عمارت یزدان پناه خانهای چهار فصل در قم
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۷۷۶۷۷
خانه یزدان پناه قم یکی از خانه های تاریخی این شهر زیارتی می باشد . در کل بناهای تاریخی قم یادآور دورانهای متفاوتی هستند و در معماری شهرسازی قدیمی در کنار این بناهای مهم و بزرگ خانههایی قدیمی این شهر نیز معرف خانههای سنتی و قدیمی است.کل مساحت این بنا ۸۸۴.۵ متر مربع است که ۹۲۸ متر مربع ان زیربنا است، علاوه بر سرویسهای بهداشتی این بنا دارای ۱۰ اتاق بوده که سه تا از اتاقهای جنوب غربی به همسایه مجاور در گذشته واگذار شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عمارت یزدان پناه دارای ورودی بسیار زیبایی است که شامل سردری بلند با طاق شلجمی آجری چهار ترک با چهار ستون سنگی مدور با سرستون و پایه ستونهای حجاری شده و لب چینی هره سردر با کاشیهای کنگره ای و آجربری است که از طریق پاگرد و دالان جبهه شمال شرقی به ایوان شمالی و سپس به حیاط مرکزی (میانسرا) ارتباط می یابد. دیوارهای بیرونی این بنا کاه گلی بوده و فقط سردر بنا بوده که مجلل ساخته میشده است. سکوهای کناری که پاخوره نام داشتند نیز در این بنا برای کسانی که با صاحب خانه کار داشته، ولی لازم نبوده وارد خانه شوند و همینطور پاتوقی برای صاحب خانه یا پسر خانه نیز وجود دارد. بعد از سردر وارد هشت یا هشتی یا کرباس میشوید. این فضا و راهروهای پیچ در پیچ منتهی به حیاطهای اندرونی و بیرونی به گونه ای می باشند که مانع دید افراد غریبه به داخل حریم مقدس خانواده میشده است. مهمانان برای وارد شدن به فضاهای مختلف خانه از جمله مهمانی و اندرونی میبایست از راهروهای پر پیچ و خم عبور کنند. راهروهای پیچ در پیچ خانه را دالان میگفتند.
در حال حاضر این عمارت در مجموع دارای هفت اتاق، سه زیر زمین و یک بادگیر و آب انبار می باشد. شاخصترین بخش خانه پنج دری جبهه غربی است با چهار ستون گرد با شال ستون ساده و سر ستونها و پایه ستونهای حجاری شده. به علاوه سه دریهای جبهه شمالی جنوبی با ستونهای سنگی شکیل ایوانها و زیرزمینهای این دو جبهه از قسمتهای با اهمیت این خانه است. سه دری، نام اتاق خواب بوده است و پنج دری به عنوان اتاق مهمانی بوده که عملکرد اتاق نشیمن را داشته است. اتاقها در خانه یزدان پناه هر یک به نوبه خود مستقل و جداگانه هستند، اما میان آنها در چوبی کار گذاشته شده تا در صورت نیاز به صورت موقت فضای بزرگتری ایجاد شود. در این خانه مانند دیگر خانههای اقلیم گرم و خشک اتاقها گرداگرد حیاط به صورت تو درتو قرار گرفتهاند و این خاصیت انعطاف پذیر باعث شده که تمام اتاقها با دربهایی به یکدیگر راه یابند و این امر موجب میشود اتاقها با یکدیگر در تبادل دمایی بیشتری باشند. همچنین به گفته اهالی نیز در زمان حضور مهمانان یا گرفتن مراسمهای عبادی، جشنها و مهمانیها به وسیله این درها اتاقها را به یکدیگر متصل میکردند.
جهتگیری خانههای ایرانی، یکی از مسائل مهم مربوط به شهرسازی بوده و آن جهت قرارگیری خانه است و این مربوط به آب و هوا، طرز تابش آفتاب، جهت وزش (باد مطبوع،طوفان، گرد باد و غیره…) و مکان قرارگیری و جنس زمین است و معماران ایرانی برای این کار از شکل شش ضلعی استفاده میکردهاند.نحوه چیدمان اتاقها در این بنا بدین گونه است که در سمت شمالی حیاط که آفتاب در فصل زمستان مایل به آن میتابد و از گرمای بیشتری برخوردار است قسمت زمستاننشین است.در اتاقهای زمستاننشین برای ورود بیشتر نور خورشید اغلب پنجرههای آن ارسیهای بزرگ است و سطح ارتفاع اتاق در این ضلع کوتاهتر بوده تا هوای اتاق زودتر گرم شود.
سطح ارتفاع اتاقها درضلع جنوبی ساختمان بلندتر است تا هوا درون اتاق دیرتر گرم شود و هوای گرم به سطح بالا صعود کند و یک پنجره نیز در نزدیک سقف وجود دارد که هوای گرم از اتاق خارج شود تا فضای نشستن که نزدیک به کف زمین است خنکتر باشد.از مجموع هفت اتاقی که در حال حاضر باقی مانده سه اتاق ان نسبتا بزرگ است و شاخصترین بخش خانه پنج دری جبه غربی است با چهار ستون گرد با شال ستون ساده و سر ستونها و پایه ستونهای حجاری شده است.به علاوه سه دریهای جبهه شمالی جنوبی با ستونهای سنگی شکیل ایوانها و زیرزمینهای این دو جبهه از قسمتهای با اهمیت این خانه است.
حریم خانه در راهروهای پیچ در پیچ
اغلب خانهها به خصوص خانههای مجلل دارای سردر یا درگاه بودهاند. معمولا دیوارهای بیرونی کاه گلی بوده و فقط سردر مجلل ساخته میشده است. سکوهای کناری پاخوره نام داشتند و برای کسانی که با صاحب خانه کار داشته، ولی لازم نبوده وارد خانه شوند و همینطور پاتوقی برای صاحب خانه یا پسر خانه نیز بوده است.بعد از سردر وارد هشت یا هشتی یا کرباس میشود. این فضا و راهروهای پیچ در پیچ منتهی به حیاطهای اندرونی و بیرونی مانع دید افراد غریبه به داخل حریم مقدس خانواده میشده است.برای وارد شدن به فضاهای مختلف خانه از جمله مهمانی و اندرونی میبایست از راهروهای پر پیچ و خم عبور کنند. راهروهای پیچ در پیچ خانه را دالان میگفتند.
حیاط یا میانسرا، در تمام سال محیط بهداشتی مطبوعی فراهم و از گردش افتاب و نورخورشید بهترین استفاده را برای یورتهای گرداگرد خود کسب و تامین میکند.در صورتی که جهت گیری یاد شده با مسیر باد و سمت طوفانهای شن یا محل استقرار کوه بست به ابادی سازگار نباشد، میانسرا به جنوب غربی متمایل میشود.نورگیری اتاقها بستگی به نوع آن متفاوت بوده است، بعضی از اتاقها که مطلقا آفتاب به آنجا نمیتابید و نور کم داشت روشندانی در بالای آن میگذاشتند.
سه دری، نام اتاق خواب بوده است و پنج دری به عنوان اتاق مهمانی بوده که در خانه های با نظام خرده پیمودن عملکرد اتاق نشیمن را داشته است.اتاقها در خانه یزدان پناه هر یک به نوبه خود مستقل و جداگانه هستند، اما میان آنها در چوبی کار گذاشته شده تا در صورت نیاز به صورت موقت فضای بزرگتری ایجاد شود.در خانه یزدان پناه مانند دیگر خانههای اقلیم گرم و خشک اتاقها گرداگرد حیاط به صورت تو درتو قرار گرفتهاند و این خاصیت انعطاف پذیر باعث شده که تمام اتاقها با دربهایی به یکدیگر راه یابند و این امر موجب میشود اتاقها با یکدیگر در تبادل دمایی بیشتری باشند.
در شمال خانه اتاق زمستان نشین یا تهرانی جای داشته است؛این قسمت آفتاب گیر و بزرگترین اتاق زمستانی بوده است و این فضا در محلی قرار میگرفته که به اتاق مهمان نزدیک باشد و نقشه آن بنا بر نقشه کلی خانه قابل تغییر بوده است.به گفته اهالی در زمان حضور مهمانان یا گرفتن مراسمهای عبادی، جشنها و مهمانیها به وسیله این درها اتاقها را به یکدیگر متصل میکردند.
نورگیرها جزء لاینفک خانهها در قم
نورگیرها از سقف یکی دیگر از کارها برای جلوگیری از تابش مستقیم افتاب به بعضی از فضاهاست.در قدیمیترین خانهها چه خانههای بزرگ اشرافی و چه خانههای کوچک روستایی و شهری بخشی از نور از سقف گرفته میشد.این نوع نورگیری همراه با رنگ ملایم دیوار سقف اتاقها آرامش خانه شامل فضاهای مختلفی شده که نسبت به نوع خانه و به عبارت دیگر ساده بودن فضاها استفاده از پیمودن بزرگ و کوچک و خرده پیمودن در ساخت خانهها تغییر میکرده است.نورگیری اتاقها بستگی به نوع آن متفاوت بوده است، بعضی از اتاقها که مطلقا آفتاب به آنجا نمیتابید و نور کم داشت روشندانی در بالای آن میگذاشتند.
نحوه دسترسی به خانه یزدان پناه
آدرس : قم، خیابان ۱۹ دی (باجک)، کوچه ۱۱، خانه تاریخی یزدان پناه / سیری در ایران
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: راهروهای پیچ در پیچ خانه یزدان پناه اتاق ها اتاق ها صاحب خانه خانه ها پنج دری ستون ها سه دری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۷۷۶۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کیومرث صابری؛ چگونه «گلآقا» و بعد «گلآقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 11 اردیبهشت بیستمین سالگرد خاموشی کیومرث صابری فومنی است؛ نام ماندگار طنز در ایران بعد از انقلاب 57 که از حسن اعتماد رهبران جمهوری اسلامی به خود و سابقه دوستی با شهید رجایی بهره برد و در فضای جنگ جسارت کرد و با حمایت سید محمود دعایی ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات به راه انداخت و بعد از چند سال در ادامۀ آن مجلۀ «گل آقا» را منتشر کرد که برای خیلیها یادآور دوران «توفیق» بود.
نسل تازه شاید نداند کیومرث صابری فومنی (که بر خلاف خیلیهای دیگر نام شهرستان زادگاه را حذف نمیکرد و کامل میآورد) چه نقشی بر جای گذاشت و در تمام دهۀ 70 یکی از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی و مطبوعاتی بود و از خشکی و زُمُختی و عبوسیِ سیاست در دهۀ 60 هم میکاست چه رسد به دهۀ 70 که حال و هوا تغییر کرده بود.
روزنامۀ اطلاعات نزد برخی به عنوان روزنامهای خنثی شناخته میشد و میشود اما همین روزنامه کارهایی کرده کارستان که از هر کسی برنمیآمده و یکی هم ستون «دو کلمه حرف حساب» با محتوای طنز در این روزنامه است. آن هم در چه سالی؟ 23 دی 1363 بود. در گرماگرم جنگ که روزنامهها و خود سیاست عبوس بود و رابطۀ مردم با طنز در برنامه "صبح جمعه با شما"ی رادیو خلاصه میشد و شوخی با گوشت 75 تومانی (75 تا تک تومان و نه 75000 یا 500 هزار تومان!) و کمی دیگر از این دست؛ پس از اتفاقات سال 60 همه دست به عصا شده بودند.
«دو کلمه حرف حساب» یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب است که طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد و اگر سابقۀ نویسندۀ آن در دوستی با شهید رجایی چه در دبیرستان کمال و چه دوران وزارت آموزش و پرورش و نخستوزیری و ریاست جمهوری او و بعد هم دوران کوتاهی در دورۀ ریاست جمهوری آیتالله خامنهای نبود این امکان هرگز فراهم نمیآمد و نقش مرحوم سید محمود دعایی هم از این نظر ستودنی است.
او ستونهای روزنامه را به نویسندگان منتقدی داد که با اصل انقلاب و نظام مشکل نداشتند هر چند که در صفحات لایی نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی یا اسلامی ندوشن و چهرههای کلاسیک دیگر نیز مینوشتند.
از آن پس تا روزنامۀ اطلاعات را میخریدیم اول و قبل از آن که کاملا باز کنیم گوشه سمت راست صفحۀ 3 را کنار میزدیم تا ببینیم "دو کلمه حرف حساب" دارد یا نه و گاه در همان حالت میخواندیم. مثل حالا نبود که در گوشی تلفن همراه به هر سو سرک بکشی و تازه در این روزگار هم نویسندگان صاحب سبک همچنان متفاوتاند.
کیهان هم البته بعدها یک ستون را در صفحۀ ماقبل آخر به طنزنویسی داد که ارزش کار صابری را بیشتر نشان میداد و گویا نویسندۀ آنها وفاداری خود را به طرقی دیگر نشان داده بود و البته دلی نمیربود.
این که در اوج جنگ و در روزنامهای که سرپرست آن را امام خمینی تعیین کرده طنز سیاسی بنویسی کاری نبود که از هر که برآید ولی صابری فومنی انجام داد و «گل آقا» فراتر از آن که خاطره توفیق را زنده می کرد یادآور امضای دهخدای بزرگ بود: "دخو" در دورانی که «چرند و پرند» را در روزنامۀ "صوراسرافیل" مینوشت.
خیلیها نمیدانستند نام اصلی «گلآقا» چیست و لو هم نمیداد مگر مواقعی که در همان ستون جدی مینوشت و لوگو نداشت اما مشخص شد که او کیست.
با این حال تصویری از او منتشر نمیشد و فراموش نمیکنم که اول بار وقتی در یکی از جلسات ماهانۀ خانۀ عمویم او را از نزدیک دیدم مدام آن جثۀ کوچک با ظاهر غیر حزباللهی و ریش تراشیده و با لهجۀ گیلکی را ورانداز میکردم و نمیتوانستم باور کنم گلآقا هم او باشد و بعدتر که به خاطر فعالیتی که در کار گل و گیاه داشتم به خانۀ او بالای پل صدر در خیابان شریعتی رفتم او را صمیمیتر هم یافتم و وقتی دانست نه به اندازۀ او اما اهل ادبیات هم هستم حرفهامان بیشتر گل انداخت خاصه درست در یکی از روزهای عید نوروز 1368 که هر دو از خبر استعفا یا برکناری آیتالله منتظری شوکه شده بودیم و کار به سخن گفتن از سیاست هم کشید و با این که 24 سالی بزرگتر بود اختلاف سنی زیادی حس نمیکردم. از گل و گیاه و فضای سبز به شعر و ادبیات تا مطبوعات و روزنامهنگاری و البته سیاست و انطباق تصویر گلآقایی که در نوشتهها میشناختم با آن کاراکتر ذهن مرا درگیر کرده بود.
گلآقا اما بیش از آن که یادآور آن ستون باشد به خاطر «مجلۀ گلآقا» بر سر زبانها افتاد. نشریه ای با حال و هوای "توفیق" که 6 سال بعد از راهاندازی آن ستون و اول آبان 1369 با شمارگان صد هزار نسخه به قیمت 15 تومان روی دکه رفت و به سرعت به فروش رسید و به چاپ دوم و شاید سوم رسید و تجدید چاپ شد. صابری البته مجله را با همکاری مرتضی فرجیان راه انداخت اما چنان با صابری شناخته میشد که پایان همکاری آن دو چندان که تصور میشد سر و صدا نکرد. هر چند به خاطره ای تلخ بدل شد و برخی معتقدند در حق مرحوم فرجیان جفا شد.
غم بزرگ زندگی او البته از دست دادن فرزند جوان خود -آرش- در سانحۀ رانندگی بود و نمی دانم چرا بزرگان ادبی ما که به سوگ فرزند نشسته اند کم نیستند. با این حال همین که ذوق او در پی این سوگ مرد افکن نخشکید و دوباره نوشت، کاری ساده نبود و حالا زندگی او بیش از پیش «پوپک» بود که برای روشن نگاه داشتن چراغ گل آقا پس از پدر کوشید اما او هم یک جا متوقف کرد چون زمانه، دیگر شده بود.
گلآقا در تمام دهۀ 70 نشریهای مهم و خواندنی و تأثیرگذار بود که مطالب آن نقل میشد و از توقیفهای 1379 نیز جان به در برد اما دو سال بعد در دوم آبان 1381 و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله خود صابری تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتۀ او نه گلآقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیتهایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپهای مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!
او هیچگاه دلیل توقف انتشار نشریهای را که به یک نهاد تبدیل شده بود اعلام نکرد اما همان موقع برخی حدس زدند پس از دوم خرداد 76 و در پی ظهور طنزنویسانی چون سید ابراهیم نبوی ذائقۀ مردم تغییر کرده بود و نه میتوانست مانند آنها باشد و نه شکل گذشته مخاطبان را سیراب می کرد ولی دلیل اصلی چیز دیگری بود. این که انتظار داشت نه تنها تحمل شود بلکه او را قدر بدانند که توجه مردم را به داخل جلب کرده ولی حاکمیت و سلیقه ها چندان دوپاره شده بود که اعتماد سابق به او هم زایل شده بود.
انکار نمیکرد که ایفای نقش سوپاپ برای جلوگیری از انفجار اجتماعی بد نیست ولی وقتی آدمی با مشخصات سعید مرتضوی به جان مطبوعات افتاده بود نه میشد با او در افتاد و نه نادیدهاش گرفت و ادامۀ انتشار عملا ممکن نبود. اگر از نهادهای غیر دولتی انتقاد میکرد چه بسا سراغ او میآمدند و اگر از خاتمی با اقتدارگرایان همسو میشد. در این فضا گویا حسن حبیبی که حامی و در عین حال سوژۀ گلآقا بود توصیه کرد فتیله را پایین بکشد.
این احتمال هم جدی است که وقتی شنید به سرطان مبتلاست نمیتوانست ادامه دهد و کمتر از دوسال بعد درگذشت. جالب این که مشهورترین جمله دربارۀ گلآقا سخنی است که هرگز نگفت و ننوشت: "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق!"
در آستانۀ دوم خرداد 1376 این شایعه به شکلی بسیار گسترده پیچید که گلآقا نوشته "بنویسید خاتمی بخوانید ناطق" یعنی قرار نیست آرا درست شمرده شود حال آن که چنین جملهای را ننوشته بود اما ضربالمثل و به گلآقا منتسب شد.
در دوران "دو کلمه حرف حساب" روزنامۀ اطلاعات و بعد از آن که رهبران نهضت آزادی را افراد مسلحی ربودند و گویا شبه تیربارانی دروغین به قصد ترساندن برای آنان ترتیب دادند این خبر در رسانه ها قابل نقل نبود و از اینترنت و کانال تلگرامی و شبکۀ ماهوارهای هم البته خبری نبود اما گلآقا در قالب طنز نوشت که "شاغلام پیشنهاد داد دسته جمعی به بهشتزهرا برویم و زیارت اهل قبور کنیم و گفتیم: نه! خطرناک است. مگر نشنیدهای که میزنند؟ شاغلام پاسخ میدهد ولی ما پنج نفریم در حالی که آنها 9 نفر بودند. گل آقا هم میگوید: درست است ولی آنها اول میزنند بعد میشمرند!"
از ویژگیهای صابری این بود که نثری بسیار فاخر داشت و با ادبیات کلاسیک و معاصر نیک آشنا بود و بیشک برخی از نوشتههای او در کتابهای درسی به عنوان نمونۀ نثر پیراسته قابل درج و تدریس است اگر ذوقی مانده باشد. کافی است اشاره شود که وجه ادبی منحصر به خود صابری هم نبود.تا جایی که ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از بالیدگان گل آقاست که او هم ناباورانه چشم از جهان بست و از بیشتر ویژگیهای صابری برخوردار بود و راز توقف انتشار گل آقا را هم او فاش کرد وقتی صابری رفته و خود نیز با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.
الگوی اصلی گلآقا اما نه توفیقها که علی اکبرخان دهخدا بود. مشروطهخواه، اهل ادبیات، نویسنده، ملی، روزنامهنگار و البته فرهنگنویس و صابری فومنی فرصتی برای انجام این آخری پیدا نکرد.
از خاطرات قابل توجه کیومرث صابری یکی این بود که چند ماه مانده به درگذشت امام خمینی همراه با مرحوم دعایی به دیدار رهبر فقید انقلاب میرود. در حالی که بعد از قبول قطعنامه 598 و تعبیر جام زهر تمام دیدارهای عمومی امام لغو شده بود و به خاطر آن و نیز بیماری سرحال نبود و صابری میگوید بسیار خسته و حتی افسرده به نظر میرسید و نگاهمان نمیکرد و دعایی گفت: پس ما برویم چون شما نگاه مان هم نمیکنید ولی آقا! این آقا گلآقاست ها و تا امام نام او را شنید نگاهی کرد و لبخند زد و خندید.
آدمهایی چون کیومرث صابری فومنی در گذر زمان بیشتر شناخته میشوند و در این 20 سال عیار او روشنتر شده است و نثر او همچنان گواه است. نثری که جا دارد در کتاب های درسی بیاید بلکه دانش آموزان هم از این همه ملولی کتاب های درسی به درآیند.
---------------------
* طرح نمایه از هادی حیدری کارتونیست برجستۀ مطبوعات که خود از دست پروردگان و همکاران گل آقا بوده و در این 20 سال هیچ گاه از یاد او فرونکاسته.