گفتگو با همسر و مادر ۲ قربانی جنایت هولناک قلعهگنج
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۶۸۴۳۵۱
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اردیبهشت امسال برای خانواده میرزاعلیان، تلخترین خاطره زندگیشان رقم خورد. سه نسل خانواده که برای کشاورزی به روستایی در قلعهگنج رفته بودند، در یک شب به قتل رسیدند. سه مرد مسلح نیمههای شب با اسلحه وارد خانه پدر و پسر کشاورز شدند، اما وقتی برای رسیدن به نیت خود با مقاومت آنها روبهرو شدند، پدر و پسر را هدف شلیک گلوله قرار دادند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر بخوانید
قتل هولناک مادربزرگ و نوه به دست جوان ۲۶ ساله + عکس
آنها به نوه ۱۴ ساله خانواده هم رحم نکردند و او را هم کشتند. هشت ماه از این جنایت گذشته و فرناز سهساله هنوز منتظر است برادر ۱۴ سالهاش به همراه پدر و پدربزرگ از قلعهگنج به خانه برگردند. هشت ماه از این جنایت میگذرد و عروس خانه برای پیگیری پرونده باید یکه و تنها مسیر ۱۷۰۰ کیلومتری اصفهان تا قلعهگنج را طی کند. مسیری که اخیرا با تهدیدهایی که شده، برایش ناامن است. این هفته در پشت صحنه یک جنایت در گفتگو با عروس خانواده که در این جنایت، پسر، همسر و پدرشوهرش را از دست داده، جزئیات این جنایت هولناک را بررسی کردیم.
فقط قصاص قاتلان را میخواهیم
فرناز هنوز مرگ پدر و برادر را باور نکرده و با نگاهی همراه با ترس و تعجب به مادر خیره شده است. خانم حاتمی از مسیر و تهدید برخی اهالی وحشت دارد و میخواهد صدایش به گوش رئیس قوه قضاییه برسد، شاید زودتر بتواند قاتل را بالای چوبه دار ببیند.
چرا پدر شوهر و همسرتان به روستای صولان قلعهگنج در کرمان رفته بودند؟
پدرشوهر و همسر من شغلشان کشاورزی صیفیجات به خصوص خربزه و هندوانه بود و، چون مجبور بودند در منطقه گرمسیری کار کنند، این منطقه را انتخاب کرده بودند. تقریبا حدود ۱۳ سال بود که شش ماه در سال را در آن منطقه ساکن و کار میکردند و تاکنون سابقه نداشت که مشکلی برایشان پیش بیاید.
خودتان به آنجا رفتهاید؟
صولان یک روستای کوچک است که خانوادههای زیادی در آن ساکن نیستند، درواقع جزو مناطق بسیار محروم است، به نحوی که با آخرین پاسگاه محلی؛ حدود ۴۰ کیلومتر فاصله دارد. در آن منطقه که همسر من کار میکرد، حدود ۱۲ خانه در اطراف وجود داشت. من هر سال یکی دوبار همراه خانواده به این محل میرفتم و قبل از حادثه نیز دو ماهی آنجا بودم، اما چند روز قبل از قتل به همراه دخترم از آنجا به اصفهان برگشتم.
رابطه اهالی روستا با آنها چطور بود؟
اهالی منطقه و معتمدان محل تقریبا با پدرشوهر و همسرم آشنایی داشتند و از محل کار و زندگی آنها باخبر بودند. آنها حتی جزو خیران محلی بودند و توانسته بودند بسیاری از افراد محلی بیکار را مشغول به کار کنند.
در مدتی که آنجا بودید، با مورد مشکوکی روبهرو نشدید؟
در مدتی که آنجا بودم، چندین بار متوجه حضور افرادی ناشناس در محل اقامت همسرم شدم که هردفعه به بهانههای مختلف سوالاتی از من پرسیدند.
از شب حادثه بگویید.
در تاریخ ۶ اردیبهشت امسال همزمان با شب اول ماه رمضان، ساعت ۳ نیمه شب سه نفر گروگانگیر که صورت خود را پوشانده بودند، با شکستن شیشه پنجره اتاق و ایجاد رعب و وحشت وارد خانه میشوند و اعضای خانوادهام را با اسلحه تهدید میکنند. آنها قصد داشتند سه نفرشان را به گروگان بگیرند که با مقاومت آنها روبهرو میشوند. یکی از گروگانگیران خشن با اسلحه کلاشنیکف شروع به تیراندازی میکند و بعد سه نفری از آنجا فرار میکنند.
چرا فردین ۱۴ ساله به صولان رفته بود؟ او هم در کار کشاورزی به پدر کمک میکرد؟
نه؛ فردین کشاورزی نمیکرد، فقط در این دوران کرونایی همراه پدر از اصفهان به این روستا سفر کرده بود و قرار بود هفته بعد از حادثه همراه پدرش به اصفهان برگردد. اما اشرار مسلح او را کشتند. پدرشوهرم حاجحیدر علی و همسرم حمیدرضا میرزاعلیان با اصابت گلوله به سر، صورت و قلب در دم کشته میشوند و پسرم که شاهد ماجرای کشته شدن پدر و پدربزرگ توسط قاتلان بوده، به دلیل اصابت گلوله به ران و شکمش، زنده ماند. اما به علت خونریزی زیاد و نبودن امکانات عمل جراحی در بیمارستان کهنوج کرمان، فوت کرد. شاید اگر امکانات پزشکی و اورژانسی آن منطقه فراهم بود، فردین زنده میماند و این در حالی است که امکان انتقال فردین از روستای صولان به کرمان با ۴۰۰ کیلومتر فاصله، در آن شرایط فقط با بالگرد امکانپذیر بود.
چه کسی متوجه این اتفاق شد؟
منطقه صولان پراکندگی زیادی دارد، ولی غیرممکن است که اهالی صدای شلیک کلاشنیکف را نشنیده باشند. اما ظاهرا اهالی منطقه تقریبا یک ساعت پس از حادثه و از صدای نالههای فردین متوجه اتفاق شدهاند.
به نظر شما انگیزه قاتلان چه بوده؟
چند روز قبل از حادثه آنجا بودم و با رفتارهای مشکوک چندین نفر مواجه شدم به همین دلیل این اتفاق را از پیش تعیینشده و با انگیزه میدانم. حتی یک بار هم قصد دزدیدن فرزندم را داشتند که موفق نشدند. البته تمام این اتفاقات را پس از قتل متوجه شدم.
گروگانگیران مسلح چه زمانی دستگیر شدند؟
با پیگیریهای پلیس منطقه و تقریبا پس از چند شب، دو نفر از همدستان در ماجرای سرقت و قتل توسط ماموران و با کمک اهالی محل شناسایی و دستگیر میشوند و نفر سوم که عامل جنایت بوده، پس از سه ماه متواری شدن در کوههای اطراف قلعهگنج، به طور اتفاقی در بندرعباس و در محل ایست بازرسی همراه یک کیف پر از پول و اسلحه دستگیر شده است.
چرا قصد گروگانگیری داشتند؟
یکی از متهمان از اهالی همان منطقه بوده که آشنایی کاملی با همسرم داشته است. او نقشه گروگانگیری و اخاذی را به دو نفر دیگر پیشنهاد داده، آنها میخواستند با بردن گروگانگیران به پاکستان از آنها اخاذی کنند.
الان رسیدگی پرونده در چه مرحلهای است؟
پرونده اکنون در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی انقلاب اسلامی قلعهگنج است و سه ماه از دستگیری قاتل اصلی میگذرد.
چه انتظاری از دستگاه قضا دارید؟
من همه امید و انگیزه زندگی خود را یکشبه از دست دادهام. اکنون به دلیل شرایط پرونده و تهدیدات برخی اهالی منطقه، دیگر قادر به طی کردن مسیر ۱۷۰۰ کیلومتری اصفهان - صولان نیستم و درخواست تسریع در رسیدگی پرونده، مجازات قاتل و همدستان وی و همچین اجرای حکم در ملأ عام را دارم.
من برای ادامه پیگیری پرونده سه نفر از اعضای خانواده خود میخواهم با حجتالاسلام رئیسی، رئیس قوه قضاییه دیداری داشته باشم و شخصا برخی از موارد این پرونده را مطرح کنم.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: قتل جنایت هولناک قلعه گنج سه نفر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۶۸۴۳۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است
ابتدای جاده الموت در میدان ورودی قزوین، ایستگاه ماشینهای خطی به سمت قلعه است.
«تا خود قلعه میری؟»، «میمونی یا برمیگردی؟»، «نفری 70 تومن. اگه ماشین دربست بگیری میشه 200 تومن» و... رانندهها ایستادهاند تا ماشینها پر شوند از مسافرانی که بعضیشان گردشگرند و بعضی از اهالی روستاهای الموت.
جاده از میان روستاهای «کورانه»، «شنقر»، «میانبر» و... میگذرد و تقریباً تا «رزجرد» هم صاف و مستقیم است اما به دامنه کوهها که میرسد پر پیچ و خم و باریک میشود.نرسیده به بالاترین ارتفاع جاده روی کوه، سوز سرمای زمستان به صورتم میخورد و نخستین سپیدیهای برف امسال در کنار جاده چشم را میزند. دوباره سرازیر میشویم. مسیر پر از گردنههای کوهستانی است. سرازیری پیچهای تندِ باریکی دارد که رانندگی در آن کار ناشیان نیست. تا پیش از آنکه تا «رجایی دشت» و شالیزارهای برنجش پایین برویم، روبهرویمان قلههای بلند «شاهالبرز»، «سیالان»، «خشچال»، «زیورچال» و... روی بلندیهای رشته کوه البرز دیده میشوند. کمی جلوتر «علمکوه» هم به چشم میخورد. پایینتر آنجا که آب به سرخی خاک رس میزند، جاده از میان شهر «معلم کلایه» میگذرد. پس از عبور از چندین روستای دیگر، آنجا که در ارتفاع و روی بزرگترین تخته سنگ منطقه نشانههایی از سایت کاوش پیدا میشود، مسیر از بین باغهای گیلاس روستای «گازرخان» به سمت دژ تاریخی الموت یا همان «قلعه حسن صبّاح» میرسد.
بیراههای به نام هودکان
آن طور که «حمیده چوبک» میگوید مسیرهای منتهی به جاده قلعه از «گرمارود»، «رودسر»، «طالقان»، «آوه»، «اندج»، «شهرک»، «کندانسر» و راه «هودکان» بوده است؛ هر چند کوه هودکان در شمال شرقی قلعه مسیر اصلی ورود به قلعه نیست. هودکان مسیری سخت گذر دارد که به گفته رئیس سابق پژوهشکده باستانشناسی ایران و مدیر سابق پایگاه ملی قلعه الموت استقرارگاههایی برای چوپانان و دامپروران و سنگ بزرگی برای آسیاب در کاوشهای این کوه به چشم خورده است.
«این کوه ارتفاع خیلی بالاتری از قلعه دارد و احتمالاً بخش کوهستانی بوده که افراد از آن عبور میکردند. هودکان همین حالا هم فقط برای کوهنوردان خیلی متبحر میتواند قابل دسترسی باشد».
از نظر تاریخی منطقهای که قلعه الموت در آن واقع شده راهبردی بوده، آن طور که پیش از حسن صباح، «ناصرخسرو قبادیانی» از آن عبور کرده و در سفرنامه خود به اهمیت این منطقه اشاره کرده است. هر چند راههای دسترسی به جاده قلعه زیاد است اما برای ورود به خود قلعه تنها یک مسیر وجود دارد، همانی که حالا برای دسترسی گردشگران استفاده میشود؛ یک مسیر پاکوب باریک از کنار پرتگاههای بلند که در انتها مقابل در ورودی قلعه به چند پله سنگی میرسد. پلهها در سالهای اخیر در کاوشهای باستانشناسانه پیدا شدهاند؛ پلههایی که دستکن هستند. قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است. از همان اول که از روی پلههای ابتدایی وارد مسیر قلعه شدیم شیب زیاد، نفس اغلب گردشگران را میگیرد. تا نیمههای مسیر دور تا دور منظره پاییزی باغهای گیلاس است و نمایی از روستای گازرخان.
عبور سخت
اگرچه برخی متون به تعداد 20 قلعه در این منطقه اشاره کردهاند، اما سرپرست گروه کاوشهای باستانی قلعه معتقد است در حال حاضر هفت قلعه «قسطین لار»، «شیرکوه»، «آوه»، «نویزرشاه»، «شهرک» و «لمبسر» در منطقه وجود دارد و بسیار دیدهبانیهای دیگر؛ دیدهبانیها هم مثل قلعهها بر بلندای کوهها هستند؛ آنجا که مسیرها باید کنترل شوند. به گفته او همین تنها مسیر ورودی قلعه هم مدام کنترل میشده است.
چوبک درباره نفوذناپذیر بودن قلعه چنین میگوید: «دور تا دور قلعه دره است. به آسانی نمیشود بالا رفت. دسترسی به آن غیرممکن است. راه اصلی که ما از زیر خاک کاوش کردهایم همین مسیر است و آن هم مرتب توسط دیدهبانان کنترل میشده و کسی به راحتی نمیتوانسته وارد این دژ بشود». چوبک تأکید میکند: «منطقه الموت کلاً سخت گذر است و با تمام این قلعهها و دیدهبانیها کنترل میشده و به همین دلیل غیرقابل دسترس بوده است».
اهالی روستاهای اطراف نیز معتقدند این دژ در دوره خودش آن قدر سختگذر بوده که حتی برای بردن آذوقه و آب به داخل قلعه باید مشک را به گردن بز میبستند و یک گرگ تعلیم دیده را به او نشان میدادند تا بزها از ترس به سمت قلعه تا بالای کوه حرکت کنند.
«شاهرود که از پیوستن دو رود الموت و طالقان ایجاد شده و به سفیدرود میریزد، به خودی خود در فصلهای پربارش مسیر رسیدن از قزوین به قلعه را غیرقابل تردد میکرده اما جدا از آن یک رودخانه دیگر در ضلع جنوبی دژ در درهای قرار دارد که حالا یک پل فلزی رویش نصب شده و قابل تردد است؛ اما یکی از موانع عبور و مرور به قلعه همین رودخانه و دره بوده است» این را فرخ کاظمی کارشناس میراث فرهنگی میگوید.
ورود به ملک خدا
تنها راه ورود به قلعه الموت، چند متر پایینتر از برج شرقی دژ است که از مسیر ورودی از جنوب شرقی و از روستای گازرخان مسیری پاکوب با شیب نسبتاً زیاد و پرتگاههای بلند است. اهالی منطقه بر این باورند که حسن صباح موقع خرید دژ در سال 483 قمری گفته تنها یک زمین به اندازه پوست گاو میخواهد بخرد و بعد پوست گاو را رشته رشته کرده و به شکل نخ درآورده و دور تا دور همین صخره و قلعه کشیده و این طوری دژ دوره ساسانی را مالک شده است.
قلعه الموت یا به قول اهالیِ روستایِ گازرخان؛ «قلعه حسن» حالا درِ ورودی چوبیِ بزرگی دارد که بر اساس نقاشیهای مینیاتور باقی مانده در کتابهای تاریخی بازسازی شده است. بالای سردر آن یک تابلو «الملک لله» است؛ نامی که به گفته کارشناسان «حسن صباح» بر این منطقه گذاشته است؛ به معنی «ملک از آن خداست» و تا سال 654 قمری که اینجا در زمان «هلاکوخان مغول» فتح میشود به همین نام میماند.
در این 200 سال که فرقه پررمز و راز اسماعیلیه نذاری که خود را پیروان «اسماعیل» و «نذار» فرزند و نوه امام جعفر صادق(ع) میدانستهاند و در این قلعه ساکن بودهاند اینجا ساکنان ثابتی داشته است. کارشناسان معتقدند فتح چنین قلعهای که سالها میتوانسته احتیاجات خودش و 9هزار ساکنش را برآورده کند، قطعاً با خیانت کسانی از داخل دژ انجام شده است و به گفته چوبک مغولان با حمله از تمام مسیرهای ورودی به قلعه و محاصره آن توانستهاند آن را فتح کنند.
*
مسیر آمده را برمیگردم. منظره شب اینجا، در جادههای پیچ در پیچ الموت پر از روشنایی روستاهایی در دل تاریکی است. دهها چراغ دور هم در دل تاریکی قرار گرفتهاند، کمی آن طرفتر دهها چراغ دیگر گرد هم آمدهاند. کمی بالاتر، کمی پایینتر... گوشه گوشه دامنه کوههای بلند را گرفتهاند. منطقه الموت شرقی و غربی در مجموع 182 روستا دارد. الموت را سرزمینی سحرانگیز مینامند. مسیرها، طبیعت و از همه مهمتر تاریخچهاش دلیلی بر این لقب است.
نفیسه کلهر