اقدام عجیب قاتل پس از ارتکاب قتل با جنازه همسرش!
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۳۳۲۲۵۸
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از باشگاه خبرنگاران جوان، مرد آمریکایی که پس از قتل همسرش و قرار دادن جنازه او روی مبل برای بچه هایش مراسم ویژه عید کریسمس برگزار کرده بود تحت محاکمه قرار گرفت. «ویلیام والاس» ۳۹ ساله اهل کالیفرنیا به بچه هایش گفته بود که مادر ۲۶ ساله آنها «زازِل پِرِستون» به علت مصرف مشروبات الکلی از حالت طبیعی خارج شده و نمیتواند هنگام بازکردن هدیههای کریسمس با آنها همراهی کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«هدر براون»، معاون ارشد دادستان محلی به اعضای هیئت منصفه دادگاه گفت: «این داستان کریسمس پایان خوشی ندارد. متاسفانه این فقط یک داستان نیست بلکه اتفاقی است واقعی.»
بنا به گفته دادستانها این زوج دارای پسری تازه متولد شده و قربانی دارای دو دختر ۳ و ۸ ساله بود که این قتل حدود یک دهه پیش پس از بازگشت آنها از مهمانی شب کریسمس از خانه یکی از همسایگان رخ داد. یکی از همسایگان گفت که او صدای جروبحث این زوج را پس از بازگشت آنها از مهمانی شنیده بود. گفته میشد والاس به یکی از نزدیکان پرستون گفته بود که هر دو آنها مست بودند و در حین مشاجره او قربانی را به اطراف پرت میکرد.
صبح روز بعد والاس جسد همسرش را از اتاق خواب به اتاق پذیرایی منتقل کرد و سپس آن را در حالی که عینک روی چشمان پرستون بود روی کاناپه قرار داد. او سپس به بچه هایش گفت مادر آنها روز کریسمسشان را خراب کرده و مست است. این مرد در ادامه در کنار جنازه همسر و مادر بچه هایش با آنها مراسم ویژه عید کریسمس را برگزار کرد.
اقدام عجیب شوهر
هنوز مشخص نیست چه کسی اورژانس را در جریان این حادثه قرار داد، اما هنگامی که تیم اورژانس به محل حادثه رسیدند با جنازه این زن روی کاناپه مواجه شدند. سپس شواهد مبنی بر انجام قتل از جمله لکههای خون روی زمین و دیوار توسط پلیس کشف شد.
والاس پس از دستگیری به مدت ۹ سال با قرار وثیقه ۱ میلیون دلاری در بازداشت ماند. وکیل والاس با تاکید بر اینکه موکلش مرتکب قتل عمد همسرش نشده گفت که مرگ قربانی به علت مصرف مشروبات الکلی و سقوط روی میز شیشهای در هنگام مشاجره با والاس رخ داده است.
گفتنی است؛ در صورتی که این مرد به انجام قتل درجه یک محکوم شود باید ۲۵ سال را در زندان بگذراند.
منبع: جام جم آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۳۳۲۲۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عروس بزرگ امام چرا همسرش را «داداش» صدا میزد؟
عروس ارشد امام در خاطراتی از همسرش شهید آیت الله مصطفی خمینی گفته بود: آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد.
به گزارش عصر ایران، صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳، خبر فوت معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی، دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی و عروس ارشد امام (ره) منتشر شد.
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
او در خاطرهای دیگر که جماران منتشر کرده، درباره همسرش گفته بود؛ «آقا مصطفی مثل بقیه آخوندها و روحانیون نبود و خیلی مدرن و امروزی بود و مثل برخی از روحانیون در خیلی از مسائل و موضوعات از جمله حجاب، سختگیری نمیکرد و به من نمیگفت این جوری رو بگیر و یا آنگونه که در میان زنان نجف، بهخصوص زنهای روحانیون متداول و متعارف بود، از من نمیخواست مثل آنها پوشیه بزنم؛ ولی دیگران در این زمینه سختگیری میکردند و اگر بدون پوشیه بیرون میآمدیم، به امام خبر و گزارش میدادند.
یادم هست یک روز که پوشیهام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیهات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دست بردار نبود و تا درب منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت، اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیزها اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به او گفت. آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد.»