سالروز شهادت فرمانده طرح و عملیات لشکر ۱۰ سیدالشهدا
تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۹۲۵۰۰۲
حاج قاسم در مدت حضور در گردان حضرت قاسم(ع) در عملیات های مختلف شرکت کرد و در کسوت فرماندهی علاوه بر فرماندهی درایتمندانه گردان خود، در جلسات تصمیم گیری و طراحی عملیات ها، نقش موثر و مفیدی داشت تا آنجا که به درخواست علی فضلی فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام برای پر کردن نقاط خالی فرماندهی به آن لشکر پیوست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایسنا، ابوالقاسم محمدی دوست اول تیر ماه سال ۱۳۴۱ در شهر سرکان از توابع شهرستان تویسرکان استان همدان به دنیا آمد. سال های کودکی و تحصیل را در زادگاه خود گذراند و در کنار تحصیل به باغداری و کشاورزی نیز مشغول بود و سعی می کرد در امور زندگی کمک خرج خانواده باشد.
قاسم از هوش و استعداد خوبی برخوردار بود و از شاگردان ممتاز مدرسه به شمار می رفت. به گواه دوستان و خانواده بسیار منظم، خوش قول و با ایمان بود و سعی می کرد احترام دیگران بخصوص بزرگترها را حفظ کند. در کنار درس و کار در هیئت های مذهبی نیز حضور فعال داشت.
سال های انقلاب، جوانی قاسم را نیز همچون دیگر دوستانش تحت الشعاع قرار داد و او نیز با تمام توان در فعالیت های انقلابی و مبارزات مخفیانه علیه حکومت پهلوی شرکت کرد. چون جوان شجاع و جسوری بود در درگیری مستقیم با نیروهای شهربانی و ارتش چه در شهرستان تویسرکان و چه در همدان حضور می یافت.
پس از پیروزی انقلاب با فرمان امام خمینی(ره) به بسیج مستضعفین پیوست و در راه تحقق اهداف این سازمان نوپا از هیچ فداکاری فروگذار نکرد.
با شروع جنگ، به سپاه پاسداران پیوست و با حضور در لشکر ۳۲ انصار الحسین(ع) پس از گذراندن دوره های آموزشی و کسب تعلیمات لازم، به گردان حضرت قاسم ابن الحسن(ع) پیوست. استعداد و توان مدیریتی قاسم چشمگیر بود و به این جهت به سرعت فرمانده گروهان و پس از آن فرمانده گردان شد و رهبری گردان قاسم ابن الحسن را به عهده گرفت.
یکی از ابتکارات وی در دوران حضور در گردان حضرت قاسم، راه اندازی واحد بسیج دانش آموزی گردان بود که در تربیت و جذب نیروهای جوان و تغییر مسیر افکار و زندگی آنان به سوی اعتقادات مذهبی و انقلابی تاثیر بسزائی داشت. حاج قاسم بسیار خنده رو، خوش برخورد و مهربان بود و همین ویژگی باعث می شد تا جوانان و نوجوانان با علاقه زیادی که به او داشتند تحت تاثیر گفتار و رفتار الهی او قرار گرفته و جذب بسیج شوند.
حاج قاسم محمدی در مدت حضور در گردان حضرت قاسم(ع) در عملیات های مختلف شرکت کرد و در کسوت فرماندهی علاوه بر فرماندهی درایتمندانه گردان خود، در جلسات تصمیم گیری و طراحی عملیات ها، نقش موثر و مفیدی داشت تا آنجا که به درخواست علی فضلی فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام برای پر کردن نقاط خالی فرماندهی به آن لشکر پیوست.
ذکاوت حاج قاسم، لطفی الهی بود که از چشم فرماندهان دور نماند و او را برای کسب آمادگی بیشتر و تبدیل شدن به سرمایه ای برای اسلام و انقلاب، به دوره تخصصی دافوس اعزام کردند. او با رتبه عالی این دوره را پشت سر گذاشت و دوباره روانه یگان فرماندهی لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام شد تا این بار با سمت فرمانده طرح و عملیات لشکر انجام وظیفه کند.
سرانجام پس از بارها جانبازی و جانفشانی در راه اسلام و انقلاب، در ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۶۷ در جریان عملیات «بیت المقدس۶» در منطقه عملیاتی «ماووت» از ناحیه شکم زخمی شد و بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی به شهادت رسید.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: دفاع مقدس جنگ تحمیلی همدان لشکر32 انصارالحسین سردار علی فضلی لشکر10 سیدالشهدا ع لشکر ۱۰ سیدالشهدا حاج قاسم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۹۲۵۰۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اولین فرمانده گردان در تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) که بود؟
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، سردار سید علیرضا ربیعی به یاد دارد که وقتی هنوز تیپ ۲۷ تشکیل نشده بود و حاج احمد متوسلیان و یارانش در کردستان حضور داشتند، یک روز جمعی از پیشمرگان مسلمان کرد را میبیند که از توان جسمی یک رزمنده به وجد آمده بودند. خودش را به جمع پیشمرگان میرساند و میشنود که آنها از رزمندهای به نام «حسین قجه ای» تعریف میکنند.
ربیعی میگوید: یک جمعی از نیرونهای پیشمرگ مسلمان کرد را از روانسر فرستاده بودیم تا کمک حال نیروهای خودی در ارتفاعات دزلی باشند. آنجا درگیری رخ داده و تعدادی از بچههای ما شهید و مجروح شده بودند. پیشمرگها که رفتند و برگشتند، همگی از موضوعی تعجب کرده بودند. علت این حالت شان را پرسیدم، یکی از آنها گفت: «در دزلی دو نفر از رزمندهها شهید شده بودند. آنجا ارتفاعاتی دارد که نه کسی میتواند بالا برود و نه کسی میتواند پایین بیاید. یک همچین وضعیت صعب العبوری دارد. اما همان جا دیدیم یک رزمنده ریز نقش به نام "حسین قجه ای" پیکر دو شهید را یکی روی این دوش و دیگری را روی دوش دیگرش انداخته و دارد از دزلی پایین میآورد. تعجب کردیم ما که زاده و بزرگ شده محیط کوهستان هستیم، چنین توانی نداریم. آن وقت این جوان چطور میتواند چنین قوتی داشته باشد؟»
*پهلوان ریز نقش
حسین قجهای متولد سال ۳۷ در زرین شهر اصفهان و ساحل زاینده رود بود. از نوجوانی به رشته کشتی پرداخته و مقامهایی هم کسب کرده بود. (قهرمانی کشتی جوانان کشور یکی از همین عناوین بود) ریزاندام، اما بسیار قوی بنیه بود و سالها حضور در گود کشتی، تن و جسمش را به غایت ورزیده کرده بود. او پهلوانی بود که از گود کشتی به اوج پرکشید و روی جاده اهواز- خرمشهر، آسمانی شد.
شهید همدانی در خصوص شهید قجهای میگوید: «وقتی برای اولین بار او را دیدم، از گوشهای شکسته و تن ورزیده اش متوجه شدم که کشتی گیر است... بچههای گردانش او را خیلی دوست داشتند. مدام مثل یک دسته پروانه، دور حسین قجهای میچرخیدند و میگفتند برادر قجهای تو را به خدا مواظب خودت باش، چرا اینقدر جلو میآیی؟ برادر قجهای، لازم نیست شما آر پی جی دست بگیری، پس ما چه کارهایم؟ برادر قجهای، دیدی چطور بعثیها را عقب زدیم؟ اگر باز جلو بیایند، به یاری خدا، بیچارهشان میکنیم».
همین دل قرص و نترس حسین قجهای بود که سرش را روی جاده اهواز- خرمشهر به باد داد! او و گردانش در مرحله اول عملیات الی بیت المقدس روی این جاده غوغا کرده بودند. حسین روز شهادتش آن قدر آر. پی. چی زده بود که از گوشهای شکسته اش خون میآمد. در لحظات آخر وقتی که میخواست رخ به رخ یک تانک، آر. پی. چی شلیک کند، همزمان تانک نیز به سمت او شلیک کرده بود. گلوله تانک درست کنار حسین منفجر شده و تنش را کاملا سوزانده بود. به قول یکی از همرزمانش که با پیکر او رو به رو شده بود، جای سالمی در تن حسین باقی نمانده بود.
*تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص)
زمانی که حاج احمد متوسلیان و حاج محمد ابراهیم همت از کردستان به دوکوهه آمدند تا تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) را به همراه سرداران شهیدی، چون محمود شهبازی و حسین همدانی تشکیل بدهند، برای اولین گردانی که قرار بود در این تیپ شکل بگیرد، حاج احمد متوسلیان سراغ حسین قجهای رفت و او را به عنوان فرمانده اولین گردان انتخاب کرد. نام حسین قجهای در تیپ محمدرسول الله (ص) با گردان سلمان عجین شده بود. او با همین گردان وارد عملیات فتح المبین شد و دو گروهانش را فرستاد تا در اولین شب عملیات، توپخانه دشمن را روی تپههای علی گره زد به صورت سالم تصرف کنند. روی آن تپه ها، دو گروه از توپخانههای دشمن قرار داشتند که یک گروه را نیروهای حسین قجهای و گروه دوم را نیروهای گردان حبیب به فرماندهی شهید محسن وزوایی تصرف کردند.
*پهلوانی از کشتی تا رزم
در مورد پهلوانیهای فرمانده گردان سلمان روایتهای بسیاری شده است. یکی از دوستان شهید از دورانی که هنوز حسین مشغول ورزش کشتی بود، تعریف میکند: روز مسابقه، حسین یکی دو تا کشتی گرفت و هنگام استراحت گفت: یک مأموریت فوری دارم. رفت و هنوز مسابقه بعدی شروع نشده برگشت. کنجکاو شدم که در حین مسابقه چه کار مهمی پیش آمده، طاقت نیاوردم و جریان را پرسیدم. گفت: یک خواهر دارم که مشکل جسمی دارد. باید دو، سه ساعت یکبار سری به او بزنم. گفتم: مگر پدر و مادرت نیستند؟ گفت چرا، اما خواهرم بیشتر به من وابسته است و من کارهای او را انجام میدهم».
انتهای پیام/