از کیمیا تا دینا؛ ۵ پناهنده ایرانی در المپیک توکیو
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۱۸۱۳۸۷
به این صورت که با پرداخت کمک هزینهای به ورزشکاران پناهنده، آنها را در رقابتهای انتخابی شرکت میدهد تا بتوانند برای کسب سهمیه المپیک تلاش کنند. این درحالی است که همزمان سهمیههایی را بهصورت وایلد کارت نیز برای آنها در نظر میگیرد که اگر به ورودی لازم نرسیدند، بهصورت مستقیم در این بازیها شرکت کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سعید فضلاولی در کایاک یکنفره از آلمان، هامون درفشیپور در کاراته از کانادا، جواد محجوب در جودو از کانادا، دینا پوریونس در تکواندو از هلند و کیمیا علیزاده در تکواندو از آلمان، ورزشکارانی با اصلیت ایرانی در تیم پناهندگان توکیو 2020 هستند؛ ورزشکارانی که همگی با گرفتن سهمیه وایلد کارت راهی این بازیها خواهند شد.
در ادامه مروری کوتاه بر عملکرد این نفرات بهعنوان ملیپوشان سابق ورزش ایران میشود.
کیمیا علیزاده
شاخصترین چهره ورزش ایران در تیم پناهجویان کیمیا علیزاده است. اولین بانوی مدالآور ورزش کشور در تاریخ بازیهای المپیک. او که مدال برنز المپیک ۲۰۱۶ ریودوژانیرو را به دست آورده است، حدود دو سال پیش در اقدامی جنجالی از ایران مهاجرت کرد. علیزاده ابتدا به هلند رفت و مدتی بعد اعلام کرد از کشور آلمان درخواست پناهندگی کرده است. کیمیا حالا بهعنوان ملیپوش تیم تکواندوی زنان آلمان حضورش را در مسابقات آغاز کرده است. مسابقات قهرمانی اروپا اولین رویدادی بود که نایبقهرمان تکواندوی جهان بعد از مدتها در آن حاضر شد که البته توفیقی در آن نداشت. این مسابقات حکم انتخابی بازیهای المپیک برای قاره اروپا را داشت. باید به این نکته اشاره کرد که تعویق یکساله بازیهای المپیک به خاطر کرونا، این فرصت را در اختیار علیزاده قرار داد تا بتواند با ریکاوری جسمی و ذهنی، خود را برای المپیک پیشرو آماده کند؛ در غیراینصورت با توجه به برنامه قبلی المپیک توکیو و پروسه زمان کارهای اقامتش او نمیتوانست دومین حضورش در بازیهای المپیک را تجربه کند. ازآنجاکه کیمیا با کسب دو مدال نقره و برنز جهان و یک برنز المپیک جزء چهرههای شناختهشده تکواندوی جهان است، هیئت اجرائی کمیته بینالمللی المپیک بلافاصله با درخواست او مبنی بر شرکت در بازیهای 2020 موافقت کرده است.
جواد محجوب
جواد محجوب جودوکار وزن ۱۰۰- کیلوگرم ایران و دارنده مدال طلا و نقره آسیا و یک طلا، یک نقره و پنج برنز در رقابتهای مختلف گرند اسلم و گرندپری، بدونشک یکی از بهترینهای جودوی ایران در سالهای اخیر بود که به دلیل اوضاع آشفته این رشته در چند سال گذشته، هیچگاه نتوانست به آنچه استحقاقش را داشت برسد. محجوب همچنین سهمیه حضور در المپیک ۲۰۱۲ لندن و ۲۰۱۶ ریو را به دست آورد که در لندن به خاطر خودداری از مصاف با نماینده اسرائیل حذف شد و در المپیک ریو نیز با شکست در دور نخست وداع زودهنگامی با این رقابتها داشت. او بعد از این بازیها در اعتراض به بیتوجهی مسئولان ورزش جودو را رها کرد و گفت جودو دیگر برای من تمام شده و میخواهم وارد مبارزه در قفس یعنی ورزش رزمی امامای شوم. محجوب در شرایطی فعالیتش را در این رشته شروع کرد که یکباره خبر رسید به کانادا مهاجرت کرده است. او حالا دو سالی میشود که در کانادا زندگی میکند. او در یک لایو اینستاگرامی که اوایل ورودش به این کشور داشت، گفت تصمیمی برای پناهندگی یا مسابقهدادن زیر پرچم پناهندها ندارد؛ اما حالا گفته میشود او هم پناهنده کانادا شده و هم میخواهد زیر پرچم IOC مسابقه بدهد. محجوب از گود کشتی با چوخه به جودو آمد و این حضور او باعث شده که خیلیها او را پهلوان بنامند و حتی از او درخواست کنند تا برای بازگرداندن بازوبند به خراسان تلاش کند. زمانی که محجوب درباره آینده خود در لایو اینستاگرامش صحبت میکرد، کامنت یکی از بینندگانش این بود که نوشت «جای پهلوان در قفس نیست».
هامون درفشیپور
ملیپوش کرمانشاهی سابق کاراته ایران، دو سال پیش پس از کسب نخستین مدال جهانی خود تصمیم به مهاجرت به کانادا گرفت تا فصل جدید زندگی خود را در این کشور آغاز کند؛ مهاجرتی که البته طبق گفته خودش تنها برای ادامه زندگی بود. او در مصاحبهای اعلام کرد که قصدی برای تغییر تابعیت ندارد؛ اما چندی بعد با سمیرا ملکیپور ملیپوش و مربی سابق تیم ملی کاراته بانوان ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد تا به نظر برسد دیگر قصد بازگشت به ایران را نخواهد داشت.
قهرمان سابق کاراته آسیا البته چند ماه پیش نیز در گفتوگویی که با تسنیم داشت، گفته بود: «کاراته جزئی از من است و هنوز مدالهایی را که میخواهم، در این رشته به دست نیاوردهام. قطعا بهزودی زود و در چند ماه آینده به ایران بازخواهم گشت. در این مدت نیز تمرینات خود را در کانادا پیگیری میکنم. قید هیچچیز را نزدم و هیچوقت نیز عادت نداشتم برای رسیدن به اهداف خود کوتاه بیایم».
درفشیپور حالا بهعنوان پناهنده کانادا در تیم پناهجویان المپیک 2020 است.
دینا پوریونس
دینا پوریونس در وزن ۴۹- کیلوگرم، دیگر تکواندوکار زن ایرانی است که مقدمات حضور در المپیک 2020 برای او فراهم شده است. او درحالحاضر در هلند زندگی میکند. پوریونس درحالی تصمیم به مهاجرت گرفت که سابقه عضویت در تیمهای ملی را داشت. او مدال برنز رقابتهای بزرگسالان قهرمانی آسیا در سال 2012 و مدال طلای نوجوانان غرب آسیا در سال 2009 را در کارنامه دارد. پیشازاین در المپیک 2016 ریودوژانیرو، راحله آسمانی که او هم از تکواندوکاران ملیپوش بود، برای نخستینبار بهعنوان یک ورزشکار پناهجو از ایران توانست تجربه شرکت در بازیهای المپیک را با پرچم IOC به دست آورد. آسمانی از آن دست ورزشکاران معترضی بود که پس از بازیهای آسیایی ٢٠١٠ گوانگجو انتظار داشت طبق وعدههایی که مسئولان ورزش کشور داده بودند، به او نیز یک باب خانه بعد از کسب مدال نقره در این میدان بزرگ آسیایی بدهند؛ اما چنین نشد؛ چراکه فقط به دارندگان مدال طلای بازیهای آسیایی گوانگجو آنهم با شرط متأهلبودن خانه تعلق گرفت.
سعید فضلاولی
سعید فضلاولی عضو سابق تیم ملی آبهای آرام در قایق کایاک دونفره است. او بعد از بازیهای آسیایی 2014 اینچئون کره جنوبی تصمیم به مهاجرت گرفت و پناهنده آلمان شد. دو مدال نقره و دو مدال برنز مسابقات قهرمانی آسیا و یک مدال نقره بازیهای آسیایی 2014 مهمترین افتخارات این قایقران انزلیچی در دوره حضورش در تیم ملی ایران است. منبع: روزنامه شرق
منبع: ساعت24
کلیدواژه: بازی های آسیایی بازی های المپیک بازی ها مدال نقره تیم پناه رقابت ها ملی پوش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۱۸۱۳۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند.
به گزارش ایسنا، نام صدیقه (روحانگیز) سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: «زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».»
این کارگردان سینما همچنین گفته بود: «من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خودش حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.»
عباس بهارلو - مورخ و پژوهشگر سینما - در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است: «وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟»
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است: «بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.»
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.»
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است: «اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.»
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است،
سامینژاد در حالی در 80 سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود: «بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.»
او گفته است: «قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، می توانست نقش یک پدر را بازی بکند.»
انتهای پیام