Web Analytics Made Easy - Statcounter

عصر ایران ؛ رامین رحیمی (پخش‌کننده و کارشناس اقتصاد فیلم) - در بحث تحلیل و آسیب‌شناسی بازار فیلم سینمای ایران در جهان باید گفت اساسا سینمای ما به اصطلاح جزو کشورهای جنوب قرار می‌گیرد، یعنی فیلم‌های مستقل که ضد‌جریان اصلی سینما هستند و در دسته فیلم‌های شمال آفریقا، آمریکای لاتین، خاورمیانه و آسیای‌شرقی قرار دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در چند سال اخیر بازار این فیلم‌ها به‌شدت محدود شده، چون مخاطب آن کاهش یافته است.

طبیعتا خریدارها و نمایش‌دهنده‌های این فیلم‌ها هم کمتر شده است. حتی فستیوال‌های الف هم تحت‌تاثیر مخاطب جهانی و بازار جهانی قرار گرفته‌اند و وزن سینمای جریان اصلی و ستاره‌هایی که این جشنواره‌ها برای فرش قرمز و داوری‌ها دعوت می‌کنند و فیلم‌هایی که در فهرست بخش مسابقه قرار می‌دهند، بر جریان سینمای کشورهای جنوب غلبه دارد.این نمایشگری بیشتر برای سینمای جهان اهمیت دارد.

بنابراین بازار جهانی سینمای ایران محدودتر شده است، نهایتا به سالن‌های بسیار اندک در برخی کشورها که آن هم سالن‌های آلترناتیوسینما یا سالن اکران فیلم‌های مستقل هستند یا در تلویزیون‌هایی به نمایش درمی‌آیند که فیلم‌های فرهنگی، آرتیستیک و تجربی مثل آر‌ته، زددی‌اف و ان‌اچ‌کی پخش می‌کنند. اساسا درآمدزایی این بازار و مخاطب آن هم کمتر شده است و این یک آسیب جهانی برای این سینما محسوب می‌شود.


از طرف دیگر روش‌هایی در این بازار وجود دارد که سینمای ایران بتواند آثار خود را عرضه کند. طبیعتا حضور در فستیوال‌های بزرگ و رده الف که بازارهای مهمی دارند و پخش‌کننده‌ها و خریداران مهم از شبکه‌های تلویزیونی و فستیوال‌های دنیا حضور پیدا می‌کنند، بسیار مهمتر است تا بازارهای محدود و منطقه‌ای.

من جشنواره جهانی فیلم فجر را جهانی و بین‌المللی نمی‌دانم، چون فستیوال جهانی تعریفی دارد که نمایش آثار روز جهانی بدون ممیزی و با حضور عوامل است. طبعا داوران مطرحی از کشورهای جهان هم باید حضور داشته باشند. نمونه‌اش جشنواره جهانی فیلم تهران بود که سال‌ها قبل برگزار می‌شد که آثار ایرانی در کنار فیلم‌های بین‌المللی با حضور داورانی از کشورهای مختلف مورد قضاوت قرار می‌گرفت.طبیعتا افراد مهم و تاثیرگذار سینمای جهان هم دعوت می‌شدند که به توسعه سینمای ایران کمک کنند.

به طور بالقوه اساسا هدف فستیوال‌ها در هر کشوری رونق سینمای ملی خودشان است و در وهله بعد معرفی آثار کمتر شناخته شده و کشف سینمای کشورهای دیگر. من این تعریف را درباره جشنواره جهانی فیلم فجر ندارم، بنابراین حتی بازار منطقه‌ای هم برای آن تعریف نشده است که بتوانیم حداقل مخاطب خاورمیانه را مدنظر قرار دهیم و سینماگران و فیلم‌هایی از این کشورها با رویکرد توسعه سینمای ملی ایران در آن شرکت کنند. منظور از سینمای ملی، همه فیلم‌هایی است که در ایران تولید می‌شود. متاسفانه این‌طور نیست و حتی در خاورمیانه هم سینمای بالیوود و هالیوود به‌خصوص در کشورهای عربی، بیشتر مخاطب دارند.

بنابراین اکران فیلم‌های ما به سینه‌تک‌ها و آرت‌هاوس‌ها و فضاهای هنری این چنینی محدود شده است. البته گاهی برخی سینماهای فرهنگی در مناطق فرهنگی بعضی شهرهای منطقه مثل استانبول یا دبی، هم تعدادی از فیلم‌های ایرانی را نمایش می‌دهند که بیشتر مخاطبانش دانشجویان و علاقه‌مندان جدی‌تر سینما سینه‌فیل‌ها هستند.

این‌که ما چقدر در همه این سال‌ها توانسته‌ایم افراد و پخش‌کننده‌ها و خریداران مهم سینمای دنیا را دعوت کنیم، مشخصا این‌طور نبوده است و تهیه‌کننده‌ها و پخش‌کننده‌های مهم جهانی به ایران نیامده‌اند. چون غالبا رویکرد ما فستیوالی بوده است و جشنواره‌های ما هم از دهه‌های ۷۰ و ۸۰ به جریان ضدسینمای اصلی جهان تبدیل شد. البته این جریان در دهه ۹۰ میلادی توانست به اوج خود برسد که در ۲۰ سال اخیر افت کرده است.

این‌که چقدر حضورهای ما در بازارهای فیلم جهانی مهم بوده، باید به این واقعیت اشاره کنیم که فستیوال‌های جهانی دیگر کمتر با ارگان‌های دولتی ایران همکاری می‌کنند و باتوجه به پیشرفت اینترنت و فضای الکترونیک، آثار به‌صورت فایل در یک سایت، بارگذاری و برای فستیوال‌ها ارسال می‌شوند. یا احیانا زودتر از موعد نماینده‌ای از فستیوال به ایران می‌آید (مثل خانم آنکه لوکه از جشنواره برلین) و فیلم‌ها را می‌بیند یا فستیوال‌ها، مشاور ایرانی دارند (مثل آقای حقیقت که سال‌ها با جشنواره کن همکاری می‌کرد) و ... .



متاسفم این را بگویم که فعالیت‌های ارگان‌های دولتی در حوزه بین‌المللی بیشتر بیلان کاری بوده و معمولا این‌طور شده که مدیران و دست‌اندرکاران در این زمینه بیشتر یک رزومه‌کاری در طول سال ارائه دهند و ثبت کنند. طبیعتا این دوستان باید ماحصل فعالیت‌های خود را گزارش دهند که ما در فستیوال‌های مهمی حضور داشتیم و این اثرات را هم برای سینمای ایران ایجاد کردیم. چون ما همیشه با آمار بازی می‌کنیم و تعداد و کمیت مدنظرمان است.

اما باید نتیجه مهم باشد که ما چقدر توانستیم توان مالی سینمای ایران را گسترش دهیم، چقدر تولید مشترک استاندارد داشتیم، چقدر در معرفی فیلمسازان و ارزآوری برای سینمای ایران موفق عمل کرده‌ایم که متاسفانه این‌طور نبوده است. چون ما پروتکلی در زمینه فعالیت‌های فرهنگی با کشورهای دنیا نداریم و این ایزوله بودن، آسیب جدی به گسترش تجارت بین‌المللی سینمای ایران زده است.

نکته قابل اشاره دیگر این‌که غالب مهمان‌های خارجی جشنواره جهانی فجر هم با هزینه و بودجه جشنواره و برای پر کردن ویترین و آمار دعوت می‌شوند اما بیشتر فروشنده هستند تا خریدار و عمدتا برای فروش محصولات خود به ایران می‌آیند.

ضمن‌این‌که در این سال‌ها شاهد تولیداتی به عنوان تولید مشترک سینمای ایران با برخی کشورها هستیم، در حالی‌که تولید مشترک تعریفی دارد و باید میزان سرمایه آورده کشورهای تولیدکننده اثر مشترک باشد و سودآوری هم در عرضه اتفاق بیفتد و نه فقط در تولید. یعنی همانطور که پارتنری از کشور دیگر داریم، به‌طور همزمان در بحث پخش فیلم و مخاطب هم از آن کشور استفاده کنیم. متاسفانه در این بخش هم این‌طور نیست.

در این یک سال اخیر و به دلیل شیوع کرونا هم به شدت همه جا ازجمله بازارهای سینما تعطیل یا دچار رکود است. سینمای ما به بعد از کرونا هم فکر نکرده و نمی‌داند چگونه و با چه آثاری به بازار فیلم جهان ورود کند.


این را هم صادقانه بگویم که بخش عمده حضورهای جهانی سینمای ما هم به خاطر تمایل کشورهای دیگر بوده است و به معنای تلاش و فعالیت ویژه ما نیست. همچنین به معنی این‌که فیلم‌های ما ویژگی خاصی دارند، نیست. طبعا در این میان همیشه یک سری رویکردهای سیاسی هم برای حضور فیلم‌های ایران در فستیوال‌های اروپایی و اسکار وجود دارد. به‌جز این بحث تجربه‌گرایی و متفاوت بودن فرهنگ رسمی ما در ۴ دهه اخیر و شرقی بودن ما هم برای برخی فستیوال‌های غربی جالب بوده است.

به مرور گسترش شبکه‌های تلویزیونی و سرعت انتقال اطلاعات در رسانه‌ها، باعث تغییر سلیقه‌ها هم شده است، یعنی فیلم‌های داستان‌گوی قهرمان محور همچنان مخاطب دارند، تا جایی که حتی صدای اعتراض فیلمسازان مهم و مستقل آمریکایی همچون اسکورسیزی و کاپولا هم درآمده که فیلم‌های متفاوتی در جریان اصلی آمریکا ساخته‌اند. کاش باتوجه به وضعیت موجود بازار سینمای جهان، بیشتر درباره بازاریابی جهانی سینمای ایران بحث و بررسی شود.

سینمای ملی ما در این شرایط آسیب جدی دیده است. باوجود تعطیلی یک ساله اخیر، سینمای ایران فقط فیلم تولید کرده است و من متوجه این میزان اشتیاق برای تولید نمی‌شوم، درحالی‌که فضایی برای عرضه و نمایش وجود ندارد. چون ما تعریف تجاری و اقتصادی در سینمای نداریم، از ابتدا حضورهای بین‌المللی را هم پیش‌بینی نمی‌کنیم و نمی‌دانیم که می‌توان از زمان نوشتن فیلمنامه و تولید روی این حوزه متمرکز شد. معمولا فیلمی ساخته می‌شود و بعد درباره آن یک بازاریابی اتفاق می‌افتد و احیانا فستیوالی آن را بپسندد یا نه.

به جز اینها، ما عملا پخش‌کننده جهانی هم نداریم. به این عناوینی که دوستان به خودشان می‌بندند، کاری ندارم اما در فضای حرفه‌ای نهایت اتفاقی که می‌افتد، افرادی به عنوان واسط، بین تهیه‌کننده و کمپانی‌های خارجی معرف خواهند بود. چون ما در کشورهای جهان، قدرت عملیات اجرایی و گرفتن سالن سینما و هزینه کردن تبلیغات و اعمال نفوذ در فستیوال‌ها را نداریم. فقط در حد معرفی فیلم است و آنها براساس قوانین و سلایق خودشان تصمیم می‌گیرند فیلمی از ما را انتخاب کنند یا نه. ممکن است در نهایت یک پخش‌کننده اروپایی فیلم را بردارد و در کشور مبدا و احتمالا کشورهای همجوار که جزو اتحادیه اروپا هستند، آن را طبق پروتکل و قدرت اجرایی خودش پخش کند و سینما بگیرد و یا با پخش‌کننده کشورهای مختلف درباره آن مذاکره و در فستیوال‌ها هم عرضه کند. به نظرم این هم نکته مهمی است و حالت همان عنوان تهیه‌کننده در سینمای ایران است که خیلی‌ها صرفا آن را با خود یدک می‌کشند، درحالی‌که آنها مدیر اجرایی هستند و ما در سینمای ایران به معنی دقیق و حرفه‌ای تهیه‌کننده نداریم.

امیدوارم با مطالبی که ذکر شد ما درباره پساکرونا و گسترش ظرفیت اقتصادی و جهانی سینمای ایران بیشتر تأمل کنیم.

بیشتر بخوانید: چتر سینمای ایران در بازار مجازی برلین انتشار کتاب «راهنمای فیلم سینمای ایران» ۱۵ کمپانی ایرانی در بازار فیلم اروپا گله و درخواست پوران درخشنده از بنیاد فارابی پاسخ‌های دبیر جشنواره فیلم فجر به استاندار تهران و چند حاشیه لینک کوتاه: asriran.com/003Ex1

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: جهانی سینمای ایران جشنواره جهانی فستیوال ها بین المللی سینمای ملی تهیه کننده پخش کننده کننده ها فیلم ها سال ها چون ما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۲۴۳۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران

دهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته می‌شود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران می‌دانند. صدیقه (روح‌انگیز) سامی‌نژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقش‌آفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.

نام روح‌انگیز سامی‌نژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خان‌بهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.

با پخش «دختر لر» در سینما‌ها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامی‌نژاد به شهرت رسید، اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد. 

فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سال‌ها بی‌خبری و با تصاویری تکان‌دهنده از این ستاره سال‌های دور سینما واکنش‌های تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سال‌های پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روح‌انگیز سامی‌نژاد مُرده است. من تا آن روز فکر می‌کردم روح‌انگیز سامی‌نژاد باید سال‌ها پیش مرده باشد.

 به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامی‌نژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامی‌نژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».

این کارگردان سینما همچنین گفته بود: من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامی‌نژاد را در فیلم تهامی‌نژاد دیده بودم که گریه می‌کرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناس‌ترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلی‌های دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعه‌ای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.

عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخش‌هایی از آن آمده است: وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خان‌بهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامی‌نژاد در آن نقش «گلنار» را بازی می‌کرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنش‌های ناگواری برانگیخت، که به‌درستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچ‌گاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامی‌نژاد تصوری از آن واکنش‌ها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر می‌داشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم می‌شد؟

گفته می‌شود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوشش‌هایی را در زمینه ساخت فیلم انجام می‌داد و در این‌باره بهارلو ادامه داده است: به‌موازات فعالیت‌های سخت‌کوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خان‌بهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جست‌وجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلوی‌ِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایش‌ها و تعزیه‌ها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سال‌ها در فیلم‌های اوگانیانس و مرادی ایفای نقش می‌کردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، به‌همین دلیل موانع کم‌تری بر سرِ راه خود داشتند.

سپنتا موفق شد صدیقه (روح‌انگیز) سامی‌نژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او به‌عنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد. «دختر لر» نخستین بار در سی‌ام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیده‌بان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت.

 سپس با یک دو هفته وقفه در همین‌سینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگ‌های خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را به‌چشم ببینند. ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامی‌نژاد چنان انگشت‌نما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهر‌های مختلف.

سامی‌نژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامی‌نژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.

از تهامی‌نژاد نقل شده است‌: اغلب به‌طور کنترل‌نشده‌ای می‌خندید و در حالی‌که اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانی‌های متعصب او را مورد ضرب‌وشتم قرارمی‌دادند و حتی بطری به‌طرفش پرتاب می‌کردند. به‌طوری‌که همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.

درباره این چهره مستند دیگری با نام «روح‌انگیز سامی‌نژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.

سامی‌نژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبه‌ای با ایسنا گفته بود: بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بار‌ها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسل‌های دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.

قدیمی‌های معروف، بریده‌اند و سعی می‌کنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سال‌ها به آنها بی‌لطفی شده است و دل پرگلایه‌ای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که می‌توانست بازی کند.

در یکی از برنامه‌های تلویزیونی هفت، بعد از سال‌ها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید می‌بینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینما‌های تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمی‌توان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد، اما سال‌ها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم، اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او می‌توانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی می‌کرد چه اتفاقی می‌افتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بی‌غمی وجود نداشت، می‌توانست نقش یک پدر را بازی بکند.

منبع: روزیاتو

tags # بازیگر سینما ، سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت‌ جنسی؛ رابطه جنسی انسان‌های اولیه مثل گوریل‌ها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غول‌پیکری که توسط انسان‌ها به وجود آمد! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند (تصاویر) کشف پرنده‌ عجیبی که سمت راست بدنش نر است و سمت چپش ماده!

دیگر خبرها

  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • صعود فوتسال افغانستان در رنکینگ جهانی
  • بارکولا: الگوگیری از ذهنیت و سخت‌کوشی رونالدو مرا به این جایگاه رسانده
  • افزایش سقف حمایت از تولید فیلم‌کوتاه تا ۲۵۰ میلیون تومان
  • خیزش دانشجویی علیه رژیم صهیونیستی ظرفیت جهانی شدن دارد
  • ویروس کرونا در بدن این مرد هلندی بیش از ۵۰ بار جهش داشت
  • جام جهانی پاراتیراندازی|رقیه شجاعی از صعود به فینال بازماند
  • شکاف ۱۵ تریلیون دلاری برای تامین زیرساخت های جهانی تا سال ۲۰۴۰
  • راهیابی فیلم کوتاه هنرمند گیلانی به فستیوال پاناما
  • کودکان سینمای ایران که امروز بازیگران معروفی هستند (فیلم)