انتشار کتاب چوب بارون خورده در شیراز
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۲۲۵۹۵۲
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از شیراز، شهره جان فشان درباره رمان خود،گفت: کتاب چوب بارون خورده، داستانی عاشقانه خارج از محدودیت سن و سال و زمان و حتی حضور معشوق است.
او، بیان کرد: عشق بین دو روح است و همین امر باعث میشود که گذر زمان و دوری عاشق و معشوق هم خللی در این عشق بوجود نیاورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جان فشان، تصریح کرد: در خلال داستان شاهد جنگ بین دل و وجدان خواهیم بود که نهایت وجدان سربلند میشود، همچنین در داستان آمده است که اگر عاشق روح کسی بشویم همیشه او را زیبا میبینیم.
کتاب چوب بارونخورده ، نوشته شهره جانفشان، نویسنده شیرازی، در ۴۵۰ صفحه در قطع رقعی و جلد شومیز، اسفند ماه امسال در شیراز منتشر شد.
رمان سرمه اولین اثر شهره جان فشان در اسفند ۹۸ انتشار یافت و در آذر ماه ۹۹ به چاپ دوم رسید.
انتهای پیام/ت
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: بازار نشر انتشار کتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۲۵۹۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه میشود
به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران میشود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.
شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثهای کابوسها ورنجهای گذشته را برای او زنده میکند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفتهاند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار میدهند.شخصیتهای فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان میشوند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
با بدنی لرزان و لکلککنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولینبار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالیکه عرق از چهرهام میچکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همهجا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعلههای مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخههای درهم تنیدهی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخهها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.
کد خبر 6093871 فاطمه میرزا جعفری