۱۸ اسفند ۱۳۹۹
جـــزئیات تازه از قتلعام خانوادگی در بلوار ابوذر
مرد جوانی که با همدستی یک زن و مرد مرتکب سه قتل فجیع در تهران شده بود، در تازهترین اعترافات خود جزئیات بیشتری از این سه جنایت بیان کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، بامداد چهارشنبه گذشته راز این قتلها با اظهارات مرد جوانی به پلیس فاش شد. وقتی مأموران برای بررسی ماجرا به خانه مورد نظر در بلوار ابوذر رفتند، جسد زن و مردی داخل حمام و جسد ذوب شده دختری داخل بشکه اسیدی آبی رنگ بر این پرونده مهر تأیید زد.
با کشف اجساد، تحقیقات برای دستگیری عاملان این جنایت آغاز شد و ساعت 3 بعدازظهر همان روز هر سه متهم این پرونده بازداشت شدند.سرهنگ کارآگاه مرتضی نثاری، معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت در رابطه با این خبر گفت: بررسیها نشان میداد که این جنایتها با همدستی دختر بزرگ خانواده به نام شقایق، دوستپسرش به نام شایان و بهروز دوست شایان صورت گرفته است. آنها خواهر 20 ساله شقایق، مادر 42 ساله وی و شوهر 22 ساله مادرش را کشته بودند. در بررسیهای صورت گرفته، بهروز مدعی شد که هر سه جنایت را او مرتکب شده و دو متهم دیگر در این ماجرا نقشی ندارند. متهمان برای بررسی صحت روانی به پزشکی قانونی منتقل شده و صحت روانی آنها تأیید شد. به دستور حبیب الله صادقی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت، متهمان در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داده شده و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
گفتوگو با عامل سه قتل
چه شد که دست به این قتلها زدی؟
قصد ما قتل نبود، فقط میخواستیم سرقت کنیم. البته شایان اصلاً با این موضوع موافق نبود. شقایق هم اوایل مخالف بود اما زمانی که اصرارهای مرا دید قبول کرد. میخواست برای خودش خانه بخرد.
از کی نقشه سرقت را کشیده بودی؟
حدود یک یا دو ماه قبل، مادر شقایق به نام فریبا، جشن تولد گرفت و ما را هم به خانهاش دعوت کرد. با دیدن طلاهای فریبا و وضع خانهاش با خودم گفتم حدود دو میلیارد تومان طلا دارد و از همان موقع نقشه سرقت را طراحی کردم.
از جنایت بگو؟
چند روز قبل از جنایات، شایان گفت فریبا گفته باید به رابطهاش با شقایق پایان دهد. از موضوع ناراحت شدم، با فریبا تماس گرفتم و او را راضی کردم تا بچهها آشتی کنند. قرار شد شب حادثه من هم به خانه فریبا بروم اما شوهرش زیاد از من خوشش نمیآمد. فقط شقایق و شایان با غذاهایی که مسموم کرده بودیم وارد خانه شدند. بعد از ساعتی شقایق در را برایم باز کرد. وقتی من وارد شدم، هنوز خوابشان نبرده بود تا سرقت را اجرا کنیم. برای همین من متادون و قرص خوابآور و مواد بیهوشی را داخل آب ریختم و به خواهر شقایق دادم. آن شب مست بودم و حال خوبی نداشتم، وقتی دیدم خوب نفس نمیکشد با سیم شارژر او را به قتل رساندم. وقتی کار تمام شد، شقایق و شایان آمدند و از ماجرا باخبر شدند. آنها را تهدید کردم که اگر به کسی حرفی بزنند، زنده نخواهند ماند. شایان مخالف و معترض بود، با او درگیر شدم و تهدیدش کردم. صبح وقتی شوهر فریبا میخواست خانه را ترک کند، نقشه قتل او را کشیدم. من وقتی وارد خانه شدم قصدم کشتن نبود اما حالا که یک نفر مرده بود دو نفر دیگر هم باید میمردند تا راز این جنایت برملا نشود. با گلدان کریستال چندین بار به سرش زدم. جسد را به داخل حمام برده و بعد از حدود نیم ساعت، فریبا را هم به قتل رساندم.
چرا اسید را به میان آوردید؟
بوی جنازهها راز قتل را برملا میکرد. از دوستم اسید تهیه کردم. جسد را که داخل بشکه انداختم باعث شد که اسید مرا هم بسوزاند. ترسیدم و تصمیم گرفتم باغی اجاره کنم و اجساد را داخل باغ دفن کنم، اما دیدم پایین آوردن جسد آن هم از 5 طبقه واقعاً کار سختی است و همسایهها متوجه میشوند برای همین باز تصمیم گرفتیم اجساد را بسوزانیم اما مدام پشت گوش میانداختم تا اینکه لو رفتیم.
با مردن این سه نفر، کسی پیگیر آنها نمیشد؟
فریبا گفته بود که قصد دارد با شوهر جدیدش و دخترش از ایران بروند. میگفت شقایق به خاطر بچهاش نمیتواند کشور را ترک کند. ما هم همین مسأله را بهانه کردیم و قرار شد هر کسی سراغشان را گرفت بگوییم از کشور رفتهاند.
فکر میکردی بازداشت شوی؟
اصلاً نمیدانم چطوری لو رفتیم، ما اجازه ندادیم کسی در این مدت چیزی متوجه شود. یک روز درمیان من به آن خانه میرفتم و یخ میبردم و کافور دود میکردم. خانه هم در طبقه پنجم بود و کسی از ماجرا خبری نداشت. اما از کاری که کرده بودیم، خیلی پشیمان بودم. یکبار تصمیم به خودکشی گرفتم که شایان و شقایق نجاتم دادند. سه بار هم شقایق و شایان میخواستند خودکشی کنند که من اجازه ندادم. خلاصه که در تمام این مدت عذاب وجدان لحظهای ما را رها نکرد.
بعد از قتل چه کردید؟
هر روز یک خانه مبله به قیمت 500 تا 700 هزار تومان اجاره میکردیم و بعد خانه را عوض میکردیم و به خانه دیگری میرفتیم.
شقایق چرا میخواست از خانه مادرش سرقت کند؟
مادرش با او خیلی بد رفتاری میکرد. اذیتهای مادر شقایق باعث نفرت او شده بود.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۴۶۹۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۰۰۲۲۱۰۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
حمله احمدینژاد به دولت روحانی: صلاحیت مذاکره ندارید/ برجام خسارت بود؛ کشور را نابود کردید
مخالفت رهبر انقلاب با کاندیداتوری سیدحسن خمینی در انتخابات ریاستجمهوری
فیلم| تجمع سهامداران مقابل بورس تهران
دولت یا بانک مرکزی؛ بزرگترین بدهکار کیست؟
خبر بعدی:
گفتگو با سرکرده باند قاتلان تهرانی/ جنازه فریبرز بعد از قتل سوخته بود
جنازه مرد تهرانی پس از گروگانگیری در بیابان های قم کشف شد و در این پرونده 4 دختر و پسر متهم به قتل بودند که سردسته باند اعتراف کرد.
به گزارش رکنا، با اعتراف متهم، مجید، ناصر و پویا نیز بازداشت شدند.مجید که سردسته این باند بود به قتل پیرمرد با همدستی ناصر و دو دختر جوان به نامهای محیا و شیلا اعتراف کرد و مدعی شد، پویا و متهم دیگر این پرونده از جنایت بیخبر بوده و فقط در سرقت از خانه پیرمرد حضور داشتند.
بدینترتیب محیا و شیلا نیز بازداشت شدند. بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی پایتخت متهمان در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شدند.
گفتوگو با سردسته باند قاتلان مرد تهرانیفریبرز را از کجا میشناختید؟
مادر دوست دخترم محیا خدمتکار خانه فریبرز بود. سالها قبل همسر فریبرز فوت کرده و او تنها زندگی میکرد. چون وضع مالی خوبی داشت مادر محیا همیشه برای دخترش از وضع زندگی او تعریف میکرد وقتی محیا برایم تعریف کرد که فریبرز وضع مالی خوبی دارد وسوسه سرقت به جانم افتاد.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
شیلا دوست محیا بود و ناصر هم دوست شیلا. در این ماجرا پویا و دوستش بهمن هیچ نقشی نداشتند و نقشه را ما خودمان طراحی کردیم.
نقشهتان چه بود؟
ما قصد قتل نداشتیم، میخواستیم فقط سرقت کنیم. برای اجرای نقشهمان نیاز به یک محل داشتیم. ناصر پیشنهاد داد که از خانه خالهاش برای اجرای نقشهمان استفاده کنیم. به همین دلیل خالهاش را به خانه یکی از اقوام فرستاد و خانه خاله که در یافتآباد بود به عنوان محل گروگانگیری ما انتخاب شد. محیا با فریبرز تماس گرفت و به دروغ گفت برای مادرش مشکلی پیش آمده و به کمک او نیاز دارد. فریبرز نمیخواست بیاید اما محیا آنقدر التماس کرد که او پذیرفت و بعد آدرس خانه خاله ناصر را داد و در نهایت او به آنجا آمد. به محض اینکه پیرمرد وارد خانه شد، من و ناصر به او حمله کردیم و دست و پایش را بستیم و دور دهان و بینیاش چسب زدیم. با تهدید از او رمز عابر بانکهایش را خواستیم و پیرمرد هم به ما چند رمز داد.
چرا پیرمرد را کشتید؟
نمیخواستیم بمیرد وقتی به عابر بانک رفتیم پول زیادی داخل حسابش نبود. دوباره به خانه برگشتیم و رمز کارتی را از فریبرز گرفتیم که داخلش پول بود. اما وقتی به بانک رفتیم مشخص شد که رمز کارت را اشتباه گفته است دوباره به خانه برگشتیم و به سراغ فریبرز رفتیم اما متوجه شدیم مرده است. چسبی که به دهان و بینیاش زده بودیم باعث شده بود تا مرد ۷۰ ساله فوت کند. از مرگ او وحشت کردیم، نمیدانستیم با جسد ش چه کار کنیم. بالاخره تصمیم گرفتیم جسد را از بین ببریم. جنازه فریبرز را داخل خودروی جک خودش گذاشتیم و راهی اتوبان تهران - قم شدیم. در بین راه بنزین زدیم و چند لیتر هم بنزین خریدیم. در بیابانی همان اطراف با بنزین جسد فریبرز را به آتش کشیدیم.
چه شد از خانه سرقت کردید؟
بعد از آتش زدن جسد با ناصر و دو نفر دیگر به خانه فریبرز رفتیم و حدود 80 میلیون تومان سرقت کردیم.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.