سه اصل مهم در امامت و رهبری شیعیان در دوران امام نهم/ امام جواد (ع) با چه راهکاری با دشمنان مبارزه میکرد؟
تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۰۹۱۹۵۷
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی، امام نهم شیعیان اثنی عشری است. کنیه او ابوجعفر ثانی است و در میان امامان شیعه، وی جوانترین امام در هنگام شهادت بوده است. از القاب مشهور امام نهم، جواد و ابن الرضا است.
هنگامی که امام رضا (ع) در سال ۲۰۰ هجری قمری، به دعوت و اجبار مأمون عباسی از مدینه به طوس (خراسان) رفت، فرزند خردسالش امام جواد (ع) که شش سال بیشتر نداشت و مانند دیگر افراد خانواده آن حضرت (ع) در مدینه ماند، جانشین ایشان در این شهر بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر بخوانید
گلچینی از کرامات حضرت جواد الائمه (ع)؛ از گفتن شهادتین در سه روز اول زندگی تا دعا برای زنده کردن نوزادمأمون در سال ۲۰۴ هجری قمری و بعد از شهادت حضرت ثامن الحجج (ع) به بغداد بازگشت، ولی این را میدانست که شیعیان پس از امام رضا (ع)، فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت، همچنان تهدیدی برای وی بر جای خواهد ماند. مأمون هنگامی که به مقام و کمالات معنوی و علمی و فضایل اخلاقی و انسانی امام محمد تقی (ع) آگاهی پیدا کرد، به گرمی از ایشان استقبال کرد و آن حضرت را بر سایرین از عباسیان و علویان ترجیح و برتری داد و دختر خود امالفضل را به عقد حضرت جواد (ع) درآورد.
خلیفه ملعون عباسی از این راه به راحتی میتوانست هم امام نهم را در کنترل خود داشته باشد و هم رفت و آمد و ارتباط و تماسهای شیعیان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
حجت الاسلام و المسلمین امیر عسگری کارشناس و پژوهشگر مذهبی در گفتوگو با خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، به بیان سیره و روش زندگی امام جواد (ع) پرداخت و گفت: دوران زندگی امام جواد (ع) عصر گفت و گوهای علمی و جهاد در سنگرهای فقاهت و کلام بود. مأمون حاکم غاصب عباسی در جامعه اسلامی فضای علمی ایجاد کرده بود و این فرصت خوبی برای تبیین جایگاه امامت در جامعه اسلامی به شمار میرود. از سوی دیگر جامعه شیعی باید برای پذیرش دوران غیبت و ندیدن امام آماده میشد و ظرفیت لازم را پیدا میکرد؛ در این بین امام جواد به بهترین وجه نقش آفرینی کرد و با تکیه بر دانش الهی به رهبری جامعه شیعی پرداخت.
مناظرات امام جواد (ع) و تربیت شاگردانوی ادامه داد: امیرالمومنین (ع) در روایتی میفرمایند «برخی اندیشهها را در برابر اندیشههای دیگر قرار دهید تا حقیقت به دست آید»؛ یکی از تلاشهای ماندگار و ثبت شده امام جواد (ع) در تاریخ مناظرات متعدد ایشان در زمینههای توحید و صفات الهی، علوم عقلی و علم کلام است که نتیجه این مناظرات اثبات امامت برای برخی از شیعیان و مخالفان امام بود که به علت کمی سن امامت جواد الائمه برایشان مورد تردید بود. بنابراین سوالاتی به عنوان آزمایش از ایشان میپرسیدند. همچنین یکی دیگر از تلاشهای فرهنگی امام جواد (ع) تربیت شاگرد در زمینههای مختلف برای پاسخگویی به سوالات مردم بود.
این کارشناس مذهبی در ادامه به سیره فرهنگی امام محمد تقی (ع) اشاره کرد و افزود: در سیره علمی و فرهنگی امام جواد (ع) میتوان به مبارزات امام با فرقههای منحرف اشاره کرد؛ به عنوان مثال یکی از این فرقههای منحرف غلات بودند که اهل افراط در مورد اهل بیت (ع) بودند. شیخ مفید در مورد ایشان مینویسند غلات از متظاهران به اسلام هستند که به امام علی (ع) و دیگر امامان نسبت خدایی و پیامبری میدهند.
حجت الاسلام عسگری اظهار کرد: خردسال بودن امام موجب اوجگیری اندیشههای ناپسند و انحراف عقیدتی میان شیعیان شد؛ به نحوی که شیخ مفید میگوید بعد از جانشینی امام جواد (ع) در هفت سالگی، شیعیان به سه دسته تقسیم شدند. گروهی که اکثریت را تشکیل میدادند بنا به سفارش امام رضا (ع) به امامت امام جواد معتقد بودند؛ گروهی نیز از اعتقاد به امامت امام رضا (ع) دست برداشتند و به فرقه واقفیه گرویدند و گروهی به ولایت احمدبن موسی قائل شدند و گفتند امام رضا (ع) به امامت ایشان پس از خود سفارش کرده اند و دلیل این گروه کم سن و سال بودن جوادالائمه (ع) بود.
وی تصریح کرد: فضای پست و خفقان در دوران امام جواد (ع) را میتوان این گونه ترسیم کرد که در این دوره علاوه بر فشار عباسیان بیشتر از افراد غالی سخن به میان آمده است و در مقابل سیره امام در برابر این فرقه که امام علی (ع) و دیگر اهل بیت (ع) را تا مرز خدایی بالا برده بودند، لعنت و دور کردن مسلمانان و شیعیان از آنان بود. در این دوران فرقههای دیگری همچون زیدیه، واقفیه و خوارج که از قبل شکل گرفته بودند همچنان فعالیت داشتند و امام جواد (ع) در طول عمر با برکت خود با این فرقهها مبارزه کردند.
تشکیل شبکه وکالت و پاسخ به سوالات و شبهات مردماین پژوهشگر مذهبی در ادامه به بخش دیگری از جهاد فرهنگی امام محمد تقی (ع) اشاره کرد و توضیح داد: از سیره امام جواد (ع) میتوان به نامههای امام نهم شیعیان اشاره کرد که بخشی از تلاشهای فرهنگی ایشان است که در آن دوران به صورت ویژه پیگیری میشد. این نامهها در موضوعات مختلفی چون نصب وکلا، رفع حاجت شیعیان، رفع اختلاف برخی فقها و روایات نقل شده از امامان بوده است. در این بین نامههایی بین امام رضا (ع) و امام جواد (ع) رد و بدل شده که در منابع بیش از ۱۰۰ مکاتبه به ثبت رسیده است.
بیشتر بخوانید
گلچین مولودی ولادت امام جواد (ع)حجت الاسلام عسگری در پایان گفت: در دوران امام جواد (ع) بحث و گفتوگوهای کلامی بسیار رواج داشت و امام به عنوان شخص اول تشیع مرجعیت علمی را در این دوران بر عهده داشتند. گاهی برخی از دشمنان سعی میکردند عقاید توحیدی مسلمانان را متزلزل سازند و با تزریق شبهات اعتقادی به افکار جامعه روح اعتقاد به اسلام ناب را از مردم بگیرند که امام جواد (ع) با درایت در برابر این تخریبها به مبارزه ایستادند و مردم را راهنمایی کردند.
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: مناسبت های مذهبی امام جواد ماه رجب فرهنگی امام امام محمد امام جواد امام نهم امام رضا فرقه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۰۹۱۹۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!
من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.
ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!
مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.
توضیح این ادعا چنین است؛
۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.
این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " میباید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم میآئیم و حرفهایمان را میزنیم. هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد."
و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."
۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .
اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»
در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود، ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.
۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.
اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.
آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمیکشد که بافت فرسوده میشود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.
مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.
امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم!
بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.
۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.
او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت" و نقد "ارباب دیانت".
استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمیکنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."
۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.
او چنین میگفت :
"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولتهای آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکافهای طبقاتی اقدام کنند. تبعیضها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید میکنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."
استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقدههای روانی است و عقدههای روانی تولید انفجار خواهد کرد!"
شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»
بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟