وسترن هنوز نفس میکشد
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۵۵۸۹۳۲
گونه وسترن که قدمتی به اندازه خود تاریخ سینما دارد، این روزها در بین فیلمسازان و فیلمنامهنویسان خریدار چندانی ندارد و تعداد اندکی فیلم با حال و هوای وسترن تهیه و تولید میشود.
به گزارش مشرق، گونه وسترن که قدمتی به اندازه خود تاریخ سینما دارد، این روزها در بین فیلمسازان و فیلمنامهنویسان خریدار چندانی ندارد و تعداد اندکی فیلم با حال و هوای وسترن تهیه و تولید میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر بخوانید:
نیلوفر جلیلوند: پدرم میخواست از بدیهای جامعه هنری به دور باشیم/ زنان در ایران امروز فرصت رشد فراوانی دارنددر چنین اوضاع و احوالی و با چنین توصیفی، «بگذار برود» تولید و اکران عمومی میشود. گرچه فیلم را بیشتر باید یک درام خانوادگی دلهرهآور و جنایتکارانه لقب داد، اما سازندگانش روی وسترن بودن آن تاکید دارند. از آنجا که داستان در منطقهای کوهستانی و سرسبز رخ میدهد و اسب در آن حضور دارد و دو شخصیت کلانتر و سرخپوست هم در آن پیدا میشود، پس میتوان گفت تماشاچی با اثری وسترن سروکار دارد! البته مضمون انتقام و حضور یک غریبه در یک جمع که از مضامین اصلی فیلمهای وسترن به حساب میآید، در داستان بگذار برود هم حضور دارد.
بگذار برود از یک جنبه هم قابل مثال است و همین جنبه است که آن را از بقیه محصولات وسترن جدا و متفاوت میکند. با حضور دایان لین در نقش اصلی فیلم، این درام جنایتکارانه تبدیل به وسترنی زنانه میشود. این بار به جای شخصیت محوری مرد، یک زن است که تصمیم به انتقام میگیرد و مرد خود (در اینجا همسر که اتفاقا کلانتری بازنشسته هم هست) را در سفری مکاشفهوار با خود همراه میکند. از این منظر، شاید بتوان بگذار برود را با وسترن کلاسیک و تحسینشده «جانی گیتار» مقایسه کرد. در این ساخته تحسینبرانگیز سال ۱۹۵۴ نیکلاس ری که بهشدت مورد پسند منتقدان قرار گرفت و اینک جایگاه ویژهای در صنعت سینما و گونه وسترن دارد، جون کرافورد در قالبی وسترنگونه در دنیایی که مردان حرف اصلی را در آن میزنند، بهدنبال یک ماجراجویی و انتقامگیری است. البته شباهتهای دو فیلم به همین محوریت شخصیت زن ختم میشود و نمیتوان بگذار برود را از نظر ساخت و پرداخت با آن وسترن کلاسیک مقایسه کرد. البته باز هم باید به این شباهت بین دو فیلم اشاره کرد که هر دو داستان فیلمنامههایشان را از یک داستان موفق ادبی وام گرفتهاند. اگر فیلمنامه جانی گیتار براساس داستان کتاب روی چنسلور نوشته شد، فیلمنامه اقتباسی بگذار برود با نگاهی به داستان لری واتسون نوشته شد. کار اقتباس فیلمنامه را خود کارگردان فیلم توماس بزوچا انجام داد. بزوچا برای چهارمین ساخته سینمایی خود طی ۲۰ سال فعالیت سینمایی، برای اولین بار از حضور دو چهره معروف سینما و دریافتکننده جایزه اسکار دایان لین و کوین کاستنر استفاده کرد.
وقایع داستان فیلم در شهر مونتانای سال ۱۹۶۳ اتفاق میافتد، دورانی که هفت تیرکشی و ماجراجویی هنوز در این منطقه رواج داشت و بیقانونی و تخطی از قانون امری عادی به نظر میرسید. زندگی آرام و بیدغدغه جورج بلکلج (کاستنر) کلانتر بازنشسته و همسرش مارگارت (لین)، با مرگ نابهنگام تنها پسرشان جیمز دستخوش تغییری بزرگ میشود. لورنا عروس آنها ازدواج مجدد میکند و دانی بووی داماد خانواده به شکلی مرموز لورنا و جیمی (نوه مارگارت و جورج) را به شهری دیگر و دورتر میبرد که مادر و خانوادهاش زندگی میکنند. مارگارت که نگران جان نوهاش است، تصمیم میگیرد دانی را پیدا و نوهاش را برگرداند. جورج هم با او همراه میشود. در مقصد، آنها با بلانش (با بازی بسیار خوب لزلی منویل) مادر متعصب و دیکتاتور دانی رودررو میشوند. بعد از یک درگیری خونین که به مرگ بلانش و جورج میانجامد، مارگارت همراه نوهاش و سرخپوستی که به آنها کمک کرده، راهی خانه میشود.
کوین کاستنر با بگذار برود تجدید خاطرهای با وسترن اسکاری و پرفروش خود با گرگها میرقصد کرد و در طول ساخت فیلم، راهنماییهای زیادی به بزوچا کرد. با آن که تعدادی صحنه از گاوچرانی شخصیتهای اصلی فیلم گرفته شده بود، از آنها در اتاق تدوین استفادهای نشد. همین نکته از بار وسترن بودن فیلم کاست. شرکت مستقل فیلمسازی فوکوس پیکچرز بعد از شیوع کرونا مجبور شد زمان نمایش عمومی فیلم را از آگوست ۲۰۲۰ به ۶ نوامبر تغییر دهد. با این وجود، سازندگان فیلم از آن بهعنوان اثری اسکاری اسم میبرند و امیدوارند در رقابتهای پیش رو، در چند رشته اسکار (و بهویژه رشتههای بهترین بازیگران نقش اول و مکمل زن و مرد) نامزد دریافت جایزه شود. اطلاعی از رقم هزینههای تولید فیلم نیست. اما تهیهکنندگانش از فروش ۱۰ میلیون دلاری آن در اکران عمومی یاد میکنند. بگذار برود مثل بقیه فیلمهای دوران کرونا، در حدود ۲۴۰۰ سالن سینمای آمریکای شمالی روی پرده رفت. این درام وسترن سه هفته بعد از اکران عمومی، سر از دنیای vod درآورد و در پخش اینترنتی هم با استقبال تماشاگران روبهرو شد. منتقدان هم در کل از ۱۰ امتیاز همیشگی که به فیلمهای سینمایی میدهند، ۷ امتیاز به بگذار برود دادند و این نشان میدهد که فیلم را بسیار پسندیدهاند. منتقد ورایتی در این رابطه نوشت: «بگذار برود درامی بزرگسالانه و غنی است که داستان دلهرهآور انتقامگیرانهاش را به شکلی جذاب تعریف میکند و بازیهای بسیار خوب بازیگران حرفهایاش کمک زیادی به بهتر شدن اوضاع میکند.»
تعریف منتقدان از فیلمنامه فیلم در حالی است که داستان واتسون در سال۱۹۵۱ اتفاق میافتد و زوج ماجرا در داکوتای شمالی زندگی و کار میکنند. مقصد آنها برای پیدا کردن نوهشان، مونتاناست. در فیلمنامه جای محل زندگی زوج ماجرا و مکانی که سفر میکنند جابهجا شده است. بزوچا دلیلی برای این تغییر و جابهجایی ارائه نکرد. کاستنر و لین قبل از این در سال ۲۰۱۳ هم در اکشن کمیک استریپی و ابرقهرمانانه «مرد آهنین»، نقش زن و شوهری را ایفا کردند که پدر و مادر کلارک کنت یا همان سوپرمن معروف خودمان بودند.
شخصیتپردازی غیرمتعارف
از آنجا که وجه غالب درامهای انتقامگیرانه را شخصیتهای مرد تشکیل میدهند، دیدن زنی که روی پرده سینما بهدنبال انتقام گرفتن است کمی عجیب به نظر میرسد. در نمونههای داخلی و خارجی مضامینی از این دست، همیشه یک شخصیت مرد هم در کنار شخصیت زن ماجرا وجود دارد که به یاری او آمده و معمولا با کمک همین شخصیت مکمل است که زن قهرمان ماجرا موفق به انجام کارش میشود. برای مثال در همین وسترن کلاسیک جانی گیتار شخصیت استرلینگ هایدن همراه با جون کرافورد است تا ماموریتش را به انجام برساند. شخصیت زن انتقامجو در سینمای کشورهای مختلف دنیا هم خودش را به رخ کشیده است. هر چند که معروفترین آنها که چندان هم قدیمی نیست، «بیل را بکشید» کوئنتین تارانتینو با بازی اوما تورمن است. البته این فیلم بیشتر از این که وسترن باشد، ادای دینی به سینمای رزمی دهه ۶۰ میلادی آسیای جنوب شرقی است.
زن انتقامگیر در سینمای ایران هم نمود چندانی نداشته است. از آنجا که سینمای قبل از انقلاب ایران سینمایی مرد محور بود و زنان نقش چندانی در داستانها و پیشبرد ماجراها نداشتند، طبیعی است که اصلا نتوان اثری از زن در فیلمها پیدا کرد، چه برسد به زن انتقامگیر. انتقامگیری مختص مردان بود که با «قیصر» (که اتفاقا ادای دینی ایرانی به گونه وسترن است) به صورت مد روز درآمد و آنقدر در این رابطه فیلم ساخته شد که ظرافت موجود در ساخته مسعود کیمیایی را هم بیرنگ کرد.
آن روزها سینمای روشنفکرانه و غیرمتعارف سینمای ایران، نقشهای زیادی برای خانمها نداشت و در ساختههای کسی چون بهرام بیضایی که متخصص ساخت فیلم با محوریت شخصیت زن بود، کسی بهدنبال انتقامگیری از کسی یا چیزی نبود.
اما همین بهرام بیضایی در دوران بعد از انقلاب و در یکی از پرفروشترین و مطرحترین ساختههای خود «سگکشی»، به نوعی انتقامگیری زنانه را به نمایش میگذارد. شخصیت زن فیلم که اتفاقا نویسندهای اجتماعی و مطرح هم هست، بعد از آنکه همسرش را از شر طلبکاران بیشمار خود نجات میدهد، متوجه خیانتش به خود شده و در دقایق پایانی فیلم فعل انتقامگیری را به انجام میرساند. در این بین، البته فریدون جیرانی هم شخصیتهای خانمی را در تعدادی از فیلمهایش دارد که در فکر انتقامجویی هستند. اما اکثر مواقع این انتقامگیریها دلیل قانعکنندهای با خود ندارند.
منبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا شهید سلیمانی صنعت سینما کوین کاستنر شخصیت زن فیلم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۵۵۸۹۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دلیل واقعی پاسخ منفی رانگنیک به بایرن چه بود
به گزارش "ورزش سه"، رانگنیک در یک کنفرانس مطبوعاتی میگوید:«من با تمام وجودم سرمربی تیم اتریش هستم. من واقعاً از این کار لذت میبرم و مصمم هستم که مسیر خود با اتریش را با موفقیت ادامه دهم.»
و در ادامه میگوید:«من میخواهم تاکید کنم که این تصمیم، رد پیشنهاد بایرن نبوده، بلکه تصمیمی برای تیم و اهداف مشخصمان در اینجا بود. تمرکز کامل ما روی یورو است. هر کاری لازم باشد میکنیم تا آنجا که میتوانیم در این رقابتها پیش برویم.»
بایرن قبلا برای جذب ژابی آلونسو و یولیان ناگلزمان هم تلاش کرده بود اما آنها هم به این باشگاه جواب رد دادند و سمت خودشان باقی ماندند.
پاسخ منفی رانگنیک عصر چهارشنبه مشخص شده است، این مربی شخصاً با مدیران بایرن بهصورت تلفنی صحبت کرده و انگیزههای خود را به آنها گفته است.
روز دوشنبه همه چیز مثبت بود. طبق اطلاعات بیلد فقط امضای قرارداد و برخی جزئیات باقی مانده بود و در بایرن همه باور کرده بودند که قرار است رانگنیک را بر روی نیمکت ببینند.
به این دلیل رانگنیک بایرن را رد کرد
رانگنیک نمیخواست شرایط فعلیاش بهطور کامل تغییر کند. او در حال حاضر نمیخواست دو کار انجام دهد، یکی برنامهریزی برای بایرن و قرار گرفتن در فشار کاری، و یکی رها کردن تیم ملی اتریش آن هم در حالیکه در موقعیت خوبی با این تیم قرار دارد.
به لطف تجربه چندین ساله خود، مبتکر تاکتیکی همچنین میداند که هدایت یک باشگاه بزرگ به چه معناست. در مرحله فعلی زندگی، از نظر توانایی این کار برای او غیرقابل تصور است. او نمیخواهد در این مقطع خودش را در یک چالش جدی قرار دهد.
آیا پاسخ منفی رانگنیک بهخاطر شخصیت اوست؟
درست همانطور که سوزی هوینس، همسر اولی هوینس، در مورد منتفی شدن حضور ژابی آلونسو در بایرن گفت «اگر او شخصیت داشته باشد در بایر لورکوزن میماند.»
مارسل ریف، کارشناس بیلد، در برنامهاش در مورد این تصمیم رانگنیک گفت:«حالا بیایید سوزی هوینس و آنچه او گفت را در نظر بگیریم. رالف قرارداد خوبی دارد و در آنجا خوب کار میکند و از کارش لذت میبرد. و بعد بایرن میآید و میگوید «این قرارداد جدید. همه چیز در اتریش از بین میرود، به اینجا بیا. منطقی است؟ مردم دیگر برای شخصیت مربیگری و تعهد و وفاداری ارزش قائل نیستند. آنها میگویند «بیخیال، این چیزها بیمعنی هستند!»
ریف ادامه داد:«بیایید جنبه مثبت را در نظر بگیریم. حالا سوزی هوینس خوشحال است که یک مربی باشخصیت دیگر وجود دارد. و برعکس، یک نتیجهگیری دیگر هم میتوان گرفت «باواریا دیگر آن صدایی در بیابان نیست که همه شترها به سویش میدوند.»