مورخان باید تاریخ را بر اساس رویکردهای پوزیتیویسم بنویسند
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۳۷۹۷۰۵
به گزارش خبرگزاری مهر، به مناسبت هفته پژوهش، پنل «علوم تاریخی و مسئولیت اجتماعی» برگزار شد. در این پنل به ترتیب چهار سخنرانی توسط ابوالحسن فیاض، ابوالفضل رضوی، مرتضی نورائی و علیرضا ملاییتوانی ارائه شد. در ادامه چکیدهای از این سخنرانیها ی آید؛
علم تاریخ و مسئولیت تاریخی ما، ابوالحسن فیاض، دانشیار گروه تاریخ و ایران شناسی دانشگاه اصفهان، عضو گروه تاریخ شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
بحث من یک ایده هست که در دو محور اصلی علم تاریخ و مسئولیت تاریخی به این موارد میپردازم؛ مورخ در دو عرصه به فعالیت میپردازد، صفحهی علم (وظایف آکادمیک) و صحنهی اجتماع (مسئولیتهای تاریخی) اکثر کسانی که در حوزهی مطالعات تاریخی مشغول فعالیتاند (استادان، دانشجویان و پژوهشگران) و برای فعالیتهای خود (تدریس و یا تحقیق) شان آکادمیک قائلاند غالباً از یک میثاق نانوشته اما عموماً پذیرفتهشده تبعیت میکنند؛ «بیطرفی».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مورخ یک فعال سیاسی، اجتماعی و مسئولیتپذیر در جامعه است. لغزش مورخان در مسیر مسئولیت تاریخی آنان ضایعهای را در در علم تاریخ ایجاد میکند. «بی تفاوتی» که حادتر از بیطرفی است، بیتفاوتی علم را ساده لوح و پخمه بار میآورد. رسوخ بیتفاوتی در روحیه و اندیشهی مورخ منجر به تارخنگری بیمسئولیت میشود، برای رهایی از مشکل پخمگی و اختگی با توجه به تهدیدهایی که ما را فرا گرفته است! دشمنشناسی است که رکن اساسی برای رهایی از پخمگی میشود. دشمنشناسی یک مقولهی علمی و سیاسی نیست بلکه یک مقولهی تجربی و تاریخی است.
با وجود باریکاندیشیهایِ انتقادی که از سوی فلاسفهی علم تاریخ نسبت به امکان و میزان تحقق بیطرفی در آموزش و پژوهش تاریخ انجام شده، هنوز هستند کسانی که بدون التفات به این انتقادات، همچنان در رویای وصول به بیطرفی قلم میزنند و سخن میرانند. خسارتی که رشتهی تاریخ از این عدم التفات متحمل میشود و هنگامی وسعت و گسترهی بیشتری پیدا میکند که میان «بیطرفی» و «بیتفاوتی» تمایزی نهاده نشود. بیتفاوتی، در درجهی اول مسئولیت تاریخی عالمان تاریخ را به حاشیه میراند و از تأثیرگذاری آنان در صحنهی اجتماع به نحو زایدالوصفی میکاهد.
شناخت تاریخی از درک مورخ تا فهم تاریخ شناس، ابوالفضل رضوی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی، عضو گروه تاریخ شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
اگرچه میتوان مفاهیم «درک» و «فهم» را متفاوت از هم درنظر گرفت و حسب عمق، معنا و حضوری یا حصولی بودن «شناخت»، این دو اصطلاح را متمایز دانست؛ در ایضاح جایگاه «مورخ» و «تاریخشناس» در نیل به شناخت تاریخی، بهعنوان مفاهیمی متوازن بهکار گرفته شدهاند. بااینحال، نظر بهاینکه درک ناظر به تبیین و شناخت مورخانه است و فهم به تفسیر و شناخت تاریخشناسانه اشاره دارد، میتوان میان آنها نوعی تفاوت ظریف قائل شد.
در حکم مجموعه رخدادهای قاصدانهی مرتبط با مسائل حیات اجتماعی انسان در هر عصر که متناسب با شرایط و مقتضیات همان عصر رقم میخورد، از دو دیدگاه قابلطرح است. از یک حیث، تاریخ، شأن و ماهیتی مستقل از مورخ و دأب مورخانه دارد و از حیث دیگر، شأن آن درگرو گزینش و برداشت مورخ است. این دیدگاه دوم، وجه هستیمأبانهی تاریخ را تابعی از وجه معرفتی آن میپندارد و وجه شناختی تاریخ را تعیینکنندهتر از وجه هستی آن بهشمار میآورد. گویی که تاریخ با همه قصدیت، وجه عینی و ماهیت پیشینی خود، وجود خارجی نداشته و تنها در پرتو ذهنیت مورخ، هستی و معنا پیدا میکند.
این برداشت معرفتی- هستیشناسانهی تاریخی، میتواند از دو منظر «تبیینی» و «تفسیری» که اولی ناظر به برداشت مورخان و دومی معطوف به برداشت تاریخشناسان است موردنظر قرار گیرد. با اهتمام به سپریشدن فضای گفتمانی گذشته و لذا کارآمدی کمتر شناخت تبیینی (حاصل از درک مورخانه) برای فضای گفتمانی معاصر، طبیعی است که شناخت تفسیری تاریخشناسان، از حیث پاسخگویی به مسائل مبتلابه شرایط کنونی (جوامع)، کارآمدتر جلوه کند. البته شناخت تفسیری تاریخشناسان در پیوند با شناخت تبیینی مورخان حاصل میشود لذا، فهم تاریخشناسانهی آنها متکی به درک مورخانه است. درک مورخانه و فهم تاریخشناسانهای که هدف واحدی را دنبال میکنند و رقم خوردن شرایط مطلوبتر تاریخی در زمانهی حال را موردنظر دارند. در این جهت، باهدف ایضاح کارآمدی دانش تاریخ، مسئلهی بنیادین این است که آیا میتوان تاریخ و شناخت تاریخی را تا بدین حد قراردادی و سیال پنداشت؟
جهانهای پساواقعه: مطالعهی موردی کرونا، مرتضی نورائی (استاد دانشگاه اصفهان)، عضو گروه تاریخ شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
با قریببه ۴۰ سال تاریخخوانی و تاریخنویسی و مورخپروری حقی برای خود قایل هستم که دربارهی یکی از ظرایف و نقاط بحثبرانگیز تاریخ تأملات خود را با شما درمیان بگذارم. امیدوارم با دیدی نقادانه مبنایی برای مطالعات آیندهپژوهی و مرزهای دانش تاریخ قرار گیرد. جایی که گامهای اساسی برای متحولسازی تاریخ و بهتبع علوم انسانی نیاز است. پیکرهی اصلی تاریخ بر مبنای وقایع ریزودرشتی نهاده شده که اگرچه به شکل نقطهای یا خطی (دفعی یا تدریجی) ظهور یافتهاند، اما همگی آنها در یک سطح حیات بشری را متأثر نکردهاند. دامنهی رخدادها بستگی به قوهی ارتعاش آنها، حیات بشری را در شعاع خود متأثر ساخته است. در این میان مطالعهی وقایع نشان میدهد که برخی از آنها دامنهی تأثیر جهانی داشته و توانسته مسیر زندگی بشری را دچار دگرگونی و تحول سازد. این بزنگاهها معمولاً نزد مورخین حکم نقطهی عطف تاریخی را دارند و خود به معنی تام کلمه تاریخساز هستند. در این صورت، گفته میشود وقایع تاریخساز بهطور اساسی خارج از فرایند تولیدات مورخین حیات یافته و خودبهخود ظهور داشته و ابعاد مختلف خود را به ثبت و اثبات میرسانند. تا آنجا که انکار آنها اساساً قابل بحث نیست و خود انکار تاریخ میشود.
این گفتار برآن است تا ضمن کالبدشکافی مفهومی واقعه و تبیین انواع آن، کارکرد آنها را در دنیای پسارخداد، هم از جهت جنس و وضعیت وجودی و هم از جهت سهم آنها در تغییرات روندهای معمول حیات اجتماعی مورد بررسی و ارزیابی قراد دهد. چنانکه ا مروز پس از یکسال جامعهی بشری همچنان در کریدور کرونا، حیاتی در حال استحاله را تجربه میکند که تا همین جای کار، سهم تأثیر آن در مقابل دیدگان متحیر مورخین همچنان در اما و اگر، در حال تأثیر و تأثر است. زمانیکه جامعهی بشری و بهتبع ایران از این ممر سر بیرون برآورد با دنیای اصحاب کهف پس از بیداری روبرو است؛ اگرچه پیشاپیش گامی چند به آن عادتنمایی کرده باشد. دستکم مورخ میتواند این پیام را تحلیل کرده که: این راهرفته بیبازگشت است، و بسیاری از ساختارها دچار تغییر و شکاف شده، و باید منتظر جهانهای دیگری بود و سهم ما از آن چیست؟
در اینجا چند اصل مهم مطرح میشود: اصل اول: در همهی عرصهی تاریخ زمان بیبازگشت است. اصل دوم: کالبدشکافی واقعه، افزون بر مختصات عمومی فرایند واقعه با تمام ابعاد ارتعاشی در مجموع همان نقطهعطف تلقی میشود. اصل سوم: معمولاً پساواقعه مبدأ تاریخی خاص میشود، مبدأ تمایز
این سه نکته برای ورود به بحث پسا کرونا از نظر مورخ است. نکتهی بعدی این است که، مراتب نسبت زندگی ما (زمان حال) و تاریخ با تأملاتی که صورتگرفته نشان میدهد
گروهی در گذشته متوقف میشوند. گذشته بهمثابه تاریخ، اهل توقف هستند و حرکت در تاریخ را نپذیرفتند. گروهی به بازسازی گذشته میپردازند. گذشته بهمثابه الگوی (راه) زندگی است. تاریخ در این صورت فرآیند بازسازی گذشته به منظور یافتن راه و شیوهی زندگی اجتماعی است، نوع شدید آن تکفیری، ایدئولوژیک، و گروهی دیگر به بازانگاری گذشته بهمنزلهی تعمیق فهم (خردورزی) و ارتقای سطوح شهروندی (اخلاق) میپردازند.
این سه نکته را از این جهت مطرح کردم که وقتی از این دنیای کرونایی بیرون آمدیم سکته نکنیم ما از دنیایی بیرون میآییم که مورخ باید آنرا رصد کند. در بحث اینکه پساواقعه را مطرح کردم، واقعه: پدیدهی اجتماعی مرکبی است که در حین ظهور (دفعی یا تدریجی)، بنا به قوهی درونی خود جوانب مختلف حیات اجتماعی را در سطوح مختلف (محلی، ملی، منطقهای و جهانی) مرتعش میسازد و موجب تغییر میشود چنین تعبیری از واقعه موجب تمایز یک وضعیت (نقطه-خط) از روند بزرگتر (جریان) در حیات اجتماعی است.
واقعه پدیدهای پیچیده است که دنیا را مرتعش میکند ما دو نوع واقعه داریم:
۱-و اقعهی تاریخساز: رخدادهایی است که با ارتعاش وسیع، خود خویش را بهثبت میرساند. در اینصورت نیازی به تحقیقات مورخین برای ثبت و بهاثبات رساندن آنها براساس سازوکارهای پژوهشهای گامبهگام تاریخی وجود ندارد. بهبیان دیگر مورخین نقشی در تولید آن ندارند بلکه در حیطهی فهم بهتر و بیشتر آنها مورخین ورود کرده و دست به نقل، شرح، توضیح، تفسیر و تأویل آن میپردازد.
۲- مورخ واقعهساز: نتیجهی کار مورخ این است که در راستای بازانگاری و بازنگاری گذشته در احضار و موجودیت و ابعاد جهانهای گم شده یا کمرنگ دست به تحقیقات زده و بهطور گامبهگام در جستجوی اسناد و شواهدی هستند که بر مبنای آنها رخدادهای ریز و درشتی را به ثبت و اثبات برساند. این نتایج درحقیقت وقایع دست ساز مورخین است و از آنها انتظار ختم و آغاز یک دوره نمیرود بلکه به شفافسازی و فهم گذشته یاری میرساند.
در جهان پساکرونا (نمونههای تاریخی بیبازگشت مانند: پسااسکندر، اسلام، مغول، صفویان و در دورهی معاصر پسامشروطه، پساکودتا، پساجنگ _معادلات و معاملات_، پساجمهوری)
تقریب ذهنی مانند: دفن اموات، روابط خانوادگی، جلسات اداری، تجمعات و … -حاکمیت جهان مجازی _ پهنای حاشا در نبض تاریخنگاری و تاریخنگری مانند: سیاست، تکذیبیه، تکذیب تکذیبیه، دستگاههای صنعتی تولید خبر، صنایع خبری ردیه، تردیدیه، تقطیعیه و....
خلاصه اینکه، پاشنهی تاریخ بر مدار دیگر مورخین با تعابیر متفاوتی از شهروندی روبهرو میشوند که بهنظر میرسد در تطابق با آن دچار تردید و اشکال هستند.
ضرورت گذار از پوزیتیوسیم در مطالعات تاریخی، علیرضا ملائیتوانی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، معاونت پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی
ما اکنون درپایان قرن چهارده خورشیدی و آغاز قرن پانزده خورشیدی قرار داریم. من براین باورم که قرن گذشته قرن سلطه و سیطرهی رویکردها و مبانی معرفتشناختی پوزیتیویسم در علوم انسانی و مطالعات تاریخی بوده و نمیتوانیم اهمیت و ارزش جایگاه پوزیتیویسم را انکار کنیم ازاین جهتکه پوزیتیوسیم یکی از مهمترین نظریههای شناخت در دنیای معاصر است. پوزیتیوسیم یک پارادیمیست که درون آن مورخان و اندیشمندان به انجام کارهای پژوهشی خود میپردازند. این پارادیم برگرفته از علم زیستشناسی است که توسط جامعهشناسانی وارد قلمرو علوم انسانی شد و بهتدریج بسط پیدا کرد بهویژه در مطالعات تاریخی. پوزیتیویسم پدیدهی واقعی و علمیست و قابل شناخت.
در اینجا اگر علمی وجود دارد علمی در مورد واقعیتهاست مهم این است که بر اساس ایدههای یوزیتیوسیم قوانین منظمی وجود دارد که میتوان نظم علمی را بهدست آورد. یکی از اصول مهم یوزیتیوسیم عینیت است که دستیافتنی و مطلوب است. براساس ایدههای پوزیتیویسم جهان و رخدادهای آن صرفنظر از نوع شناختی که ما از آن داریم، پدیدههایی وجود دارند که واقعیت دارند و ذهنی نیستند، ملموس و عینی هستند و یکی از اصول ایدههای پوزیتیویسم بیطرفی و دفاع از عینیت است که این عینیت نهتنها مطلوب است بلکه دست یافتنی نیز هست. مورخان باید به این نتیجه برسند که تاریخ را بر اساس رویکردهای پوزیتیویسم بنویسند و از رویکردهای پوزیتیویسم در نگارش تاریخ استفاده کنند. حاصل رویکردهای مورخان در چهارچوب رهیافت
پوزیتیویسم در این چند مورد خلاصه میشود:
۱- باید به دادههای تاریخی اهمیت فراوان داد.
۲- باید بر چگونگی مواجه با امر واقع از راههای استوار تأکید ورزید.
۳- از ضرورت کاربست یک رشته و روش در پژوهشهای تاریخی دفاع کرد.
۴- باید در توصیف و تبیین تاریخی یا شناخت علت وقوع اتفاقات اهتمام کرد.
۵- اعتبار کار مورخ را هنگامی قطعی میدانیم که مبتنی براسناد معتبر و دست اول یا مبتنی بر بررسیهای دقیق اسناد و شواهد تاریخی باشد.
۶- در کاربرد نظریه در پژوهشهای تاریخی تأکید شود.
۷- بیطرفی و عینیت پژوهشهای تاریخی نهتنها قابل دستیابیست بلکه مورخ باید در همهحال به الزامات آن پایبند باشد.
۸- مورخ باید از پرداخت به امور فراتاریخی پرهیز کند و به امور واقعی تاریخی قابل پژوهش تمرکز کند.
۹- دستیابی به تمام حقیقت در پژوهشهای تاریخی مشروط به رعایت اصول پیشگفته، ممکن است.
منبع: مهر
کلیدواژه: پوزیتیویسم تاریخ معاصر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی کتاب و کتابخوانی انتشارات سروش هفته پژوهش ویروس کرونا معرفی کتاب سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی جشنواره شعر فجر علوم انسانی ادبیات کودک و نوجوان ترجمه سازمان سمت سعید جباری پژوهش های تاریخی مسئولیت تاریخی مطالعات تاریخی حیات اجتماعی شناخت تاریخ علوم انسانی گروه تاریخ دانش تاریخ علم تاریخ بی تفاوتی ی تاریخی بر اساس بی طرفی ی تاریخ ی مورخ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۷۹۷۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عاطفه خادمی دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور شد
رئیس جمهور و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی ماده واحده «تأیید انتخاب دبیر شورای فرهنگ عمومی» که در جلسه ۸۹۷ مورخ ۱۴۰۲/۱۲/۰۸ شورای عالی انقلاب فرهنگی بهتصویب رسیده است، را برای اجرا ابلاغ کرد. به گزارش ایسنا، سیدابراهیم رئیسی، ماده واحده «تأیید انتخاب دبیر شورای فرهنگ عمومی» که در جلسه ۸۹۷ مورخ ۱۴۰۲/۱۲/۰۸ شورای عالی انقلاب فرهنگی بهتصویب رسیده است را به این شرح برای اجرا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای فرهنگ عمومی ابلاغ کرد: «ماده واحده «تأیید انتخاب دبیر شورای فرهنگ عمومی» که در جلسه ۸۹۷ مورخ ۱۴۰۲/۱۲/۰۸ شورای عالی انقلاب فرهنگی براساس مصوبه جلسه ۴۶۳ مورخ ۱۴۰۲/۱۱/۲۴ شورای معین شورای عالی انقلاب فرهنگی (به پیشنهاد وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) به تصویب رسیده است به شرح ذیل برای اجراء ابلاغ میگردد: «ماده واحده- با استناد به ماده ۲ آییننامه شورای فرهنگ عمومی (مصوب جلسه ۳۹۸ مورخ ۱۳۷۶/۰۳/۲۰ شورای عالی انقلاب فرهنگی و اصلاحات بعدی آن)، خانم عاطفه خادمی به عنوان دبیر شورای فرهنگ عمومی انتخاب میشود». عاطفه خادمی عاطفه خادمی کیست عاطفه خادمی پیش از این بهعنوان مشاور اجتماعی وزیر و دبیر ستاد جمعیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این وزارتخانه مشغول به فعالیت بود. گفتنی است، خادمی متولد سال ۱۳۶۳ شهرستان بروجرد و دانش آموخته دکترای سیاستگذاری فرهنگی و به عنوان اولین زن فارغ التحصیل این رشته در کشور است. وی عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی اجتماعی و تمدنی و دارای تألیفات پژوهشی با رویکرد سیاستگذاری در حوزههای فرهنگی و اجتماعی بهویژه با محوریت زنان و خانواده نیز هست. در سوابق علمی و اجرایی وی میتوان به تجربه همکاری با نهادهای مختلف مانند سازمان صدا و سیما، پژوهشگاه های مرتبط در حوزه علوم انسانی حول بررسی مسائل مختلف حوزه فرهنگ و اجتماع، متمرکز بر حوزه های تحولی، مسئول دبیرخانه تحول مجتمع های قضایی خانواده در قوه قضاییه و دبیر دبیرخانه کمیته اجتماعی و فرهنگی سند تحول دولت سیزدهم اشاره کرد. یادآور میشود، پیش از این سیدمجید امامی بهعنوان دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور در این مسئولیت خدمت میکرد. کانال عصر ایران در تلگرام