عکس| خودکشی دختر و پسر عاشق در دریاچه سد کارون ۴
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۲۳۶۶۱۸
آفتابنیوز :
مرگ خودخواسته را انتخاب کردند. دستهایشان را به هم گره زدند تا با هم بمیرند. احمدرضا ۱۶ ساله و زهرا ۲۲ ساله عاشق شده بودند. پنج ماهی از این ماجرای عشقی میگذشت، اما خانوادهها مخالف بودند. هیچ مراسم خواستگاری انجام نشد، اما تهدید شدند، نامه نوشتند و مرگ در سد کارون را انتخاب کردند.
روز جمعه بود که پرده از این اقدام جنونآمیز برداشته شد، وقتی جسد بیجان این دختر و پسر کنار سد پهلو گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پنج ماهی از این عشق تلخ گذشته بود. مخالفتها اما هر روز شدیدتر میشد. زهرا در آشپزخانه بیمارستان کار میکرد و احمدرضا هنوز مدرسهاش را تمام نکرده بود. اختلاف سنی آنها بهانه مخالفتها بود. اما گویا مخالفتها فایدهای نداشت، آنها دستبردار نبودند.
دیدار تلخ در بیمارستان
زهرا چهارشنبه ۱۹ خرداد ماه در بیمارستان مشغول به کار بود که احمدرضا از راه رسید. در گوشهای از حیاط بیمارستان کز کرده بودند. اشک میریختند و از راهی برای فرار میگفتند. قرار عاشقانهشان اما خیلی زود به پایان رسید. نگهبان بیمارستان از راه رسید با تلخی. پرخاش کرد، تند بود. باید محوطه بیمارستان را ترک میکردند. اما مقاومت کردند. درگیری بالا گرفت. کتک خوردند تا مجبور شدند بیمارستان را ترک کنند.
مخالفتهای دو خانواده
احمدرضا کلاس 10 بود. هنوز مدرسهاش تمام نشده بود. بزرگترین بچه خانواده. دو برادر و یک خواهر کوچکتر داشت. زهرا هم دانشجوی آیتی بود، قالیبافی میکرد و در آشپزخانه بیمارستان مشغول به کار . او دو بردار و یک خواهر بزرگتر از خود داشت با یک برادر دو قلو. در محله ۲۵هکتاری لردگان با فاصله دو کوچه از احمدرضا زندگی میکردند. کسی نمیداند چطور و چگونه این ارتباط شکل گرفته است. اما همه از مخالفتهای دو خانواده میگویند.
رحیم یکی از همسایههای این دختر و پسر جوان به «شهروند» میگوید: «پنجشنبه بعد از آخرین قراری که در بیمارستان داشتند، تصمیمشان را میگیرند. نامهای برای خانوادههایشان مینویسند و آنها را در جریان تصمیمشان میگذارند. اما گویا خانوادهها توجهی نمیکنند. پیش از این هم برادر زهرا او را تهدید به مرگ کرده بود.»
زهرا از ادامه این عشق هراس داشت. ادامه این عشق با قتل گره میخورد. به همین خاطر تصمیم گرفتند با دستان خودشان قصه عشقشان تمام شود.
وصیت نامه سیاه
«روز پنجشنبه سمت سد میروند. دستهایشان را با یک روسری به هم گره میکنند و خود را به آب میاندازند. خانوادهها وقتی از بچههایشان خبری نمیشود، روز جمعه در کنار سد به دنبال ردی از زهرا و احمدرضا میگردند. اما هیچ اثری نبود تا اینکه نگهبان سد ظهر جمعه با اجساد آنها روبهرو میشود.»
اجساد به پزشکیقانونی منتقل میشود. خانوادهها پیکر بیجان بچههایشان را شناسایی کردند، اما با بیمحبتی خانوادهها روبهرو شدند.
خانوادهها حاضر نبودند در مراسم تشییع زهرا و احمدرضا شرکت کنند، همین امر هم باعث شد تا مسئول آشپزخانه بیمارستان مخارج کفن و دفن را بدهد. خاکسپاری روز شنبه خیلی ساده و در سکوت برگزار شد.
فرماندار لردگان هم درباره این حادثه میگوید: «ابتدا گمان میشد آنها با یکدیگر فرار کردهاند، اما جسد به هم گره خورده آنان در دریاچه سد کارون ۴ به کنار تاج سد رسید.»
اهل ایل میگویند آنها براساس یک رسم قدیمی، به شیوه «عاشقکشون» مرگ خود را انتخاب کردهاند.
مرگی مشابه
سوم تیرماه سال گذشته هم جسد دختر و پسر جوانی از رودخانه گدار بیرون کشیده شد. دو جوانی که با طناب دستانشان را به هم گره زده بودند تا با هم بمیرند.
این دو جوان هم طبق گفته اهالی منطقه، عاشق یکدیگر بودند. آنها هم وقتی با مخالفت خانوادههایشان برای ازدواج مواجه شدند، تصمیم به مرگ همزمان گرفتند.
پسر ۲۲ ساله به نام بهزاد و دختر ۱۸ ساله به نام زینب اهل «اندیکا» بودند. این دو جوان صبح سوم تیرماه ۹۹ به لب رودخانه آمدند و سپس همراه هم اقدام به خودکشی کردند.
تیر غم انگیز سد گدار
شاهدان و اهالی محل بلافاصله با هلالاحمر تماس گرفتند و نیروهای امدادی در کمترین زمان ممکن خود را به محل رساندند، ولی زمان فرصت نجات نداد و بهزاد و زینب جان باختند.
قبل از رسیدن نیروهای هلالاحمر، اقوام و اهالی منطقه اقدام به کمک به این دو جوان کرده بودند، ولی تلاشهای آنان نیز نتیجه نداد.
اقوام این دو جوان گفته بودند که قبل از اینکه آنها خود را در سد گدار بیندازند، وصیتنامه نیز نوشته بودند که البته ما این وصیتنامه را ندیدهایم.
منبع: روزنامه شهروندمنبع: آفتاب
کلیدواژه: خودکشی لردگان دو جوان خانواده ها دختر و پسر مخالفت ها هم گره بی جان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۳۶۶۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
روزنامه اعتماد نوشت: «ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است»، به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود.
پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»