Web Analytics Made Easy - Statcounter

ماهیت و چند و چون روابط گرجستان با آمریکا و روسیه از اهمیت بالایی برخوردار است، اما در حال حاضر، عوامل داخلی مهمی همچون ناکارآمدی حکومت و مشکلات اقتصادی، مردم این کشور را گرفتار کرده است. - اخبار بین الملل -

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، استعفای «گئورگیا گاخاریا» نخست وزیر پیشین گرجستان، بحران سیاسی جدیدی را در این کشور رقم زد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جدیدترین خبرها و تحلیل‌های ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)

نخست وزیر گرجستان استعفا کرد

 

«گئورگیا گاخاریا»، مخالفت با بازداشت «نیکا ملیا» رهبر حزب «جنبش اتحاد ملی» را به عنوان اصلی ترین دلیل استعفای خود ذکر کرد. وی، علاوه بر اعتراض به شیوه تند مواجهه به مخالفین سیاسی، بروز قطبی سازی سیاسی و اجتماعی را تهدید جدی برای آینده، امنیت و توسعه اقتصادی گرجستان دانست و از قدرت کنار رفت.  

به همین خاطر، 3 روز پیش، خانم «سالومه زورابیشویلی» رییس جمهور گرجستان، با صدور فرمانی «ایراکلی گاریباشویلی» را به سمت نخست‌وزیری این کشور منصوب کرد.

گاریباشویلی پیش از این وزیر دفاع گرجستان بود و برای دومین بار است که به سمت نخست وزیری منصوب می شود. او برای نخستین بار در سالهای 2013 تا 2015 میلادی این سمت را عهده‌دار شده بود.

6 نخست وزیر در 10 سال

ظاهراً رسیدن به ثبات سیاسی و افتادن در بزرگراه توسعه و آرامش در گرجستان، چندان آسان نیست. چرا که اختلافات داخلی احزاب، بسیار فراتر از آن چیزی است که یک نخست وزیر جدید بتواند برای مدتی قابل توجه، دوام بیاورد و کار کند.

از زمان به قدرت رسیدن حزب حاکم رویای گرجستان به رهبری «بیدزینیا ایوانیشویلی»، این ششمین نخست وزیر در نزدیک به یک دهه گذشته است. شاید به همین خاطر است که کارشناسان سیاسی گرجی معتقدند، پست نخست وزیری در ساختار سیاسی این کشور، ناپایدارترین مقام رسمی است.

در شرایطی که اقتصاد گرجستان، همواره وضعیت ناپایداری داشته و بیکاری و گرانی، دمار از روزگار مردم این کشور کم جمعیت درآورده، دولت مقتدر و کارآمدی هم بر سر قدرت نمی آید که بتواند در میان مدت، یک برنامه مستدام و تضمین شده را برای توسعه کشور اجرا کند.

البته بعضی از کارشناسان سیاسی، معتقدند که حزب حاکم، اهل قربانی کردن نخست وزیران هم هست و دلیل اصلی استعفا یا برکناری «گئورگیا گاخاریا»، تغییر سیاست حزب حاکم، بلکه گریز و تاکتیک جدیدی برای مواجهه حزب حاکم با احزاب مخالف و برهم زدن فضا برای جلوگیری از بیان انتقادات مخالفان، از حاکمیت است. اما در هر حال، 6 نخست وزیر برای یک بازه زمانی کوتاه 10 ساله، قدری نگران کننده است و چنین وضعیتی برای سرمایه گذاران خارجی، اعتماد آفرین و قابل اتکا نیست.

کشوری در شرایط جغرافیایی و سیاسی خاص

نگاهی اجمالی به موقعیت جغرافیایی و سیاسی گرجستان و تحلیل اصلی ترین چالش های سیاسی و امنیتی این کشور، نشان دهنده این است که دو موضوع بسیار حیاتی و مهم یعنی آبخازیا و اوستیا، هنوز هم از اصلی ترین مشکلات گرجستان هستند و ابرقدرتی به نام روسیه، با ابزارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی، چنان از این دو نقطه ضعف استفاده کرده که گرجستان نمی تواند اقدام خاصی انجام دهد و ناچار است چشم به حمایت های خارجی داشته باشد.

گرجستان در شمال، با روسیه همسایه است و در جنوب با جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکیه. مجاورت دریای سیاه، امکاناتی در اختیار این کشور نهاده که هم از منظر گردشگری و هم از حیث شرایط خاص جغرافیای دریایی، مزیت هایی برای آن به دنبال آورده است. 

گرجستان و آمریکا در سال 2016 میلادی تفاهمنامه تقویت همکاری نظامی و امنیتی با هم امضا کردند که در قالب آن آمریکا مرکز آموزش نظامی در پایگاه وازیانی گرجستان در حومه تفلیس راه اندازی کرد و تاکنون 3 بار، ناو نظامی USS Porter آمریکا، در قالب فعالیتهای مشترک به بندر باتومی گرجستان سفر کرده است.

در چند سال اخیر، همکاری های اردوغان – علی اف در مسیری قرار گرفت که استفاده از خاک گرجستان به عنوان حلقه واسط ریلی بین آذربایجان و ترکیه، اهمیت به سزایی پیدا کرد. رویکرد خاص ترکیه در مورد تجارت در سمت دریای خزر و حرکت به سمت چین هم، مزیت های دیگری ایجاد کرده که برای گرجستان، خالی از درآمد نیست.

اما با این حال، گرجستان در همین حوزه جغرافیایی حساس و مهم، به خاطر فاکتور مهمی به نام جمعیت اندک کمتر از 4 میلیون نفر، موقعیتی دارد که می تواند آسیب پذیر باشد و این شاید همان نقطه ای است که گرجستان را به ناتو، نیازمند و محتاج می کند.

ابهام در مورد عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا

گرجستان و اوکراین از بیست سال پیش، با پیوستن به برنامه «مشارکت برای صلح» ناتو، در شمار شرکای جهانی این سازمان قرار گرفتند و در 15 سال اخیر، بسیاری از مقدمات عضویت در ناتو را طی کردند. اما روسیه از سال 2008 میلادی، الحاق گرجستان و اوکراین به ناتو را به ‌عنوان خط قرمز سیاست خارجی خود توصیف کرده است. به همین دلیل گرچه آمریکا و دبیر کل ناتو ینس استولتنبرگ در زمره حامیان عضویت هر دو کشور مزبور هستند، دو قدرت اروپایی یعنی آلمان و فرانسه، نگران از تبعات تهاجمی ‌تر شدن روسیه هستند و در همین حال، در محافل آکادمیک و علمی کشورهای غربی و آمریکا نیز اختلاف ‌نظر شدیدی در این زمینه وجود دارد.

بنابراین با توجه به شواهد و قرائن فعلی، عضویت این دو دولت در ناتو در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

در همین حال، موضوع عضویت گرجستان در اتحادیه اروپا نیز، نهایی نشده و کارشناسان معتقدند که در خوشبینانه ترین شرایط ممکن، چنین چیزی تا سال 2030 میلادی عملی نخواهد شد.

گرجستان از منظر رویکرد سیاسی تیم بایدن

بدون تردید، در حوزه سیاست خارجی دولت جدید آمریکا، چین و روسیه، اولویت های حیاتی را تشکیل می دهند و تیم بایدن به دنبال آن است تا در برابر روسیه، یک آرایش جدید به خود بگیرد.

به باور بسیاری از کارشناسان، دموکرات ها از سیاست های ترامپ در قبال روسیه به ستوه آمدند و به همین دلیل، انتظار دارند که در دوران اقتدار جو بایدن، شاهد رفتارهای مقتدرانه باشند و او شدت عمل آمریکا را نشان دهد.

صد البته، مساله فقط شخص پوتین و اقتدار روسیه نیست و کل حوزه جغرافیایی اوراسیا و قفقاز برای آمریکا مهم است. به همین خاطر، حمایت از دموکراسی ‌های نوظهور در مجاورت روسیه، نظیر اوکراین و گرجستان، خواهد بود.

پس این دو نقطه، یعنی اوکراین و گرجستان، برای بایدن اهمیت حیاتی دارند و با توجه به پیچیدگی های موضوع الحاق کریمه، حمایت از گرجستان، برای واشنگتن تا حدودی آسان تر خواهد بود و چنین به نظر می رسد که  بایدن احتمالاً می تواند در این خصوص به همکاری دوحزبی دست پیدا کند و بخشی از جمهوری خواهان را نیز با سودای بازگشت اقتدار آمریکا، با خود همراه کند.  

این هماهنگی تیم بایدن در برابر روسیه، می تواند مورد استقبال کشورهای شرق اروپا قرار بگیرد. چرا که نارضایتی از روسیه در آنجا شدت گرفته است. اما در عین حال، چنین چیزی به این معنی نیست که آمریکا در کوتاه مدت، اقداماتی انجام دهد که موجب تحول مثبت سریع در گرجستان شود.

چالش در سیاست خارجی، یا اقتصاد؟

همچنان که گفته شد، مسائل مرتبط با حوزه های جغرافیای سیاسی و امنیت منطقه ای، گرجستان را در یک شرایط بسیار ویژه و حساس قرار داده است. مسائلی همچون آبخازیا و اوستیا، حساسیت های مرزی روسیه و دریای سیاه، تنش های بین آمریکا و ناتو در برابر روسیه، جملگی، وضعیت گرجستان را بغرنج کرده است. اما دست کم در مقطع کنونی، این مشکل اقتصادی است که بر هر موضوع دیگری سایه انداخته است.

با آن که ماهیت و چند و چون روابط گرجستان با آمریکا و روسیه از اهمیت بالایی برخوردار است، اما در حال حاضر، عوامل داخلی مهمی همچون ناکارآمدی حکومت و مشکلات اقتصادی، مردم این کشور را گرفتار کرده است.

گزارش نهادهای بین المللی از افت شاخص های اقتصادی در گرجستان، نشان می دهد که  فقر در گرجستان در سال های اخیر رشد قابل توجهی داشته و مسائلی مانند بیکاری و مهاجرت صدها هزار نفر از نیروهای ماهر و نخبه به کشورهای دیگر، همچون نقص و معضلی جدی، نمایان شده و کاهش رشد اقتصادی، بیکاری و افزایش قیمت کالاهای مصرفی، دست کم نیمی از مردم گرجستان را در وضعیت دشوار قرار داده است.

با توجه به موانع و مشکلات بسیار مهم اقتصادی در گرجستان و فقدان یک برنامه و استراتژی پایدار برای رسیدن به رشد اقتصادی، افزایش تولید و تقویت بنیه های توریسم و تجارت، احتمالاً با تغییر نخست وزیر، اوضاع سیاسی و اقتصادی گرجستان رو به بهبود نخواهد رفت.

در نتیجه، انتظار می رود که دولت گرجستان به منظور حل مشکلات داخلی و گذر از موانع اقتصادی به راهکار موقتی و قدیمی استقراض از کشورهای غنی روی بیاورد و بر روی حمایت های آمریکا و اتحادیه اروپا، حساب بیشتری باز کند.

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

کلیدواژه: گرجستان گرجستان نخست وزیر حزب حاکم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۴۸۹۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فرید مرجایی، تحلیل گر مسائل آمریکا و مقیم این کشور: جنبش دانشجویی سپهر غالب بر فضای سیاسی آمریکا را به چالش کشید/ شبکه های اجتماعی امپراطوری رسانه ای را زیر سوال بردند/ تظاهرات دانشجویی خط قرمز انتقاد از اسرائیل را شکسته است

پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: پلیس آمریکا طی هفته های اخیر نزدیک به 2200 دانشجو را در جریان اعتراضات دانشجویی هواداران فلسطین در دانشگاه های آمریکا در سراسر این کشور بازداشت کرده است. به گزارش آسوشییتدپرس، نزدیک به 56 حادثه بازداشت در 43 دانشکده یا دانشگاه مختلف آمریکا از 18 آوریل تا کنون رخ داده است. اعتراض های اخیر دانشجویی در ایالات متحده که به سرتاسر جهان گسترش پیدا کرده است بر انتقاد از ادامه جنگ در غزه و وجود رابطه اقتصادی میان دانشگاه ها و رژیم اسرائیل صورت می گیرد. بسیاری از دانشجویان آمریکایی خواهان پایان حمایت آمریکا به خصوص حمایت نظامی از اسرائیل در این جنگ هستند.

با فرید مرجایی، تحلیل گر مسائل آمریکا و مقیم این کشور درباره معنای این تظاهرات برای ساختار سیاسی ایالات متحده و چگونگی این تغییر در جامعه این کشور به خصوص نسل جوان گفت و گو کردیم:

 

براساس آخرین نظرسنجی های انجام گرفته در ایالات متحده، ما شاهد تفاوت نگاه نسل جوان به مسأله فلسطین هستیم. «مؤسسه افکارسنجی PEW، در آخرین نظرسنجی خود در این زمینه که در آوریل ۲۰۲۴ منتشر شد، اعلام کرده است که جوانان زیر ۳۰ سال در آمریکا با مردم فلسطین همدلی بیشتری دارند. یک‌سوم افراد در این بازه سنی گفته‌اند که با مردم فلسطین احساس همدلی می‌کنند، درحالی‌که ۱۴ درصد خود را همدل با اسرائیلی‌ها معرفی کرده‌اند. این نسبت در آمریکایی‌های مسن برعکس است و ۴۷ درصد خود را همدل با اسرائیل و تنها 9 درصد خود را همدل با فلسطین معرفی می‌کنند. جوانان آمریکایی نسبت به گذشته احساس مثبت‌تری نسبت مردم فلسطین دارند. » فکر می کنید این تفاوت دیدگاه نسبت به مسئله فلسطین به خصوص فاصله گرفتن از تبرئه سازی تمام و کمال اسرائیل ریشه در چه تحولاتی دارد؟


 به طور کلی نسل جدید یا نسل جوان، یا درباره  موضوعات اجتماعی تعصب ندارد و یا این تعصب از نسل های قبل و افراد مسن تر کمتر است. ارقام ذکر شده در نظرسنجی که شما به آن اشاره کردید مهم هستند، اما باید ارقام و نظرسنجی را در بستر جامعه آمریکا و مناسبات اجتماعی هم قرار داد و ابعاد دیگر را هم در نظر داشت.

در انتخابات 2016 که برنی سندرز به عنوان یک سوسیالیست کاندید ریاست جمهوری بود، نظرسنجی ها نشان می دادند که همین جوانان نسبت به واژه «سوسیالیست» آن حساسیت سابق را ندارند و این کلمه برای آنها یک تابو نیست. این در حالی بود که  در جامعه آمریکا در 8 و 9 دهه اخیر واژه سوسیالیست یک تابو بوده است.

باید بگویم که مسأله فلسطین با همه مسائل دیگر در آمریکا کاملا فرق دارد. یعنی مسأله اسرائیل و انتقاد از اسرائیل در برابر آن،  برای جامعه امریکا یک خط قرمز است. به طور کلی سیستم قدرت در یک جامعه بر آن است تا شهروندی بسازد که با پارادایم غالب همخوانی داشته باشد. آمریکا مانند سایر کشورها نیست و این موضوع برای مناسبات داخلی جامعه آمریکا مهم است که منحصر به فرد و متفاوت است. از نظر سیاست داخلی اختلاف های طبقاتی رو به افزایش هستند، در سیاست خارجی آمریکا در دنیا جایگاه به خصوص دارد و خود را رئیس و صاحب دنیا می داند،  با جنگ ها و مداخله های نظامی و سیاست سلطه یک شرایط خاصی ایجاد می شود که این سیاست های ناهنجار، برای شهروند باید  به صورت ایدئولوژیک نرمالیزه و توجیه شود.

حالا نکته اصلی این است که دانشجویانی که بین 20 تا 30 سال هستند، جوان هستند، وارد بازار کار نشده اند و سیستم قدرت از نظر فاز زمانی فرصت و زمان کافی نداشته تا از آنها شهروندان مطیع و ایدئولوژیک بسازد. همانطور که نظرسنجی های مورد اشاره شما نشان می دهند نظرات افراد مسن نسبت به مسائل اجتماعی و اسرائیل و فلسطین متفاوت است چرا که بر روی آنها کار شده و نگاه ایدئولوژیک حاکم در آنها بیستر شکل گرفته است. از طرف دیگر، این جنبش دانشجویی، سوالاتی را نسبت به سپهر غالب برای شهروندان مطرح کرده است.

 

اینجا دو عامل به نظرم تاثیرگذار را جداگانه مطرح می کنم: فکر می کنید مهاجرپذیری ایالات متحده و افزایش حضور مسلمانان در این کشور به خصوص آنهایی که از کودکی در امریکا بزرگ شده و به بخشی از جمعیت رأی دهنده و جریان ساز این کشور تبدیل شده اند چه تاثیری در تفاوت دیدگاه های جوانان و افکار عمومی داشته است؟

در آمریکا مهاجرپذیری از جنوب جهانی و کشورهای مسلمان موثر بوده است. در دهه های گذشته در ازای هر یک سفیدپوست مهاجر آمریکایی، پنچ الی شیش مهاجر از جنوب جهان می آمد. الان حتی این تناسب بیشتر هم شده و ممکن است در ازای هر یک سفیدپوست آمریکایی ده نفر از جنوب جهانی آمده باشند. قطعا ترکیب جمعیتی آمریکا در حال تغییر است و این حقیقت خودش را در این نوع مسائل در سطح جامعه مدنی نشان می دهد. همزمان باید در نظر داشت که همواره یک اقلیت می تواند پارادایم سابق را با قدرتی که در جامعه دارد استمرار ببخشد. در حقیقت این جنبه نژادپرستی سفیدپوستان که پیرامون دونالد ترامپ دیده می شود عکس العملی است به همین تغییر ترکیب جمعیتی آمریکا.

این را هم باید در نظر داشت که این رفتار در نسل دوم مهاجران یکسان نیست و متنوع است و خیلی مواقع برای اینکه از نظر حرفه و کار موفق باشند و رشد کنند کاسه داغ تر از آش هم هستند؛ مانند همین کاندیدای حزب جمهوری خواه خانم «نیکی هیلی» که هندی تبار است و نظرات خیلی راست گرایانه ای دارد. در حقیقت رئیس دانشگاه کلمبیا خانم «شفیق» که عرب تبار است، نیروی پلیس را به داخل دانشگاه دعوت کرد. این اقدام او اعتراض های زیادی را در داخل دانشگاه و در میان دانشجویان و هیات علمی ایجاد کرد.

به طور کلی می توان گفت که مهاجران و تحول ترکیب جمعیتی از کشورهای مسلمان در آمریکا، بسیار موثر بوده و تغییراتی را در جامعه مدنی ایجاد و تغییراتی را هم به این جامعه تحمیل می کند.

 

 مسأله دوم، بروز و ظهور قدرتمند شبکه های مجازی و توسعه فناوری و در کنار آن قدرت گرفتن رسانه هایی چون الجزیره است که امپراطوری رسانه های غربی در روایت سازی را زیر سوال برده و به چالش کشیده اند. امروز جوانی که در واشنگتن یا حتی دورترین ایالت های امریکا نشسته با یک کلیک آنچه در غزه می گذرد را بی واسطه و مستقیم می بیند. این چه تأثیری بر روی تغییر نگرش ها و به چالش کشیده شدن روایت رسمی سیاستمداران از آنچه در میدان می گذرد دارد؟

ظهور شبکه های مجازی و شبکه های اجتماعی بسیار موثر بوده، به خصوص که جوانان خیلی بیش از دیگران از شبکه های مجازی استفاده می کنند. شبکه های اجتماعی می توانند بالقوه یک بدیل در مقابل رسانه های مستقر و امپراطوری رسانه ای باشند. باید در نظر داشته باشیم که مطالب در این شبکه ها بسیار متنوع، متفرق و پراکنده هستند. زمانی که همبستگی با فلسطینی ها شکل می گیرد اتفاق مهمی است و شیفت پارادایمی مهمی محسوب می شود.

اما یک زمینه ای را هم باید در نظر داشت و آن این است که از 7 اکتبر به بعد رسانه های مستقر غربی بسیار حساب شده و استراتژیک در حمایت از اسرائیل عمل کردند.  پروپاگاندا رسانه ها بر روی چند پایه استوار بود : 1. هفت اکتبر آغاز مشکلات فلسطین و اسرائیل بوده است؛ گویا تاریخ اشغال سرزمین و آواره ها وجود نداشته است. 2. حماس تروریست است، افرادی را گروگان گرفته است و  باید از بین برود. 3. اسرائیل حق دفاع از خود دارد. 4. اتهام های ضد یهودی بودن و یهودی ستیزی موضوع اصلی بود که فضا را پر می کرد. 5. این یک جنگ در غزه است و متأسفانه در جنگ همه صدمه می بینند و مثل همه جنگ های دنیا ما فقط نظاره گر پاسیو نسبت به عوارض این جنگ دلخراش هستیم.

 در حقیقت آنچه در غزه رخ می دهد جنگ نیست، چرا که حماس که نیروی هوایی ، دریایی، ارتش مرکزی، سیستم رادار، تجهیزات تکنولوژی نظامی و نیروی مسلح رسمی ندارد. در واژه «جنگ» یک دوگانه برابر وجود دارد، که می گوید از آنچه رخ می دهد متأسف هستیم، اما خب جنگ است. در حقیقت، این یک جنگ دو طرفه نیست، بلکه یک طرف مرتکب جنایت علیه بشریت می شود، و طرف دیگر، قربانی نسل کشی است. در نتیجه، نقش آمریکا و حمایت های مستقیم آمریکا در این نسل کشی کمرنگ می شود. این سیاست در  پنجره زمانی که اسرائیل قرار است جنایت هایی انجام داده و فلسطین را با خاک یکسان کند، افکار عمومی منحرف شده و معطوف به پروپاگاندا چندگانه ای که ذکر کردم می شود.  

شبکه الجزیره و شبکه های مجازی با انتشار ویدئوها و خبرها و عکس های تکان دهنده از بچه هایی که پاهای خود را از دست داده اند یا آنها که صورت ها و بدن شان سوخته این انحصار امپراطوری رسانه ای را شکسته اند و روایت از دست سیستم قدرت تا حدودی خارج شده است.

نکته اصلی در رسانه ها و فضای رسانه ای و مطبوعاتی، بحث یهودی ستیزی بود. تقریبا هر زمان مسأله غزه و جریان اسرائیل پیش می آید همراه آن یک بحث یهودی ستیزی هم در این فضا عنوان می شود. به عنوان مثال زمانی که کمیته کنگره روسای دانشگاه های هاروارد ، پنسیلوانیا و ام آی تی و کلمبیا را که خواست به آنها حمله کرد که در دانشگاه های شما در سایه تظاهرات در واقع یهودی ستیزی در جریان است. حتی برخی از رسانه های زرد مانند نیویورک پست یا دیلی نیوز یک ماه پس از 7 اکتبر تصویر دانشجویان دانشگاه هاروارد را به عنوان حامیان تروریست منتشر می کردند که این اقدام یک تهدید جانی این افراد محسوب می شود .

 

  اخیرا یکی از ستون نویس های نیویورک تایمز در مطلبی با عنوان شبح ویتنامی دیگر بر سر آمریکا نوشته که به نظر می‌رسد تظاهرات ضد جنگ ویتنام در سال ۱۹۶۸ بار دیگر در آمریکا در حال تکرار شدن است. آیا شباهتی میان اعتراض های ضد جنگ غزه در این روزها و این تظاهرات در سال 1968 می بینید؟

همانطور که بسیاری گفته اند این اعتراض ها شباهت های بسیاری با تظاهرات ضد جنگ ویتنام دارد.  این سطح وسیع از تظاهرات دانشجویی از زمان جنگ ویتنام تاکنون بی سابقه بوده و همه را شوکه کرده است، اما تفاوت هایی هم وجود دارد. آمریکا در جنگ ویتنام کشته های بسیاری به شکل مستقیم می داد و بسیاری از جوانان اگر در دانشگاه نبودند، برای فرار از جنگ به کانادا مهاجرت می کردند. اما اعتراض های دانشجویی کنونی منحصر به فرد است و با زمان جنگ ویتنام فرق دارد. این اعتراض ها  آستانه جدید  و در این دیوار عظیم یک ترک ایجاد کرده است. تنها موضوعی که در آمریکا خط قرمز است انتقاد از اسرائیل است و این تظاهرات دانشجویی اکنون این روایت را متحول کرده است.

در فاز اول اقدام ها، دانشجویان و جوانان معترض با شجاعت در مقابل اتهام های یهودی ستیزی و حمایت از تروریسم مقاومت کردند . آنها حتی تهدید می شدند که از آنها عکس گرفته می شود تا به آنها کار داده نشود اما اکنون دیگر نمی توان به آنها این اتهام را بست.

 نکته دیگر این است که در شرایط معمول افراد یا دانشجوها به صورت فردی، پراکنده و متفرق به مواضع انسانی ضدجنگ می رسند، اما این تظاهرات نشان می دهد که یک سازماندهی و تشکیلات دانشجویی به عنوان استخوان بندی این اقدام را شروع کرده و سپس از بقیه دعوت کرده که شرکت کنند. بدون یک تشکیلات مشخص،  مواضع انسانی درونی افراد نماد جمعی پیدا نمی کند . پیام مطالبه های دانشجویان هم مشخص و متمایز و روشن است: آتش بس در غزه، و اینکه دانشگاه در کمپانی هایی که سلاح به اسرائیل می فرستند سرمایه گذاری نکند. بیشتر اعتراض های دانشجویی متمرکز بر نقض قوانین بین المللی از طرف اسرائیل و محکوم کردن جنایت هایی چون نسل کشی است که در حال حاضر انجام می شود.

 

ما از این جنس اعتراض ها در ایالات متحده زیاد دیده ایم: جنبش‌های اعتراضی نظیر اشغال وال‌استریت، زندگی سیاه‌پوستان مهم است، پارک‌لند، جنبش کارگری و کمپین کنترل اسلحه دانشجویان و... . اساسا تأثیر این اعتراض ها با دامنه های وسعت متفاوت بر تصمیم سازی و تصمیم گیری در ساختار سیاسی ایالات متحده دارد؟

در این مقطع مشکل بتوان پیش بینی کرد که تأثیری در سیاست رسمی خواهد داشت یا نه. باید دید که این تظاهرات دانشجویی چه بخشی از جامعه را می تواند با خود همراه کند. از سوی دیگر باید در نظر داشت که حدود دو هفته دیگر ترم دانشگاه ها تمام می شود و دوره تابستان آغاز می شود، اما دانشجویان وعده ادامه اعتراض ها را داده اند. از سوی دیگر کنگره حزب دموکرات هم در تابستان خواهد بود و جوانان می گویند که به این مکان هم برای تظاهرات می روند. این یادآور 1968 است که در کنگره حزب دموکرات در شیکاگو تظاهرات وسیع ضد جنگ ویتنام صورت گرفت که به یک نقطه عطف تبدیل شد.

 

یکی از مباحثی که در افکار عمومی بسیار مورد توجه قرار گرفته میزان برخورد نیروهای پلیس با معترضان است. اساسا براساس چه پروسه و ساختاری پلیس وارد برخورد با دانشجویان بخصوص در محوطه دانشگاه می شود؟

مقام های دانشگاه می گویند که کمپ یا اردو زدن در محوطه داخل دانشگاه غیرقانونی است ولی عرف بر این است که مقام های دانشگاه با دانشجوهای تظاهر کننده مذاکره کنند و به توافق برسند. یک مسأله دیگر که نانوشته است، این است که روسای دانشگاه ها ترجیح می دهند از اساس از تظاهرات خبری نباشد؛ چرا که میلیاردرهایی که به دانشگاه ها پول می دهند یهودی تبار و حامی اسرائیل هستند و  برای جمع شدن این تظاهرات فشار می آورند.

در حال حاضر دعوت از پلیس ضدشورش که رفتار آنها با خشونت توام است و دستگیری دانشجویان و اساتید،  نارضایتی و ناهنجاری ایجاد کرده است. نکته مهم دیگر این است که بسیاری از دانشجویان و اساتید معترض یهودی هستند. بنابراین این اتهام یهودی ستیزی که از طرف کنگره و کاخ سفید مطرح می شود بی معنا است.

 

 فکر می کنید این اعتراض ها از این پتانسیل برخوردار هستند که دولت جو بایدن را برای تشدید فشار بر نتانیاهو برای برقراری آتش بس تحت فشار قرار دهند؟

ممکن است دولت بایدن به نتانیاهو برای آتش بس فشار وارد کند، اما  این تظاهرات دانشجویان را باید در کنار عوامل دیگر مانند افکار عمومی جهان و نارضایتی برخی از دولت ها از اتفاق های جاری و اقدام آفریقای جنوبی در دیوان بین المللی دادگستری تعریف کرد. نباید فراموش کرد که نهادهای آمریکا مانند کنگره تحت سیطره لابی اسرائیل هستند(به عنوان مثال، بسیاری از دموکرات های کنگره با جمهوری خواهان همراه شدند که لایحه برجام از طرف پرزیدنت اوباما در کنگره تصویب نشود).

 دموکرات ها می گویند که علیرغم مشکلات غزه و ناراحتی ها، جو بایدن تنها آلترناتیو مقابل ترامپ است و شما باید از بایدن حمایت کنید. باید توجه داشت که تبلیغات سیستم بسیار قوی است. به عنوان نمونه حتی برنی سندرز هم فریب این پروپاگاندا را خورده بود. در یک ماه اول پس از هفت اکتبر برنی سندرز با ـتش بس به دلیل آنکه آن را به معنای مذاکره با حماس می دانست، مخالف بود. برخی از  جوانان حزب دموکرات به نشانه اعتراض دفتر او در واشنگتن را اشغال کردند و برخی از آنها هم بازداشت شدند. موضع برنی سندرز چندی بعد تغییر زیادی کرده و منتقد شدید سیاست جنگی اسرائیل شده است.    

دیگر خبرها

  • ابهام بزرگ بایرن برای بازی مرگ و زندگی برنابئو
  • بازی غرب برای گرجستان: موذیانه، خطرناک و بی‌رحمانه
  • چالش‌های بایدن و ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ ریاست جمهوری آمریکا
  • پاسخ به یک ابهام بزرگ درباره فصل جدید «پایتخت»
  • پاسخ به یک ابهام بزرگ دربراه فصل جدید «پایتخت»
  • پیش‌بینی مشاور بایدن: اوکراین سال آینده به روسیه ضد حمله می‌زند
  • فرید مرجایی، تحلیل گر مسائل آمریکا و مقیم این کشور: جنبش دانشجویی سپهر غالب بر فضای سیاسی آمریکا را به چالش کشید/ شبکه های اجتماعی امپراطوری رسانه ای را زیر سوال بردند/ تظاهرات دانشجویی خط قرمز انتقاد از اسرائیل را شکسته است
  • سرنوشت اوکراین در سال انتخاباتی آمریکا و گزینه های کی‌یف
  • اولمرت، نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی: اسرائیل از جنگ غزه پیروز بیرون نخواهد آمد/ تهاجم به رفح تظاهرات در دانشگاه‌های آمریکا و سراسر جهان را تشدید می‌کند
  • ادامه اعتراضات در تفلیس و هشدار اتحادیه اروپا