Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-04-29@04:12:13 GMT

«خـانه مهربانی» محله اینجاست

تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۲۴۹۴۸۹

«خـانه مهربانی» محله اینجاست

همشهری آنلاین _  سحر جعفریان:  ۶۰ سال دارد و نزدیک به نیم قرن از سکونتش در محله «امامزاده عبدالله» (ع) می‌گذرد. سال‌ها کارش جمع‌آوری نذورات و توزیع اقلام غذایی و ضروری زندگی بین خانواده‌های نیازمند است و به هر بهانه‌ای می‌خواهد که رسم و رسوم همسایه‌داری قدیم را احیا کند. بر این باور است: «همسایگی تنها نزدیکی چهاردیواری‌ها نیست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همسایگی نزدیکی دل‌ها است که آن قدیم‌ها بیشتر مورد توجه بود.» خانه‌اش را به «خانه مهربانی» می‌شناسند. کوچک تا بزرگ محله نشانی‌اش را می‌دانند. در یکی از روزهای پایانی اسفند، ساعتی را مهمان این بانوی نیکوکار می‌شویم تا از چگونگی فعالیت‌های محلی و خیرخواهانه‌اش طی سال‌ها جویا شویم.  

داستان از مسجد آغاز شد

معصومه خانم برای آغاز گفت‌وگو، خاطراتش را ورق می‌زند و به سال‌ها پیش باز می‌گردد. به زمانی که کودک بود و اغلب با مادرش برای نماز ظهر یا مغرب راهی مسجد محله یعنی مسجد قدیمی «امام حسن عسگری(ع)» می‌شد.
او می‌گوید: «حال و هوای آن روزها هنوز هم در سرم می‌چرخد. دلم می‌خواهد ‌کاری کنم که صفای همان روزگار دوباره تکرار شود و اهالی با هم مانند یک خانواده رفتار کنند. آن زمان، همه یکدیگر را می‌شناختند و از خانه هم خبر داشتند. کسی اگر نیازمند بود یا گره‌ای در کارش افتاده بود، در همان مسجد مطرح می‌شد و به همت همه، گره از کار نیازمند و گرفتار باز می‌شد.

به سن و سال جوانی که رسیدم به باقی نمازگزاران مسجد، پیشنهاد دادم تا هزینه خرما و حلوای خیرات شب‌های جمعه را جمع کنیم و مسجد قدیمی‌مان را نونوار کنیم. استقبال کردند و با نظارت هیأت امنا به تعمیرات بخش‌هایی از آن پرداختیم. پس از آن تعدادی طاقه پارچه برای تهیه چادر نماز بانوان گرفتیم. آن سال‌ها، من تازه کار خیاطی را آغاز کرده بودم. برای همین تصمیم گرفتم خودم چادرها را برش بزنم و بدوزم. ۵۹ چادر نماز دوختم و بابت هر کدام، هزار تومان دستمزد گرفتم. دستمزدها را جمع کردم و برای چند خانواده که شناسایی شده بودند، برنج و گوشت تدارک دیدم. به یاددارم، خوشحالی آن خانواده‌ها سبب شد تا من به این کار علاقه‌مند شوم و به نصیحت‌های مادرم مبنی بر کمک به همسایه، جامه عمل بپوشانم. سال‌ها به همین منوال گذشت و معتمد محله شدم. به‌گونه‌ایی که اگر هرکسی نذر و قربانی داشت با خیال راحت به من می‌سپرد تا بین افرادی که می‌دانستم نیازمند و آبرومند هستند، تقسیم کنم.»

گشودن در خانه به ثواب

این بانوی خیر که سابقه ۳ سال حضور در شورایاری محله امامزاده عبدالله(ع) را دارد، ادامه می‌دهد: «به‌گونه‌ایی شده بود که دیگر همیشه یکی از جیب‌های مانتوی خود را برای دریافت صدقات و نذورات خالی می‌گذاشتم که مبادا با پول‌های خودم درهم شود. چراکه هر زمان بیرون می‌رفتم، صدایم می‌زدند و می‌گفتند معصومه خانم، این مبلغ را بی‌زحمت به دست صاحبش برسان. رقم‌ها که بالا رفت، دفترچه‌ای از اسامی خانواده‌های نیازمند محله و خیّران تهیه کردم. به‌صورت ماهانه با مبالغ جمع‌آوری شده، گوسفندی قربانی و بین خانواده‌های کودکان نیازمند توزیع می‌کنیم یا بن نان و سبد ارزاق اهدا می‌کنیم. برای دختران دم بخت، بیماران تنگ دست، بانوان سرپرست خانواده و یا جوانان جویای کار و درآمد هم برنامه‌هایی داریم.

صندوق قرض‌الحسنه‌ای نیز فعال کرده‌ایم تا درخواست وام‌های کوچک برخی از همسایه‌ها را پاسخ دهیم. «کرونا» هم که شیوع پیدا کرد، زندگی اقتصادی بسیاری از اهالی نابه سامان شد. اکنون دیگر به در خانه‌ام بیشتر مراجعه می‌کنند و من نیز تا جایی که همت خیّران اجازه دهد، نمی‌گذارم دست خالی برگردند.» معصومه خانم لبخندی می‌زند و می‌افزاید: «ساعت مشخصی ندارد. صبح زود، سر ظهر یا نصف شب، برخی افراد از سر ناچاری راهی خانه ما می‌شوند. همسرم می‌گوید مبادا به سبب این ساعت‌های نامنظم مراجعه افراد، ناراحت شوی یا تندی کنی. من هم می‌گویم این یک نعمت است و خدا را هزار مرتبه شکر که در خانه‌مان به خیر و ثواب باز می‌شود.»

لباس‌نو بر تن کودکان کار

یکی دیگر از فعالیت‌های خیرخواهانه این هم‌محله‌ای نیکوکار، دوختن لباس بر تن کودکان «کار» و افراد کارتن‌خواب است. او در این‌باره می‌گوید: «پارچه‌های نو و اضافه‌ای که معمولاً همسایه‌ها در بقچه‌ها داشته باشند، جمع می‌کنم و لباس می‌دوزم. لباس‌هایی در سایزهای مختلف که در زمان مناسب بین کودکان‌کار و افراد بی‌خانمان و کارتن‌خواب‌ها توزیع می‌کنم. کودکان یتیمی هم هستند که اغلب، حسرت تن‌پوش‌های نو را دارند. برای آنها نیز لباس می‌دوزم.

البته اکنون که سن و سالم بالا رفته است و گاهی چند بیماری کوچک ناتوانم می‌کند، تلاش کرده‌ام دوخت ودوز را به‌صورت رایگان به بانوانی که تمایل به یادگیری داشته‌اند، آموزش دهم تا در صورت نیاز هم از این حرفه درآمدزایی کنند و هم گاهی در ثواب نذرهای معنوی شریک باشند. پیش از شیوع کرونا، کودکان یتیم و کار را در گروه‌های مختلف به اردوهای تفریحی می‌بردیم یا به رستوران دعوتشان می‌کردیم. تلاش می‌کردیم چند ساعتی را خوشحال باشند. اما اکنون در زمان کرونا، یا سبد ارزاق توزیع می‌کنیم یا بانوان خیر خودشان آستین بالا می‌زنند و با طبخ غذاهای خوشمزه، ضمن رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی، اوقات خوشی را برای آنها فراهم می‌کنند. حال من هم با این فعالیت‌ها خوش است. با شادی دل همسایه و ذوق کودکی که بی‌پناه است.»

اهالی محله چه می‌گویند؟

«مریم بهرامی»، مدیر سرای محله امامزاده عبدالله(ع)، از تخصص ویژه بانوی خیر می‌گوید: «شناسایی افراد نیازمند و آبرومند، سختی‌های خود را دارد که الحق، معصومه خانم طی این سال‌ها به خوبی از عهده‌اش بر آمده است.»
«اعظم داودی»، یکی از اهالی محله نیز از مهم‌ترین ویژگی‌های معصومه خانم می‌گوید: «ویژگی مهم خانم کلانتری، گشاده‌رویی و رازداری است که سبب شده است تا همگان به ایشان اعتماد کنند.»
«زهرا موسوی»، یکی دیگر از اهالی می‌گوید: «کسی از در خانه‌اش دست خالی باز نگشته است. حتی اگر فردی به دروغ خود را نیازمند معرفی کند، باز به امید اصلاحش، به او کمک می‌کند.»

کد خبر 589240 برچسب‌ها كودكان كار بیماری همشهری محله خیریه امامزاده

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: كودكان كار بیماری همشهری محله خیریه امامزاده معصومه خانم خانواده ها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۴۹۴۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه

دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام کرد بیشتر قربانیان حملات اخیر رژیم صهیونیستی به شهر رفح در نوار غزه زنان و کودکان بوده‌اند و در صورت تشدید حملات رژیم اشغالگر به این باریکه، خطر کشتار غیرنظامیان و آوارگی مضاعف فلسطینی‌ها افزایش می‌یابد. در بیانیه این نهاد حقوق بشری آمده است: «فولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل امروز مجموعه حملات اسرائیل علیه رفح در روز‌های گذشته را محکوم کرد؛ حملاتی که بیشتر به کشته‌شدن زنان و کودکان منجر شده است. او بار دیگر نسبت به حمله‌ای تمام‌عیار علیه این منطقه هشدار داد، منطقه‌ای که ۱.۲ میلیون فلسطینی به‌اجبار به آن پناه آورده‌اند.»

بر اساس این بیانیه، چنین حمله‌ای تنها به کشتار بیشتر و آوارگی مضاعف منجر شده و جنایات بین‌المللی بیشتری به همراه خواهد داشت. بر اساس گزارش‌ها، در حملات رژیم صهیونیستی به رفح در ۱۹ و ۲۰ آوریل دست‌کم ۳۳ فلسطینی شهید شدند که ۲۲ تن از آنها زن و کودک بودند. تورک در این بیانیه گفت: «هر ۱۰ دقیقه یک کودک کشته یا مجروح می‌شود. آنها بر اساس قوانین جنگی مصونیت دارند؛ اما در نهایت همین کودکان هستند که بهای این جنگ را پرداخت می‌کنند.»

 از همین رو خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان پای صحبت‌های «غدی عاقل»، استاد فلسطینی الاصل دانشگاه کانادا نشسته و از تجربه شخصی وی و خانواده او در غزه پرسید. در ذیل مشروح این گفتگو از نظرتان می‌گذرد.

-با توجه به اینکه تمام اعضای خانواده شما در نوار غزه و رفح هستند، خبر جدیدی از وضعیت آنها دارید؟

غدی عاقل: کسانی که از بمباران نسل‌کشی اسرائیل جان سالم به در می‌برند، ممکن است از مرگ و ویرانی که از خود بر جای می‌گذارد جان سالم به در نبرند. در اوایل ماه جاری، نیرو‌های اشغالگر اسرائیل از زادگاه من خان یونس در جنوب نوار غزه عقب نشینی کردند، احتمالاً برای آماده شدن برای حمله به رفح. اکنون، آن غیرنظامیانی که در بخت آزمایی مرگ و زندگی برنده شدند، در دنباله رویا‌های شکسته به خان یونس هستند. 

خطر هنوز در هر گوشه‌ای در کمین است، اما پسر عموی من اکرام و شوهرش عوض احساس کردند که مجبور بودند به جمعیت بپیوندند و به منطقه القراره در شمال خان یونس بروند تا وضعیت برادر عوض و محمد و خانواده اش را بررسی کنند. آنچه آنها کشف کردند فراتر از درک بود. محمد، همسرش منار و هفت فرزندشان - خالد، قصی، هادیه، سعید، احمد، ابراهیم و عابد که همگی زیر ۱۵ سال سن داشتند- در حمله هوایی اسرائیل به خانه‌شان به طرز وحشیانه‌ای کشته شدند. خانه آنها خراب شده بود و بدن آنها در حال تجزیه بود، سگ‌ها و گربه‌های ولگرد سعی می‌کردند آنها را بجوند. اکرام و عوض قبر‌های کم عمقی کندند و آنها را دفن کردند.

این دومین باری بود که اکرام و عوض باید برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌های خود را دفن می‌کردند. در ماه اکتبر، آنها مجبور شدند از اجساد تسنیم، یاسمین، محمود و الیاس، فرزندان برادر دیگر عوض، ابراهیم، مراقبت کنند که به همراه مادرشان، نانسی، در بمباران اسرائیل کشته شده بودند.

این بار درد خیلی غیر قابل تحمل بود. پس از بازگشت به خانه، اکرام که غم و اندوه او را فراگرفته بود، ناگهان بینایی خود را از دست داد. علت این مصیبت غم انگیز ناشناخته است و همه ما را گیج و ویران کرده است.

در همین حال، در غرب خان یونس، که اکنون شبیه یک شهر ارواح است، برخی از اعضای خانواده شوهرم سفری مشابه با درد و رنج را آغاز کردند. مقصد آنها: ویرانه‌های خانه هایشان، نه چندان دور از آنچه از بیمارستان الامل باقی مانده است.

کل بلوک، از جمله سه ساختمان چند طبقه که برادر شوهرم و بیش از ۷۰ نفر دیگر در آن زندگی می‌کردند، ویران شد. مردان جوان خانواده عکس، فیلم گرفتند و آنچه از زندگی سابقشان باقی مانده بود را نجات دادند. سپس آنها به المواسی بازگشتند، که زمانی مرکز پر جنب و جوش زندگی در ساحل خان یونس بود، که اکنون به یک اردوگاه چادری تبدیل شده است، سرزمینی بایر از ناامیدی، جایی که در چهار ماه گذشته آواره شده اند.

آنها پس از بازگشت به چادر‌های خود، تصاویر و کلیپ‌های ویرانه خانه‌های خود را با پدر و مادر و خواهر و برادر خود به اشتراک گذاشتند. برای خواهرشوهرم نیما، خبر‌ها و تصاویر خانه اش بیش از حد قابل تحمل بود. او در حین تماشای تصاویر مدام گریه می‌کرد. صبح روز بعد، نیما را بی هوش یافتند. خانواده‌اش او را با عجله به نزدیک‌ترین بیمارستان، الامل بردند، که از قضا به «امید» ترجمه می‌شود، اما هیچ بیمارستان و امیدی پیدا نکردند. یکی از پزشکان قهرمانی که در آنجا مانده بود اعلام کرد که او مرده است. او به سادگی قادر به تحمل این ناراحتی نبود. نیما غرق در غم و ناامیدی، سکته کرده بود. شوهر نیما، سلیمان، و فرزندانش برای تکمیل مقدمات تشییع جنازه، شستن جسد به روش صحیح، یافتن وسایلی برای تابوت و رسیدن به رباب، دختر بزرگ نیما، که به رفح پناه برده بود، تلاش کردند.

در حالی که آنها گریه می‌کردند و ماتم می‌کردند، بمب‌های اسرائیل همچنان بر مناطق مسکونی در رفح، اردوگاه آوارگان نصیرات، دیرالبلاح، اردوگاه آوارگان مغازی و بیت حانون اصابت کرد و صد‌ها کشته برجای گذاشت. در اردوگاه آوارگان یبنا در رفح، یک بمب باعث کشته شدن اعضای خانواده ابوالحنود - ایمان. مادرش ابتصام؛ شوهرش محمد؛ و چهار فرزند خردسالشان: تالین، آلما، لانا و کرم شد.

در جریان این بمباران شدید، سلیمان از ترس امنیت او و فرزندانش تصمیم گرفت که به رباب اطلاعی ندهد. نیما را بدون او دفن کردند. انتخاب ویرانگر بود، اما خطرات سفر به رفح و بازگشت بسیار زیاد بود. حملات هواپیما‌های بدون سرنشین، گلوله باران یا بمباران کشتی‌ها بی امان بود.

روزی که نیما را دفن کردند، ارتش اسرائیل بازار اردوگاه مغازی را بمباران کرد و ۱۱ نفر را کشت که بسیاری از آنها زن و کودک بودند. این اولین باری نبود که درد‌های شدید به چنین مرگ نابهنگامی در خانواده منجر می‌شد. در سال ۱۹۶۷، عبدالله، پدر سلیمان، با آشکار شدن واقعیت تلخ اشغال نظامی اسرائیل، دچار سکته مغزی شد. با از دست دادن خانه خود در نکبه ۱۹۴۸، وحشتی که ارتش اسرائیل در سال ۱۹۶۷ بر سر مردم فلسطینی غزه ایجاد کرد، شوک دیگری بود. اما در نهایت، چیزی که بیش از حد تحمل شد، ربودن پسرش سلیمان توسط سربازان اسرائیلی بود که در آن زمان یک کودک ۱۶ ساله بود. عبدالله که از سرنوشت سلیمان چیزی نمی‌دانست و نمی‌توانست فکر از دست دادن او را بپذیرد، تسلیم غم و اندوه شد و سکته مغزی بدن او را ویران کرد و او را فلج کرد. او هفت سال در اردوگاه خان یونس مصیبت‌های زندگی را تحمل کرد تا اینکه یک هفته پس از بازگشت سلیمان به غزه از دنیا رفت.

سلیمان از اینکه همسرش نیما به اندازه پدرش درد طولانی نداشت، خدا را شکر کرد و از فرزندانش خواست سوره فاتحه را برای او بخوانند. نیما تنها یکی از بیش از ۱۰۰۰۰ زن فلسطینی است که تاکنون در این جنگ جان باخته است. او یک میزبان عالی و یک آشپز فوق‌العاده بود که یک روز در آرزوی زیارت مکه بود و با دقت تمام پولهایش را برای این سفر پس انداز می‌کرد.

مرگ نیما نه تنها رویا‌های او را خاموش کرد، بلکه گرما و سخاوتی را که ذات او، یعنی جوهر فلسطینی را مشخص می‌کرد، خاموش کرد. او یک خلاء را پشت سر می‌گذارد که فقط با درد دل و از دست دادن پر شده است. موشک‌های یک پهپاد هرمس ساخت اسرائیل می‌تواند حریم هوایی بدون محافظ غزه را سوراخ کند و جان انسان‌ها را در چند ثانیه بگیرد. موشک‌های به اصطلاح «آتش و فراموش کن» می‌توانند اهدافی را در فاصله بیش از ۲.۵ کیلومتری (۱.۵ مایلی) در آسمان هدف قرار دهند، بنابراین وقتی شلیک می‌شوند، هیچ کس روی زمین نمی‌داند که در حال آمدن هستند. غیرنظامیانی که به تجارت خود می‌پردازند فوراً کشته می‌شوند، زیرا هیچ کس و هیچ چیز برای محافظت از آنها وجود ندارد.

هیچ هواپیمای جنگی اردنی، انگلیسی، فرانسوی یا آمریکایی برای دفاع از ۵۰ زن کشته شده هر روز در ۲۰۰ روز گذشته توسط اسرائیل مستقر نشد. به نظر می‌رسد "آتش و فراموش کردن" در غزه یک سیاست جهانی است.

اما فریاد قاطع من این است که دنیا هرگز نباید فراموش کند. مردم خوب در سرتاسر جهان تلاش می‌کنند تا اطمینان حاصل کنند که مسئولین این جنایات و کسانی که به آنها اسلحه داده اند، با محاکمه روبرو خواهند شد و شبح عدالت تا پایان روز‌های خود تحت تعقیب قرار خواهند گرفت.

غدی عاقل، یک استاد دانشگاه فلسطینی الاصل در کاناداست که در حال حاضر استاد دانشگاه آلبرتا در ادمنتون کاناداست. او از زمان آغاز جنگ غزه مقالات، یادداشت‌ها و گزارش‌های تفصیلی فراوانی را در رسانه‌های جهان از جمله رسانه‌های کانادا منتشر کرده است.

باشگاه خبرنگاران جوان بین‌الملل خاورمیانه

دیگر خبرها

  • مشارکت بیش از هزار معلم سمنانی در طرح اکرام ایتام و محسنین
  • لزوم ایجاد خانه‌های صنایع‌دستی در فارس
  • توزیع مهربانی در نانوایی | ببینید
  • اعضای نوجوان لردگانی به بیماران نیازمند عضو زندگی بخشید
  • خشم پدر، جان همسر و فرزندش را گرفت
  • با ۵۰۰ میلیون تومان در کجای تهران می‌توان خانه رهن کرد؟
  • قیمت خانه در جنت آباد تهران امروز ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • نبود زمین برای ساخت مسکن، چالش این روزهای مددجویان و کمیته امداد
  • با ۳۰۰ میلیون تومان در کدام محله خانه اجاره کنیم؟
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه