قصهنوشتن از انقلاب و جنگ باعث میشود از هرطرف مورد حمله واقع شوی
تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۸۱۳۳۳۷
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: دومین قسمت از پرونده «انقلاب در داستان معاصر» به گفتگو با شهریار عباسی برگزیده و داور جایزه جلال آل احمد اختصاص دارد. اینپرونده با هدف بررسی چرایی نپرداختن برخی از داستاننویسان کشور به انقلاب اسلامی بهعنوان یکی از مهمترین رویدادهای معاصر ایران، باز شد و در آن با نویسندگان و داستاننویسان جریانهای مختلف گفتگو خواهیم کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عباسی، از نویسندگانی است که جنگ و انقلاب در آثارش حضور پررنگی دارند و همینماجرا به تعبیر خودش، باعث شده از جریانهای مختلف برچسب بخورد.
اولینقسمت اینپرونده در گفتگو با سعید تشکری، در اینپیوند «ادبیات معاصرمان اقلیم و قهرمان ندارد / در نقطه بیهویتی ایستادهایم» قابل دسترسی و مطالعه است.
در ادامه مشروح گفتگو با شهریار عباسی را میخوانیم:
* آقای عباسی، فکر میکنید چرا برخی از قصهنویسهای معاصر به انقلاب نپرداختهاند؟ نه در تحسیناش نه در تقبیحاش. شاید خود حادثه و اتفاق است که پتانسیل و ظرفیت پرداخت را ندارد یا از دست داده است؟
من اینحرف را قبول ندارم که به انقلاب و جنگ پرداخته نشده است. یکی از ضعفهای ما، ضعف آماری است و وقتی میگویم بهفلان بحث پرداخته شده یا نشده، عدد آماری دقیقی نداریم نه. همه اتفاقات ظرفیت این را دارند که وارد ادبیات شوند و باید هم در ادبیات باشند، چون وقتی داستان مینویسیم، تجربه زیستهمان را بازنویسی میکنیم. جنگ و انقلاب هم تجربههای زیسته ما هستند و آدمهایی که در آنمقاطع و سالها زندگی کردهاند از آنها تأثیر گرفتهاند. آدمهایی هم که پس از آنسالها یا پیش از آنها زندگی میکرده و میکنند، حتماً از اتفاقات ایندو رویداد متأثر هستند. پس طبیعی است که جنگ و انقلاب باید در داستانهای ما حضور داشته باشند.
* پس اگر حضور نداشته باشند، یعنی شرایطی طبیعی نیست و اصطلاحاً یکجای کار اشکال دارد!
ببینید من اینحرف را قبول ندارم که به انقلاب و جنگ پرداخته نشده است. یکی از ضعفهای ما، ضعف آماری است و وقتی میگویم بهفلان بحث پرداخته شده یا نشده، عدد آماری دقیقی نداریم. چندی پیش در دفتر گسترش شعر و داستان، پژوهشی انجام دادیم که اتفاقاً یکی از پرسشهای آن، پرداختن به سوژه انقلاب اسلامی بود. با در نظر گرفتن نتایج آنپژوهش، بهنظرم انقلاب و جنگ، درصد بالایی از موضوع داستانهای منتشرشده ما را به خود اختصاص داده و جزو سوژههای مهم بودند.
بنابراین طرح چنینپرسشی تقصیر شما نیست؛ کار شما هم نیست. بلکه کار افراد دیگر است که باید اینکار را میکردند و نتایج را در دسترس قرار دهند. بنابراین تا اینجای بحث بگویم که فکر نمیکنم به انقلاب و جنگ پرداخته نشده باشد. اینکه انقلاب موضوع اصلی یکرمان و داستان نباشد هم دلیل نمیشود که به آن پرداخته نشده باشد. شاید بافت اثر و بسترهای زمانی و مکانیاش، در انقلاب تعریف شود. یعنی لازم نیست، حتماً موضوع یکاثر بهطور مستقیم با انقلاب مرتبط باشد تا بگوییم ایناثر، داستان انقلاب است.
* پس معتقدید رمانهای اجتماعی ما هم که در ظاهر ربطی به انقلاب ندارند، میتوانند در زمره ادبیات انقلاب قرار بگیرند. اگر اشتباه نکنم منظورتان این است که آثار مربوط به سالهای پس از انقلاب، بهطور مستقیم و غیرمستقیم از ایناتفاق تأثیر گرفته و در زمره ادبیات انقلاب محسوب میشوند.
ببینید، نتایجی که انقلاب به بار میآورد، در اجتماع دیده میشود. اما نباید از یک نکته مهم درباره انقلاب اسلامی غافل شویم؛ اینکه وقتی انقلاب شد، بلافاصله جنگ شروع شد و بهنظرم انقلاب، تحتالشعاع جنگ قرارگرفت. هر دو هم روی هم، و با هم روی جامعه تأثیر گذاشتند. اینگفتمان روی جامعه تأثیر گذاشت که البته بیشترش مربوط به حوزه جنگ میشود.
حالا با اینمقدماتی که گفتیم، در نظر داشته باشیم که انقلاب و جنگ، درصد بالایی از موضوع ادبیات داستانی معاصر ما را تشکیل میدهند.
* بگذارید سوال را از زاویه دیگری مطرح کنیم؛ اینکه چرا نوشتن درباره انقلاب دغدغه خیلی از نویسندهها نیست؛ نمیدانم «شاید» دغدغهشان نباشد. اما میبینیم نوشتن داستانهایی که دغدغه اصلیشان خواستههای یکفرد است، رواج زیادی دارند؛ همانداستانهایی که به اسم شهری، آشپزخانهای یا هر اسم دیگری معروفاند. اینداستانها درباره جامعه نیستند. درباره دغدغههای فردی و درونی یکشخصیت هستند.
پیشتر در یککارگاه آموزشی در اینباره صحبت کردهام. بگذارید از اینجا شروع کنم که داستانهای اجتماعی، داستانهای ماندگارتری هستند. در ادبیات دنیا هم شاهدیم که آثار غولهای ادبی، عمدتاً زمینه اجتماعی دارند. درباره اینکه نسلی از نویسندگان دهههای ۸۰ و ۹۰ یکمقدار درونگرا شدهاند هم آمار دقیقی نداریم اما بههرحال یکسری سرخوردگیها وجود دارد که شاهد اینگونه قصهنویسی هستیم.
درباره اینکه نسلی از نویسندگان دهههای ۸۰ و ۹۰ یکمقدار درونگرا شدهاند هم آمار دقیقی نداریم اما بههرحال یکسری سرخوردگیها وجود دارد که شاهد اینگونه قصهنویسی هستیم یکنکته اینوسط وجود دارد. اینکه یکسری مسائل اجتماعی مثل انقلاب و جنگ هست که حاکمیت ما، خودش را صاحب آنها میداند و بنا بر اینباور، خطکشیهایی میکند. حتی چندسال پیش بحث مصوبهای مطرح بود که یکی از ارگانهای نظامی مطرحش کرده و گفته بود هر اثری که راجع به جنگ باشد، باید برای انتشار از تائید ما عبور کند. دوباره میگویم اینبحث کلی که تحقیق نداریم و نمیتوانم با صراحت بگوییم به انقلاب و جنگ پرداخته نشده، مورد توجهمان باشد. و با درنظر گرفتن اینمساله، فرض من این است که پرداخته شده و یکی از سوژههای اصلی هم بوده است. اما اگر آثار عمیق و شاخص تولید نشده و رمانهای بزرگی مثل «جنگ و صلح» نداریم، یکی از دلایلش همین دستگذاشتن حاکمیت روی موضوعاتی از اینقبیل است.
* که منجر به همان سرخوردگی و دلسردی که اشاره کردید، میشود؟
بله. یعنی اگر شما بیایید و راجع به هرچیزی رمان بنویسی، در ممیزی کاری به آن ندارند اما تا به موضوعاتی مثل انقلاب و جنگ بپردازدی، ذرهبینها روی کارتان متمرکز میشوند. و همین، باعث دلسردی میشود.
آثار من، بیشتر درباره جنگ و انقلاب و حادثههای اجتماعی کلان هستند. چون معتقدم انسان با تاثیرپذیری از اینگونه اتفاقات است که متحول میشود و برای داستاننوشتن هم، نمایش شخصیت و ظرفیتهایش با در نظر گرفتن اینحوادث است که جذابیت دارد و به کار میآید. اما من هیچاثری از آثارم را درباره جنگ و انقلاب به وزارت ارشاد ندادهام که اصطلاحاً به آن گیر نداده باشند؛ از توقیف کامل تا ایرادگرفتن به یکیدوجمله کوچک!
اما بسیارکارهای دیگر که شما به آنها آشپزخانهای میگوئید، مجوز میگیرند و کسی هم کاری به کارشان ندارد. ایننکته را هم بگویم که کلاً با سانسور مخالفم. خب وقتی میآیید سانسور میکنید و موضوع را برای خود قبضه میکنید، حالت ایدئولوژیک به آن میدهید و مقدس میکنید و در نتیجه نمیشود حول و حوشش رفت، همین میشود.
* یعنی دقیقاً چهطور میشود؟
این میشود که شما در پی پاسخ سوال اولتان باشید؛ اینکه چرا یکعده از نویسندگان به انقلاب نمیپردازند! خب یکسری از نویسندهها دنبال دردسر نمیگردند. بنابراین سراغ انقلاب و جنگ نمیروند. اگر هم بروند، با خودسانسوری خواهند نوشت. اگر هم خودشان خودسانسوری نکنند، سانسورشان میکنند.
رمان «زوال کلنل» محمود دولتآبادی، درباره انقلاب است دیگر! آیا مجوز چاپ دارد؟ یا مثلاً «رازهای سرزمین من» نوشته براهنی یا «مدار صفر درجه» احمد محمود که نمیدانم برای تجدیدچاپ مجوز دارند یا خیر! میخواستند به احمد محمود بهخاطر «مدار صفر درجه» جایزه بدهند اما جلوی اینکار گرفته شد و نگذاشتند. درباره همین «زوال کلنل»، دولتآبادی چندبار برای گرفتن مجوزش تلاش کرده؟ میدانیم که ایننویسنده آدمی است که میتواند برود وزیر ارشاد را ببیند و وزیر هم به او میگوید باشد ولی از جای دیگر نمیگذارند کتاب چاپ شود. نمیخواهم بگویم اینمساله، تنها عامل وضعیت مورد نظر شماست اما بالاخره باعث آندلسردی میشود.
بنابراین از خودت میپرسی چرا باید اینکار را بکنی؟ میروی یکداستان آشپزخانهای دخترپسند مینویسی! خیلی هم محبوب میشوی. حاکمیت و گروههای مختلف هم کاری به کارت نخواهند داشت. اما اگر بخواهی در داستانت با مسائل اجتماعی چالش کنی که از نظر من کار واقعی یکرماننویس همین است، هم انگشت اتهام حاکمیت به سمت توست هم مخالفان و منتقدانش یکنکته دیگر هم هست. اینکه بهنظرم نباید گمان کنیم وقت نوشتن از انقلاب گذشته است.
* یعنی اینتصور به وجود نیاید که دارد دیر میشود؟
بله. از اتفاقهای کلان و مهم مدت زمانی میگذرد تا آثار خوب و جامع نوشته شود. فکر میکنم اگر شرایط مهیا شود و اینسختگیریها و دوئیتهایی که ایجاد شده از بین بروند، میشود درباره انقلاب و جنگ، کارهای خوبی را شاهد بود.
* اما الان نوشتن از انقلاب و جنگ سخت است؟ درست میگویم؟
بله. خیلی سخت است. از یکطرف به شما میگویند «حکومتی». یعنی تا میبینند موضوع داستانتان انقلاب و جنگ است، بهسرعت موضعگیری میکنند و میگویند پول گرفتهای! از طرفی بعضی نویسندگان مثل ما هستند که دوست داریم کارهای تازه و جدید تولید کنیم اما کارمان یا منتشر نمیشود یا برچسب ضدجنگ و ضدانقلاب میخورد. اینمساله برایم زیاد پیش آمده که میگویم. یعنی بهطور خلاصه وقتی میخواهی درباره انقلاب و جنگ بنویسی، هیچکس دوستت ندارد. بنابراین از خودت میپرسی چرا باید اینکار را بکنی؟ میروی یکداستان آشپزخانهای دخترپسند مینویسی! خیلی هم محبوب میشوی. حاکمیت و گروههای مختلف هم کاری به کارت نخواهند داشت. اما اگر بخواهی در داستانت با مسائل اجتماعی چالش کنی که از نظر من کار واقعی یکرماننویس همین است، هم انگشت اتهام حاکمیت به سمت توست هم مخالفان و منتقدانش؛ و هر از هر طرف میزنندت.
* ولی اینمسائل ظاهراً شما را دلسرد نکرده! چون همچنان از جنگ و انقلاب مینویسد!
من، خب اصلاً نمیتوانم! بعضی چیزها در زندگی هستند که مثل طوق بر گردن آدم میافتند. این، دغدغه من است؛ مساله من است و طور دیگری نمیتوان انسان را ببینم؛ یعنی جدای از جامعه. جنگ و انقلاب خیلی مهم بودند؛ ایندو حادثه بر عشقورزیدن ما، بر زندگی ما، بر محیط زیست ما و بر دنیا و آخرت ما تأثیر گذاشتند. چهطور میشود آنها را ندید؟ حالا اگر دردسری هم پیش بیاید و از داستانم اقبال نشود یا هر مشکل دیگر، طور دیگری نمیتوانم ببینم و داستان بنویسم.
یکنکته دیگر هم هست که البته چندان از آنمطمئن نیستم. چون ما بیشتر از روی احساس و برداشت خودمان است که صحبت میکنیم. حرفی که میخواهم بزنم از دیدگاه مخاطبان است.
گفتمان اصلی و اولیه انقلاب، براساس آزادی و عدالت بود. یعنی مهمترین مؤلفه آن، ایندو مفهوم هستند و مردمی که انقلاب کردند، میخواستند از استبداد رهایی پیدا کنند و به عدالت اجتماعی برسند. اینگفتمان رسمی انقلاب است که حاکمیت ما تبلیغش میکند و خیلیوقتها وقتی دربارهاش از مسئولان میپرسیم، میگویند نه، ما چنیننظر و ادعایی نداریم. حقیقت این است که آنآزادی و عدالت اجتماعی هنوز محقق نشده است. خب، حالا منِ مخاطب احتمالاً احساس میکنم چرا باید از انقلابی که بهطور کامل به ثمر نرسیده و پیاده نشده، چیزی بخوانم؟ چون در گفتمان جدید و رسمی امروزش، این دو مساله گم شدهاند.
اما حالا از نظر خودم، بهنظرم میرسد اینحرفها توجیهی است که مخاطب میکند. حرف من به مخاطبی که اینگونه فکر میکند این است که اگر مساله و مشکلی هست، اول باید ببینیم ریشهاش در کجاست و چهطور شد که اینطور شد. این، را از دل ادبیات و رمان است که میشود فهمید. ولی متأسفانه خیلیوقتها مخاطب حوصله نمیکند ادبیات بخواند؛ بهویژه مخاطبی که خسته یا شاید سرخورده و دچار خطای فاحش دید است. اینسرخوردگی و خطای دید که به آن اشاره میکنم، ناظر به عادینبودن و اصطلاح نرمالنبودن جامعه از نظر فکری است.
* پس چه باید کرد؟ شرایط ایدهآلتان چیست؟
علاوه بر آن مهیاشدن شرایط و از بینرفتن سختگیری و دوئیتها، باید شرایط فکری جامعه هم مناسب شود.
کد خبر 5131271 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: شهریار عباسی ادبیات انقلاب اسلامی ادبیات ایران رمان ایرانی جایزه جلال آل احمد نمایشگاه مجازی کتاب معرفی کتاب تازه های نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نهاد کتابخانه های عمومی کشور کتاب ترجمه قاسم سلیمانی رایزنی فرهنگی موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کتاب و کتابخوانی صنعت نشر نقد کتاب درباره انقلاب دقیقی نداریم جنگ و انقلاب آشپزخانه ای داستان ها یک نکته یک سری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۸۱۳۳۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سردار فدوی خطاب به اسرائیل: التماس کردید حمله نکنیم، اما تصمیم حیدری گرفته شد
سردار فدوی خطاب به اسرائیل گفت: هر وقت خبیثان صهیونیست بخواهند فرزندان انقلاب اسلامی را تهدید کنند، تنبیه میشوند. این قاعده جدید است که برقرار شده و دیگر نمیتوانند از دست آنها جان سالم به در ببرند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سردار علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شامگاه چهارشنبه ۵ اردیبهشت در آیین نخستین سالگرد شهید حمیدرضا الداغی در گلزار شهدای سبزوار افزود: عملیات وعده صادق صهیونیستها را مضحکه تمام جهان کرد، چنانکه این اتفاق در فضای رسانهای و اعتراف سران این رژیم نمایان است.
آنگونه که ایسنا روایت کرده، وی تصریح کرد: با اراده حیدری رهبر انقلاب و قوت سپاه پس از اقدام غرورآفرین عملیات وعده صادق مضحکه همه دنیا شدند که این رویداد بیانگر قدرت انقلاب اسلامی است.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: با وجود اینکه دشمن از هر راهی التماس کردند تا جمهوری اسلامی اقدامی نکند، اما در این عملیات تصمیم حیدری گرفته شد و سپاه پاسداران به مثابه یاوران و سربازان حیدر عمل کرد و آنها را به خفت نشاندیم.
وی اظهار کرد: هر وقت خبیثان صهیونیست بخواهند فرزندان انقلاب اسلامی را تهدید کنند، تنبیه میشوند. این قاعده جدید است که برقرار شده و دیگر نمیتوانند از دست آنها جان سالم به در ببرند.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: شهید محمد رضا زاهدی در کنار همرزمان خود بارها تا پای شهادت رفته و مجروح شده بود ولی ایستاد و در همه جبههها سرافرازانه فرماندهی کرد و شهادت او طوفان به پا کرد و دشمن با اقتدار تنبیه شد.
سردار فدوی افزود: یکی از مقاطع ویژه انقلاب اسلامی سال گذشته رخ داد، خبیثان عالم و شیاطین در طول سالها پس از پیروزی انقلاب از هر راهی وارد شدند شکست خوردند اما سال گذشته بر روال دیگری گام برداشته ولی باز هم شکست خوردند، چون وقتی قدرت انقلاب تجلی کند آنها همچون کف روی آب فوری محو میشوند.
وی اظهار کرد: اگر همواره در اتفاقات دشمن شکست میخورد به این دلیل است که دلدادگان پای حق و انقلاب ایستادهاند و جمهوری اسلامی متکی به محبت و دوستی اهل بیت (ع) به عنوان مقتدرترین حکومت برابر شیطان بزرگ ایستاده و آمریکا را به خاک ذلت کشانده و میکشانیم.
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: تجلی بینظیر شهید الداغی تمام کشور را به حرکت آورد، در یک لحظه خاص بصیرت و غیرت وی به حرکت درآمد و میدانست پای جان در میان است، اما جان خود را تقدیم کرد تا یک الگو در مسیر حفظ عفاف و حجاب شود.