وقتی غرب، شب یلدای ما را با خود برد
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۳۸۸۶۷۷
رسم و رسومات ایرانی در خانواده ما، اصالت خود را حفظ کرده بود تا زمانی که عموی کوچکم در فشم ویلا خرید.
کیمیا صادقی-طنزنویس؛ رسم و رسومات ایرانی در خانواده ما، اصالت خود را حفظ کرده بود تا زمانی که عموی کوچکم در فشم ویلا خرید. از صبح روزی که عمویم عکس ویلایش را در استوری گذاشت، زنعمو نرگس ساعت کوک کرده بود تا مناسبتی پیش بیاید و همه را دعوت کند به ویلایشان در فشم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
البته ما هم دیگر یاد گرفته بودیم و در مراسمهای عمو، بنا را بر استفاده از تمام امکانات فوق لاکچری و پر کردن شکم و ذخیره غذا در معده تا یک هفته به بالا، گذاشته بودیم.
در همین شب یلدا، هنوز ماشین را خاموش نکرده بودیم که بابام از پنجره ماشین خودش را پرت کرد در استخر تا به قول خودش هم ورزشش را کرده باشد، هم حمامش را رفته باشد و هم از لباسشویی ویلای عمو برای لباسهایش استفاده کند؛ بالاخره پیرهن چهارخانه پلاستیکی و شلوار پارچهای بابای من هم دلش میخواهد در لباسشویی خارجی شسته شود. نمیدانم بابای من در کدام فیلم دیده که آدمهای پولدار شلوارک میپوشند و با پیرهن استوایی بالای سر منقل میایستند و جوجه کباب باد میزنند که بی توجه به میز بلند بالایی که زنعمو از فینگر فود پر کرده است با دمپایی انگشتیهایش راه میرود و مدام میگوید: «منقل را ندیدید» حتی کمی به قلب عمو و زنعمویم فکر نمیکند که آن لعنتی را باربیکیو صدا بزند.
بی توجه به رفتارهای شرقی پدرم، سر میز شام غربی زنعمو رفتم؛ آنقدر انواع فینگر فودهای عجیب و غریب، میوههای استوایی و نوشیدنیهای مختلف چیده شده بود که به نظرم انتخاب اسم «یلدا» برای این شب مناسب نیست؛ اسم این شب را باید دست کم «شب آمانتا»، «شب کاملیا» یا حداقل «شب جنیفرلوپز» گذاشت. هرچه بیشتر به میز نگاه میکنم بیشتر متوجه نمیشوم که واقعا کوبیده، چنجه و جوجه و یا حتی لوبیا پلو، چه ایرادی داشت که جای خودش را به بروسکتا، سوشی و بیف استراگانوف داد. داشتم محاسبه میکردم که چندتا از این فینگر فودها را بخورم شکمم را سیر میکند که حافظ دست بر روی شانهام گذاشت و گفت: « بیف میزنی؟» حتی حافظ هم آن حافظ قدیم نبود؛ واقعا که کتونی سفید، اسلش و هودی به تن یک شاعر بلند آوزه ایرانی نمینشست. کمی کاهو در بشقابم گذاشتم و گفتم: « نه؛ دلم هوس هندوانه کرده که همش منتظر باشم ببینم بابام گل هندونه را به کی میده، بشینیم دور کرسی انار بخوریم و گلپر، تا نصف شب تخمه بشکنیم و نخودچی کشمش بخوریم و تفال بزنیم به تو؛ تو هم که همون حرفای همیشگی را نثارمون کنی و ما دوباره یکسال بگردیم دنبال هدهدصبا که تو گفته بودی، آخرشم یه روز صبح یک پرنده کار خرابی کنه رو سرمون و بهمون بگن همین بود فالت، پرندهها رو سر آدمای خوشبخت کار خرابی میکنند. چیه این بوریتو با سس قارچ؟ میره اصلا تو معده آدم؟» اگر در همه جای دنیا مراسم شب یلدا تغییر کرده باشد، در ویلای عموی من حرمت «ننه سرما» را هم نگه نداشتهاند. اگر آن پیرزن با چارقد گلدارش الان اینجا بود که از طرح ناخون دختردایی ثریا و مدل موی عمه فخری سکته میکرد.
حافظ سیگارش را از جا شمع اناریهای روی میز روشن کرد و گفت: «یه جایی از دیوان شعرم ذکر کرده بودم که وقتی حالت گرفته به من تافل بزن که کاشف هر رازم. نیت کن که یک شعر سرودم برای خودت» نیت کردم، چشمانم را بستم و حافظ شروع کرد به خواندن. همین را کم داشتم که حافظ شعر های آن ور آبی را در فال امسال بیاورد، حافظ را هم از ما گرفتن این غربیهای خاک بر سر.
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: شب یلدا حافظ طنز حافظ خوانی کرونا یلدای لاکچری فینگرفود شب یلدا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۸۸۶۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (9 اردیبهشت)
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
دوستان از راست میرنجد نگارم چون کنم
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
عشوهای فرمای تا من طبع را موزون کنم
زردرویی میکشم زان طبع نازک بیگناه
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
من که ره بردم به گنج حسن بیپایان دوست
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
ای مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن
تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم
به تازگی کار جدیدی را شروع کرده اید که نباید آن را نیمه تمام رها کنید. از ناکامی ها و رنج هایی که در مسیر زندگی پیش می آید ناامید نشوید.
برای موفقیت در هر کاری باید با ریزبینی نقاط ضعف خود را پیدا کرده و برای رفع آن ها بکوشید. زندگی پستی بلندی های فراوانی دارد، از شکست ها ناراحت نشوید و به خداوند توکل داشته باشید.
زندگی نامه حافظحافظ، شاعر فارسی زبان قرن هشتم هجری بوده که در سال ۷۲۷ هجری قمری در شهر شیراز متولد شد. پدر او بهاءالدین محمد نام داشت که در دوران کودکی حافظ، از دنیا رفت. حافظ در دوران نوجوانی شاگرد نانوا بود و بههمراه مادرش زندگی سختی را سپری میکرد. گفته میشود او در اوقات فراغت خود به مکتبخانهای که نزدیک نانوایی بود میرفت و خواندن و نوشتن را از همان جا فراگرفته است. او در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود شرکت میکرد و نیززمان برای کسب درآمد به کارهای سخت و طاقت فرسا میپرداخت. خانه حافظ در محله شیادان شیراز بود.
این شاعر بزرگ در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی مسلط شد و در دهه بیست زندگی خود به یکی از مشاهیر علم و ادب سرزمین خود تبدیل شد. جالب است بدانید که او قرآن را بهطور کامل حفظ بود و به همین خاطر تخلص حافظ را برای او انتخاب کردند. شمس الدین محمدبن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی حدود چهل سال در حوزه درس استادان آن زمان از قبیل قوام الدين عبدالله، مولانا بهاء الدين عبدالصمد بحرآبادی، مير سيد شريف علامه گرگانی، مولانا شمس الدين عبدالله و قاضی عضدالدين عيجی شرکت میکرد و به همین خاطر به اکثر دانشهای زمان خود مسلط بود.
حافظ در دوران شاه شیخ ابواسحاق به دربار راه پیدا کرد و شغل دیوانی را برای خود انتخاب کرد. او علاوه بر شاه ابواسحاق، در دربار شاهان دیگری همانند شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز حضور پیدا کرده بود. حافظ از طریق دیوانی امرار معاش میکرد و شاعری شغل اصلی او نبود. جالب است بدانید که بزرگترین گناه از نظر حافظ، ریاکاری و مردمفریبی بود. حافظ در دوران زندگی خود اشعار بهویژه غزلیات بسیار زیبا و معنیداری سروده است که نیزاکنون پس از گذشت قرنها از آن، بوی تازگی داده و خواندنش آرامشبخش است. دیوان اشعار حافظ شامل غزلیات، قصیده، مثنوی، قطعات و رباعیات میشود.
حافظ در دوران جوانی عاشق دختری به نام شاخه نبات شد؛ البته برخی بر این عقیدهاند که نام همسر حافظ نسرین بود و او این نام را بهدلیل شیرین زبانی معشوقهاش به او اختصاص داده است. او برای رسیدن به معشوقهاش، ۴۰ شبانه روز را بهطور مستمر در آرامگاه باباکوی شب زندهداری کرده و به دعا پرداخت. سپس، با شاخه نبات ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک فرزند پسر بود. حافظ تنها یک بار ازدواج کرد و پس از مرگ همسرش مجرد ماند. به همین خاطر بسیاری از عارفان و عاشقان، عشق مقدس و واقعی را در حافظ جستجو میکنند. پسر این شاعر بزرگ نیز در دوران جوانی در راه سفر نیمهکاره به هند همراه پدرش از دنیا رفت.
در تقویم رسمی ایران، ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ است و هر ساله در این روز مراسم بزرگداشت حافظ با حضور پژوهشگرانی در سراسر دنیا روی آرامگاهش در شهر شیراز برگزار میشود.
آثار حافظ
دیوان حافظ شامل ۵۰۰ غزل، ۴۲ رباعی و چند قصیده است که آن را در در ۵۰ سال از زندگی خود سروده است؛ یعنی بهطور متوسط در هر سال تنها ۱۰ غزل سروده است؛ زیرا او در لحظاتی خاص به سرودن اشعار خود میپرداخت و تمرکز خود را روی خلق آثاری ناب گذاشته بود که شایسته مقام معشوق باشد. این نکته بسیار قابلتوجه و تاملبرانگیز بوده و به همین خاطر دیوان او را به یک کتاب خاص و خواندنی تبدیل کرده است. دیوان حافظ بیش از ۴۰۰ بار به زبان فارسی و زبانهای دیگر دنیا به چاپ رسیده است. حافظ لقب ماهرترین غزلسرای زبان فارسی را نیز با اقتدار از آن خود کرده و تک بیتهای او بسیار درخشان و تماشایی است.
شاید تعبیر کردن یا قدرت تاویل پذیری را بتوان از مهمترین خصوصیات اشعار حافظ به حساب آورد؛ زیرا هر کس که دیوان حافظ را باز کرده و غزلی از آن میخواند، با توجه به شرایط روحی خود برداشت متفاوتی از آن میکند؛ بهگونهای که حافظ آن شعر را فقط برای حال آن لحظه او سروده است. در اشعار حافظ، تناسبات هنری به شکلی ظریف و دقیق رعایت شدهاند و ایهام و ابهام را به جا و درست به کار برده است. در برخی از اشعار حافظ، زبان طنز نیز به کار گرفته شده تا ناگفتهها به کمک زبان طنز بیان شود.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (8 اردیبهشت)