آزار و قتل فجیع نوازد ۱۷ ماهه توسط پدرش!
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۶۵۰۵۳۷
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از شرق، در اویل سال جاری زنی نوزاد دختر 17ماههاش را به بیمارستان رساند.مادر نوزاد گفت: دخترش را برای چند ساعتی پیش شوهرش گذاشته و وقتی برگشته متوجه شده که بچه حالش خوب نیست.
وی افزود: دخترم خیلی بیقرار بود، هر کاری کردم آرام نشد. بعد از چند ساعت تب شدیدی کرد و من او را به بیمارستان آوردم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مادر نوزاد در بازجویی گفت: به خاطر کار زیاد هیچ خریدی برای عید نکرده بودم. روز اول فروردینماه تصمیم گرفتم بیرون بروم و کمی خرید کنم. دخترم ساناز را پیش پدرش گذاشتم و بیرون رفتم، چند ساعت بعد برگشتم و دیدم بچه خیلی بیقرار است. بعد متوجه شدم بچه تب کرده است و او را به بیمارستان رساندم.
پدر نوزاد اعتراف کرد: همسرم ساناز را به من سپرده بود، بچه داشت گریه میکرد و من نمیتوانستم آرامش کنم. لباسهایش را درآوردم، فکر کردم شاید گرمش باشد، اما باز ساناز آرام نشد. بعد آن کارها را انجام دادم، البته فکر نمیکردم باعث مرگش شوم. من از این رفتارم بسیار پشیمان هستم و خودم را به خاطر این کار نمیبخشم. من پنج فرزند دیگر هم دارم اما آن روز بچهها همراه مادرشان بودند و من و ساناز در خانه تنها بودیم. با اعترافات این مرد، همسرش بهعنوان ولیدم کودک 17 ماهه درخواست اشد مجازات برای همسرش را کرد.
مادر نوزاد اشاره کرد: من به جز ساناز پنج فرزند دیگر هم دارم. با همسرم آنها را بزرگ کردیم و من به همسرم اعتماد داشتم. اصلا فکر نمیکردم او چنین کاری بکند.او پدر ساناز بود و من همیشه فکر میکردم باید به پدر کودکم اطمینان کنم. خودم را نمیبخشم که دخترم را پیش پدرش گذاشتم و با توجه به کاری که کرده است درخواست اشد مجازات را برای او دارم.
ساناز تهتغاری خانواده بود و مرگ او ضربه بزرگی به من زده است. این در حالی است که پزشکی قانونی در گزارش خود به دادسرا اعلام کرد ساناز به دلیل خونریزی داخلی و شدت جراحاتی که ناشی از کودکآزاری بیرحمانه و بسیار خشن بوده، جانش را از دست داده است و پرونده پزشکی او نشان میدهد تلاش زیادی برای نجات این کودک انجام شده اما نتیجهبخش نبوده است. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست علیه متهم، پرونده برای رسیدگی به شعبه 5 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
پربیننده ترین سوختن ۱۰ زن و کودک در انفجار وحشتناک شیراز! + عکس قتل ۳ جوان در درگیری دیشب نظام آباد! بازداشت عوامل کلیپ ساختگی اهانت به یک روحانی فرو رفتن یک کامیون در خیابان سهروردی! +عکس آتشسوزی در پردیس جان ۶نفر را گرفت +فیلممنبع: اقتصاد آنلاین
کلیدواژه: قتل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۶۵۰۵۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی