این زن در مشهد غوغا به پا کرد / فریب پسران با چرب زبانی
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۴۷۴۴۶۱
زن جوان در مشهد که با نیت شوم خود برای پسران جوان دام پهن می کرد تا آنها را به آرزوهای شان برساند بازداشت شد.
این زن جوان که به خاطر عضویت در یک شرکت هرمی فروش کالا از همسرش طلاق گرفته بود چنان با وعده و وعیدهای دروغین مرا به سوی عضویت در آن شرکت سوق داد که باورم شده بود ظرف 6 ماه زندگی ام دگرگون می شود و در کمتر از یک سال به قله هرم می رسم و در میان اسکناس ها غوطه ور می شوم اما .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پولدار شدن یک شبه جوان مشهدی کار دستش داد
این ها بخشی از اظهارات جوان 33 ساله ای است که در سودای پولدار شدن فریب چرب زبانی های یک زن جوان را خورده و سرمایه اش را از دست داده بود. این مرد جوان پس از اعلام شکایت و تشکیل پرونده قضایی درباره این ماجرای تاسف بار به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: مادرم خانه دار و پدرم کارگر ساده بود که درآمدش کفاف هزینه های زندگی خانواده پنج نفره ما را نمی داد به همین دلیل من پس از پایان تحصیلات مقطع دبیرستان وارد بازار کار شدم تا زودتر به ثروت برسم چرا که در سطح پایین اجتماع بودیم و من از این موضوع رنج می بردم.
سودای پولدار شدن جوان مشهدی را در دام زن فریبکار انداخت
سودای پولدار شدن رهایم نمی کرد به گونه ای که دوست داشتم یک شبه به آخرین پله ترقی برسم اما واقعیت اجتماع و روزگار این گونه نبود و من هر بار به سختی زمین می خوردم با وجود این هر بار برادر و خواهرانم دستم را می گرفتند تا دوباره روی پاهایم بایستم. ابتدا یک کارگاه تولیدی مواد خوراکی با شراکت یکی از دوستانم راه اندازی کردم ولی به خاطر بی تجربگی در بازار سرم را کلاه گذاشتند و بعد از 6 ماه کارگاهمان تعطیل شد. بعد از آن به ساخت لوازم تزیینی و دکوراسیون منزل روی آوردم اما باز هم همه ابزار کارم را سرقت کردند.
سیمین جوان مشهدی را به خاطر پول فریب می داد
خلاصه در همین گیرودار با زن 40 ساله ای به نام «سیمین» آشنا شدم که در یک شرکت هرمی فروش کالا فعالیت می کرد. او به خاطر عضویت در همین شرکت از همسرش جدا شده بود و با دو پسر کوچکش زندگی می کرد. او که دیگر نمی توانست از این شرکت خارج شود و باید برای رهایی خودش افراد دیگری را به دام می انداخت با چرب زبانی مرا طعمه خودش قرار داد من هم که فریب وعده و وعیدهای او را برای پولدار شدن خورده بودم به عضویت این شرکت درآمدم و باید کالاهای غیرضروری می خریدم که اغلب آن ها قابل استفاده نبود و در بازار هم خریداری نداشت به خاطر این که مجبور بودم عضویتم را ارتقا بدهم به ناچار مادرم و دو نفر دیگر از بستگانم را عضو این شرکت کردم.
سیمین خیلی به من نزدیک شده بود و در مکان هایی که با هم می رفتیم به راحتی مرا به عنوان همسر خودش معرفی می کرد. من هم که شیفته او شده بودم همه تلاشم را می کردم تا برای خشنودی سیمین اعضای بیشتری را عضو این شرکت بکنم خودم نیز همه سرمایه و پول هایی را که از برادر و خواهرانم می گرفتم به نفع شرکت هزینه می کردم حتی کارت هایی را که به من و مادرم و دیگران می فروخت مخصوص اتباع خارجی بود و هیچ کاربردی برای افراد ایرانی نداشت تا این که مادرم به تهران رفت و متوجه شد که آن شرکت معروف فروش کالا یک شرکت هرمی ورشکسته است که بیشتر اعضای آن انصراف دادهاند اما هنوز سرکردگان شرکت به تبلیغ گسترده خود ادامه می دهند و با سودای پولدارشدن سعی دارند جوانان بیشتری را به دام بیندازند.
وقتی موضوع را با سیمین در میان گذاشتم و ماجرای ورشکستگی این شرکت هرمی را برایش توضیح دادم با پاسخ های سرد او روبه رو شدم به گونه ای که فهمیدم او از قبل از این ماجرا اطلاع داشته به همین خاطر دیگر به تماس هایم پاسخ نداد .حدود 10 روز بعد متوجه شدم او با جوان دیگری به نام «محیار» آشنا شده و با همان شگردی که مرا فریب داده بود سراغ او رفته است و حالا این طعمه جدید را همسر خود معرفی می کند و ...
اکنون نیز در حالی که همه سرمایه ام را برای رسیدن به رویاهایی باورنکردنی از دست داده ام دست به دامان قانون شده ام تا از طعمه قرار گرفتن جوانان دیگر جلوگیری کنم.
شایان ذکر است با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد مجدی (رئیس کلانتری سجاد) تلاش نیروهای انتظامی برای ریشه یابی این ماجرا آغاز شد.
رکنا
منبع: ساعت24
کلیدواژه: سودای پولدار پولدار شدن شرکت هرمی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۴۷۴۴۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت سیمین دانشور از دیدار با امام خمینی(ره)
به گزارش «تابناک» به نقل از جماران، هشتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۰ بود که دختری در خانوادهای از اهالی شیراز به دنیا آمد که اسمش را سیمین گذاشتند. او سالها بعد شد یک نویسنده کاردرست که رمانی به نام سووشون از زیر چکاچک قلمش بیرون آمد. رمانی که به هفده زبان زنده دنیا ترجمه شده و یکی از پرفروشترین آثار ادبیات داستانی ایران است. سیمین دانشور به همسری جلال آل احمد در آمد. او در نخستین انتخابات که در فروردین سال ۴۷ انجام شد ریاست کانون نویسندگان ایران را عهده دار شد. امروز سالروز ولادت این بانوی ادیب ایرانی ما را بر آن داشت تا به خاطرهای از او با امام خمینی (س) بپردازیم. سیمین دانشور در همان اوایل انقلاب به همراه جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران خدمت امام رسیدند. در این دیدار بسیار تحت تاثیر محبت و لطف امام قرار میگیرد. خودش گفته است:
«وقتی امام را دیدم، تحتتأثیر او قرار گرفتم. آنقدر که این پیرمرد باشکوه، آرام و لطیف بود نمیتوانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم. خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.» (۱)
مرحوم شمس آل احمد نیز در خاطره دیگری از این دیدار سیمین چنین روایت کرده است:
با اوج گیری انقلاب اسلامی آقای خمینی به ایران آمدند. من در آن ایام مریض بودم و در خانه و بیمارستان بستری. امام در مدرسه (علوی) ساکن شدند. من اخبارش را از روزنامه و رادیو و تلویزیون پیگیری میکردم. تشنگی و شوق مردم برای دیدن ایشان وصف ناپذیر بود. من هم خیلی شایق بودم. در آن زمان گروهی از اعضای کانون نویسندگان ایران - که من در اول انقلاب با دیدن مسائلی از آن استعفا کرده بودم به خدمت آقا رفتند که خبرش در مطبوعات منعکس شد. در آن جلسه امام به خانم سیمین دانشور عنایت کرده چند کلمه هم با ایشان صحبت مینمایند. در آن روزها به آنهایی که خدمت امام رفتند حسودیم میشد و خانم دانشور هم به من پز میداد که من رفتم امام را دیدم و شما ندیدید! (۲)
مرحوم شیخ مصطفی رهنما، تنها عضو روحانی کانون نویسندگان از آن دیدار تاریخی نقل میکند: «.. در این دیدار خانم سیمین دانشور در حال بالا رفتن ار پلهها به من گفت: آقای رهنما من چادر سرم نیست، امام ناراحت نشود. من گفتم: نه همین روسری را که مقداری جلو بیاوری تا موی سرتان پوشیده باشد کافی است.»
۱. پناهیفرد، سیمین دانشور در آیینهٔ آثارش.
۲. این بخش از مطلبی که پیش از این در سایت جماران منتشر شده بود، استخراج شده است.