شریعتمداری: برنامه نامزدها را باید در کنار کارنامه آنها به ارزیابی و قضاوت نشست
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۰۶۵۱۹۸
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، حسین شریعتمداری صبح امروز در جمع اساتید بسیجی و دانشجویان دانشگاههای آزاد اسلامی استان اصفهان اظهار داشت: عمدتاً سه فاکتور که درجه حضورشان نیز با یکدیگر متفاوت است در صحنه دیده میشود، نیروهای انقلاب جبهه موسوم به اصلاحات که دو فاکتور اصلی هستند و تلاش آمریکاییها برای اثر گذاری در انتخابات که از نوع تخریبی، نظیر پیشگیری از مشارکت حداکثری و امثال آن است، البته بدیهی است که دشمنان درپی آنند که دولت در اختیار کسانی باشد که با آنها همسویی و همخوانی داشته باشد!
شریعتمداری گفت: برخی این نظر را مطرح میکنند که بعید نیست آمریکا برای بدنم کردن یک جریان سیاسی از آن حمایت کند که باید گفت: نقشه راه دشمن و خواستههای آن با دهها زبان و صدها قلم مطرح شده و قابل شناسایی است بنابراین وقتی از یک جریان سیاسی حمایت میکند میتوان به مواضع و عملکرد آن جریان مراجعه کرد و چنانچه با مواضع و خواستههای اعلام شده دشمن همخوانی داشت، حمایت دشمن را واقعی و البته خطرناک تلقی کرد و در غیر این صورت، ماجرا متفاوت خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مدیرمسؤول روزنامه کیهان با بیان این که جبهه اصلاحات فشل است، گفت: اصلاحات در این ۸ سال از آقای روحانی حمایت کرد و به طور طبیعی و منطقی عملکرد دولتهای دهم و یازدهم به حساب مدعیان اصلاحات نوشته میشود. این جبهه تا چند ماه قبل تاکید داشت که آقای روحانی با حمایت آنها رییس جمهور شده است و از تمامی مواضع و عملکرد دولت به طور تمام قد دفاع میکرد اما این روزها که ناکارآمدی دولت و نارضایتی گسترده مردم از مشکلات پدید آمده به وضوح دیده میشود، اصرار دارند از دولت آقای روحانی ابراز برائت کنند که البته برای مردم پذیرفتنی نیست.
مدیر مسئول کیهان در ادامه گفت: اصلیترین راهکار این جبهه رقیب هراسی است و سعی میکنند مردم را از رقیب بترسانند مثلاً در دورههای قبل از سایه جنگ سخن میگفتند و اینکه اگر ما نباشیم باید در انتظار جنگ بود و یا آقای ظریف با حضور در شورای روابط خارجی آمریکا و در مصاحبه با مصاحبهکنندهای که قبلاً در ایران به جرم جاسوسی برای آمریکا بازداشت شده بود، میگوید اگر ما در مذاکرات هستهای به توافق نرسیم تندروها به میدان میآیند! و یا میگفتند اگر رقیب بیاید در پیادهروها دیوار میکشد، دلار به ۵ هزار تومان میرسد، پراید ۱۰۰ میلیون میشود! اکنون نیز بهره گیری آنها از ترفند رقیب هراسی را به وضوح میتوان دید.
شریعتمداری ترفند سوم اصلاحات را پیشگیری از ائتلاف و نزدیکی نیروهای انقلاب دانست و گفت: در گذشته هم اینچنین بوده است مثلاً در جریان انتخابات ۷۶ ظاهر قضیه این بود که مرحوم هاشمی از آقای ناطق حمایت میکنند ولی بعدها آقای مرعشی گفت آقای هاشمی از همه ما خواسته بود از آقای خاتمی حمایت کنیم اما همین طیف مدعی اصلاحات بعداً علیه مرحوم هاشمی دست به حملهای گسترده زدند. ایشان را عالیجناب سرخپوش! نامیده و مدعی بودند در قتلهای زنجیرهای دخالت داشته است! میگفتند افتخار میکنیم کاری کردیم که آقای هاشمی در مجلس ششم حضور نداشته و انصراف بدهد. بعدها بار دیگر به مرحوم هاشمی روی آوردند و سعی کردند از ایشان به عنوان تیرک خیمه جبهه اصلاحات استفاده کنند و ایشان را یک قدیس معرفی کردند.
وی افزود: یکی از همین طیف در مصاحبه با نشریه صدا گفته بود مهم ترین هدف اصلاحطلبان، تعمیق شکاف در حاکمیت است. مهم ترین عاملی که در شرایط کنونی به عنوان پیشران فرآیند ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت اصولگرایان تندرو با سایر اصولگرایان است. نهایی کردن شکاف میان جناح حاکم، به لحاظ تاریخی مهم است. اصلاح طلبان باید نقش گُوِه را بازی و این شکاف را به جدایی کامل برسانند. دولت روحانی به دلایل گوناگون، حتی بهتر از اصلاح طلبان میتواند بخشی از این اهداف را محقق کند! همین طیف تاکید که یک روز درباره آقای ناطق نوری، شعار مجلس زوری نمیخوایم، ناطق نوری نمیخوایم سر میدادند بعدا اصرار به حضور ایشان در میان خود داشتند و همینها که شعار سیمای لاریجانی تعطیل باید گردد، ورد زبانشان بود، از ایشان به عنوان نامزد خود در انتخابات ۱۴۰۰ یاد میکردند!
شریعتمداری گفت: این حرکت سینوسی و مواضع ضد و نقیض در جبهه اصلاحات به فراوانی دیده میشود و زمینه چندانی برای اعتماد مردم به آنها باقی نگذاشته است. از این روی برخی از این طیف سعی دارند، نقیصه مورد اشاره را با حاشیه سازی و تغییر صورت مسئله جبران کنند.
مدیرمسؤول کیهان گفت، حرکت از پله دوم یکی دیگر از ترفندها برای سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی است. به عنوان مثال وقتی درباره بی توجهی نسبت به برخی از مشکلات مردم از جمله مشکلات اقتصادی مورد سئوال قرار میگیرند و یا ملت از آنها میپرسند برجام با آن همه هزینه و اتلاف امکانات نظام چه دستآوردی داشته است؟! ادعا میکنند که ما قصد انجام اقداماتی را داشتیم ولی نگذاشتند! و این دو سئوال را بی پاسخ میگذارند که اولاً قرار بود چه کاری انجام بدهید؟ و ثانیاً چه کسانی نگذاشتند؟! راه کار دولت در این زمینهها مشخص است و باید پرسید که مثلاً برای حل مشکلات اقتصادی، مقابله با گرانی، پیشگیری از سقوط ارزش پول ملی و امثال آن کدام لایحه را به مجلس دادید؟ و کدام مصوبه را در هیئت دولت داشتید و کدام بخشنامه را صادر کردید که حالا ادعا میکنید نگذاشتند؟
شریعتمداری در ادامه به چند نمونه دیگر از ترفندهائی که این روزها و در آستانه انتخابات برای وارونه نمایی واقعیات به کار برده میشود اشاره کرد و راههای مقابله با آنها را برشمرد و در همین زمینه گفت: روشنگری باید اولاً مستند و واقعی باشد و ثانیاً با استفاده از قالبهای همه فهم صورت بگیرد و افزود: گاهی اوقات مخاطب با قالبی که برای بیان واقعیات و روشنگری استفاده میشود مانوس نیست و نمیتواند پیام را بگیرد. در این حالت کار هنرمندانه این است که قالب را عوض کنید و نه این که محتوای پیام را تغییر بدهید.
مدیر مسئول کیهان در خاتمه بر ضرورت روشنگری تاکید کرد و گفت: به قول حضرت آقا مردم خواهان کسی هستند که دارای اراده و مدیریت قوی باشد و کار آمدی بالایی داشته باشد و در صورت شناسایی فرد مورد نیاز خود با اشتیاق پای صندوقها میآیند و مشارکت بالایی را به نمایش میگذارند. وی گفت: نامزدها که از کرات دیگر نیآمده اند. هریک از آنها سوابق شناخته شدهای دارند که میتواند مورد ارزیابی و قضاوت قرار بگیرد. در این باره باید تاکید کرد که برنامه به تنهایی نمیتواند ارزیابی دقیقی از نامزدها ارائه بدهد بلکه برنامهها را باید در کنار کارنامهها ارزیابی کرد وگرنه به قول حضرت امیر علیه السلام وقتی پای حق و عدالت در میان است، میدان برای سخنوری درباره آن بسیار گسترده است ولی پای عمل که به میان میآید دامنه آن تنگ و باریک است.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: شریعتمداری برنامه محتوای پیام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۰۶۵۱۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اصلاحطلبان؟ خیر، متشکرم!
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.[۱] مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند. در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد. سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.
پینوشت:
[۱] خوانندگان میتوانند برای مطالعه بیشتر به مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی و پیشنهادهای مطرح در زمینه تأسیس نهاد اطلاعاتی کشور مراجعه کنند.