نشان میدهند که جذب افراد جدید توسط سلفیها هنوز هم جریان دارد. بر اساس گزارش نهاد فدرال حفاظت از قانون اساسی آلمان، در سپتامبر ۲۰۱۸ (شهریور)، ۱۱ هزار و ۳۰۰ نفر سلفی در آلمان وجود داشتند، این در حالی است که آمار سلفیها در ۲۰۱۷، در حدود ۱۰ هزار و ۸۰۰ نفر بوده است.
تجلی سلفی گری در عربستان سعودی
دولت بلژیک هم چندسال پیش از رشد سلفی گری در این کشور خبر داد و ابراز نگرانی کرد که شماری از مساجد بلژیک به محلی برای تبلیغ سلفی گری و اسلام به شیوه عربستان سعودی تبدیل شده اند. با بازخوانی مختصری از اندیشههای سلفی و سلفی گری در اروپا مشخص میشود که در اندیشه سلفیون، اسلوبهای عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و تنها نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نص قرآن برای آنان حجیت دارد. اصول اولیه اسلام نیز از نظر آنان، صرفاً ظواهر قرآن و سنت است که به دور از هر گونه تأویل و تفسیر عقلی و ضرورتاً مطابق با فهم و برداشت سلف (مسلمانان نخستین) معنا میشود؛ آن هم تنها بخشی از سلف بهصورت کاملاً گزینشی که با قرائت خشک و خشن آنها از دین همداستان باشد.
گروههای تروریستی در کشورهای اسلامی که بسیاری از آنها ریشه در القاعده دارند، در ردیف سلفیون جهادی و تکفیری قرار میگیرند و فجیعترین جنایتها توسط گروههای وابسته به این جریان در کشورهای اسلامی انجام میشود. از سوی دیگر میتوان از سلفیه حکومتی نام برد که تجلی آن در عربستان سعودی است که همیشه در راستای منافع کشورهای غربی فعالیت کرده است. گروههایی که براساس اندیشه سلفیه (بهخصوص سلفیه تکفیری و جهادی) تشکیل شدهاند بیشترین ضربهها را به جهان اسلام وارد کردهاند و در بیشتر موارد در زمین کشورهای غربی بازی کردهاند و نباید به مخالفتهای ظاهری آنها با غرب اکتفا کرد.
انتهای پیام/
کد خبر: 1083355 برچسبها مبارزه با داعش سریال خانه امن سلفیمنبع: ایسکانیوز
کلیدواژه: مبارزه با داعش سریال خانه امن سلفی سلفی گری سلفی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۵۶۵۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مزه دورکاری در اقتصاد آمریکا
وقتی صحبت از رشد اقتصادی میشود، آمریکا به راحتی اروپا را شکست میدهد. عوامل بسیاری عملکرد بهتر آمریکا را توضیح میدهد؛ از نوآوری در فناوری گرفته تا ذخایر عظیم انرژی از عوامل این اختلاف است. اما یک پاسخ سرراستتر نیز وجود دارد که از پاسخهای قبلی نیز سادهتر است؛ همانطور که رئیس صندوق نفت نروژ در مصاحبهای با فایننشالتایمز در ۲۴آوریل گفت:
به گزارش دنیای اقتصاد؛ «آمریکاییها سختتر کار میکنند.» با این حال به نظر میرسد دورکاری موجب میشود تا کارمندان آمریکایی با وجود برخی ظرافتها و تفاوتها، اندکی اروپاییتر شوند. بر این اساس دورکاری موجب شده تا آمریکاییها کمتر در محل کار حضور داشته باشند؛ اما همزمان با حضور در یک مکان تفریحی، از امتیاز دورکاری بهره ببرند.
در ذهن افراد، کلیشههای اقتصادی مشهوری وجود دارد که عمدتا نادرست هستند؛ اما یکی از استثناها مربوط به این باور است که آمریکاییها ثروتمندترند؛ چون بیشتر کار میکنند. وقتی صحبت از رشد اقتصادی میشود، آمریکا به راحتی اروپا را شکست میدهد. عوامل بسیاری عملکرد بهتر آمریکا را میسازند؛ از نوآوری در فناوری گرفته تا ذخایر عظیم انرژی.
اما یک توضیح تقریبا ساده وجود دارد که چندان بیراه نیست؛ همانطور که رئیس صندوق نفت نروژ در مصاحبهای با فایننشال تایمز در ۲۴آوریل اعلام کرد: آمریکاییها سختتر از اروپاییها کار میکنند. در واقعیت، اعداد نیز این ادعا را تایید میکنند. بر اساس دادههای OECD، بهطور متوسط آمریکاییها ۱۸۱۱ ساعت در سال کار میکنند.
این عدد ۱۵درصد بیشتر از ساعات کار شهروندان اتحادیه اروپا است که میانگین ۱۵۷۱ساعت در سال کار میکنند. این تفاوت فقط محدود به این نیست که اروپاییها چند هفته بیشتر از آمریکاییها را در ساحل بگذرانند. طبق اعلام سازمان بینالمللی کار، روز کاری در بریتانیا، فرانسه و آلمان نیم ساعت کمتر از آمریکا است.
فراغت بهتر است یا ثروت؟با مشاهده این تفاوتها، سوالی که به ذهن میرسد این است کدامیک شیوه بهتری برای زیستن است، پول بیشتر یا وقت آزادتر؟ واقعیت این است که انتخاب سختی برای افراد است. کسانی که در آمریکا هستند طبق برنامههای آمریکایی کار میکنند. کسانی که در اروپا هستند با هنجارهای اروپایی مطابقت دارند.
در واقع سوال کلیدیتر این است که چرا آمریکاییها ساعات بیشتری را کار میکنند. پاسخ به این سوال به یک مشاهده عجیب و جدید منتهی میشود؛ دورکاری موجب شده تا کارمندان گلادیاتور آمریکایی بیشتر شبیه همتایان اروپایی خود شوند.
نخستین حدس نشان میدهد که فرهنگ ممکن است دلیل تغییر ساعات کار باشد. شاید اروپاییها از اوقات فراغت خود بیشتر لذت ببرند. آنها در مورد نحوه گذراندن اوقات فراغت، با شهرهای زیبا، لذتهای آشپزی، کوههای ناهموار و خیلی چیزهای دیگر احاطه شدهاند و تنها یک مسافرت با قطار یا پرواز با تخفیف با آنها فاصله دارند.
ممکن است آمریکا صرفا جذابیتهای کمتری برای ارائه به مسافران داشته باشد و هرآنچه که دارد نیز در پهنه جغرافیایی بسیار بزرگتری پراکنده شده است که تا حدودی توضیح میدهد که چرا اروپا سالانه حدود ۱۵۰میلیون گردشگر، معادل دو برابر آمریکا، از خارج از کشور جذب میکند. نظرسنجیها نشان میدهد که آمریکاییها کار سخت را به خودی خود ارزشمند میدانند. در نهایت این «فردگرایی زمخت» چیزی است که آمریکا را ساخته است.
چوب مالیات بر سر اروپااما مشکل اینکه مساله را در تفاوت فرهنگ خلاصه کنیم این است که تا اوایل دهه۱۹۷۰ بسیاری از اروپاییها بیشتر کار میکردند. ساعات کار در آمریکا همچنان مشابه آن زمان است. تغییر بزرگ این است که اروپاییها اکنون کمتر زحمت میکشند. در نیم قرن گذشته، ساعات کاری در آلمان ۳۰درصد کاهش یافته است.
چیزی فراتر از فرهنگ در حال اثرگذاری است. ادوارد پرسکات، اقتصاددان آمریکایی، به یک نتیجه جنجالی رسید و استدلال کرد که کلید اصلی این معما مالیات است. تا اوایل دهه۱۹۷۰، سطح مالیات در آمریکا و اروپا مشابه بود و ساعات کار نیز به همین ترتیب در یک سطح قرار داشت.
در اوایل دهه۱۹۹۰، مالیاتها در اروپا افزایش یافته بود و به نظر پرسکات، نیروی کار قاره سبز انگیزه کمتری برای کار داشتند. امروزه شکاف قابل توجهی وجود دارد؛ درآمد مالیاتی آمریکا ۲۸درصد تولید ناخالص داخلی است؛ درحالیکه این عدد در اروپا حدود ۴۰درصد است.
اما اثرگذاری مالیات بر عرضه کار چندان ساده نیست. برخی از کارگران ممکن است با توجه به این که میتوانند پول بیشتری را به خانه ببرند، با عرضه ساعات کار طولانیتر به سطوح کمتر مالیات پاسخ دهند. در مقابل، دیگران ممکن است تصمیم بگیرند که درآمد اضافی پس از مالیات به آنها امکان میدهد کمتر کار کنند و همچنان از سبک زندگی مطلوب خود لذت ببرند.
یک مطالعه اخیر توسط یوزف سیگوردسون از دانشگاه استکهلم بررسی کرد که در دوران اصلاح نظام مالیاتی در سال۱۹۸۷، کارگران ایسلندی چگونه به یک سال تعطیلی مالیات بر درآمد واکنش نشان دادند. اگرچه افرادی که انعطافپذیری بیشتری داشتند؛ بهویژه افراد جوانتر در مشاغل پارهوقت واقعا ساعات بیشتری را صرف کار کردند، افزایش کلی ساعات کار نسبت به آنچه مدل پرسکات میگفت ناچیز بود.
مقررات تاثیرگذار استبه نظر میرسد در تعیین میزان عرضه نیروی کار، مقررات اهمیت بیشتری دارد. قوانین اروپا به کارگران قدرت زیادی میدهد و مواردی، چون سیاستهای سخاوتمندانه مرخصی والدین و قوانین سختگیرانهتر در مورد اخراج کارکنان را دربرمیگیرد.
بسیاری از کشورهای اروپایی سعی میکنند برای زمان کاری محدودیتهایی قائل شوند، مثلا فرانسه هفته کاری را ۳۵تعریف کرده است. این سقفها تا حدودی نادرست بودهاند و نتوانستند آنطور که طرفداران آن میخواستند، اشتغال را افزایش دهند. آنها همچنین حفرههای زیادی دارند. با این حال اکثر مطالعات تایید میکنند که این مقررات ساعات کاری را کاهش دادهاند.
پول همهچیز نیسترابطه مهم دیگر این است که با ثروتمندتر شدن افراد، معمولا آنها میخواهند کمتر کار کنند. مقاله اخیر صندوق بینالمللی پول نشان میدهد که در اروپا، میان سرانه تولید ناخالص داخلی و ساعات کار ارتباط قوی وجود دارد. مردم کشورهای ثروتمندتر مانند هلند معمولا کمتر از کشورهای فقیرتر مانند بلغارستان کار میکنند.
با این حال، این سوال همچنان باقی است: آمریکاییها از بسیاری از اروپاییها ثروتمندتر هستند، پس چرا آنها همچنان بیشتر کار میکنند؟ شاید اوقات فراغت یک مساله کنش جمعی باشد. آمریکاییها ممکن است بخواهند از روسای خود مرخصیهای طولانیتر بگیرند؛ اما نگران هستند که بهعنوان افراد تنبل دیده شوند.
مقالهای در سال۲۰۰۵ توسط آلبرتو آلسینا از دانشگاه هاروارد و همکارانش استدلال کرد که اتحادیههای قویتر اروپا در واقع این مشکل اقدام جمعی را با مبارزه برای مرخصی با حقوق حل کردند که درنهایت قانون شد. آمریکا، با وجود اتحادیههای ضعیفتر، یکی از معدود کشورهایی است که مرخصی با حقوق اجباری ندارد.
دورکاری کار خود را میکندیکی از پیشرفتهای جدید و جذاب، اختلاف در ساعات دورکاری است. در سال ۲۰۲۳، نظرسنجی جهانی از نهادهای کاری نشان داد که کارمندان تمام وقت در آمریکا ۱.۴ روز در هفته از خانه کار میکنند؛ درحالیکه در اروپا ۰.۸ روز این کار را انجام میدهند. استفاده از این تقسیم بندی، بر دادههای ساعات کاری گردآوریشده توسط OECD نتیجه قابل توجهی به همراه دارد:
اروپاییها و آمریکاییها اکنون تقریبا به یک اندازه در محل کار، معادل ۱۳۰۰ساعت وقت میگذرانند. به عبارت دیگر، ۱۵درصد اضافی از کاری که آمریکاییها سالانه انجام میدهند، اکنون از خانههای خودشان یا گاهی اوقات در ساحل و شاید از یک شهر در اروپا انجام میشود. آمریکاییها همچنان سختتر کار میکنند، اما لذتبخشتر از گذشته این کار را انجام میدهند.