Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-07@02:52:10 GMT

دردهایی که «قرقی» می‌کشد

تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۴۳۰۸۱۷

دردهایی که «قرقی» می‌کشد

ایسنا/خراسان رضوی در نزدیکی منطقه «قرقی» مغازه کوچکی را می‌بینم که روی در آن نوشته شده «کله‌ پاچه حاضر است بفرما داخل». نگاهم را تیز می‌کنم تقریبا ۳۰ نفری را می‌بینم که کنار هم تنگ نشسته‌اند و درحال خوردن کله‌پاچه‌اند و حال خوبی دارند. یاد روزهای قبل از کرونا می‌افتم. مدت‌ها بود که چنین چیزی را ندیده بودم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به قرقی می‌رسیم، کوچه تاحدی تنگ است که اتوبوس به سختی و با کلی دنده عقب و جلو رفتن می‌تواند دور بزند. بعد از پیاده شدن از اتوبوس به اطراف خیره می‌شوم. کوچه‌های آسفالت شده‌ تنگ را می‌بینم. در انتهای یکی از این کوچه‌های تنگ که راه ورود برای ماشین ندارد، به درون خانه‌ای می‌رویم که دیواهای سیمانی، حیاطی کوچک و یک اتاق ۷۰ متری دارد.

آقای برهانی، مسئول این خانه که بعدا می‌فهمم خیریه است، برایمان توضیح می‌دهد که «این خانه را یک عده خَیر به صورت خودجوش تهیه کردند. به عنوان خیریه در اینجا خانواده‌هایی را تحت پوشش داریم که وضعیت مالی نابسامانی دارند و من چون بومی و ساکن این منطقه هستم این خانواده‌ها را می‌شناسم و معرفی می‌کنم».

 درمورد شغل مردم منطقه قرقی سوال می‌کنم و او می‌گوید: قشر ثروتمند و محدودی که بومی اینجاهستند و زمین و توانایی پرداخت هزینه‌های کارگر و ماشین‌آلات کشاورزی را هم  دارند، مشغول به کشاورزی‌اند و باتوجه به اینکه اینجا بی آبی است، در چندسال گذشته به کشت زعفران روی آوردند که بسیار نتیجه‌بخش نیز بوده است. مابقی افراد مغازه‌هایی مثل سوپرمارکت، تعمیرگاه و... دارند. همچنین قشر زیادی از مردم اینجا کارگرهای روزمزد هستند و برخی نیز ضایعات جمع‌آوری می‌کنند .

کم کم بچه‌های منطقه در حیاط جمع می‌شوند و هرکدام‌شان با توجه به اینکه در کدام گروه سنی هستند، به سمت کلاس‌های آموزشی که برای آنها تدارک دیده شده، راهنمایی می‌شوند. گروهی پیش پزشکان می‌روند تا آموزش لازم درمورد نحوه صحیح مسواک زدن را ببینند و گروهی دیگر به کلاس سفالگری و درست کردن جعبه و... هدایت می‌شوند.

 دختری  که لباس محلی جنوبی پوشیده، نظرم را جلب می‌کند. به سراغ او که درحال سفالگری است، می‌روم. می‌گوید: اسمم سهیلاست. ۱۰ساله‌ام. از زاهدان آمدیم. بابام فوت کرده. چون خاله‌ام اینجا بود، آمدیم اینجا. مادرم مشکل اعصاب دارد. من با دوتا برادر کوچکترم زندگی را راه می‌بریم. کارهای خانه با من است. دوتا برادرهام را می‌فرستم مشهد ضایعات جمع کنند. شبی ۲۰ تا ۳۰ هزارتومن ضایعات جمع می‌کنند. خانه‌مان اجاره‌ای‌ است. با یارانه و همین جمع‌آوری ضایعات خرجمان را در می‌آوریم. می‌پرسم چه شد که خاله‌ات از زاهدان آمد اینجا و ازدواج کرد؟، با لبخند ریزی پاسخ می‌دهد که «خاله‌ام عاشق شد. برای زیارت آمده بود مشهد که با شوهرش که گچ‌کار و کارگر ساختمانی است، آشنا شد و ازدواج کرد و در مشهد ماندگار شد».

همینطور که مشغول حرف زدن با سهیلا هستم، خانم مسنی را  جلوی در حیاط می‌بینم که به امید اینکه غذا یا کمکی از خیریه نصیبش شود، با نگاهی کم فروغ داخل را می‌نگرد. از زیر ماسک نمی‌توان سن‌اش را تخمین زد ولی با چین‌وچروک‌های صورت و حالت بدنش به نظرم می‌رسد که زنی میانسال است. نزدیکش که می‌شوم، خوشحال می‌شود که بالاخره یکی به سمتش آمده، حالش را جویا می‌شوم، می‌گوید: ۵ فرزند دارم و شوهرم معتاد است، سه سالی است که رهایمان کرده و ازش خبری نداریم ولی بعضی‌ها دیدند که کارتن خواب شده. الآن سه پسر دارم و دو دختر. یکی از پسرها کارگر ساختمانی است و آن دوتای دیگر۷ ساله و ۹ ساله هستند و چون بچه‌ان برای کارگری کسی نمی‌بردشان و مجبورند ضایعات جمع آوری کنند. تنها درآمدمان را این سه پسر درمی‌آورند.

هنگامی که سنش را از او می‌پرسم و می‌گوید ۳۵ ساله است. مو به تنم سیخ می‌شود، در ادامه حرف‌هایش هم متوجه می‌شوم که ۱۲ سالگی ازدواج کرده و ۱۴ سالگی بچه دار شده است.

با آقای برهانی برای دیدن محل از خیریه بیرون می‌رویم. در مسیر می‌پرسم اجاره خانه در اینجا به چه صورتی است که با جمع‌آوری ضایعات یک خانواده می‌تواند اجاره خانه بدهد؟، برهانی می‌گوید: با ماهیانه ۳۰۰ تا ۶۰۰ هزارتومان به راحتی می‌توان اینجا خانه‌ای ۵۰ تا ۸۵ متری پیدا کرد. اینجا منطقه منفصل شهری است و چون زمین‌ها ارزان‌تر و نزدیک به مشهد است، افراد زیادی به اینجا می‌آیند که اکثرا قشر آسیب‌پذیرند. کسانی که مشکل مالی دارند از شهرها و شهرستان‌های اطراف برای سکونت به اینجا آمده‌اند. مهاجر افغانستانی اینجا زیاد داریم. از زاهدان و زابل هم زیاد مهاجرت کردند به اینجا. حدود ۲۵ تا ۳۰ خانوار اهل تسنن اینجا هستند که از زاهدان آمدند و ۲۰ درصد مهاجرین افغانستانی هستند.

وی درمورد امنیت منطقه قرقی بیان می‌کند: اینجا همه مدل قشر هستند. گاهی دعواهایی اتفاق می‌افتد که دو طرف  اسلحه می‌کشند و شلیک می‌کنند. خیلی اتفاق افتاده؛ مثلا در این دوسال چیزی که من خودم دیدم این است که چهار بار اتفاق افتاده که در دعواها اسلحه کشیدند. اینجا چون حاشیه شهر است، گروه‌های خاصی هم زندگی می‌کنند که مثلا قاچاقچی هستند و هدف‌دار اینجا کار می‌کنند. حاشیه خود قرقی خیلی خانه‌ها پراکنده است. مرغداری، گاوداری و کارخانه‌هایی هستند که عملا نظارتی روی آنها نیست و افراد راحت می‌توانند کارهای خودشان را انجام دهند و پخش مواد مخدر و.. داشته باشند. گاهی اتفاق افتاده که بچه‌ها را دزدیدند. اگر کسی اینجا حجابش خوب نباشد برایش دردسر پیش می‌آید. حتی بوده دختر خانمی را ۱۰-۱۲دوازده نفری دزدیدند چون حجابش خیلی راحت بوده و از حد معمول منطقه فراتر رفته است. دزدی هم که  خیلی زیاد شده. چند شب پیش وسایل ما را از پشت بام خانه‌ام بردند یا باطری ماشینم که دزدیدند. اینجا یک کلانتری دارد. پلیس هم گشت می‌زند ولی حجم دزدی و خلاف اینجا خیلی زیاد است و پلیس به همه آنها نمی‌رسد.حتی پیش آمده که دزدی شده و پلیس از پشت تلفن گفته بگویید «چی سرقت شده، ما گزارش می‌نویسیم». پلیس‌ها حتی نیامدند بازدید کنند و این نشان می‌دهد که برای پلیس هم اینجا سرقت طبیعی شده است.

وی ادامه می‌دهد: همه این موارد بوده ولی درکل کسی که خودش بخواهد زندگی خودش را آرام نگهدارد و کاری به کار کسی نداشته باشد و مسائل امنیتی را رعایت کند، اینجا برای زندگی جای بدی نیست.

در مسیر به کوچه‌های آسفالت شده و خانه‌های آجری می‌نگرم، به بقالی کوچکی که وسایل داخلش از چند قلم شوینده و لوازم ضروری تجاوز نمی‌کند. به ندرت افرادی را می‌بینم که ماسک زده باشند. تقریبا ۹۰ درصد جمعیت بدون ماسک در رفت و آمدند. دختران همه چادر به سر دارند، حتی آنهایی که کم‌سن هستند و مشخص است به سن تکلیف نرسیده‌اند. برخی کفش ندارند و در هوای سرد زمستانی با دمپایی و بدون جوراب در رفت و آمد هستند. به خانمی که در حال خرید از بقالی است و با وسواس خاصی تک تک اجناس را نگاه می‌اندازد که آیا بخرد یا نه، نزدیک می‌شوم و از او درمورد خودش و شرایط منطقه می‌پرسم. می‌گوید: اصالتا اهل فریمان هستیم و با همسرم  آمدیم اینجا. شوهرم کمی عقب مانده و کارگر روزمزد است. اوایل بهتر بود، اما الان که معلولیتش خیلی شدیدتر شده و عصبی است، هیچ جا به او کار نمی‌دهند. پدرومادرم از هم طلاق گرفته بودند و من با عمویم زندگی می‌کردم. عمویم هم در نوجوانی من را داد به شوهرم. از پولی که به شوهرم ارث رسید، اینجا خانه خریدیم. سه تا دختر دارم و یکی از دخترهایم عقب‌مانده است. تا قبل کرونا در خانه مردم کار می‌کردم ولی الان که کار نیست، کمک خرج‌‍مان همین یارانه است. بعضی وقتها هم اگه کار فصلی باشد، میرم زعفران پاک می‌کنم، پسته می‌شکنم و... .

 دوباره میروم داخل خانه‌ای که به عنوان خیریه درنظر گرفته شده، می‌بینم که رنگ آمیزی سفال حسابی بچه‌ها را سرحال آورده، نگاهم را می‌دوزم به دانشجوهای جوان که در حیاط درحال رنگ آمیزی دیوار هستند و حسابی سرتاپایشان رنگی شده. به اسم این اردوی جهادی که «باران تویی» فکرمی‌کنم، به اینکه هرکدام از این افراد، قطرات بارانند که بر کویر خشکسالی می‌بارند. یاد این جمله می‌افتم «باران باش. ببار و نپرس پیاله‌های خالی از آن کیست؟».

انتهای پیام 

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی اجتماعی حاشیه شهر مشهد اردوی جهادی سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی ضایعات جمع جمع آوری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۴۳۰۸۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اینجا آثار تاریخی را با زباله تزئین می‌کنند!

بوی تعفنی که از زنجانرود و به ویژه اطراف پل میربهاالدین متصاعد می‌شود، نه تنها هر بازدید کننده و گردشگر بلکه کسانی که در اطراف این بنا به کار روزمره مشغولند را نیز فراری می‌دهد، این را علی راننده‌ای که در اول جاده بیجار برای روستا‌های اطراف این مسیر مسافرکشی می‌کند، می‌گوید و ادامه می‌دهد: دلمان می‌گیرد برای اینکه بنای به این زیبایی رها شده تا از بین برود!
 

سه پل (میربهاءالدین و سید محمد و سردار) در ورودی شهر زنجان قرار گرفته است، پل‌هایی که روزگاری معبر اصلی عبور و مرور مردم و وسایط نقلیه بودند، اما این روز‌ها به ساخت مسیر‌های جایگزین برای عبور و مرور و حفظ این آثا، این پل‌ها و محوطه آنها بازنشسته شده‌اند و مکانی برای تفریح بازدید و مردم تبدیل شده‌اند، اما این روز‌ها اطراف این پل‌ها به زباله‌دانی تبدیل شده است!

وضعیت نابسامان پل‌های زنجان پای دادستان را هم به ماجرا کشاند وقتی دید هیچ کس عین خیالش هم نیست که این آثار تاریخی کم کم زیر زباله‌ها در حال دفن شدن هستند، بهروز عباسی، در بازیدی که از این پل‌ها داشت ضرب‌الاجل تعیین کرد تا وضعیت این بنا‌های تاریخی که بخشی از هویت این شهر هستند، به سرعت ساماندهی و پاکسازی شود.

دادستان فروردین‌ماه در چند نوبت از پل‌های تاریخی زنجان (میربهاءالدین و سید محمد و سردار) البته مسؤولان بازدید و از متولیان این اثر تاریخی خواست به فوریت برای ساماندهی این پل‌ها اقدام کنند.

پس از آن به دستور استاندار، که در بازدید ۲۹ فروردین از این بنای تاریخی حضور داشت، لایروبی زنجانرود و ساماندهی وضعیت پل میربهاءالدین و دو پل تاریخی دیگر آغاز شد، اقدامی که امیدواریم پس از فروکش حساسیت دادستان و رسانه‌ها به فراموشی سپرده نشود.

شهریور سال ۱۳۹۰ بود که مدیر دفتر فنی اداره کل میراث فرهنگی زنجان که بعد‌ها مدیر کل همین اداره هم شد، خبر از اتمام نورپردازی این بنا با لامپ‌های نوین «ال‌ای دی» با اعتباری بالغ بر ۲۵۰ میلیون ریال خبر داد، اما این روز‌ها نورپردازی که هیچ وضعیت پل به گونه‌ای پیش رفته است که مسؤولان برای اینکه چهره زشت پل دیده نشود، چراغ‌های اطراف را خاموش می‌کنند تا پل اصلا دیده نشود.

مردم و علاقمندان به آثار تاریخی اعتقاد دارند؛ شاید اگر این آثار تاریخی که نگهداری آنها هزینه‌بر است، درآمدی داشتند وضعیت این طور نبود و هر دستگاهی برای تملک و تصاحب آن سر و دست می‌شکست.

پل میر بهاء‌الدین را در زمان ناصرالدین شاه قاجار، حاج‌میرزا بهاء‌الدین زنجانی که از تجار بنام ناحیه خمسه زنجان در سال ۱۳۱۲ هجری قمری و با آجر بر روی رودخانه زنجان‌رود و در مسیر ارتباطی زنجان به کردستان ساخت. 

پل حاج میربهاء‌الدین به طول ۱۰۶ متر و ارتفاع ۱۰.۹ متر احداث شد و در تاریخ ۱۸ مهر ۱۳۵۶ به شماره ۱۴۸۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان زنجان زنجان

دیگر خبرها

  • اینجا تهران است بە وقت اقلیم کردستان / اهمیت سفر بارزانی بە ایران
  • معلم؛ روایتگر تاریخ و مظهر فرهنگ
  • اینجا آثار تاریخی را با زباله تزئین می‌کنند!
  • اجرای ۱۸۰ برنامه شاخص هفته بسیج در شاهرود پیش‌بینی شد
  • اینجا «ایالات متحده اسرائیل» است!
  • ملتهب شدن اوضاع کرانه باختری در سایه حمله مجدد نظامیان صهیونیست
  • برای خرید میکروآپارتمان در شهر تهران چقدر باید هزینه کرد؟
  • بزرگترین فرودگاه بین المللی دنیا در اینجا ساخته می شود
  • سیل به خانه‌های اندیمشک آسیب زد
  • امدادرسانی به ۲۴۰ شهروند گرفتار در سیل/مردم به هشدارها توجه کنند