محمدرضا پهلوی: تا صدر در لبنان است، کمکی به شیعیان نخواهیم کرد
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۱۲۵۲۰۳
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: به باور بسیاری از مورخان و تاریخپژوهان مجموعه هفت جلدی «یادداشتهای امیراسدالله علم» که با کوشش و ویرایش علینقی عالیخانی منتشر شده یکی از بهترین منابع برای بازخوانی تاریخ ایران در دوران سلطنت پهلوی دوم است. این یادداشتها که ظاهرا به صورت محرمانه نوشته شدهاند، از سال ۱۳۴۶ تا زمان درگذشت علم به سال ۵۷ را دربرمیگیرند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یادداشتهای علم حاوی نکاتی بسیار مهم از سیاست خارجی محمدرضا پهلوی و همچنین نوع نگاه او به مسائل داخلی است و تصویری بی واسطه از دربار را به نمایش میگذارد. در این یادداشتها در چند نوبت نیز نام امام موسی صدر به عنوان پیشوا و رهبر شیعیان لبنان مطرح شده است. علم اعتقاد داشت که محمدرضا پهلوی به عنوان تنها پادشاه شیعی در جهان، باید به عنوان ولی امر شیعیان دیگر کشورها نیز شناخته شود و یکی از این راهها اعطای کمکهای اقتصادی به آنهاست.
به عنوان مثال علم در یادداشت ۱۶ شهریور ۱۳۵۳ شرح گفتوگوی خود با شاه درباره شیعیان منطقه را به این شرح – با ادبیات خاص خود – ارائه میدهد: «این هفتاد میلیون آدم اطراف که شیعه هستند شاهنشاه را شاه خود میدانند و این مساله کوچکی نیست. فرمودند این صحیح است.» علم تلاش کرد تا نقش واسطه را میان دربار ایران (محمدرضا پهلوی) با امام موسی صدر به عنوان زعیم شیعیان لبنان ایفا کند و آنها را به تبعیت از دربار ایران وا دارد. به دلیل همین مسئله است که نام امام موسی صدر در یادداشتهای امیراسدالله علم تکرار میشود. به مناسبت ۱۴ خرداد سالروز میلاد امام موسی صدر نگاهی به این یادداشتها داشتهایم.
تهمت کمک مالی دربار پهلوی به امام موسی صدر
بسیاری از مخالفان ایرانی امام موسی صدر، با ناجوانمردی هرچه تمامتر این شخصیت تابناک جهان تشیع را به ارتباط با دربار پهلوی متهم میکنند و دلایل این ارتباط را دیدار با شاه به سال ۵۰ و کمک مالی دربار برای ساخت بیمارستانی در بیروت مطرح میکنند. امام موسی صدر در سفر سال ۵۰ خود به ایران با شاه دیداری داشت. عجیب آنکه شخص امام موسی صدر علاقهای به این دیدار نداشت و صرفا با خواهش علما و برخی از انقلابیون به دیدار شاه رفت و البته پیش از آن نیز خود تاکید کرده بود که این دیدار هیچ فایدهای را دربر نخواهد داشت.
این هفتاد میلیون آدم اطراف که شیعه هستند شاهنشاه را شاه خود میدانند و این مساله کوچکی نیست. فرمودند این صحیح استمرحوم حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی که از اصحاب امام موسی بود در کتاب «حدیث روزگار» (که به کوشش حمید قزوینی منتشر شده) اشاره کرده که در آن سال امام موسی صدر به پیشنهاد بسیاری از علما و مبارزان با شاه دیدار کرد تا درخواست آزادی زندانیان مبارز را از شاه داشته باشد.
درباره مسئله کمکهای مالی نیز مرحوم خسروشاهی از قول امام موسی صدر آورده است: «چنین چیزی صحت ندارد و یکی از علل سرد شدن روابط آقایان، یعنی نظام ایران با من این بود که طبق پیشنهاد خودشان میخواستند مبلغی در حدود چهار میلیون دلار برای ساختن بیمارستانی برای شیعیان در بیروت هدیه بدهند و ما هم گفتیم میپذیریم. زیرا هر کسی برای ساختن بیمارستان میخواست کمک کند ما بهطور طبیعی میپذیرفتیم و بعد هم آمار را منتشر میکردیم و مینوشتیم که مثلاً چند میلیون دلار هم دولت ایران داده است. چون باکی نداشتیم و امر خیری بود برای استفاده عموم. دولت ایران هم پولش که مال خودش نبود، مال مردم بود.
وقتی که ما از دولت لبنان و یا دول عربی و اسلامی دیگر کمکی را بدین منظور بپذیریم، اگر دولت ایران هم کمک میکرد میگرفتیم و آخرالأمر هم بیلان میدادیم. منتها این پول ایران هیچوقت پرداخت نشد و علت آن هم این بود که سرلشگر منصور قدر سفیر آن زمان ایران در بیروت، پیشنهاد کرد که در صورت پرداخت تمامی هزینه ساخت بیمارستان توسط ایران، بالای سَر دَر بیمارستان نوشته شود با کمک اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر این بیمارستان ساخته شده است. ما هم این پیشنهاد را نپذیرفتیم و گفتیم ما اسم هیچکس را نمینویسیم. بیمارستان را به نام یکی از معصومین نامگذاری میکنیم و بعداً، اسمشان در لیست آمار و ارقام کمکها به بیمارستان خواهد آمد.
منصور قدر این مسئله را نپذیرفت و ما هم پول آنها را نپذیرفتیم. بنابراین، هیچگونه کمکی از حکومت ایران دریافت نکردیم و به یاری حق احتیاجی هم به آنها نداریم.»
امام موسی صدر در یادداشتهای علم
ارتباط با شیعیان لبنان برای محمدرضا پهلوی اهمیت ویژهای داشت و دلایل بسیاری را میتوان برای این امر ذکر کرد که در فرصت این مجال اندک نیست. اهمیت این ارتباط بهگونهای بود که سفیر وقت ایران یعنی منصور قدر (که نظامی و ساواکی بلند پایهای بود) مامور مذاکره با امام موسی صدر میشود و شاه اصرار دارد برای گزارش نتایج مذاکره شخصا به تهران آمده و گزارش دهد. (در یادداشتهای سال ۵۴ علم در مجلد پنجم (یادداشت روز هفدهم دی) به این دستور به حضور سفیر در تهران اشاره شده است.)
با این اوصاف اما یادداشتهای اسدالله علم نشان دهنده آن است که امام موسی صدر مخالف آن بود که شیعیان لبنان تحت فرمان دربار ایران باشند. به همین دلیل سفارت ایران در بیروت به دستور دربار، مزاحمتهای فراوانی را برای شخص امام موسی صدر و برنامههای اصلاحی او ایجاد میکرد.
با خلیل الخلیل از روئسا شیعه لبنان ملاقات کرده بودم. جریان را عرض کردم که عرض میکند اگر موسی صدر ایرانی که خود را رئیس شیعیان لبنان قالب کرده و بعد بد از کار درآمد، موجبات ناراحتی شاهنشاه را فراهم آورد، شیعیان چه تقصیری دارند؟شخص علم نیز پس از مخالفت امام صدر با تحت انقیاد درآمدن شیعیان لبنان، درصدد تخریب شخصیت او برآمده و در برخی از محافل و یا گفتوگوی خود با برخی از چهرهها امام صدر را به ارتباط با شوروی و طرفداری از کمونیسم متهم میکند. به عنوان مثال در یادداشت مورخ سهشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۵۳ مینویسد که در گفتوگو با سفیر لبنان به «تو سرخ» بودن امام صدر اشاره کرده است. علم در همین یادداشت اشاره میکند که سفیر لبنان درخواست کمک مالی کرده و او قول داده است که این درخواست را با شاه در میان بگذارد. (یادداشتهای علم، جلد چهارم ص ۷۱)
در یادداشت روز بعد یعنی چهارشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۵۳، علم مینویسد که درخواست کمک مالی سفیر لبنان را با محمدرضا پهلوی در میان گذاشته، اما شاه در جواب میگوید که «تا صدر در آنجاست ما هیچ کمکی به شیعیان نخواهیم کرد.» در ادامه وقتی علم صحبت منصور قدر را مبنی بر فرصت دادن به شیعیان و امام موسی صدر یادآوری میکند شاه پاسخ میدهد: «چاره نبود و نیست چون لبنانیها او را ول نمیکنند، به ما یک حرفی میزنند و با او طور دیگر رفتار میکنند، ماهم ناچاریم مدارا کنیم.» (یادداشتهای علم، جلد چهارم ص ۷۲)
اما مدارایی در کار نبود و محمدرضا پهلوی به درخواستهای مکرر لبنانیها برای کمک وقعی نمینهاد و دلیل را حضور امام موسی صدر در این کشور بیان میکرد. نکته مهم در این است که شاه نیز امام موسی صدر را طرفدار کمونیسم میدانست. علم در یادداشت مورخ ۱۹، آذر ۱۳۵۳ مینویسد: «با خلیل الخلیل از روئسا شیعه لبنان ملاقات کرده بودم. جریان را عرض کردم که عرض میکند اگر موسی صدر ایرانی که خود را رئیس شیعیان لبنان قالب کرده و بعد بد از کار درآمد، موجبات ناراحتی شاهنشاه را فراهم آورد، شیعیان چه تقصیری دارند؟ حالا من حاضرم روساء شیعه را جمع کنم و وارد عمل شویم که امر شیعه و امید آنها به شاهنشاه از بین نرود.» (یادداشتهای علم، جلد چهارم ص ۳۲۳) خلیل الخلیل که دورهای سفیر لبنان در ایران نیز بود، از خاندانی میآمد که هرچند شیعه بودند، اما با شخص و روش امام صدر مخالفت میکردند.
در مجموع از این یادداشتها چنین برمیآید که هرچند امیراسدالله علم توانست ارتباطی را با امام موسی صدر برقرار و آن را حفظ کند، اما میان حکومت شاهنشاهی و امام موسی صدر به عنوان رئیس مجلس شیعیان لبنان به هیچ عنوان حسنه نبود. امام موسی صدر شخصیت مستقلی داشت و در آن دوران نیز تمام تلاش خود را به کار برد تا شیعیان لبنان نه تنها به رژیم شاهنشاهی ایران بلکه به هیچ حکومتی بهجز دولت لبنان وابسته نباشند و استقلال خود را حفظ کنند. به همین دلیل نیز محمدرضا پهلوی نه تنها هیچ کمک مالی به لبنان و شیعیان این کشور نکرد بلکه به سفیر خود دستور داد تا از هرگونه کارشکنی و سنگاندازی در راه پیشرفت مجلس اعلای شیعیان لبنان دریغ نکند.
کد خبر 5222481 محمد آسیابانیمنبع: مهر
کلیدواژه: امام موسی صدر محمدرضا پهلوی تاریخ معاصر لبنان ایران معرفی کتاب سالروز ارتحال امام خمینی موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران انتخابات 1400 امام خمینی ره تازه های نشر نهاد کتابخانه های عمومی کشور تجدید چاپ ترجمه نقد کتاب ادبیات داستانی کتاب و کتابخوانی داستان نویسی کارگاه آموزشی پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات امام موسی صدر امام موسی صدر یادداشت های علم یادداشت ها محمدرضا پهلوی شیعیان لبنان سفیر لبنان منصور قدر امام صدر کمک مالی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۱۲۵۲۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فلسفه نامگذاری ماههای شمسی چیست؟
شروع زمانسنج هجری خورشیدی روز جمعه «۱ فروردین سال ۱ هجری خورشیدی» (۲۹ شعبان ۱ سال قبل از هجرت) مطابق با ۱۹ مارس ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولینی) و ۲۲ مارس ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) است. البته روز اول سال یک هجری خورشیدی (از ۱ فروردین تا ۲۴ شهریور) ۵ ماه و ۲۴ روز قبل از هجرت پیامبر (کمتر از یک سال) است.
فلسفه نامگذاری ماههای شمسی
سال، فصلها، ماهها و روزهابه گزارش بیتوته، این زمان سنج از ۳۶۵ روز در قالب ۱۲ ماه تشکیل شدهاست و طبق زمان سنج جلالی ابتدای آن اعتدال بهاری در نیمکرهٔ شمالی است. با این فرق که مبدأ آن هجری است. طراحان زمان سنج جلالی، گروهی ریاضیدان و اخترشناس بودند که نامدارترین آنها حکیم خیام ریاضیدان و شاعر ایرانی بود.
اینها به سفارش ملکشاه سلجوقی و با اصلاح زمان سنج یزدگردی به این زمان سنج جدید دست پیدا کردند. زمان سنج جلالی با حفظ شروع و طول سال با تغییر مبدأ، اسامی و طول ماهها در قالب زمان سنج هجری شمسی برجی درآمده و باز با تغییراتی در طول ماهها ضمن تنوع اسامی آنها، عنوان تقویم هجری شمسی پیدا کرد.
این تقویم بر پایه سال اعتدالی خورشیدی برابر با ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۸۷۸ روز است؛ که سال تقویمی آن ۳۶۵ و ۳۶۶روز (کبیسه) میباشد.
هر سال دارای ۴ فصل با نامهای بهار، تابستان، پاییز و زمستان است و هر فصل ۳ ماه دارد و هر ماه تقریباً ۴ هفته و هر هفته ۷ روز با نامهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه (آدینه) دارد. هر سال با ۱ فروردین و فصل بهار شروع میشود.
بلندترین روز سال در ۱ تیر و بلندترین شب سال در شب یلدا (از غروب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی) اتفاق میافتد. طول ماههای این زمان سنج در طول تاریخ و در کشورهای گوناگون فرق داشته است، اما از حدود سال ۱۳۴۸ در ایران و افغانستان طول ماهها یکسان است.
طول ماهها در نیمه اول سال ۳۱ روزه و در نیمه دوم سال ۳۰ روزه است با این تفاوت که ماه پایانی (اسفند) ۲۹ روزه است و فقط در سالهای کبیسه ۳۰ روز خواهد داشت.
نام ماههای دوازدهگانه پارسینام ماههای دوازدهگانه پارسی تماما برگرفته از متون کهن زردشتی است که ریشه در اعتقادات و باورهای این آیین دارد.
- فروردین نام اولین ماه فصل بهار و روز نوزدهم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان فرورتینام، در پهلوی فرورتین (فرورتن) و در فارسی فروردین گفته شده که به معنای فروردهای پاکان و فروهرهای ایرانیان است. فروردین شکل تغییر یافته واژه فروهر است به معنای نیروی پیشرو. فروردین جمع مؤنث واژهی فرورتی در حالت اضافی است و به معنی فروردهای پاکان و فروهرهای پارسایان است. پس «ین» علامت نسبت نیست.
- اردیبهشت نام دومین ماه سال و روز دوم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا به آن، اَشَه وَهیشتَه و در پهلوی اُرت وَهیشت گویند. مرکب از دو جزء است: اول اَرتَه به معنی درستی و راستی و پاکی و تقدس. دوم وهیشته صفت عالی از وِه به معنی به و خوبست و واژهی مرکب به معنی بهترین راستی است.
در کل به معنی بهترین راستی است و همین طور نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.
- خرداد نام سومین ماه سال و روز ششم در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان هئوروتات، در پهلوی خردات و در فارسی خورداد یا خرداد گفته شده که کلمهای است مرکب از دو بخش: بخش اول هئوروه که صفت است به معنای رسا، همه، درست و کامل. دوم تات که پسوند است برای اسم مونث، پس هئوروتات به معنای کمال و رسایی است. به معنی تندرستی نیز آمده و نیز نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.
- تیر نام چهارمین ماه سال و روز سیزدهم هر ماه زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا تیشریه، در پهلوی تیشتر و در فارسی صورت تغییر یافته آن یعنی تیر گفته شده که یکی از ایزدان است و به ستاره شعرای یمانی گفته میشود. فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک، از باران بهره مند میشود و کشتزارها سیراب میشود. تیشتر را در زبانهای اروپایی سیریوس خوانده اند. هر زمان تیشتر از آسمان سر بزند و بدرخشد مژده ریزش باران میدهد. تیر نام ستارهای در آسمان هم هست.
- امرداد نام پنجمین ماه سال و روز هفتم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا امرتات، در پهلوی امرداد و در فارسی امرداد گفته شده که کلمهای است مرکب از سه بخش: اول ا، ادات نفی به معنی نه، دوم مرتا به معنی مردنی و نابود شدنی و سوم تات که پسوند و دال بر مونث است. بنابر این امرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی. مرداد نام آخرین امشاسپند هم میباشد. نام این ماه اشتباه مرداد تلفظ میشود که باید امرداد خوانده شود.
- شهریور نام ششمین ماه سال و روز چهارم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا خشتروئیریه، در پهلوی شتریور و در فارسی شهریور میدانند. کلمهای است مرکب از دو بخش: خشتر که در اوستا و پارسی باستان و سانسکریت به معنی کشور و پادشاهی است و بخش دوم صفت است از ور به معنی برتری دادن و ئیریه یعنی منتخب و آرزو شده و در کل یعنی کشور منتخب یا پادشاهی برگزیده.
این ترکیب بارها در اوستا به معنی بهشت یا کشور آسمانی اهورامزدا آمده است. شهریور به معنی بهترین شهریاری یا مدینه فاضله، فرشتهای موکل بر آتش و موکل بر همه فلزات و تدبیر امور و مصالح و همین طور نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند هم آمده است.
- مهر (پیوستن با مهربانی). نگهبانی ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ایزد مهر است. در اسطورههای ایرانی گرما و نور خورشید را ایزد مهر میدانستند. در سانسکریت میترا، در اوستا و پارسی میثر، و در پهلوی میتر، و در فارسی مهر گفته میشود، که از ریشه سانسکریت آمده به معنی پیوستن. مهر به معنای محبت ومهربانی هم آمده است.
- آبان نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم از هر ماه است. آبان (آبها (در اوستا آپ در پارسی باستان آپی و در فارسی آب گفته میشود. در اوستا بارها آپ به معنی فرشته نگهبان آب استفاده شده و همه جا به صورت جمع آمده است. کلا جلوههای طبیعی سودمند نزد ایرانیان خیلی ارجمند است پس بعضی روزهای ماه به نام مظاهر طبیعی نهاده شده است. در این ماه از سال به طور معمول باران میبارد. آبان، در زمان سنج باستانی شروع زمستان بزرگ بوده است.
- آذر نام ماه نهم از سال خورشیدی و نام روز نهم از هر ماه است. آذر (آتش (در اوستا آتر و آثر، در پارسی باستان و پهلوی آتر و در فارسی آذر میگویند. آذر فرشته نگهبان آتش و یکی از بزرگترین ایزدان است. آریائیان (هندوان و ایزدان) بیش از دیگر اقوام به عنصر آتش اهمیت میدادند. آفتاب در این ماه در برج قوس یا کماندار قرار میگیرد. سرما در این ماه به اندازهای است که باید آتش روشن کرد.
- دی نام دهم از سال خورشیدی است. در بین سی روز ماه، روزهای هشتم، پانزده و بیست و سوم هم به دی (آفریدگار، دثوش) موسوم است. برای این که این سه روز با هم اشتباه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد میپیوندند، یعنی هشتمین روز ماه را دی به آذر، نام روز پانزدهم، دی به مهر و نام بیست و سومین روز هر ماه دی به دین بود. دی (دادار، دانای آفریننده) در اوستا داثوش یا دادها به معنی آفریننده، دادار و آفریدگار است و بیشتر صفت اهورامزدا است و آن از مصدر دا به معنی دادن و آفریدن است. در خود اوستا صفت دثوش (=دی) برای تعیین دهمین ماه استفاده شده است. دی نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح روز و ماه دی به او تعلق دارد.
- بهمن نام یازدهم از سال خورشیدی و نام روز دوم از هر ماه است. بهمن (منش نیک (در اوستا وهومنه، در پهلوی وهومن، در فارسی وهمن یا بهمن گفته شده که کلمهای است مرکب از دو بخش: وهو به معنی خوب و نیک ومند از ریشه من به معنی منش است؛ بنابراین یعنی بهمنش، نیک اندیش و نیک نهاد. بهمن نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند هم هست.
- اسفند نام دوازدهم از سال خورشیدی و نام روز پنجم از هر ماه است. اسفند (آرامش افزاینده، پارسایی مقدس (دراوستا اسپنتا آرمیتی، در پهلوی اسپندر، در فارسی سپندار مذ، سفندارمذ، اسفندارمذ و گاه به اختصار سپندار و اسفند گفته شده است. اسفند یا سپنتا آرمیتی، آرامشی است که از عشق و ایمان سرچشمه میگیرد. در ادبیات اوستایی این جلوه اهورایی به صورت مادینه (مونث) به کار برده شده است.
پس در اسطورههای ایرانی این امشاسپند نگهبان زن و زمین محسوب میشده است. در بندهشن آمده که زن نیک مانند زمین نیک سختیها را میگوارد و بر شیرین میدهد. از این روی جشن اسپندگان (۲۹ بهمن ماه امروزی) مخصوص زنان بوده است. در این روز مردها با دادن هدیه به زنان از ایشان قدردانی میکردهاند. اسفند به معنای فروتنی هم هست و نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.