Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: والری تریرویلر روزنامه‌نگاری فرانسوی است که در برهه‌ای به‌عنوان شریک زندگی فرانسوا اولاند، بانوی اول فرانسه شد و پس از رسوایی رابطه مخفی اولاند با ژولی گیه بازیگر فرانسوی، با کتاب «برای این‌لحظه متشکرم» از بیانیه ۱۸ کلمه‌ای کاخ الیزه درباره جدایی‌اش از اولاند، انتقامی ویران‌کننده از رئیس‌جمهور پیشین فرانسه گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«برای این‌لحظه متشکرم» سال ۲۰۱۴ منتشر شد و تریرویلر پنج‌سال بعد، پس از انتشار یک‌رمان، «برای فرداها متشکرم» را منتشر کرد. به کتاب «برای این‌لحظه متشکرم» پیش‌تر پرداخته‌ایم: «کتابی که یک رئیس‌جمهور را ویران کرد/ پاسخ ۲۸۸ صفحه‌ای به ۱۸ کلمه» و در مقام مقایسه باید گفت کتاب اول تریرویلر از سومین کتابش جذاب‌تر است. چون کتاب سوم یعنی «برای فرداها متشکرم» در ادامه روند موفقیت کتاب اول نوشته شده و مجموعه‌ای از نوشته‌ها و مقالات تریرویلر در هفته‌نامه «پاری‌مچ» را شامل می‌شود. درباره علت جذابیت کتاب اول هم باید این‌نکته را اضافه کرد که انگیزه نوشته‌شدنش یعنی انتقام از اولاند و تسلی‌بخشی به خود، بیشتر از کتاب «برای فرداها متشکرم»‌ مخاطب را به همذات‌پنداری و دلسوزی برای روزنامه‌نگارِ مظلوم وا می‌داشت. همچنین سوژه جذاب‌تری هم داشت. یعنی موضوعش برای مخاطبانی که دنبال حواشی و جزئیات زندگی شخصی چهره‌های معروف هستند، به‌مراتب بهتر از یادداشت‌هایی است که تریرویلر درباره زلزله نپال یا دیگر اتفاقات دنیای اطرافش نوشته است.

تریرویلر می‌گوید روزنامه‌نگاری، حرفه‌ای است که حتی در روزهای حضورش در کاخ الیزه هم نمی‌خواسته رهایش کند. او، بیش از هرچیز خود را روزنامه‌نگار می‌داند و پس از عنوان مادری، شغلش را مایه مباهات خود عنوان می‌کندمقالاتی که در سومین کتاب والری تریرویلر چاپ شده‌اند، با مقدمه‌هایی همراه‌اند که نویسنده آن‌ها را برای همراهی مقاله‌ها در قالب کتاب نوشته است. بهانه نوشتن مقدمه و پیشگفتار کتاب هم، اسباب‌کشی مجله پاری‌مچ و انتقالش به دفتر جدید است که حین انجام اسباب‌کشی، چشم تریرویلر به یکی از شماره‌های مچ می‌افتد و تصویر خود را روی جلد مجله می‌بیند: «شماره‌ای قدیمی از مچ را می‌بینم و با دیدنش انگار برق مرا می‌گیرد. روی جلد مجله عکس من همراه فرانسوا اولاند است، در شب انتخابش، ۵ مه ۲۰۱۲. شبی خاص. روزی از زندگی‌ام. نقطه‌ای عطف. مجله را برمی‌دارم، اجازه نخواهم داد سر از کاغذخردکن در بیاورد.» (صفحه ۱۶) سال ۲۰۱۹ که این‌کتاب چاپ شد، ۳۰ سال از حضور تریرویلر در مجله پاری‌مچ و ۷۰ سال از عمر خود مجله می‌گذشت. او سال ۱۹۸۹ در بخش سیاسی این‌مجله استخدام شد و به قول خودش طی ۳۰ سالی که در این‌نشریه فعالیت کرده، بیشتر با مچ در ارتباط بوده تا دنیای خارج از آن. او در برهه‌ای از فعالیتش، رکود و افول داشت و سپس جایگاهی رضایت‌بخش در بخش فرهنگی مجله پیدا کرد اما بیشتر به‌عنوان یک‌خبرنگار سیاسی شناخته می‌شود.

برای مواجهه بهتر و واقع‌گرایانه با کتاب «برای فرداها متشکرم» باید این‌نکته را در نظر داشت که نویسنده این‌اثر، یک‌خبرنگار است نه بانوی اول سابق فرانسه. خبرنگاری هم که صفحات این‌کتاب را نوشته، در مطالب گوناگون دغدغه‌های مختلفی داشته که به آن‌ها خواهیم پرداخت. به‌هرحال، تریرویلر می‌گوید نشریه مچ در زندگی‌اش تاثیر زیادی داشته و روزنامه‌نگاری، حرفه‌ای است که حتی در روزهای حضورش در کاخ الیزه هم نمی‌خواسته رهایش کند. در مجموع، نویسنده‌ای که کتابش را به دست گرفته و مشغول مطالعه هستیم، بیش از هرچیز خود را روزنامه‌نگار می‌داند و پس از عنوان مادری، شغلش را مایه مباهات خود عنوان می‌کند.

والری تریرویلر، نویسنده کتاب

* یک‌خبرنگار شهرستانی و سپاسگزار برای فرداها

تریرویلر هویت و ریشه شهرستانی خود را با افتخار اعلام می‌کند که نشان از جنگ دائمی بورژوازی و دیگر طبقات متوسط و پایین جامعه فرانسه است؛ اما به این‌نکته هم اشاره کرده که همیشه به خودش و توانایی‌هایش شک می‌کند. او به قول خودش اعتماد به نفس بچه‌های اشراف‌زاده را ندارد که در مدرسه‌های بزرگ درس خوانده‌اند اما به‌هرحال هویت شهرستانی‌اش را پنهان نکرده و همان‌طور که در ادامه خواهیم دید، یک فمنیست است.

تریرویلر در کتاب «برای فرداها متشکرم» نسبت به فرانسوا اولاند، موضعی آزاد و رها از کینه‌ دارد و نوشته‌هایش درباره مرد پیشین زندگی‌اش، بیشتر حاوی دلسوزی و ترحم‌اند تا نفرت و دشمنی. با همین رویکرد هم در کتابش نوشته: «می‌توانم برای کسی که قبلا با او زندگی کردم بنویسم: برای فرداها متشکرم.» او با اشاره به مردی که پس از اولاند با او زندگی می‌کند، نوشته است: «رئیس جمهور نیست اما بر قلبم ریاست می‌کند.»یکی از درس‌هایی که والری تریرویلر از زندگی و اطرافیان فرانسوا اولاند گرفته و در مقدمه «برای فرداها متشکرم» به آن اشاره کرده، این است که آدم همیشه باید از کسانی که خیلی راحت شوخی می‌کنند دوری کند. چون این شوخی‌ها سنگر و حفاظی هستند برای پنهان کردن واقعیت. او با اشاره به رفتار اطرافیان اولاند با او، از چاپلوسانی می‌گوید که دور رئیس‌جمهور پیشین فرانسه را گرفته بودند و در صفحات بعدی کتاب هم این‌جمله را به‌صورت مطالبه‌گرایانه بیان می‌کند: «آیا چون در شهرستان و در خانه‌ای با اجاره معمولی بزرگ شده‌ام باید ارج و قربم را از دست بدهم؟» (صفحه ۹۹)

مقدمه‌هایی که تریرویلر برای مقالات کتاب «برای فرداها متشکرم» نوشته، جذاب‌تر و روان‌تر از خود مقالات هستند. مهم‌ترین علت این‌ویژگی کتاب این است که چندسال پس از نوشتن مقالات، او زاویه دید و اشراف بهتری نسبت به موضوعات و نوشته‌هایش درباره آن‌موضوعات دارد. یکی از نمونه‌های بارز این‌ویژگی را می‌توان در مطلب «شیراک و پدرم» شاهد بود که در واقع مقدمه‌ نویسنده برای مقاله سال ۲۰۰۵‌اش با عنوان «شیراک در ژاپن از قانون اساسی‌اش دفاع می‌کند» است. او در این‌مطلب به این‌مساله اشاره دارد که پنجاه‌وچهار ساله است و به این‌نتیجه‌گیری می‌رسد که «زندگی به پایان می‌رسد، در حالی که فکر می‌کنیم هنوز جوانیم.» (صفحه ۳۷) در مطلب «آینه، آینه» هم که در بخش «زندگی خصوصی» این‌کتاب چاپ شده، می‌گوید «وقتی سی و یک ساله هستی، پنجاه‌سالگی به نظر خیلی دور است.» (صفحه ۱۱۵) به‌هرحال، تریرویلر در مطلب «شیراک و پدرم»، ژاک شیراک رئیس‌جمهور سابق فرانسه را با پدر خود مقایسه می‌کند چون از نظر سن‌وسال با هم برابر هستند اما زمانی که شیراک وزیر کار بوده، پدر تریرویلر بی‌کار و معلول جبهه جنگ بوده است. تریرویلر هم در پرسش‌نامه‌های مدرسه عبارت «معلول جنگ» را برای شغل پدرش می‌نوشته است. او در بزرگ‌سالی به این‌نکته اشاره دارد که پدرش در آن‌مقطع شغل نه اما جایگاه اجتماعی داشته است. یا در نمونه دیگر، در مقدمه‌ای چندسال بعد برای گفتگوی مطبوعاتی‌اش با آلن دلون نوشته، می‌گوید این‌هنرپیشه، فردی مقدس و یک‌انسانْ باقی مانده و شبیه آن‌چیزی نیست که درباره‌اش می‌گویند. تریرویلر همچنین در این‌مقدمه به شایعاتی که درباره رابطه او و آلن‌دلون در مطبوعات زرد فرانسه مطرح شده بودند، پاسخ می‌گوید و عنوان کرده که او و دلون شکار عکاسان پاپاراتزی شده‌اند. در ضمن نسبت به مطبوعات زرد گلایه‌مند است و می‌گوید این‌گونه از روزنامه‌نگاری، خسته‌اش می‌کند.

تریرویلر در کتاب «برای فرداها متشکرم» نسبت به فرانسوا اولاند، موضعی آزاد و رها از کینه‌ دارد و نوشته‌هایش درباره مرد پیشین زندگی‌اش، بیشتر حاوی دلسوزی و ترحم‌اند تا نفرت و دشمنی. با همین رویکرد هم در کتابش نوشته: «می‌توانم برای کسی که قبلا با او زندگی کردم بنویسم: برای فرداها متشکرم.» او با اشاره به مردی که پس از اولاند با او زندگی می‌کند، نوشته است: «رئیس جمهور نیست اما بر قلبم ریاست می‌کند.» (صفحه ۱۰۰) مطالب «برای فرداها متشکرم» در واقع مقدمه‌ای است که تریرویلر برای مقاله «فرانسوا اولاند» نوشته که سال ۲۰۰۱ در مچ منتشر شد و در آن اولاند را به‌عنوان مردی مهربان و بسیار خوش‌رفتار توصیف کرده بود. این‌روزنامه‌نگار سال ۲۰۰۱ درباره اولاند نوشته بود: «مهربانی‌اش فرد را در بحث مکنوب می‌کند، اگرچه در سیاست این مهربانی اغلب هم‌دریف ضعف قرار می‌گیرد.» (صفحه ۱۰۳) او درباره چگونگی نگارش کتاب «برای این‌لحظه متشکرم» هم مقدمه‌ای با عنوان «تبعید به ماداگاسکار» نوشته و به این‌مساله اشاره کرده که هم خودش و هم ناشر کتاب، توقع موفقیتش را داشتند اما تصور نمی‌کردند انتشارش چنین توفان ویرانگری به پا کند و ظرف دو روز، ۲۰۰ هزار نسخه از آن به فروش برود.

البته باید به این‌مساله اشاره کنیم که نویسنده کتاب پیش‌رو، ضمن بیان تلاش‌های اولاند برای جبران گذشته و رسوایی به وجود آمده، به این‌مساله هم اشاره کرده که اولاند در کتاب «رئیس‌جمهور نباید این‌حرف را می‌زد» (مصاحبه‌هایی که با اولاند انجام شده) راجع به زندگی مشترکشان با دو خبرنگار مصاحبه‌کننده صحبت، و با آن‌دو مثل دوستانی قدیمی درد دل کرده است. در نتیجه دو فصل از کتاب «رئیس‌جمهور نباید این حرف‌ را می‌زد» به والری تریرویلر اختصاص دارد که این‌دوفصل، به‌نوعی مقابله‌به‌مثل با کتاب «برای این‌لحظه متشکرم» محسوب می‌شوند.

نویسنده کتاب «برای فرداها متشکرم» در جملات زیادی از کتاب، خود و افکارش را تشریح کرده است. به‌عنوان مثال یکی از مقدمه‌هایی که برای مقالات کتاب نوشته، «دنیای بی‌رابطه» است که در آن از ماشینی‌شدن همه‌چیز گلایه شدیدی کرده است. او می‌گوید بی‌آن‌که طرفدار و مدافع متعصب محیط‌زیست باشد، به وضعیت محیط زیست حساس است و اتومبیل‌اش را کنار گذاشته و از دوچرخه‌ای استفاده می‌کند که سبد هم ندارد. هر فصل تلفن همراهش را تغییر نمی‌دهد و علاقه‌ای به مصرف‌گرایی ندارد و از هرچیزی تا زمانی که نخ‌نما شود، استفاده می‌کند. اگر خودرو دارد، یک‌ماشین مدل کوچک است و در کل برای نجات کره زمین رژه نمی‌رود. همین‌ویژگی‌ها را هم می‌توان، باقی‌ماندن بر روحیات روستایی و پاریسی‌نشدن سبک زندگی والری تریرویلر قلمداد کرد. این‌تصویر وقتی تکمیل می‌شود که او می‌گوید دنیای فناوری که انسان‌ها به سویش پیش می‌روند، موردپسندش نیست چون جامعه‌ای بی‌رابطه و به‌شکل کارت اعتباری است. این‌روزنامه‌نگار درباره ماشینی‌سازی خدمات و غلبه ربات‌ها بر آدم‌ها صحبت می‌کند و نسبت به کمین دنیای ماشینی‌سازی هشدار می‌دهد. مثالی هم که در این‌باره می‌آوَرَد این است که دلش می‌خواهد در فروشگاه خرید مایحتاج زندگی‌اش، به‌جای روبروشدن با یک دستگاه محاسبه‌گر با یک انسان و یک فروشند روبرو شود. تریرویلر از نوع ارتباط امروزی انسان‌ها با دنیا گلایه دارد و نگران تربیت فردای بچه‌هاست: «این‌بچه‌های کم‌سن‌وسال که قبل از زبان بازکردن با صفحه‌نمایش‌ها ور می‌روند قرار است چطور بزرگسالانی بشوند؟» (صفحه ۲۰۱) در همین‌بحث، یکی از نقل‌قول‌های خوب و مفیدی که تریرویلر در کتابش آورده، از میشل سِر فیلسوف و ادیب فرانسوی است که سال ۲۰۱۹ درگذشت و عضو فرهنگستان این‌کشور هم بود. سِر گفته بود: «تلفن همراه آن‌هایی را که از هم دور هستند به هم نزدیک می‌کند و کسانی را که نزدیک هم هستند، از هم دور.»

تریرویلر از نوع ارتباط امروزی انسان‌ها با دنیا گلایه دارد و نگران تربیت فردای بچه‌هاست: «این‌بچه‌های کم‌سن‌وسال که قبل از زبان بازکردن با صفحه‌نمایش‌ها ور می‌روند قرار است چطور بزرگسالانی بشوند؟»تریرویلر هم با بیان‌ چنین‌مطالبی، به این‌نتیجه‌گیری می‌رسد که ما انسان‌های امروزی، همان‌قدر روابطمان را با ماشین‌ها گسترش می‌دهیم که با انسان‌ها. به این‌ترتیب هیجاناتمان، حافظه‌مان، رابطه‌مان با تنهایی و در نتیجه تفکراتمان مخدوش می‌شود و به انسان‌هایی تبدیل می‌شویم که قادر نیستند برای تحقق امیال‌شان صبر کنند و سرخوردگی را تاب بیاورند. این‌نظر نویسنده را هم شاید بتوان در راستای همان نگرش روستایی‌اش بررسی کرد. صبر و تحمل سرخوردگی یکی از ویژگی‌هایی است که انسان‌های مقاوم و سخت‌کوش که احتمالا ریشه در روستا و سختی‌های زندگی غیرشهری دارند، از آن برخوردارند و تریرویلر در این‌سطور به‌طور ناخودآگاه مروج همین‌نگرش و رویکرد به زندگی است.

تریرویلر می‌گوید در روزگار فعلی که تلفن‌های هوشمند جای رادیوهای ترانزیستوری چهل‌سال پیش را گرفته‌اند، ‌پادکست یکی از زیباترین ابداعات ممکن بشر است و او از این‌ابداع استفاده زیادی می‌کند. البته تذکر این‌نکته هم بی‌لطف نیست که نویسنده اثر خود اعتراف می‌کند دیگر آن دختر جوانی را که بوده (همان‌دختری که از روستا به پاریس آمد) نمی‌شناسد و تغییرات زیادی کرده است. در پی‌گفتار کتاب هم پس از همه مقالاتی که در این‌مجموعه گردآوری و چاپ کرده، به این‌نکته اشاره می‌کند که در مقطع فعلی زندگی‌اش، دست از این‌فکر برداشته که زندگی مبارزه است و معنی عبارت «زندگی محقر» را نمی‌داند چون همه زندگی‌ها جالب توجه‌اند؛ هرچه‌قدر هم که چندان‌علاقه‌ای به آن‌ها نداشته باشیم.

تریرویلر و کتاب «برای فرداها متشکرم»

* یک‌خبرنگار سیاسی و چپ

والری تریرویلر یک‌روزنامه‌نگار سیاسی است و از نظر دیدگاه و جهت‌گیری، در گروه هواداران جریان چپ و سوسیالیستی فرانسه جا دارد. البته سیاسی‌نویسی‌اش مانع از این‌ نیست که درباره دیگر نقاط دنیا ننویسند. مثلا در مقاله‌ای که سال ۲۰۰۷ نوشته، به بحران آب و جنگ آینده بشر بر سر این‌مایع حیات‌بخش پرداخت. این‌مطالب با عنوان «نجات آب: بزرگ‌ترین چالش قرن بیست و یکم» در پاری‌مچ چاپ شد که در کتاب «برای فرداها متشکرم» هم درج شده و نویسنده در آن، با کنایه اشاره کرده که حالا دیگر طلا، مایع است و فقط سیاه نیست. به این‌ترتیب او مخاطبش را متوجه این‌نکته کرده که در آینده، بحران آب مهم‌تر از نفت خواهد بود. او با نظرگاه سیاسی خود در پایان‌بندی مقاله‌اش نوشته بود درباره آب باید یک‌مساله تقریبا فلسفی را حل کرد؛ این‌که آیا آب هم کالایی است مثل کالاهایی دیگر یا دارایی مشترک همه انسان‌هاست؟

تریرویلر می‌نویسد «هرگز تا این‌حد نابرابری وجود نداشته.» یا یک‌صفحه بعدتر می‌نویسد: «در ایل دو فرانس، نابرابری‌ها هر روز عمیق‌تر می‌شود. فقیرترین‌ها همچنان قدرت خریدشان کمتر و کمتر می‌شود. فقر مطلق دیگر استثنا نیست. آن‌وقت می‌خواهند باور کنیم که ستیز بین طبقات اجتماعی دیگر وجود ندارد، در حالی که بیشتر هم شده؟»استفاده از الفاظی مثل «قربانگاه سرمایه‌داری» در صفحه ۲۴ کتاب، از همان‌صفحات ابتدایی، این‌حدس را در ذهن مخاطبی که با نویسنده آشنا نباشد به وجود می‌آورد که او نویسنده‌ای چپ‌گرا و سوسیالیست است. و این‌حدس و گمان در صفحات بعدی به یقین بدل می‌شود. تریرویلر در سال‌های روزنامه‌نگاری خود در پاری‌مچ، اخبار حزب سوسیالیست فرانسه را پوشش می‌داد و از همین‌طریق بود که با فرانسوا اولاند آشنا و به او نزدیک شد.

نویسنده کتاب، پیش‌تر مقاله‌ای با عنوان «سنگ‌ها در باغ ژوسپین» نوشته بود که موضوعش، سفر لیونل ژوسپین نخست‌وزیر فرانسه به سرزمین‌های اشغالی قدس و سنگ‌باران‌شدنش توسط مردم خشمگین فلسطین بود. تریرویلر برای این‌مقاله، مقدمه‌ای با عنوان «سولفرینو، راه بی‌بازگشت» نوشته و همراه با آن در کتاب «برای فرداها متشکرم» منتشر کرده است. او در این‌مقدمه پایانِ ریاست‌جمهوری فرانسوا اولاند را پایان حزب سوسیالیست در فرانسه می‌خوانَد. اما قلم سیاسی و سوسیالیستی این‌روزنامه‌نگار در فرازهایی به بیان نابرابری‌های اجتماعی و سختی‌های زندگی مردم هم اختصاص دارد. مثلا در فرازی که به پایان کار حزب سوسیالیست و ضعیف‌شدنش در فرانسه اشاره دارد، می‌گوید «هرگز تا این‌حد نابرابری وجود نداشته.» (صفحه ۸۶) و یا یک‌صفحه بعدتر می‌نویسد: «در ایل دو فرانس، نابرابری‌ها هر روز عمیق‌تر می‌شود. فقیرترین‌ها همچنان قدرت خریدشان کمتر و کمتر می‌شود. فقر مطلق دیگر استثنا نیست. آن‌وقت می‌خواهند باور کنیم که ستیز بین طبقات اجتماعی دیگر وجود ندارد، در حالی که بیشتر هم شده؟» (صفحه ۸۷) در همین‌زمینه بد نیست به نظر فرانسوا اولاند درباره جهت‌گیری‌های سیاسی تریرویلر هم اشاره کنیم. این‌روزنامه‌نگار که خروجش از کاخ الیزه را با لفظ «بی‌رحمانه» توصیف می‌کند، اشاره کرده که از نظر اولاند، او نباید دور و بر سیاست می‌پلکیده است و این‌کنایه را برای اشاره به این‌موضع اولاند استفاده می‌کند: «مفهوم عجیبی از آزادی» (صفحه ۹۶)

دیدگاه سیاسی_انتقادی تریرویلر نسبت به حاکمیت فرانسه، با طعن و کنایه‌های دیگری هم که اشاره به کشورهای دیگر جهان دارند، همراه است. مثلا در مقدمه «۱۳ نوامبری در نپال» که برای مقاله «نپال زیر آوار» (۲۰۱۵) برای پوشش زلزله نپال نوشته شده، می‌گوید: «آمده‌ام از وضعیت مصیبت‌بار نپالی‌ها گزارش بگیرم، اما در پاریس صحنه‌های جنگی در حال وقوع است.» (صفحه ۱۸۷)

* یک‌خبرنگار فمینیست

با شروع مطالعه مقالات کتاب، قلم فمینیستی نویسنده، بسیار کم و در حد رقیق خود را نشان می‌دهد اما هرچه جلوتر می‌رویم، این‌ویژگی بیشتر می‌شود. اما جالب است که بهترین و جذاب‌ترین گفتگوی این‌کتاب با یک‌مرد یعنی آلن دلون انجام شده است؛ نه با میشل اوباما، کارلا برونی یا مادر ماری ترنتینانْ بازیگری که به‌دست شوهرش مضروب و کشته شد.

با رسیدن به مقاله «رالی برای زندگی؛ در لاپلند ۱۰۲ زن سرما و تحلیل قوا را به مبارزه طلبیدند تا علیه سرطان سینه بسیج شوند» که با مقدمه‌ «قدرت ذهن» همراه شده، وجهه فمینیستی کتاب تقویت می‌شود. مقاله مورد اشاره درباره مسابقه تبلیغاتی برای مبارزه با سرطان‌ سینه است که توسط تعدادی زن شرکت‌کننده از نقاط مختلف دنیا برگزار شد و والری تریرویلر هم یکی از آن‌ها بود تا گزارشی درباره این‌رویداد تهیه کند. مقاله مورد «رالی برای زندگی...» همان‌گزارش است. چهارمین بخش کتاب با عنوان‌ «زنان قدرتمند» هم وجهه فمینیستی مورد اشاره را بیشتر تقویت می‌کند و اولین مطلبش درباره رابطه عاشقانه آن پنژو با فرانسوا میتران رئیس‌جمهور پیشین فرانسه است. بهانه آوردن این‌مقاله را در کتاب و نوشتن مقدمه برای آن، می‌توان در این‌جملات جستجو کرد: «من مجذوب این داستان عاشقانه بی‌نظیر، داستان عشق بین میتران و این زن در سایه شدم. چطور قبول کرده بود در اوج جوانی در سایه مردی متاهل، حالا هرچقدر هم که برجسته باشد، زندگی کند؟» (صفحه ۲۱۷) تریرویلر در همین‌مطلب، قلم سیاسی خود را قلم زنانه و فمینیستی‌اش ترکیب کرده و می‌نویسد: «میتران از نسل و دوران دیگری بود؛ او از عصر آسایش بورژوایی می‌آمد، که طلاق را نمی‌پذیرفت. عصر توافق‌ها و سازش‌ها. دوران مردان تحمیل‌شده به زن‌ها.» (صفحه ۲۱۹)

مطلب بعدیِ «زنان قدرتمند» هم درباره ماری ترنتیان است که نویسنده به بهانه کشته‌شدن این‌هنرپیشه توسط شوهرش، به این‌واقعیت می‌پردازد که «هنوز در فرانسه زن‌های بسیاری زیر ضربات شریک زندگی‌شان جانشان را از دست می‌دهند. هرسه‌روز یک‌بار زنی به دست مردی که زندگی‌اش را با او تقسیم کرده کشته می‌شود و این رقم تحمل‌ناپذیر است.» (صفحه ۲۳۲) هنرپیشه مذکور دور دوره‌های مختلف چندهمسر داشت که از هر کدام فرزندی به جا ماند. تریرویلر به شیوه زندگی و همسرداری این‌هنرپیشه انتقاد دارد و می‌گوید آزادی و شیوه عاشقی‌اش را که از هر مردی که همسرش بوده، یک‌پسر به یادگار گذاشته تحسین می‌کند اما این‌زن، الگوی او نیست. با این‌حال او (تریرویلر) همیشه خودش را کنار زن‌هایی قرار می‌دهد که شهامت به خرج می‌دهند. زن بعدی که در این‌بخش کتاب به او پرداخته شده، میشل اوباما همسر رئیس‌جمهور سابق آمریکاست. تریرویلر در این‌مطلب، همسر اوباما را بسیار تحسین می‌کند و البته در فرازی، کنایه‌ای هم به پول‌دوست‌بودن آمریکایی‌ها دارد: «هنوز متوجه نشده بودم که با آمریکایی‌ها ازجمله زوج اوباما همه‌چیز به پول‌درآوردن ختم می‌شود.‌» (صفحه ۲۴۵)

او در این‌مطلب، در پی بیان نابرابری‌های زن و مرد در جامعه فرانسه است و این‌سوال را با پاسخش این‌گونه مطرح می‌کند: «آیا در سال ۲۰۱۹ از نظر آزادی‌ها و حق انتخاب‌ها با مردان برابریم؟ نه کاملا، نه واقعا» چون «براساس آمارها و گزارش‌ها هیچ‌کشوری تا سال ۲۰۳۰ به برابری زن و مرد نخواهد رسید حتی امروز فرانسه در رده چهاردهم جهان قرار دارد.» اما تریرویلر، به‌جز فمینیست‌بودن، ضدترامپ هم هستزن بعدی، کارلا برونی همسر نیکولا سارکوزی رئیس‌جمهور پیشین فرانسه است. یکی از جملات فمینیستی مهم کتابِ تریرویلر در همین‌مطلب بیان شده است: «برای هیچ زنی ساده نیست که به عنوان "زنِ کسی" شناخته شود. سختی‌اش از آن‌که زن نباشی هم کمتر است.» (صفحه ۲۵۵) بخشی از این‌مطلب درباره مهمانی کاخ الیزه است که در آن، کارلا برونی (همسر سارکوزی)، خودش (همسر اولاند) و بریژیت مکرون (همسر امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فعلی فرانسه) کنار هم حضور داشته‌اند. تریرویلر درباره این‌سه‌زن که کنار هم قرار گرفته‌اند می‌گوید زن‌هایی مدرن و مستقل‌اند اما اصلا شباهتی به یکدیگر ندارند. هم برونی و هم مکرون، او را یک‌زن چپ‌گرا می‌دانند و خود تریرویلر هم در صفحه ۲۵۸ کتاب به‌صراحت می‌گوید: «بله، من واقعا چپ‌گرا هستم.»

آخرین زنی هم که در بخش «زنان قدرتمند» کتاب به او پرداخته شده، سیمون وِی است که تریرویلر ضمن جاودانه‌ و فمینیستی‌خواندن کتاب «جنس دومِ» سیمون دوبووار، این‌سوال را مطرح می‌کند که آیا سیمون وِی، جا پای دووبوار گذاشته یا نه؟ چون کتاب «جنس دوم» وقتی چاپ شد که وِی ۲۲ سال داشت و امکان ندارد تحت تاثیر آن قرار نگرفته باشد. او در این‌مطلب، در پی بیان نابرابری‌های زن و مرد در جامعه فرانسه است و این‌سوال را با پاسخش این‌گونه مطرح می‌کند: «آیا در سال ۲۰۱۹ از نظر آزادی‌ها و حق انتخاب‌ها با مردان برابریم؟ نه کاملا، نه واقعا» چون «براساس آمارها و گزارش‌ها هیچ‌کشوری تا سال ۲۰۳۰ به برابری زن و مرد نخواهد رسید حتی امروز فرانسه در رده چهاردهم جهان قرار دارد.» اما تریرویلر، به‌جز فمینیست‌بودن، ضدترامپ هم هست چون با اشاره مشکلات زنان درباره مساله سقط جنین به ممنوعیت این‌کار در بسیاری از ایالت‌های «آمریکای ترامپ» (لفظی که در کتابش آن را به کار برده) هم اشاره دارد.

همان‌طور که اشاره کردیم، با وجود دیدگاه فمینیستی جاری در قلم نویسنده این‌کتاب، بهترین گفتگویش نه با یک‌زن بلکه یک‌مرد، یعنی با آلن دلون هنرپیشه سرشناس فرانسوی است. سخنان دلون در این‌گفتگو، درس‌های جالب توجهی برای علاقه‌مندان به سینما، هنر و البته سلبریتی‌هایی دارد که امروز در حال تاخت و تاز در فضای مجازی هستند. به‌عنوان مثال، دلون می‌گوید: «شهرت آدم را منزوی می‌کند و بین او با همه فاصله می‌اندازد. از جمله با بچه‌های خودش.» (صفحه ۵۸) جالب است که دلون به قول خودش، جز سینما و بازیگری توانایی دیگری غیر از قصابی حرفه‌ای ندارد. چون دارای گواهی‌های تحصیلات ابتدایی و صلاحیت قصابی حرفه‌ای است و به قول خودش، برای ورود به سینما و دیده‌شدن، هیچ‌چیزی جز «دک و پوز»اش نداشته است. آلن دلون در گفتگوی مطبوعاتی با والری تریرویلر، گفته بود آدم معتقدی نیست اما شیفته مریم مقدس است و ضمن درخواست خواسته‌های خود از این‌شخصیت، از او تسکین می‌گیرد. ویژگی جالب شخصیت آلن دلون، این است که با وجود اعتراف به بی‌اعتقادی، گویی فردی بسیار معتقد به خدا و آموزه‌های دینی است. او می‌گوید باور دارد که دنیا را بدون افسوس ترک می‌کند و قبری هم در کلیسای کوچک خود آماده کرده است. درباره مرگ و ترس از آن هم می‌گوید درباره این‌موضوع تصمیم‌گیرنده، آن بالایی است نه او!

اما یکی از جالب‌ترین جملات کتاب «برای فرداها متشکرم» در همین‌مقاله یعنی مطلب مربوط به سیمون وِی و خواسته‌های فمینیستی آمده که از نظر مضمون، شباهت زیادی به جمله‌ای دارد که امام خمینی (ره) رهبر انقلاب اسلامی ایران، سال‌ها پیش بیان کرده بود. والری تریرویلر این‌مطلب را سال ۲۰۱۸ در مجله پاری مچ و سپس در کتاب خود منتشر کرده و جمله مورد اشاره‌مان در این‌مطلب از این‌قرار است: «دیگر مردها نیستند که ملکه‌ها را می‌سازند، بلکه دامان ملکه‌هاست که پادشاهان را به وجود می‌آورد.» (صفحه ۲۷۵)

* درس‌های یک‌خبرنگار برای سلبریتی‌ها و جویندگان زیبایی و جوانی

به‌جز مطالبی که در گفتگو با آلن دلون و برخی دیگر از فرازهای کتاب مطرح شده‌اند، والری تریرویلر نوشته‌های دیگری درباره شهرت، سلبریتی‌بودن، زندگی خصوصی و دغدغه زیبایی بین زنان هم دارد که در این‌کتاب چاپ شده‌اند. این‌کتاب، بخشی با عنوان «زندگی خصوصی» دارد که یکی از مقالات مندرج در آن، «در باب شهرت» است. فرازهایی از این‌مقاله با شرایط و ذهنیات سلبریتی‌ها ازجمله سلبریتی‌هایی که این‌روزها در کشور ما مشغول تولید محتواهای نامناسبت و مبتذل هستند، همخوانی دارد و می‌تواند در حکم تذکری برای آن‌ها باشد. (پیش‌تر مطلب «پیگیری اخبارِ سلبریتی‌ها و تروریست‌ها چگونه ما را بدبخت می‌کند؟» را در این‌باره در نقد و بررسی کتاب «دیگر اخبار نخوانیدِ» رولف دوبلی منتشر کرده‌ایم.)

تریرویلر معتقد است مشهوربودن، یعنی فرد بپذیرد دیگر آدمی مثل بقیه آدم‌ها نیست. او مقوله شهرت در تمدن نمایشیِ امروز را نوعی پایان برای فرد می‌داند. به‌همین‌دلیل اضافه می‌کند وقتی عکسی خصوصی از خود را در اینستاگرام منتشر می‌کند، متوجه می‌شود در فرهنگ خودشیفتگی این‌تمدن نمایشی غرق شده و گاهی موفق می‌شود ضمن تسلط بر خود، دوباره شروع کندتریرویلر در این‌مطلب می‌گوید خیلی از آدم‌ها آرزو دارند شناخته شوند و عده‌ای هم رویایشان این است که مردم دوستشان داشته باشند. بعضی هم هستند که به هر دو نیاز دارند. اما «این‌ها به چه دردی می‌خورد؟» (صفحه ۱۱۱) نویسنده این‌مقاله می‌گوید به‌عنوان یک‌فرد شناخته‌شده از این‌که مردم می‌خواهند با او عکس بیاندازند، رنج می‌کشد. البته این‌بخش از نوشته‌های نویسنده به مخاطبان و مردم مربوط است که هنرمندان و چهره‌های مشهور را در انداختن یا نیانداختن عکس آزاد بگذارند! اما هدف تریرویلر از بیان این‌مساله، طرح این‌سوال است:«چون شناخته‌شده هستیم باید هر درخواستی را بپذیریم؟»

بانوی اول پیشین فرانسه، می‌گوید رویای برخی از مردم، این است که در تلویزیون دیده شوند ولی او ترجیح می‌دهد نوشته‌هایش خوانده شوند تا این‌که خودش در معرض دید دیگران باشد. او در ادامه انتقاداتش از رسانه‌ها و ابتذالشان که در ابتدای مطلب به آن اشاره کردیم، می‌نویسد: «رسانه‌ها گوشتخوار شده‌اند، آن‌ها تا مغز استخوان را هم می‌جوند و بعد می‌روند سراغ طعمه بعدی.» (صفحه ۱۱۳) نتیجه‌گیری‌اش هم از این‌بحث این است که مشهوربودن، یعنی فرد بپذیرد دیگر آدمی مثل بقیه آدم‌ها نیست. او مقوله شهرت در تمدن نمایشیِ امروز را نوعی پایان برای فرد می‌داند. به‌همین‌دلیل اضافه می‌کند وقتی عکسی خصوصی از خود را در اینستاگرام منتشر می‌کند، متوجه می‌شود در فرهنگ خودشیفتگی این‌تمدن نمایشی غرق شده و گاهی موفق می‌شود ضمن تسلط بر خود، دوباره شروع کند.

با شرایطی که امروز در فضای مجازی وجود دارد، شهرت و مشهورشدن کار چندان سخت و دشواری نیست. در این‌زمینه مطالبی را در بررسی کتاب «دیگر اخبار نخوانید» مطرح کردیم. اما والری تریرویلر هم در کتاب خود، نقل قولی از اندی وارهول دارد که سال ۱۹۶۸ پیش از ظهور اینترنت و فضای مجازی بیان شده بود: در آینده هرکس می‌تواند پانزده دقیقه مشهور باشد. تریرویلر می‌گوید دنیای جدید بیشتر آدم‌ها را به خودنمایی ترغیب می‌کند تا این‌که خود واقعی‌شان باشند و این‌دقیقا همان‌کاری است که سلبریتی‌ها در ایران و دیگرنقاط جهان انجام می‌دهند.

نویسنده کتاب «برای فرداها متشکرم»‌ مطلب دیگری هم با نام «آینه، آینه» دارد که درباره دغدغه زیبایی و سن‌وسال بین زنان است. این‌مطلب هم از این‌جهت که به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های زنان ایرانی (که بیشترین میزان مصرف مواد آرایشی را در خاورمیانه دارند) می‌پردازد، قابل توجه است و در ابتدای این‌نوشتار به این‌مساله اشاره کردیم که تریرویلر در آن می‌نویسد: «وقتی سی و یک ساله هستی، پنجاه‌سالگی به نظر خیلی دور است.» تریرویلر می‌گوید با پنهان‌کردن سن و حتی دروغ‌گفتن، هیچ‌تغییری در گذر روزهای عمر به وجود نمی‌آید و او به سختی می‌تواند به سخن کسانی گوش بسپارد که کارشان تکرار این‌نکته است که عاشق پیری‌اند در حالی که نگران موهای سفیدشان هستند. به گفته این‌روزنامه‌نگار، مساله ظاهر، همچنان مساله‌ای اساسی و ارزشمند در جامعه فرانسه است.

والری تریرویلر می‌گوید زنانی را می‌شناسد که نمی‌توانند دست از عمل زیبایی بردارند و به‌نوعی به این‌کار اعتیاد دارند. او هم مانند لقمان حکیم که ادب را از بی‌ادبان آموخت، چنین‌زنانی را به عنوان الگوهایی درنظر می‌گیرد که نباید راهشان را دنبال کرد. به‌ این‌ترتیب این‌زن در جستجوی راه دیگری برآمد که خود آن را راه رضایت از خود و قوانین طبیعت می‌نامد. با چنین زاویه دیدی است که نویسنده کتاب «برای فرداها متشکرم» می‌گوید اگر اجتماع، داشتن ظاهر خوب را تحمیل نمی‌کرد، پذیرفتن پیری آسان‌تر بود و راه‌حلِ نهایی‌اش هم برای پذیرش کهولت سن و پیری، بچه‌دار شدن و دیدن رشد و رسیدن فرزندان به بلوغ و دیگر مراحل بعدی زندگی است.

کد خبر 5144148 صادق وفایی

منبع: مهر

کلیدواژه: فرانسوا اولاند فرانسه پاریس ترجمه انتشارات ققنوس چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی انقلاب اسلامی ایران معرفی کتاب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی کتاب و کتابخوانی سازمان سمت تازه های نشر کتاب سال قاسم سلیمانی نقد کتاب آیت الله مصباح یزدی جایزه کتاب سال موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران ابن سینا رئیس جمهور پیشین فرانسه مساله اشاره روزنامه نگار جامعه فرانسه فرانسوا اولاند والری تریرویلر روزنامه نگاری اشاره کرده نویسنده کتاب نابرابری ها تمدن نمایشی قول خودش او زندگی نویسنده ای یک خبرنگار سلبریتی ها نوشته هایش بانوی اول کاخ الیزه تر می شود مقدمه ای انسان ها آلن دلون سال ۲۰۱۹ زندگی اش هم اشاره نوشته ها برای فرد زن و مرد جذاب تر پاری مچ سن وسال شده اند حرفه ای چاپ شد آدم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۹۹۴۱۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سکوت جامعه آرامش قبل از طوفان است /حکومت پس از جنبش مهسا به رویه سابق برگشت / زندگی گراها فاقد توانمندی برای ایجاد سامانه های جدید قدرت هستند

گروه اندیشه: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد:

تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی

فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.»

او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»


جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن

این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده و بحرانی قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده تر و خطرناک تر است. زیرا ما در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.»

او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.»

فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.»

ناکامی های سه تجربه بزرگ

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.»

او سپس به به برخوردهای خشونت آمیز حکومت اشاره کرد و گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را خشمگین تر، عصبی تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، کرده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.»

فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ بحرانی» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار بحران شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار بحران های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.»

دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن

فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه بحران ها، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.»

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «در ارتباط با رخدادها، حکومت تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حکومت تا کنون از ابزار زور و خشونت استفاده کرده است. حال باید دید که این ابزار زور تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی ممکن است که این سکوت آرامش قبل از طوفان باشد. همان طور که تا کنون نیز این گونه بوده است. جامعه رخدادپذیر یک دوره آرامش قبل از طوفان و یک دوره طوفانی شدن جامعه دارد. تجربه ۱۰ سال اخیر نشان می دهد همواره آرامش قبل از طوفان، و شکل گیری طوفان و بعد سرکوب رخ داده است.»

چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟

فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با چالش ها و بحران ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت بحرانی در کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.»

او افزود: «تضور من این است تا زمانی که نیروهای اجتماعی و معترض و ناراضی با ویژگی های گوناگونی که دارند، آن اندازه توانایی نداشته باشند که در برابر فشار حاکمیت خودشان را اثبات کنند، احتمالا حکومت همچنان از ابزار زور استفاده خواهد کرد. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت برای حاکمیت به صرفه نباشد. به عبارت دیگر اگر حاکمیت ببیند که با راهبردهای امنیتی نظامی و هزینه ای که به لحاظ مادی و عینی اقتصادی و سیاسی برایش به بار می آورد، هر روز ضعیف تر می شود، در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.»

شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم تا یک رویارویی دیگر بین نظام سیاسی با مردم به وجود نیاید، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم. بعدها تجربه و زمان نشان داد که حاکمیت همچنان تصور می کند که با زور و راهبرد نظامی امنیتی می تواند جامعه را مدیریت بکند. به همین دلیل تصور می کنم اکنون تا یک زورآزمایی دیگر در شهر رخ ندهد، و نظام سیاسی به این نتیجه نرسد که نمی تواند با راهبرد امنیتی نظامی قدرت را پایدار بکند، هیچ آغاز و طرح نویی، شکل نخواهد گرفت».

فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟

به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور

فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.»

او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.»

این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.»

سناریوهای آینده

فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد:

«سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .

سناریوی دوم: ناآرامی های گسترده شعله ور شده، یک زورآزمایی دیگر در خیابان ها میان جامعه معترض و حاکمیت رخ بدهد.

سنارویوی سوم: هزینه های مبارزه فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد، حاکمیت نتواند تامین بکند.

طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود، بر سرعت تغییرات می افزاید.»

بیشتر بخوانید:

حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجم‌اغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900116

دیگر خبرها

  • «مگره و مردان محترم» در کتابفروشی‌ها دیده شدند
  • «فلسطین و توطئه صهیونیستی انگلیسی» به کتابفروشی‌ها آمد
  • سکوت جامعه آرامش قبل از طوفان است /حکومت پس از جنبش مهسا به رویه سابق برگشت / زندگی گراها فاقد توانمندی برای ایجاد سامانه های جدید قدرت هستند
  • کتاب «برای قلب های شکسته» منتشر شد
  • میدان شهرت در ایران
  • سمیر نصری: رونالدینیو و نازاریو استعدادهای بزرگ‌تری نسبت به مسی و رونالدو بودند
  • انتشارات شهید کاظمی با ۶۰ عنوان جدید به نمایشگاه کتاب می‌آید
  • کتاب‌های مشکوک به آرسنیک در کتابخانه ملی فرانسه
  • قرنطینه‌شدن کتاب‌های مشکوک به آرسنیک در کتابخانه ملی فرانسه
  • واکسن کرونا باعث پایان فوتبال من شد!