چهارمین جلد از رمان‌های «الینا» برای بچه‌ها چاپ شد
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۳۹۱۸۷۳
به گزارش خبرنگار مهر، چهارمین جلد از مجموعه رمانِ کودک «الینا» نوشته مژگان کلهر با عنوان «الینا در هتل سه‌ستاره حیوانات خانگی» به‌تازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب یکی از عناوین «کتاب‌های فندق» و صد و پنجاه و هفتمین رمان کودک است که این‌ناشر چاپ می‌کند.
نمونه مشابه این‌مجموعه، «نیما نابغه» است که به قلم آتوسا صالحی نوشته و توسط همین‌ناشر چاپ می‌شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
شخصیت محوری مجموعه «الینا» دختربچه‌ای با همین‌نام است که خودش را این‌گونه معرفی می‌کند: «اسم من الیناست، اما دوست‌هایم الی صدایم می‌زنند. من عاشق مهمانی رفتن و پیتزا و موبایلم (ولی چون خودم موبایل ندارم همه‌اش آویزان موبایل مامان می‌شوم). در گوشتان بگویم از دو چیز هم خیلی بدم می‌آید: مشق شب و کوکوسبزی!»
مجموعه الینا برای بچه‌هایی نوشته می‌شود که دوست دارند کتاب بخوانند و بلندبلند هم بخندند و یک‌عالمه اطلاعات معرکه عجیب و غریب به دست بیاورند که با آنها، دوست‌هایشان را شگفت‌زده کنند. تصویرگری کتاب‌های این‌مجموعه توسط سارا طبیب‌زاده انجام می‌شود. مخاطبان اصلی کتاب‌های الینا، کودکان گروه سنی ب و ج هستند.
«الینا در عروسی به صرف خارش»، «الینا در مسابقه فوتبال؛ قرمز یا آبی؟» و «الینا در کارآگاه‌بازی با پلنگ‌صورتی» عناوین سه‌کتاب پیشین این‌مجموعه هستند.
در جلد چهارم «الینا در هتل سه‌ستاره حیوانات خانگی»، خانواده الینا در دردسری افتاده که او معتقد است تقصیر مادرش است. چون اگر از اول اجازه می‌داد الینا یک حیوان خانگی داشته باشد، هیچ‌وقت این‌اوضاع پیش نمی‌آمد. البته شاید هم همه‌چیز تقصیر بابای الینا باشد که نتوانسته به رئیسش «نه» بگوید؛ شاید هم تقصیر پوستر توی پارک بوده باشد...
این‌رمان در ۱۲ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:
خانه مامانی مهین پر از بوهای خوب و بد بود. ناهار برایمان زرشک‌پلو با مرغ پخته بود که بوی خیلی خوبی داشت اما به خاطر بابا کمی هم باقالی تازه با پوست پخته بود که بوی جوراب بدبو می‌داد. مامان همین که رفت تو گفت: «پیف! این چه بوییه؟»
مامانی گفت: «برای پسرم باقالی پختم. می‌دونم که شماها دوست ندارید و براش نمی‌پزید.»
بابا خندید: «به‌به! دست شما درد نکنه.»
مامان آرام گفت: «چه روزیه امروز!»
مانی داد زد: «مامانی، یعنی ناهار باقالی داریم؟»
مامانی گفت: نخیر زرشک‌پلو داریم، بوش نمی‌آد؟» و قفس مرغ مینا را که دست من دید گفت: «این چیه آوردی؟ اگه برای من آوردی بگم که حوصله تر و خشک کردنش رو ندارم. تازه از دست قناری‌ها و مرغ‌عشق‌های عموت خلاص شدم. آکواریومش رو هم جمع کردم.»
گفتم: «نه مامانی، مال ما نیست. آوردیمش مهمونی.»
مامانی اخم کرد: «بی‌دعوت؟!»
این‌کتاب با ۱۰۴ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۹ هزار تومان منتشر شده است.
کد خبر 5099719منبع: مهر
کلیدواژه: مژگان کلهر ادبیات کودک و نوجوان رمان کودک نشر افق انتشارات افق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی انتشارات سروش پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هفته پژوهش سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ادبیات داستانی شب یلدا علوم انسانی ادبیات کودک و نوجوان انقلاب اسلامی ایران ادبیات جایزه ادبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۹۱۸۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود
به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران می‌شود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.
شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثه‌ای کابوس‌ها ورنج‌های گذشته را برای او زنده می‌کند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفته‌اند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار می‌دهند.شخصیت‌های فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان می‌شوند.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
با بدنی لرزان و لک‌لک‌کنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولین‌بار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالی‌که عرق از چهره‌ام می‌چکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همه‌جا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعله‌های مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخه‌های درهم تنیده‌ی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخه‌ها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.
کد خبر 6093871
مدیررسانهای پرسپولیس: سپاهان به جای شکایت بیجا، عذرخواهی کند