ناصر ایمانی: حدادعادل شیخ اصولگرایان نیست/باید آراء خاکستری را جذب کنیم
تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۴۲۱۴۱۷
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، تا رسیدن به انتخابات ۱۴۰۰ راه زیادی نمانده و در این مسیر هرچه ناامیدی بر آسمان اصلاحطلبان حاکم شده است اصولگرایان در راه رسیدن به این انتخابات سر از پا نمیشناسند و از آنجا که خود را پیروز میدان میدانند برنامههایشان را با ولع بیشتری پیگیری میکنند.
در این میان صداهای اختلاف برانگیز هم کم شنیده نمی شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا تاکید دارد وجود اختلاف در جریانی که فربه و بزرگ شده است امری طبیعی است اما فعلا دوقطبی شورای وحدت و شورای ائتلاف شکل نگرفته است.
او معتقد است «در جریان اصولگرا در حال حاضر، فردی یا جمعیتی که نقش شیخوخیت را ایفا کند وجود ندارد، نه حدادعادل نه هیچ کسی دیگر.»
ایمانی از برنامه ریزی اصولگرایان برای جذب آراء خاکستری نیز خبر داد و گفت: «اصولگرایان در انتخابات مجلس ۹۸ ، خیلی موفق نبودند اما باید برای ۱۴۰۰ برنامه ریزی جدی کنند.»
*****
*آقای ایمانی! به نظر میرسد برخی چهرهها و طیف های اصولگرا با محور قرار گرفتن جامعتین به ویژه جامعه روحانیت مبارز برای انتخابات ۱۴۰۰ مخالف هستند، ارزیابی شما در این باره چیست؟
ابتدا باید گفت که این بحثهای جاری در جریان اصولگرایی است که هنوز به تصمیم نهایی نرسیده است به بیانی دیگر این گونه نیست که وحدت اصولگرایان کاملا دو گانه شده یا دو مسیر برای وحدت اصولگرایان ایجاد شده باشد.
هنوز دو قطبی شورای ائتلاف و شورای وحدت هنوز ایجاد نشده استدر واقع این مسائل، از جمله بحثهایی است که تا مدتی همواره در انتخاباتها در قالب کش و قوسها وجود دارد بعد از آن مشخص خواهد شد که سازوکار اصولگرایان یگانه است یا دوگانه. در واقع اینها بحثهای جاری و ادامه دار است و هیچ تصمیم نهایی چه از طریق جامعه روحانیت مبارز و چه از طریق ائتلاف اصولگرایان هنوز اتخاذ نشده است بدین معنا که جامعه روحانیت بگوید ما سازوکار خودمان را داریم و طبق آن حرکت میکنیم و هیچ کاری هم با شورای ائتلاف نداریم و در مقابل شورای ائتلاف هم بگوید ما کاری با جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز نداریم. در نتیجه دو قطب ایجاد شود بنابراین چنین چیزی مطرح نیست بلکه مذاکراتی است که همچنان ادامه دارد.
جریان اصولگرا و اصلاح طلب آنقدر فربه شده اند که هماهنگ کردن آنها سخت شده است*اما به نظر میرسد اختلاف نظرات آشکاری بین جریان اصولگرایی وجود دارد و ...
هیچ کس نمیگوید که اختلافی بین جریان اصولگرایان نیست همانگونه که هیچ کس نمیتواند بگوید اختلافی بین جریان اصلاحطلب وجود ندارد در بین اصلاحطلبان هم اختلافات زیاد است واقعیت این است که این جناحهای سیاسی به اندازهای فربه و بزرگ شدهاند که هماهنگ کردن بین این سر طیف با آن سر طیفها واقعا کار سختی است از این رو یقینا اختلاف نظر وجود دارد .
بنابراین هیچ کس در میان اصولگرایان یا اصلاحطلبان نمیگوید که هیچ اختلافی از این سر طیف تا آن سر طیف وجود ندارد. در انتخابات مجلس ۹۸ این اختلاف نظرات تا دقیقه ۹۰ ادامه داشت در حال حاضر همین طور است به ویژه اینکه ۶ ماه تا برگزاری انتخابات ۱۴۰۰ باقی مانده است و یک مدت زمان طولانی است. حتی شاید تا یک ماه قبل از انتخابات، این اختلاف نظرات وجود داشته باشد. در واقع در انتخابات قبلی تا روز چهارشنبه هفته منتهی به انتخابات یعنی روز جمعه، این اختلاف نظرات وجود داشت بنابراین این اختلافات طبیعی است چراکه اختلاف نظر و بحثهای کارشناسی مطرح است. اینکه از همین حالا نتیجه گیری کنیم که سازوکار دوگانهای پیش روی اصولگرایان برای رسیدن به وحدت وجود دارد به نظر میرسد زود است.
*برخی از چهرههای سیاسی اصلاحطلب و حتی اصولگرا بر این باورند که به دلیل وجود شخص آقای خاتمی، اجماع اصلاحطلبان بسیار آسان تر از اصولگرایان است. اما اصولگرایان مدتهاست که به یک رضایت حداکثری دست پیدا نمیکنند و تنها با شیخوخیت و ریش سفیدی با مسائل کنار میآیند.نگاه شما چیست؟
ابتدا باید مفهومی از ائتلاف را درک کرد چراکه اساسا ائتلاف به معنای تنازل از مواضع است. به بیانی دیگر یک طیفی، گروهی و یا جناحی ازمواضع خود برای منافع خودش کوتاه بیاید به معنای ائتلاف است. بنابراین هر کسی بخواهد حرفهای خودش را مطرح کند ائتلافی به وجود نمیآید. به هر حال در تنازل از مواضع و منافع، همیشه نارضایتی وجود دارد چراکه برخی از مواضع خود کوتاه آمدهاند این مسئله همواره بوده است.
اختلافات در جریان اصلاحات بر سر شخص سیدمحمد خاتمی استدر مورد اصلاحطلبان نیز اصلا این گونه نیست که آسان تر از اصولگرایان به اجماع برسند. اتفاقا یکی از اشکالاتی که وجود دارد بر سر شخص آقای خاتمی است به بیانی اختلافات درباره شخص سید محمد خاتمی است. خاتمی نه فقط حالا بلکه در کل سکانداری نیست که اگر حرفی بزند بقیه به حرف او گوش بدهند و در حال حاضر انتقادات تندی از سوی اعضای حزب کارگزاران و یا حتی طیف مشارکت به شخص آقای خاتمی وارد میشود.
بنابراین کار اصلاحطلبان نیز برای انتخابات آسان نیست. از سوی دیگر سالها بود که جریان اصلاحطلب، این موضوع را عنوان میکرد که در جریان اصولگرا، نوعی شیخوخیت وجود دارد به ویژه آن زمان که مرحوم آیت الله مهدوی کنی و حبیب الله عسگر اولادی، در قید حیات بودند بحث شیخوخیت و ریش سفیدی مطرح بود. در واقع یک نفر بالا نشسته و هر چه میگوید بقیه قبول میکنند. اگر این انتقاد جدی همواره به اصولگرایان وارد بود در حال حاضر خود اصلاحطلبان به این بلا مبتلا شدند با این فرض که تفسیر برخی این است که هر چه آقای خاتمی بگوید اصلاحطلبان قبول میکنند.
بنده این را قبول ندارم. حال اگر فرض را بر این بگذاریم که این گونه باشد در واقع یک نقص برای اصلاحطلبان است نه یک حُسن. اینکه آقای خاتمی هر چه بگوید بقیه نیز آن را تکرار میکنند یک نقص است. حتی معتقدم اصولگرایان در حال حاضر به مراتب دموکراتیکتر از اصلاحطلبان رفتار میکنند یعنی همه طیفهای اصولگرا با تمام اختلاف نظراتی که دارند دور هم در شورای ائتلاف مینشینند، بحث و گفت و گو میکنند و در نتیجه تصمیم میگیرند. اتفاقا اختلافی که بین اصولگرایان مطرح است بر سر مسئله شیخوخیت است که ممکن است به عنوان مثال جریان جامعتین یک نظری داشته باشد که سایر طیفها تحت ذیل آنها فعالیت کنند اما بقیه با آن اختلاف نظر دارند یعنی جریان اصولگرا به لحاظ سیاسی پیشرفته تر و دموکراتیک تر رفتار میکند در حالی که بحث شیخوخیتی که در اصلاحطلبان به شخص خاتمی متوقف شده، در جریان اصولگرا وجود ندارد از این رو این یک حُسن جریان اصولگرا است.
حدادعادل شیخ جریان اصولگرا نیست* اما در برخی انتخابات پیشین همین شیخوخیت موجب می شد که اصولگرایان به یک لیست واحد برسند اما درچند انتخابات اخیر اختلافات زیاد شده و ...
اصلا این طور نیست. در جریان اصولگرا در حال حاضر، فردی یا جمعیتی که نقش شیخوخیت را ایفا کند وجود ندارد. هیچ کس حتی حدادعادل. این نبوده که لیست اصولگرایان برای مجلس را فردی خاص نهایی کنند اگر یادتان باشد نامه نگاری تندی بین حدادعادل و آقاتهرانی شد که رسانهای هم شد از این رو اختلاف نظر جدی آن هم در حد سخنان تند بود که بین این دو شخص رد و بدل شد.
نه حدادعادل و نه هیچ کسی دیگر در حال حاضر شیخ جریان اصولگرا نیست. در واقع اصولگرایان دور هم نشستهاند و به صورت دموکراتیک تصمیم گیری میکنند؛ به هر حال اصولگرایان نواقصی دارند و بنده به نواقصشان نمیخواهم اشاره کنم. شیخوخیت هم در جریان اصولگرا وجود دارد و ممکن است فردی توصیهای کند و بقیه طیفها آن توصیه را بررسی و تمکین کنند. در انتخابات مجلس ۹۸ حتی توصیهای هم وجود نداشت چون اگر وجود داشت اصولگرایان در دقیقه ۹۱ ائتلاف نمیکردند!
معتقدم شیخوخیت در مجموع به روند حرکتهای سیاسی جامعه ما آسیب وارد میکند اما یک محاسنی هم دارد که نمیخواهم منکر محاسن شیخوخیت شوم. تعریفم از شیخوخیت، تعریف دیگری است. شیخوخیت در جریان سیاسی ما اگر بخواهیم وجود داشته باشد به عنوان اینکه یک مرکز یا فردی باشد که یک نظری را بدهد و بقیه نیز ولو اینکه مخالف هستند تمکین کنند این معنای بسیار نادرستی از شیخوخیت است و امور را مختل میکند، در عین حال رشد جریانهای سیاسی را مختل میکند.
آن چیزی که درباره شیخوخیت درست است این است که یک نهادی باشد و اگر اختلاف نظری در درون طیف یا جناح سیاسی خاص به وجود آمده همه به داوری آن شیخوخیت تمکین کنند و اگر تمکین نکردند، مورد پذیرش قرار نگیرد. اجبار خوب نیست اما اگر دو فرد، دو قسمت یا دو گروه یا طیف، هر دو در کمال آزادی درباره انتخاب راه تصمیم بگیرند و نظر یک فردی یا جماعتی را به عنوان داور نهایی بپذیرند این خوب است. تحکم کردن باعث انسداد سیاسی میشود بنابراین رشد سیاسی در شیخوخیت نیست.
اگر اصولگرایان با ۱۰ کاندیدا وارد انتخابات شوند، ریزش رأی خواهند داشت*یعنی شما شیخوخیت را راهگشا می دانید اما در شرایطی خاص؟
در مواردی که اختلاف به وجود میآید میتواند راهگشا باشد به عنوان مثال همه طیفها مسیر خودشان را میروند ائتلاف اصولگرایان دور هم جمع شوند و جلسات، بحثها، شاخصها و ضوابط شان را برای انتخابات ریاست جمهوری تعیین کنند حال در این مسیر ممکن است درباره یک شاخص از میان ده شاخص اختلاف نظر پیدا کنند و همه آنها بپذیرند هر چه که فلان فرد یا تشکیلات گفت تمکین کنند اینجا خوب است اما اگر طیف های مختلف اصولگرا بنشینند و از جایی آن ده ضابطه را تعیین کنند و به آنها ابلاغ کنند که آنها اجرا کنند این خوب نیست.
*آقای ایمانی پیش بینی می کنید این اختلاف درونی در جریان اصولگرا باعث ریزش آراء آنها در انتخابات ریاست جمهوری شود؟
طبیعتا این گونه میشود در واقع هیمنه آن جریان به هم میریزد و حرف درستی است به بیانی باید حتی الامکان به دنبال سازوکاری باشند که این اختلافات وجود نداشته باشد چون هیمنه آنها شکسته خواهد شد. این گزاره در کلیت ، بحث درستی است یعنی اگر اصولگرایان که ۲۰ طیف هستند ۱۰ کاندیدا معرفی کنند مشخص است که این مسئله موجب ریزش آراء آنها میشود.
* گزینههای اصولگرایان که نامشان مطرح است یا گمانه زنی هایی درباره آنها میشوند را چگونه ارزیابی میکنید؟
در مورد این کاندیداها هیچ بحثی نمیتوان کرد در واقع یک سری گمانهزنی هستند و برخی گفتهها نیز غیرمستند است. در حال حاضر نباید درباره آن سخن گفت.
اصولگرایان درحال برنامه ریزی برای جذب آراء خاکستری هستند*آرای خاکستری نقش و جایگاه تاثیرگذاری در هر انتخاباتی دارند، به نظر می رسد اصلاح طلبان بیشتر بر روی این نوع از آرا سرمایه گذاری می کنند. فکر می کنید بعد از یک انتخابات حداقلی که تجربه شد، اصولگرایان نباید بر روی آرای خاکستری برنامه ریزی کنند تا شاید با به صحنه آوردن آنها فضای مشارکت حداقلی را بشکنند؟
یقینا اصولگرایان برای آراء خاکستری برنامه دارند به بیانی دیگر یکی از اهدافشان در این جلساتی که تشکیل میدهند همین موضوع است که آراء بیشتری را به سمت خودشان جذب کنند غیر از این بحثی ندارند که بنشینند صحبت کنند در واقع عمده بحثها بر سر این موضوع است که چگونه میتوانند آراء مختلف را جذب کنند.
*چگونه و با چه ترفندی می توانند این نوع آرا را جذب کنند؟
اصولگرایان یک سبد آراء مشخص و یک سبد آراء سیال دارند. باید تلاش کنند سبد آراء سیال را به سمت خودشان جذب کنند. اصولگرایان در انتخابات ۹۶ توانستند آرای خاکستری را جذب کنند البته در انتخابات مجلس ۹۸ ، خیلی موفق نشدهاند علت آن هم عدم تلاش اصولگرایان نبوده بلکه سرخوردگی شدید مردم بود به همین دلیل در انتخابات شرکت نکردند اما در انتخابات قبلی، اصولگرایان تا حدودی توانستند موفق شوند بنابراین اصولگرایان به میزانی که بتوانند آراء خاکستری را به سمت خود جذب کنند به همان میزان هم موفق خواهند بود چون آراء ثابتشان را دارند.
۲۷۲۷
کد خبر 1468743منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: اصولگرایان جامعه روحانیت مبارز انتخابات ۱۴۰۰ انتخابات مجلس ۹۸ جریان اصولگرا جامعه روحانیت نظر می رسد شورای ائتلاف آراء خاکستری اختلاف نظرات برنامه ریزی اصلاح طلبان حال حاضر وجود ندارد آقای خاتمی اختلاف نظر تمکین کنند اصلاح طلب جذب کنند هیچ کس سر طیف طیف ها بحث ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۴۲۱۴۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روزها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش میشود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را میتوان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالاهای خانگی را عرضه میکند. سالها دورانی که قیمتها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش میماند، گذشته است و مردم همچون خاطرهای محو از آن یاد میکنند. افزایش قیمتها مدتهاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سالهاست میکشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد میآورند که در آن سالها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و میشد با آن کالایی همچون پاککن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راهآهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده میشد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمیکرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعیاش که میشد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روزها هیچ کس تصور نمیکرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیشبینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر میرسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» میگوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمالسازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژهای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاشهای داخلی، با تلاشهای دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسیخواهی» را منوط به «نرمالسازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنیهای مداوم و مانعتراشیهای مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصهها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمیریزد و آرامش جامعه را به هم نمیزند. در وضعیت نرمال، قیمت کالاها برای مدت طولانی - سالها - ثابت میماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمتها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت میماند و مدام دچار افت یا نوسان نمیشود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم میریزد و دچار بیثباتی میکند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بیثباتی میکند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایهگذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست میرود که حتی منجر به فرار سرمایه هم میشود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامههای حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحرانهایی روبهرو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمالسازی» بودند، با حمایت بخشهایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیارگیری تریبونهایی بیشتر کنند. همان گروه که بارها به «جواد ظریف» و تیم مذاکرهکننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سالها از زیر تحریمهای فلجکننده خارج کند و چشماندازی امیدوارکننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشورهای بزرگ، داوطلب سرمایهگذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضانزاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آواربرداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدینژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آواربرداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژهای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابیهای گذشته را جبران میکرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان میداد. آن هم با خزانهای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدینژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانهای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشتهای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پولپخشی»های مداوم و بیحساب کتاب احمدینژاد که گاه با «گونی» پولها را در سفرهای استانی جابهجا میکرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچگاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچگاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» میتوانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:
نقویحسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابیفرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانهای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقتپور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوریآرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاحطلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاحطلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاحطلب بودند. تقریبا تصویری بینقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامیها» و «نابرجامیها» تقسیم خواهد شد. «برجامیها» که خواهان گفتگو و عادیسازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع میاندیشند و «نابرجامیها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریمها استقبال میکنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا میکنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفافسازی میبندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی میشود که باید در لایههایی پنهان تصمیمگیری شود. دالانهایی پنهان برای افرادی خاص گشوده میشود و تجارتی نهان شکل میگیرد که از چشم ناظران پنهان میماند. امتیازهایی در همان لایهها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل میشود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ میکند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا میکنند که توانایی دور زدن تحریمها و معامله در پشت درهای بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیداهای شاخص اصلاحطلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحهای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامهای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشمانداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیدهتر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیشتر احمدینژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادیتر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسامآور قیمتها، با جهش بیسابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار سالهاش خواهد شد بیآنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظهای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. بهرغم همه آمارهایی که ارایه میشود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوانسازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش میبرد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالاهای خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که میتوانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بیآنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چارهای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.