سرقت ستاره ساز سینما از ورزش/ از فردین تا پژمان!
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۰۰۰۶۳۹
ظهور سینما در اواخر قرن 19 برای ورزشکاران نیز موهبتی فوقالعاده بود و از آن پس با اختراع دوربین لحظات دیدنی، به یادماندنی و رکوردها به شکلی ماندگار به ثبت میرسید و ورزشکاران امکان دیده شدن بیشتر و در نتیجه شهرتی جهانیتر به دست آوردند. این امکان قطعاً بر ورزش دنیا تأثیری چشمگیر داشته و ورزشکاران را علاوه بر جایگاه اجتماعی که به دست آوردند به الگوهایی فرهنگی تبدیل کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش خبرنگار برنا، محبوبیت بازیگران از همان روزهای ابتدایی ظهور سینما یکی از دغدغههای اصلی تهیهکنندگان، فیلمسازان و سرمایهگذارها بود. هر چهره محبوبی که بتواند در قالب شخصیتی دوستداشتنی جلوی دوربین در فیلمهای سینمایی ایفای نقش کند میتواند شانس موفقیت اثر در گیشهها را بالا ببرد.
سینمای صامت در ابتدای مسیرش مملوء از آثار قهرمان محور بود، کاراکترهایی که شور و شعف پیروزیشان در نبردها و موقعیتهای سخت هواداران را به وجد میآورد و سالنهای سینما را مملوء از صدای جیغ و سوت میکرد. این کاراکترها معمولاً در شمایل و هیبتی متفاوت ظاهر میشدند که شاید نزدیکترین شمایل فیزیکی که بتوان برای آنها در نظر گرفت شمایل یک ورزشکار موفق و قدرتمند بود.
محبوبیت ورزشکاران، پذیرفته شدنشان در جامعه به عنوان چهرهای کاریزماتیک و نیاز سینما به کاراکترهایی در شمایل قهرمان باعث شد تا سینماگران بسیاری برای نقشهای اصلی آثارشان به سراغ چهرههای مطرح یا محبوب ورزشی بروند.
در تاریخ سینما میتوان نمونههای بسیاری از ورزشکاران را مثال زد که در آثار مطرحی نیز ایفای نقش کردهاند. «فرار به سوی پیروزی» جان هیوستن با بازی پله، «پلیس پرخور» با بازی اریک کانتونا، «آنها زنده هستند» جان کارپنتر با بازی ردی پایپر، «جم فضایی» با بازی مایکل جردن و «عروس شاهزاده» راب رینر با بازی آندره دِ جاینت میتوانند از نمونههایی باشند که در ذهن سینمادوستان ماندگار شدهاند اما آنها را نمیتوان بازیگرانی موفق دانست و صرفاً حضورشان در یک فیلم سینمایی را میتوان تنها یک تجربه قلمداد کرد.
اما معدود ورزشکارانی را میتوان نام برد که در سینما موفقتر از حرفه ورزشیشان بودهاند. شاید بتوان مطرحترینشان را بروس لی دانست یا از استیو مککوئین، پل نیومن و دواین جانسون هم به عنوان چهرههای ورزشی نام برد که شهرتشان را مدیون سینما هستند اما با رجوع به تاریخ سینمای ایران میتوان نمونههای موفق بیشتری را عنوان کرد که اتفاقاً موفقیتشان در سینما بسیار بیشتر از حرفه ورزشیشان بوده است.
رضا بیک ایمانوردی در جوانی از قهرمانان ورزش کشتی کچ ایران بود و اتفاقاً کشتی کچ به او در موفقیت سینماییاش کمک بسیاری کرد. بیک ایمانوردی در باشگاههای ستاره، نادر و کیان تهران ضمن تمرین، گاهی سمت مربی را نیز بر عهده داشت و بعدها او تعدادی از شاگردان ورزشی خود را جهت پیشبرد فن بدلکاری وارد سینمای ایران کرد. بیک ایمانوردی را میتوان پدیدآورنده هنر بدلکاری و ژانر اکشن در سینمای ایران دانست، او با مهارتش در فنون رزمی، زد و خورد رایج در فیلمهای آن زمان را به صورت فنی درآورد و در طول فعالیتش تا حدود زیادی بدلکاری را در سینمای ایران گسترش داد و در نهایت به یکی از بازیگران مطرح زمان خود تبدیل شد.
عزیز اصلی یکی دیگر از چهرههای ورزشی است که توانست وارد حرفه بازیگری شود. او فوتبال حرفهای خود را از باشگاه دارایی آغاز کرد و پس از آن به شاهین و سپس به پرسپولیس پیوست و تا پایان دوران بازیگری در پرسپولیس ماند.
ایلوش خوشابه یکی از قهرمانان پرورش اندام ایران بود که توانست در رقابتهای «قهرمانِ قهرمانان پرورش اندام» مقام اول را کسب کند. او در سال 1334 برای اولین بار مقابل دوربین قرار گرفت و در فیلم «امیر ارسلان نامدار» ایفای نقش کرد.
حسین یار یار یکی از فوتبالیستهایی است که در تیمهای برق شیراز و بانک ملی نیز بازی کرده و پس از آن وارد سینما شد و در چند فیلم سینمایی از جمله «چاوش»، «بلوف» و «شب روباه» ایفای نقش کرد.
حضور احمدرضا عابدزاده به عنوان بازیگر در فیلم سینمایی «ازدواج غیابی» و نیما نکیسا در فیلم «مامان بهروز منو زد» دیگر تجربیاتی است که ورزشکاران برای حضور در مقابل دوربین به عنوان بازیگر کسب کردهاند.
تینا آخوندتبار یکی از معدود بازیگران زن سینمای ایران است که در عرصه ورزش نیز چهره موفق و مطرحی است که البته پس از موفقیت در سینما از این حرفه فاصله گرفته و بیش از هر چیز در رشته بوکس به فعالیت خود ادامه میدهد.
علی انصاریان از فوتبالیستهای مطرحی است که در هر دو تیم محبوب پایتخت (استقلال و پرسپولیس) بازی کرده و در دوران بازیگریاش هم یکی از موفقترین و مطرحترین بازیکنان فوتبال بود. او را میتوان یکی از معدود بازیکنان فوتبالی دانست که در بین هواداران دو تیم استقلال و پرسپولیس محبوبیت داشت. او برای اولین بار در دو قسمت از مجموعه تلویزیونی «زیر آسمان شهر» ایفای نقش کرد و پس از 4 سال به عنوان بازیگر مهمان در مجموعه تلویزیونی «چهارخانه» نیز حاضر شد. «خانه اجارهای» و «نقطهچین» دیگر آثاری هستند که انصاریان به عنوان بازیگر مهمان در یک قسمت از این سریالها ایفای نقش کرده است اما حضورش در «پاداش سکوت» شاید تجربه جدی این فوتبالیست در عرصه بازیگری باشد.
فعالیت او در سینما تنها محدود به بازیگری نشد و علاوه بر آن در سال 1393 فیلم سینمایی «کلاف» به کارگردانی شهرام شاهحسینی را تهیه کرد که خودش هم در نقش اصلی این فیلم ظاهر شد. فیلمهای «حس خوب زندگی»، «اژدر»، «کلوپ همسران» و سریال «کیمیا» دیگر آثاری هستند که انصاریان در آنها ایفای نقش کرده است. او امسال در جشنواره فیلم فجر هم فیلم «رمانتیسم عماد و طوبا» را داشت و در فیلم «بانکزدهها» نیز یکی از متفاوتترین نقشهای دوران بازیگریاش را بازی کرده که این فیلم هنوز اکران نشده است.
محمدعلی فردین را شاید مطرحترین و موفقترین چهره ورزشی ایران دانست که در عرصه بازیگری نیز توانست بدرخشد و حتی به یکی از سوپراستارهای تاریخ سینما تبدیل شود. فردین زیر نظر حبیبالله بلور کشتی را فرا گرفت و پس از موفقیت در مسابقات قهرمانی کشور رشته آزاد به تیم ملی راه پیدا کرد و در دومین دوره مسابقات جهانی در سال 1954 میلادی در توکیو مدال نقره را از آن خود کرد. او پس از موفقیتهای چشمگیر در عرصه ورزش در سال 1338 در فیلم «چشمه آب حیات» اولین تجربه بازیگری خود را کسب کرد.
او خیلی زود در سینما به چهرهای محبوب تبدیل شد و موفقیت فیلمی چون «گنج قارون» باعث شد تا فیلمسازان بسیاری برای جذب مخاطب و فروش بالای آثارشان به سراغ او بروند. به این ترتیب محمدعلی فردین را میتوان یکی از اولین سوپراستارهای سینمای ایران دانست که عقبهای ورزشی دارد. فردین در فیلمهای موفق بسیاری از جمله «مردی از تهران»، «گدایان تهران»، «طوفان نوح»، «چرخ فلک»، «سلطان قلبها»، «دنیای پر امید»، «کوچه مردها»، «بابا شمل»، «جوانمرد» و «بر فراز آسمانها» ایفای نقش کرده است که البته چند اثر نیز به کارگردانی او ساخته شده است. فردین علاوه بر کارگردانی و بازیگری چند فیلم نیز به عنوان تهیهکننده ساخته است.
اما در سالهای اخیر میتوان موفقیت پژمان جمشیدی در سینما را تکرار موفقیت یک ورزشکار در سینما دانست. او پس از محمدعلی فردین دیگر ورزشکاری است که توانسته به یک سوپراستار در سینمای ایران تبدیل شود و حتی در برخی موارد از محمدعلی فردین نیز موفقتر عمل کند.
پژمان جمشیدی بدون شک امروز یکی از موفقترین بازیگران سینمای ایران است که محبوبیتش باعث شده به یکی از پولسازترین بازیگران نیز تبدیل شود. او علاوه بر بازی در مقابل دوربین توانسته در صحنه تئاتر نیز به خوبی ظاهر شود که بسیاری از منتقدان را به تحسین واداشت. سال گذشته فیلمهای «جهان با من برقص!»، «تگزاس ۲»، «ایده اصلی»، «هزارتو» و «ما همه با هم هستیم» با بازی جمشیدی اکران شدند که در مجموع فروش 62 میلیارد و 791 میلیون تومانی را رقم زدند و عنوان پولسازترین بازیگر ایران در سال 99 را برای او به همراه داشت.
موفقیت جمشیدی تنها به فتح گیشهها محدود نمیشود و او حتی توانسته نظر مثبت کارشناسان و منتقدان سینمایی را به خود جلب کند تا جایی که برای بازی در فیلم «سوءتفاهم» توانست نامزد کسب جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره فیلم فجر شود. او امسال برای دومین بار در سیونهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم سینمایی «شیشلیک» نامزد کسب جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شده است.
در سالهای اخیر جمشیدی در فیلمهای موفق بسیاری حضور داشته که از جمله آنها میتوان به فیلمهای سینمایی «آتش بس2»، «خوب بد جلف»، «تگزاس»، «ما همه با هم هستیم»، «ایده اصلی» و «دوزیست» اشاره کرد.
پژمان جمشیدی نمونه مشخصی از یک استعداد است که شاید بدون گذراندن دوران آکادمیک بازیگری توانسته با کسب تجربه در مدیومهای مختلف به بازیگری موفق تبدیل شود. پیش از هر چیز شاید شهرت و موفقیتش در فوتبال به او کمک بسیاری کرده باشد تا برای اولین تجربه در نقش اصلی یک سریال ظاهر شود اما همانطور که پیشتر عنوان شد در تاریخ سینما ورزشکاران بسیاری را میتوان نام برد که با ورود به سینما نتوانستهاند موفقیت چندانی کسب کنند. یکی از شانسهایی که جمشیدی در دوران بازیگریاش داشته قرار گرفتن در کنار سام درخشانی است، او و درخشانی در قاب تلویزیون توانستند با سریال «پژمان» به زوجی دوست داشتنی تبدیل شوند و شاید شکلگیری این زوج موفق بود که در سینما نیز با فیلمهای «خوب، بد جلف» و «تگزاس» تکرار شد اما جمشیدی با فاصله گرفتن از سینمای کمدی و حضور در فیلمهایی چون «سوءتفاهم» نشان داد که به حرفه بازیگری نگاه جدیتری دارد و حتی بلندپروازیاش در حرفه بازیگری را با حضور در صحنه نمایش ادامه داد و کاری کرد که حتی بسیاری از بازیگران قدیمی سینما جسارت انجام آن را ندارند.
در بازی او میتوان فاصلهگذاری دقیقی بین نقشهای کمدی و جدی دید و حتی نقشهای کمدی که ایفا کرده با وجود اینکه در ابتدای راه بیش از هر چیز شبیه به شخصیت پژمان در سریال «پژمان» بود به یک شکل و یکسان از سوی او پرداخته نشدهاند. تجربهاش در ایفای نقشهای جدی او را به یک پختگی رسانده که حتی میتواند با پرداخت دقیق در جزئیات رفتاری کاراکتری که نقشش را ایفا میکند به عنوان بازیگر شخصیتپردازی کاراکتر را در مقابل دوربین تکمیل کند و به نوعی نقش را با چهره و فیزیک خود همراه کند.
او هنوز نتوانسته در یک اثر آنطور که از یک بازیگر توانمند و با استعداد انتظار میرود بدرخشد اما قطعاً طی سالهای آینده با اعتمادی که از کارگردانان و فیلمسازان مختلف کسب کرده میتواند به نقشهای مهمتر و سختتری فکر کند و بعید نیست در سالهای نه چندان دور از او درخششی در خور جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم فجر ببینیم.
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: پژمان جمشیدی محمدعلی فردین ورزشکاران بازیگر جشنواره فیلم فجر عنوان بازیگر ایفای نقش کرده محمدعلی فردین دوران بازیگری ایفای نقش مقابل دوربین سینمای ایران فیلم سینمایی تاریخ سینما تبدیل شود برای او موفق تر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۰۰۰۶۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انعکاس چهره معلم در قاب جادو
خاطرهسازی تلویزیون در حوزه معلم و مدرسه با آثار دیگری هم رقم خورده که هرکدامش یک بخش از دوران کودکیمان را یادآوری میکند. در آستانه روز معلم هستیم و متناسب با این فضا، مروری به برخی سریالهای خاطرهانگیز داشتیم که با حال و هوای معلم و مدرسه روی آنتن رفته است.قصه شیطنتهای مجید
برای خیلی از ما، قصههای مجید با حال و هوای شاگرد پر از شیطنتی به نام مجید، ماندگار شده که هر بار با یک چالش روبهرو میشد. مجید مثل بقیه دانشآموزان نبود و هر بار میخواست مشکلاتش را به روش خودش حل کند. تعجب بیبی، مادربزرگ مجید از کارهایی که این پسر نوجوان انجام میداد، تناقض و جذابیتهای این مجموعه را بیشتر میکرد. قصههای مجید، برگرفته از کتابی با همین عنوان بود که به قلم هوشنگ مرادی کرمانی منتشر شده بود. البته در کتاب قصههای مجید، داستان در شهر کرمان روایت شده بود و در این سریال، داستان در شهر اصفهان روایت میشد. مدرسه و معلمها از عناصر اصلی این قصه بودند.
یک مدرسه شبانهروزی
مدرسه همت را هم باید ازجمله مجموعههای با محوریت درس و مدرسه دانست. این مجموعه تلویزیونی درباره دانشآموزانی است که در یک مدرسه راهنمایی با نام همت به صورت شبانهروزی زندگی میکنند. این دانشآموزان هربار با ماجرای تازهای روبهرو میشوند. کارگردانی این کار در دست رضا میرکریمی بود و ازجمله بازیگران اصلی آن میتوان به مهران رجبی اشاره کرد که خودش هم روزگاری در قامت معلم فعالیت میکرده است. از دیگر بازیگران مدرسه همت میتوان به مسعود جدی، یدا... حبیبی، مسعود ریاضی، علی رمضانی و کاظم سفیدی اشاره کرد.
حال و هوای مادرها در یک مدرسه
مدرسه مادربزرگها با آن حال و هوای طنز بازیگران سن و سالدار را یادتان هست؟ سریال مدرسه مادربزرگها به کارگردانی غلامرضا رمضانی و بر اساس طرحی از مرحوم فرشته طائرپور است که روایتگر به مدرسه آمدن تعدادی خانم میانسال را نشان میداد. این خانمها که با معلم جوان روبهرو میشوند، هر بار یک قصه را رقم میزدند. در کنار مادربزرگها و خانم معلم و شاگردان مدرسه، یک زن و مرد سرایدار مدرسه بودند و گوشهای از مدرسه زندگی میکردند که آنها نیز در نوع خود شخصیتهای جالبی را خلق کردند. نکته جالب درباره مدرسه مادربزرگها این بود که شخصیتها و قهرمانهای این سریال همه از میان زنان میانسالی بودند که توانستند با نوع بازی و شخصیتی که داشتند، مخاطبان را با خود همراه کنند. مخصوصا نوع گویش و ادای دیالوگ و لهجهای که هرکدام از این افراد داشتند، آنها را به کاراکترهای محبوب و دوست داشتنی تبدیل کرده بود.
باز دیر رسیدم
چهره اکبر عبدی با آن ترس و استرسی که برای رسیدن به مدرسه داشت برای خیلیها خاطرهساز شد و جمله همیشگی «باز مدرسم دیر شد» را ماندگار کرد. مجموعه باز مدرسم دیر شد به کارگردانی حسین افصحی محصول سال ۱۳۶۲ بود و اکبر عبدی، نقش یک شاگرد تنبل را در آن بازی میکرد که همیشه برای رفتن به مدرسهاش دیر شده بود. عبدی پیش از این درباره بازی در این سریال گفته بود که برای نقشآفرینی در این مجموعه ۱۰۰۰ تومان دستمزد میگرفته است. شخصیت محسن با بازی اکبر عبدی همیشه برای رسیدن به مدرسه تاخیر داشت و بازیگوشی میکرد. نوع بازی و تکهکلام اکبر عبدی باعث شده بود این مجموعه به یک اثر پرطرفدار تبدیل شود.
آقا اجازه هولم نکن
مبصر چهار ساله کلاس را یادتان هست؟ همان پسر قدبلندی که انگار سنش از بقیه بچههای دیگر بیشتر بود و چند سال یک کلاس را گذرانده بود. شعر معروفی که ابتدای هر قسمت با عنوان «آقا اجازه هولم نکن» میخواند، آن را به یک خاطره ماندگار برای مخاطبان تبدیل کرده بود. بازی مرحوم حسین محباهری در این مجموعه نمایشی به جذابیتهای آن افزوده و مخاطبان بسیاری را به سمت آن کشیده بود.
روایتی از ۵ دختر دبیرستانی
آسمان همیشه ابری نیست هم ازدیگر مجموعههای تلویزیونی با حال وهوای مدرسه بود که روایتگر قصه پنج دختر نوجوان از پنج خانواده مختلف را نشان میداد که هر کدام با چالشهایی مواجه میشدند. در قصه سریال فوق،نسرین یکی ازدانشآموزان بود که پدرش با مشکلات مالی مواجه میشد.زندگی همه دختران درسریال آسمان همیشه ابری نیست، با محوریت دبیرستانی بود که در آن درس میخواندند.این مجموعه تلاش میکرد بارویکردی اجتماعی زندگی پنج خانواده راازنظررفتاری واخلاقی روایت کند که درطول داستان،تبعات رفتارهرکدام از آنها در قالب داستانی اجتماعی ودرام به تصویر کشیده میشد.تاثیر مدرسه بررفتاراین پنج دختر دبیرستانی ازجمله مسائلی بود که توانست این مجموعه رابه یک روایت تاثیرگذار ازتاثیرمدرسه و خانه بر یکدیگر تبدیل کند.
معلمی در دل روستا
کوبار و روایت معلمی که به روستا میرود هم قصه به یادماندنی از مدرسه و معلم بود. این مجموعه یک درام تلویزیونی اجتماعی و داستانی به کارگردانی فریدون حسن پور بود که در بهار ۱۳۹۷ از شبکه دوم سیما پخش شد. کوبار در زبان گیلکی به معنای باران کوهی (کوه و تپه باران زده) است. در این مجموعه تلویزیونی بازیگرانی مانند پژمان بازغی، مهران غفوریان، مهران رجبی، پیام دهکردی و سیروس گرجستانی حضور داشتند. داستان کوبار درباره معلمی جوان با بازی ارمیا قاسمی بود که برای آموزش دادن به روستا رفته بود و در این روستا با عشق و علاقه فراوان به کودکان راه و رسم زندگی را آموزش میداد. البته در این مسیر با اختلافات مختلفی روبهرو میشد و همین مسأله، خط کلی قصه را رقم میزد.
مدرسهای با حال و هوای ادبیات
از دیگر آثار نمایشی تلویزیون که با حال و هوای مدرسه و معلم پخش شده بود، سریال مدرسه ما بود. داستان این سریال که در گروه کودک و نوجوان تهیه شده بود، درباره دانشآموزان کلاس سوم مدرسه راهنمایی چمران بود که دردسرها و مشکلاتی را برای مدرسه ایجاد میکردند. کیهان، معلم جدید ادبیات که در میانه سال جایگزین معلم قبلی شده است تغییراتی را در شرایط مدرسه ایجاد میکرد. حال و هوای همراهی معلم ادبیات جدید، بچهها را بیشتر از قبل با فضای مدرسه همراه کرده و ماجراهایی را رقم زده بود. سریال مدرسه ما به کارگردانی داریوش یاری، تولید و روانه آنتن شده بود.
زنگ آخر
از دیگر مجموعههای با محوریت نمایش شخصیت معلمها باید به زنگ آخر اشاره کرد که به کارگردانی نیما فلاح و در سال ۱۳۸۱ تولید شده بود. قصه زنگ آخر مربوط به مدرسهای بود که مدیرش قول داده بود تا پایان سال، آن مرکز آموزشی را به بالاترین سطح علمی و... برساند اما در این مسیر، رویدادها و ماجراهای مختلفی رخ میداد. بازیگرانی همچون سیامک انصاری، ارژنگ امیرفضلی، سیدجواد رضویان، رامین ناصرنصیر، بیژن بنفشهخواه، رضا بنفشهخواه، نادر سلیمانی و امیر نوری در این سریال نقشآفرینی کرده بودند.
معلمی در پایتخت
در کنار برنامه و سریالهایی که با حال و هوای خاص و ویژه مدرسه یا معلمان روی آنتن رفته، برخی از مجموعهها هم در قالب یک یا چند شخصیت، کاراکترهای معلم را در دل قصه خود جای دادهاند؛ بهعنوان مثال در سریال پایتخت، با یک معلم قدکوتاه طرف هستیم که نقی چند بار به کنایه به او میگوید:«دوغت رو بنوش» و او را به سخره میگیرد. کمی بعد متوجه میشود که فقط قامت او کوتاه است و سن و سالی دارد. شخصیتی که معلم روستاست و زن و بچه دارد که همین تناقض در ظاهر و باطن او باعث ایجاد طنز در قصه میشود.
آقا یوسفی در دل کردستان
سریال دیگری که به کاراکتر معلم اشاره کرده، سریال نون خ است که در فصول دوم و سوم خود، کاراکتری به نام آقایوسف را در قامت معلم بچههای روستا نشان میداد. این کاراکتر که با هنرمندی یوسف کرمی اجرا شده بود، با سادگی و صداقتی که از خود نشان میداد، توانست آن را باورپذیر نشان دهد. کرمی پیش از این درباره این نقش گفته بود: نوعی سادگی و صداقت در گفتار و دیالوگهای این سریال وجود دارد؛ به شکلی که انگار شخصیتها از جنس خود مردم هستند که همه این موارد سریال را قابل باور میکند. همچنین شوخیهای خاص و منحصربهفردی که سعید آقاخانی و نویسنده طراحی میکنند و استفاده از بازیگرانی که شاید تا پیش از نونخ جای دیگری دیده نشده بودند از دیگر ویژگیهایی است که به نظرم این مجموعه را متفاوت کرده است. من تئاتر را از مدرسه و دوران راهنمایی شروع کردم و در ادامه هم با تحصیلات دانشگاهی ادامه دادم و به رشته بازیگری در دانشگاه آزاد اراک رفتم. در ادامه هم در کارهای تصویری و دیگر حوزههای هنر فعالیت داشتم.
شما که معلمی
احتمالا شما هم دیالوگ معروف مرحوم آتیلا پسیانی را در سریال چاردیواری به خاطر دارید که به پسر معلمش میگفت:«شما که معلمی...» و ادامه جمله را با سرزنش خطاب میکرد. شخصیت معلم سریال چاردیواری با بازی جواد عزتی توانسته بود در میان کاراکترهای پرمخاطب این مجموعه قرار گیرد و تماشایی شود. قصه اصلی چاردیواری درباره جوانی به نام نادر بود که درگیر ماجراهایی پیرامون خانوادهاش میشد. جواد عزتی در نقش ناصر برادر نادر بازی میکرد که معلم بود و تلاش میکرد رفتارش در چارچوب باشد.
معلم یا بازیگر؟ مسأله این است
در کنار تولیدات مختلف تلویزیون با محوریت حال و هوای مدرسه و کاراکتر معلمها، باید به بسیاری از بازیگرانی اشاره کرد که قبل از مشغول شدن به بازیگری، در قامت معلم فعالیت میکردند.
مهران رجبی از جمله همین بازیگران است که پیش از این درباره خاطره خود از شغل معلمی گفته بود: یکی ازدلایلی که من خودم را از معلمی بازخرید کردم، حقوق این شغل بود. بازیگری برای من درآمد بیشتری داشت. همیشه اوضاع یکسان نیست. من هم دوران بازنشستگی و استراحت دارم و واقعا نمیتوانستم روی پولی که از شغلم بهدست میآوردم حساب چندانی باز کنم. من حدود ۲۰ سال سابقه تدریس دارم، هنرستان، گرافیک درس میدادم و بعد از اینکه وارد دنیای بازیگری شدم که همه هم میدانند چطور این اتفاق افتاد، دیگر فرصت تدریس نداشتم وبعد ازاینکه حضور درعرصه بازیگری جدی شد خود را بازخرید کردم و دیگر درس ندادم. علت این موضوع هم این بود که واقعا فرصت نمیکردم هم در مدرسه و کلاسها حضور داشته باشم هم سر صحنه فیلمها وگرنه معلمی و تدریس را هنوز هم دوست دارم، گرچه فکر میکنم شرایط مالی و حقوقی این شغلها واقعا نابسامان است و معلمها با مشکلات زیادی در کارشان دست و پنجه نرم میکنند.
زهرا سعیدی، بازیگر دیگری است که پیش از مشغولشدن به حرفه بازیگری، معلم زبان انگلیسی بوده است. او از دوران دبستان و با حضور در تئاترهای مدرسه با هنر بازیگری آشنا شد و زمانی که خواست به صورت حرفهای وارد عرصه بازیگری شود با مخالفت مادرش مواجه شد و بهناچار از علاقهاش صرفنظر کرد و ادامه تحصیل داد. او پیش از این در یک مصاحبه گفته بود: من قبل از این که معلم شوم، تئاتر کار میکردم. آن موقع هدفم این نبود که کار بازیگری را ادامه دهم اما علاقه داشتم. حتی مدتی هم با اداره فرهنگ و هنر آن موقع قرارداد بستم اما وقتی خواستم ادامه تحصیل دهم به علت اصرار مادرم که خیلی دوست داشت من معلم شوم، تصمیم گرفتم زبان تدریس کنم. ورود به حرفه معلمی، قرار گرفتن مقابل کلاس و تعامل با بچهها برای بعضی معلمهای تازهکار، یک مقدار استرس به همراه دارد.
زهره حمیدی هم بازیگر دیگری است که تجربه درس دادن در مدرسه را داشته. او پیش از این گفته بود: من در سالهای ۵۲ تا ۵۴ معلم بودم و وقتی فرزندان دوقلویم به دنیا آمدند، مجبور به ترک این شغل شدم و نتوانستم ادامه دهم. آن زمان در روستا بودیم و من هم مربی مهدکودک بودم و هم در یک پروژه با عنوان «پیکار با بیسوادی» به زنان و دختران جوان درس میدادم. آن زمان خودم در رشته اقتصاد تحصیل میکردم و همزمان درس هم میدادم.
مهوش وقاری راهم باید از دیگر بازیگرانی دانست که به همراه همسرش زندهیاد محسن قاضیمرادی،ازکارمندان بازنشسته آموزش و پرورش بودند. ازجمله دیگر بازیگرانی که شغل معلمی را هم تجربه کردهاندمیتوان به سیدجواد هاشمی، قدرتا... ایزدی و سیروس همتی اشاره کرد.