فرماندهای که بعد از جهان آرا خرمشهر را به او سپردند
تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۸۳۱۴۸۱
شهید «سید عبدالرضا موسوی» کسی بود که بعد از شهادت محمد جهانآرا فرماندهی سپاه خرمشهر را بر عهده گرفت. او هم همانند همرزمان شهیدش آنقدر حماسه آفرید تا نهایتا در مرحله سوم عملیات «الی بیتالمقدس» و در آستانه فتح خرمشهر به شهادت رسید.
موسوی ۲۹ فروردین ۱۳۳۵ در خرمشهر متولد شد. او که یکی از شاگردان ممتاز در تمام دوران تحصیل بود موفق به اخذ مدرک دیپلم با معدل ۱۹ و ۵۸ صد شد و رتبه اول را در کنکور اعزام به خارج کسب کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اخراج از دانشگاه
موسوی از همان زمان فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و پس از مدتی خود را به دانشگاه اهواز انتقال داد. در اهواز چندین مرتبه از طرف گارد دانشگاه به علت فعالیت سیاسی به او اخطار داده شد. تا اینکه در سال ۱۳۵۵ از دانشکده اخراج شد. او پس از این ماجرا اولین تظاهرات در شهر خرمشهر را سازماندهی کرد که در همین زمان توسط ساواک دستگیر و به زندان افتاد. موسوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد و با کانون فرهنگی-نظامی خرمشهر به همکاری پرداخت. سپس به تشکیل کلاسهای ایدئولوژی در کانون فتح آبادان و تدوین جزواتی در تفسیر نهج البلاغه همت گماشت و در قسمت تدارکات جهاد سـازندگی نیز فعـالیت کرد.
آشنایی با محمد جهانآرا / تصمیم برای فعالیت دیپلماتیک در خارج از ایران
او که قبـل از پیروزی انـقلاب در خرمشهر با «سیدمحمد جهانآرا» آشنا شده بود، به دعوت او وارد نهاد مقدس سپاه شد و در قسمت آموزش و عملیات نقش عمدهای ایفا کرد. و در آبان ماه سال ۱۳۵۸ برای مدت کوتاهی به دانشگاه رفت اما احساس مسئولیت او را به سپاه بازگرداند و با آغاز جنگ به نبرد با دشمن پرداخت و چندین مرتبه مجروح شد. موسوی در فاصله سقوط خرمشهر تا سقوط بنیصدر برای استخدام در وزارت امور خارجه به تهران رفت تا اینکه بتواند در یکی از کشورهای خاورمیانه فعالیت دیپلماتیک داشته باشد.
ولی با سقـوط بنیصدر به جبهه بــازگشت مـوسوی پس از شهادت جهـان آرا فرماندهی سپـاه خرمشهر را بر عهده گرفت. او با آغاز عملیات بیتالمقدس نیروهای تیپ ۲۲ بدر را سازماندهی کرد. مسئولین فــرماندهی تیپ را به او سپردند اما موسوی آن را نپذیرفت سرانجام فرمانده دلاور خرمشهر در مرحله سوم عملیات بیتالمقدس سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید و مهمان خوان گسترده الهی شد.
روایتی از چگونگی شهادت
«مصطفی عمادی» همرزم شهید موسوی درباره روایت شهادت سید عبدالرضا موسوی فرمانده سپاه خرمشهر میگوید: «عملیات بیتالمقدس آغاز شد و خرمشهر به عنوان عمل کننده در عملیات، تیپ ۲۲بدر را در این عملیات شرکت داد، تیپ ۲۲ بدر در دو مرحله از عملیات شرکت کرده و تلفات زیادی نیز متحمل میشود. تیپ مذکور در بیابانهای نزدیک عملیات چادر زدند. من تازه از اهواز آمده بودم تا در این عملیات شرکت کنم.
عبدالله نورانی به عنوان فرمانده تیپ به من دستور داد تا به عنوان نیروی اطلاعاتی از منطقه اطلاعات کسب کند. از آنجایی که سید رضا موسوی فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده داشته در این عملیات شرکت میکند تا به همه نیروهای سپاه خرمشهر سرکشی و از وضعیت منطقه اطلاعات کسب کند و در پیروزی هر چه سریعتر این عملیات نقش موثری داشته باشد. من آماده مأموریت شدم، سید رضا نیز همراهم جهت کسب اطلاعات و شناسایی با یک دستگاه موتورسیکلت همراه میشود.
پس از طی مسافتی به خاکریزی که مابین نیروهای خودی و دشمن بعثی وجود داشت برخورد میکنند، در آن طرف خاکریز، کامیونی که متعلق به دشمن بود وجود داشت که از حرکت باز ایستاده بود. با مشاهده کامیون، چند جسد عراقی کشته شده در آن دیده میشد. هر دو تصمیم گرفتیم که به طرف کامیون برویم تا اگر سندی در آنجا یافتیم به همراه خود بیاوریم. هر دو سوار موتورسیکلت شده و از روی خاکریز با موتور به پرواز درآمدیم و به نزدیک کامیون رسیدیم. پس از بازرسی کامیون اسناد و مدارک اطلاعاتی و نقشههایی یافت شد. سید رضا مدارک و نقشهها را جمع آوری کرده و آنها را بسته بندی کرد، پس از بسته بندی مدارک، ترک من نشست.
زمان بازگشت فرا رسید و خود را برای بازگشت آماده کردیم. در این میان عراقیها متوجه ما شدند و شروع به شلیک به سمتمان کردند. بارانی از تیرهای اسلحه سبک به سمت ما شلیک شد. کامیون به عنوان جانپناه و دیوار جلوی تیرها را گرفت تا به ما اصابت نکند. من موتور را روشن کرده و رضا نیز پشت سرم قرار گرفت، موتور به حرکت درآمده و با سرعت هر چه تمامتر از روی خاکریز حرکت کرد و پس از آن به سوی چادر نیروهای خودی رفتیم تا اسناد و مدارک را به فرماندهی تیپ ۲۲ تحویل دهیم. با مطالعه اسناد و مدارک و نقشهها مشخص میشود که مدارک و نقشهها حاوی اسرار مهمی در رابطه با عملیات است. موقع اذان ظهر رضا برای اقامه نماز جماعت آماده شد و به چادر شهید قاسم داخل زاده جهت اقامه نماز رفت. پس از پایان نماز از بچهها خداحافظی کرد. زمانی به طول نینجامید که هواپیمای دشمن منطقه را بمباران کرد و سید عبدالرضا موسوی بر اثر اصابت ترکش راکت هواپیما به شهادت رسید.»
ایسنا/
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: سپاه خرمشهر عملیات شرکت بیت المقدس رضا موسوی نقشه ها جهان آرا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۸۳۱۴۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دلنوشته فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) همزمان با تفحص پیکر شهید «محمدشفیع فیضیزاده»
ایسنا/ایلام همزمان با انتشار خبر تفحص پیکر مطهر شهید محمدشفیع فیضیزاده، فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) دلنوشته خود خطاب به شهید را منتشر کرد.
«محمدتقی قاسمی» در این دلنوشته آورده است: رجعت مردی از تبار مجاهدان، مردی از نسل یوسف که غربت و تنهای را برای آیندگان در شبی طوفانی و نبردی غریبانه و عاشورایی در سرزمینی غریب در میان آتش و خون در آن روزهای تشخیص مرد از نا مرد در مدت زمانی طولانی چهل و یک سال به یاد گار گذاشت تا هجران و غریبی یوسف هرگز فراموش نشود.
«محمدشفیع فیضیزاده» کی تو را می شناسد آیا نسل امروز شما را می شناسند؟ میدانند که نبردهای شما در آن روزگار غربت و تنهایی در دل خاک دشمن، چه وحشتی در اردوگاه ارتش متجاوز بعث عراق ایجاد کرد، ماندهام ای سرو قامت شکستهام کدام حماسه شما را بنگارم، قلم عاجز و زبانم ناتوان از «میمک» یا «دشت هلاله» و «شور شرین» و «چنگوله» و «مهران» و نبردهای چریکی در عمق خاک عراق را بگویم یا شناساییهای در دل شب برای نیروی شجاع اطلاعات و عملیات لشکر امیرالمومنین (ع) را.
چه زیبا و عاشقانه و عارفانه و شجاعانه به استقبال خطر میرفتی. به یاد دارم و هرگز فراموش نخواهم کرد آن روزگار تلخ و شیرین را در هنگامه نبرد و خطر را ای هم سنگرم کدام عملیات و نبرد ذکر کنم.
عبور از خطوط دفاعی ارتش متجاوز بعث عراق در تاریکی شب در میان مینهای گسترده و کمین کرده در عقبه دشمن، بارها بین مرگ و زندگی قرار گرفتی تا خطر را از کشور و انقلاب دفع و رفع شود که امنیت ملی تأمین شود آری ای هم قطار دلاور سفر کردهام سالها به انتظارات نشستیم و گریستیم، دلم شکسته وقتی خبر رجعتت شنیدم.
به یاد شب عملیات والفجر ۳ در مرداد ماه سال ۱۳۶۲ در آن گرمای تابستان و عبور بچههای اطلاعات و عملیات به عمق خاک عراق به منظور انهدام یگانهای زرهی و مکانیزه ارتش متجاوز بعث عراق، قبل از آغاز عملیات رزمندگان خطشکن، امیدشان شما بودی، چهل و یک سال غریبی، چهل و یک سال صحرانشینی، چهل و یک سال انتظار.
رفتند یاران چابک سواران و دشمن شکاران یاد همه شهیدان گرامی باد
انتهای پیام