بانوی فعال محله بهار که سن و سال برایش معنا ندارد | در حضور «علی دایی» هالتر زدم!
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۵۴۷۶۷۴
همشهری آنلاین _ شقایق عرفینژاد: او مربی ورزش است و از طریق ورزش و کوهنوردی با افراد زیادی آشنا شده. کلاسهای خاطرهگوییاش هم در سرای محله دبستان طرفداران زیادی دارد. ضمن اینکه دبیر کانون جهاندیدگان سرای محله دبستان هم هست. همه اینها کافی است تا او را انسان فعال و پویایی بدانیم. حالا این را هم اضافه کنید: او متولد ۱۳۱۹ است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بگذارید با دانشجو بودنتان شروع کنیم. چه شد که تصمیم گرفتید به دانشگاه بروید و چرا رشته تاریخ را انتخاب کردید؟
تاریخ را دوست داشتم. به نظرم اتفاقات گذشته و خاطرههای پیشین است که آینده را میسازد. دوست داشتم بدانم پیش از ما چه اتفاقاتی افتاده است. ضمن اینکه میخواستم دچار آلزایمر نشوم و درس خواندن راه خوبی برای این کار است. همیشه هم درس خواندن را دوست داشتم. زمانی که هنوز ازدواج نکرده بودم، دوست داشتم پزشک شوم، ولی نشد. حتی دیپلم هم نتوانستم بگیرم. به هر حال چند سال است که درس میخوانم و دانشجو هستم.
واکنشها چطور بوده است؟ هم واکنش خانوادهتان و هم دانشجویانی که همکلاسیتان هستند.
۷ دختر دارم که دکتر، کارشناس دادگستری و تحصیلکردهاند. خودم تا کلاس هشتم درس خوانده بودم. وقتی خواستم برای دیپلم درس بخوانم ۳ کلاس آخر را قبول نکردند. از اول راهنمایی شروع کردم. مشوقم هم همسر مرحومم بود. چون شرایط را برای درس خواندن او مهیا کرده بودم، میگفت: حالا تو باید درس بخوانی. قبل از کرونا، وقتی سر کلاس دانشگاه میرفتم، شوق و ذوق بیاندازهای داشتم. استادانم هم برای من احترام خاصی قائل میشدند. به همه دانشجویان میگفتند از من یاد بگیرند که چقدر فعالم و از کلاسها غیبت نمیکنم. خودم هم عاشقانه دوست داشتم در کلاسها شرکت کنم. اینها به من کمک کرده تا در این سن سر پا باشم. من واقعاً ورزشکار بودم و کلاسهای مدرسین خارجی را دیده بودم. فکر کنم همین انرژی که ورزش به من میداد باعث شد به درس خواندن تشویق شوم.
ورزش را کی و به چه شکل شروع کردید؟
از زمان مدرسه هندبال بازی میکردم و با ورزش آشنا بودم. وقتی ۳۲ سال داشتم و در آرایشگاه کار میکردم، دچار شانهدرد شدم و برای رفع آن دوباره سراغ ورزش رفتم. در نظامآباد و در باشگاه دیهیم شروع به ورزش کردم و استادم به من گفت استعداد خوبی برای ورزش دارم. به همین دلیل من را برای دوره مربیگری به باشگاه حجاب فرستادند. کلاسهای بدنسازی هم رفتم و باهالتر کار میکردم. در خیابان سپاه و در باشگاه ساعی جلو «علی دایی» هالتر بلند کردم. در کنار ورزش، همزمان برای دیپلم درس میخواندم، کمک مربی بودم و در آرایشگاه هم کار میکردم.
پس همیشه فعال بودهاید؟
بله. همیشه فعال بودم. دوست نداشتم بیتحرک و بیکار باشم.
از کلاسهای خاطرهگویی بگویید. در این کلاسها چه میکنید؟
سالها پیش در شمیران به کلاسی رفتم که البته اسمش خاطرهگویی نبود. آقایان جمع شده بودند و خاطرههای مختلف تعریف میکردند. خیلی فضای شادی بود. فکر کردم چرا من برای خانمها این کار را نکنم. قصد داشتم همه خاطرههای خوب قدیمیشان را به یاد بیاورند و بخندند. چنین شد که این کلاسها را در سرای محله دبستان راه انداختم. خانمهای جوان، میانسال و مسن در آن شرکت میکردند و هنوز هم ادامه دارد. تا قبل از همهگیری کرونا یک ساعت قبل از خاطرهگویی ورزش میکردیم و آنها سرحال به کلاس میآمدند. متوجه شده بودند که من درس میخوانم و این موضوع روی آنها هم تأثیر گذاشته بود.
کسانی در کلاس بودند که واقعاً صحبت کردن در جمع برایشان مشکل بود و نمیتوانستند خاطره تعریف کنند، اما الان واقعاً تغییر کردهاند. کسانی هم بودند که مشکلات افسردگی داشتند و با شرکت در این کلاسها واقعاً روحیه بهتری پیدا کردهاند. الان حدود ۶ سال است که این کار را ادامه میدهم. این کلاسها مثل بیمارستانی برای درمان روح است. حتی از شهرهای دیگر مثل مشهد درخواست داشتم که کلاسهای خاطرهگویی بگذارم، ولی چون درس داشتم، نرفتم. در کلاسها پزشکهای مختلف هم دعوت میشدند تا درباره تغذیه سالم یا دیابت صحبت کنند. علاوه بر این، در مناسبتهای مختلف سفرههای بزرگ میانداختیم و خانمها هرکدام هرچه دوست داشتند، آماده میکردند و میآوردند.
کلاسها شهریه دارد؟
کلاسهای خاطرهگویی و بعضی از ورزشها رایگان برگزار میشد. چون بسیاری از خانمها برای پرداخت شهریه، هرقدر هم کم، مشکل داشتند. در این کلاسها فعالیتهای نیکوکارانه هم داریم. در این مدت یک زندانی را آزاد کرده و به مؤسسات مختلف هم کمک رساندهایم.
در حوزه گردشگری هم در محله کار کردهاید. درست است؟
بله. من مسئول گردشگری سرای محله دبستان، خاقانی و بهار هم بودم. با همین خانمها به غار علیصدر و آبگرم محلات و خیلی شهرهای دیگر سفر کردهایم. این گردشها که از طرف شهرداری تدارک دیده میشد، بسیار برای خانمها خوب بود.
الان این فعالیتها به دلیل کرونا قطع شده است؟
بله. اما گروههایی داریم که بهصورت مجازی فعالند. یعنی هم گروه خاطرهگویی داریم که ویدئو میگذارند و خاطره تعریف میکنند و هم گروهی داریم که در آن ویدئوهای تمرینهای ورزشی را برای اعضا میگذارم تا در خانه انجام دهند. خیلی کم به خودسرا مراجعه میکنیم.
خودتان ساکن خیابان دبستان هستید؟
سالهای گذشته در این خیابان بودم. الان در خیابان بهار زندگی میکنم، ولی عمده فعالیتم در سرای محله دبستان است. آقای حسینیان، رئیس سرای محله، هم خیلی از این کلاسها استقبال میکرد و میگفتسرا به خاطر شما فعالتر شده است. از طرف وزارت بهداشت هم از من خواستند این کلاسها را ادامه دهم و شهرداری هم کمک کرده است. پیش از کرونا من هم این کلاسها را داشتم و هم باید در کلاسهای دانشگاه شرکت میکردم. همیشه یک کیف داشتم که پر از کتاب بود. اول میرفتمسرا و کلاسم را برگزار میکردم و بعد از ظهر هم به دانشگاه میرفتم.
پس دوران خانهنشینی باید خیلی برایتان سخت باشد.
بله. واقعاً سخت است. مدتهاست جایی نرفتهام. فقط گاهی جلو درسرا با حفظ فاصله اجتماعی مینشینیم و خاطرهگویی میکنیم و گاهی هم ورزش میکنیم. حتی دخترهایم نمیتوانند به دیدنم بیایند و تولدم را هم در کوچه و از پشت پنجره تبریک گفتند.
محله جاهایی برای تخلیه این همه انرژی دارد؟ منظورم پارک و فضاهای مختلف برای ورزش و فعالیتهای اجتماعی است؟
برای ورزش کردن پارک و فضای سبز کم داریم. در محله بهار، سر بهار شیراز، یک پارک داریم که کوچک است. با وجود این، من مدتی در آنجا بهعنوان مربی با اهالی ورزش کردم. در محله قبلی، یعنی دبستان، باغموزه قصر را در داشتیم که ۱۵ سال در آنجا آموزش ورزش دادم. دخترم هم مربی است و با هم به خانمها آموزش میدادیم. ولی در محله بهار جای ورزش کردن نداریم. خود سرای امجدیه کنار سرای محله سالن بزرگی دارد که عدهای اجارهاش کردهاند، اما برای من که هزینهای از کسی نمیگیرم، مناسب نیست و نمیتوانم اجاره آن را پرداخت کنم. با این همه، حتی جای کوچکی هم اگر بود، من به خانمها ورزش و حرکتدرمانی آموزش میدادم. چون حرکتدرمانی را هم نزد مربیان خارجی یاد گرفتهام.
برای خانمهای همسن و سال خودتان چه پیشنهادی دارید؟
مهمترین پیشنهادم این است که بیحرکت و خموده نباشند. باید خودشان را با فعالیتهای مختلف سرگرم کنند و ذهن و بدنشان را فعال نگه دارند. به جوانها هم همین را میگویم. اگر تحرک نداشته باشند و ورزش نکنند، در میانسالی با مشکلات جسمی و روحی مواجه میشوند.
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: دانشگاه دانشجو همشهری محله ورزش زنان کلاس ها دوست داشتم درس خواندن فعالیت ها خانم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۵۴۷۶۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اصفهان، اقلیم معناست
ایسنا/اصفهان خیال، غیرمادی، آیینی، رؤیایی، قدسی، والایی و متعالی است؛ اصفهان نیز یک شهر مناسکی است و چنین شهری قادر بهعوض کردن سطح خود و تغییر سطح حضور ما است، به این معنا که بلافاصله مکان به پلکانی برای بالا رفتن بدل میشود.
این بخشی از جملاتی است که حمیدرضا شعیری، زبانشناس و استاد نشانه و معناشناسی دانشگاه تربیت مدرس، بعدازظهر چهارشنبه (۵ اردیبهشتماه)، در موزه عصار خانه شاهی واقع در میدان نقشجهان بیان کرد.
او در این جلسه صحبتهای خود را با طرح دو پرسشِ (چرا شهر معنا میدهد و چگونه معنا میدهد؟) آغاز کرد و گفت: وقتی میگوییم چیزی برای ما معنا دارد، یعنی آن چیز در ما اثر گذاشته و آن اثر به این دلیل است که هم ازنظر درونی (معنایی، مفهومی) و هم ازنظر بیرونی و در بیرون از ما و بر بیرون ما، تأثیرگذار است.
این استاد نشانه و معناشناسی سپس با طرح این پرسش که انسان چگونه مسیر بالایی را طی کرده است، ادامه داد: انسان از طریق خط، مسیر بالایی را طی کرده است. خط همواره به انسان اجازه داده تا بهطور عمودی در فضا حرکت و مسیر بالا رفتن را طی کند. در معماری نیز از خطوط عمودی برای اوج گرفتن و کشیده شدن به آسمان، بهره گرفته میشد. پساز آن انسان خط منحنی یا چرخشی را ایجاد کرده تا از دو طریق به بالا برود، انسان پس از چرخش در خط گرد، به نقطه واحدی در بالا رسیده است.
شعیری خاطرنشان کرد: همه شهرهای ما انضباطی هستند؛ مدارس، نیروی انتظامی، درمانگاه و شرکتها و غیره همه با همان هدف انضباطی هستند اما فضای برخی شهرها، بهگونهای طراحیشده که از این فضای انضباطی عبور کرده و به فضای خیالی نزدیک میشوند. اصفهان از میان شهرهای جهان، این قدرت را دارد که فضای انضباطی را رد کرده و ما را به سمت فضای خیالی حرکت میدهد.
او ادامه داد: یکی از کارهایی که معنا در شهر انجام میدهد، رهاییِ انسانها از مرگآفرینی و ایجاد حیات آفرینی است. عوامل و عناصری مقاومت در برابر مرگ را افزایش میدهد که یکی از آنها به دلیل تولید و گسترش عالم خیال، فضاهای شهری هستند. شهرها با عقب راندن اندیشه مرگ در خیال، سبب ایجاد احساس خوشبختی و رضایت در انسان میشوند.
این معناشناس سپس با طرح این پرسش که چگونه شهرها به ایجاد احساس رضایت کمک میکند؟ گفت: اولین نکته، شهر مناسکی است. شهرها تاریخهای متفاوتی دارند. شهر مناسکی تعریف مناسبی برای اصفهان است؛ به دلیل اینکه هر نقطهای از شهر قادر است ما را در برابر مواجهشدن با آن نقطه از جنبه مادی دور کرده و به عالم خیال وصل کند. خیال، غیرمادی، آیینی، رؤیایی، قدسی، والایی و متعالی است. شهر مناسکی قادر است بلافاصله سطح خود را عوض کرده و سطح حضور ما را تغییر میدهد. به این معنا که بلافاصله مکان به پلکانی برای بالا رفتن بدل میشود.
امکان نفوذِ بدون فاصله در میدان نقش جهان
این استاد دانشگاه بیان کرد: شهرها با دو چهرۀ بانقاب و نقاب دریده، ظاهر میشوند. شهرهای مدرن دارای نقاب هستند. یکی از مکانهایی که ما در آن با هیچگونه نقابی مواجه نمیشویم، میدان نقشجهان است که بهمحض قرار گرفتن در آن، به نور، اکسیژن، آسمان و ابرها دسترسی داشته و امکان وصل شدن و گریز از خود بهواسطه نردبان خیال را داریم. اگر طبقه دوم حجرههای دور میدان نقشجهان را در نظر بگیریم، پوششهای سفید تورفته طبقات دوم کافی است که ما را با این نقاب ریختگی مواجه کند. نقاب نداشتن به معنای شفافیت و نور است. با تکرار این پوششهای سفید در خود، فضا تبدیل به یک فضای موسیقایی شده و هرکدام مانند نوت موسیقی به هم چسبیده و ادامه خیال را ممکن میکنند.
شعیری معماری را عامل مقاومت میدان نقشجهان در برابر امر کلان دانست و افزود: در این میدان، خطوط از طریق آجرها به هم متصل شده و درعینحال جدا هستند. در این میدان، غلبه امر جزء بر امر کلان آشکار است که ما را به خیال میبرد. آنچه ما را به ماندن در میدان نقشجهان سوق میدهد، جزئی بودن میدان، آجرها، منحنیها، طاقها، منارهها، گنبدها و ستونهای ایوان عالیقاپو و ... است. بندهای بین آجرها، درها، حجرهها، شکل درها و دهانهها همه در این جزء شریک هستند؛ اما مهمترین نکته آن، آجرهایی است که از هم جداشده و به هم میچسبند. نکته بعدی موسیقی است.
این استاد نشانه و معناشناسی این پرسش را مطرح کرد که چگونه فضا قادر به تولید ضربآهنگ است و چگونه ضربآهنگ در ما تغییر ایجاد میکند و سپس در پاسخ گفت: هنگام قرار گرفتن در میدان نقشجهان، ریتمِ ما تغییر کرده و کند میشود. با قرار گرفتن در میدان نقش جهان، ریتم حرکتی ما به تعادل رسیده و این تعادل، مقاومت در برابر مرگاندیشی است؛ و اینگونه است که فضا در معنا شکل میگیرد. به این معنا که احساس سبکی و رهایی کرده و نمیخواهیم از این فضا دور شده و حس میکنیم در جایی هستیم که از مدتها پیش به ما تعلق داشتهایم و این یعنی صمیمیت.
این استاد دانشگاه ادامه داد: فضاهایی مانند میدان نقشجهان، فضاهایی هستند که ما بلافاصله امکان نفوذ در فضا و سپس رهایی در آن را داشته و به همین دلیل ریتم بدن ما متعادل میشود. بعضیاوقات انسانها برای دیدن فضایی باید تلاش بسیار کنند ولی برخی فضاها مانند میدان نقش جهان با همه وجود خود را در دستان ما قرار داده و این نفوذپذیری است.
این معناشناس ضمن اشاره به انواع مکانها توضیح داد: مهمترین مکان و همان مکانی که معنا میسازد را مکانهای هستایشی، وجودی یا هستی محور دانست و بیان کرد: بلافاصله زمان قرار گرفتن در این مکان، وجود ما را ادامه داده و تبدیل به پلکانی شده که ما را به بالابرده و ادامۀ ما است نه جدای از ما؛ مکان بهطور پدیدار شناختی بخش وجودی من است نه جدا از تن من و هردو نیز یکدیگر را ادامه داده و اینگونه وصل شدن به خیال راحتتر است.
او با اشاره به اینکه فضا معرفت و شعور دارد، افزود: اوج دستهبندی پس از مکانهای وجودی، مکانهای امتزاجی است. به این معنا که در این مکان نهتنها مکان ادامه من و من ادامه مکان هستم، بلکه گویا مکان مادیات مکانی خود را نیز ازدستداده و جنبه فیزیکی مکان و تن من محوشده و هر دوبهیک توده در حال بخار تبدیل میشویم. امتزاج وجه جوهری حضور در مکان است. در این حالت، طاقها، گنبدها و منارهها مانند عروسی در لباس سفید یا نور یکپارچه، یک آیینه را تشکیل میدهند که آیینه در آیینه شده و در یککلام به وضعیت ناب میرسیم که معصومیت حضور بوده و مکان به درجه والای حضور میرسد. در اینجا هیچچیزی برای ما نامحرم نیست.
انتهای پیام