شعـر با زندگیام عجین شده است
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۲۷۱۰۶۰
همشهری آنلاین _ سحر جعفریان: به ۵ سالگی که رسید، دوست داشت با کلمات هم وزن سخن بگوید. وسواس ویژهای در انتخاب واژه داشت که راهی مدرسه شد. انشا و ادبیات را از بهترین دروس در همه سالهای نیمکت و تختهسیاه میدانست. برای همین همیشه بالاترین نمره از آنها را در کارنامه خود ثبت میکرد. با همین استعداد تحصیل کرد و تجربه اندوخت تا اینکه نخستین مجموعه اشعارش را به چاپ رساند و بهعنوان کارشناس ارشد ادبی در محافل مختلف شعر و شاعری، مشغول کسب و کار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به تازگی شمعهای تولد ۴۰ سالگیاش را با آرزوهای بسیار در سر خاموش کرده است. کارشناس ارشد «زبان و ادبیات فارسی» که نزدیک به ۲۵ سال از فعالیتهای تأثیرگذار ادبیاش در فرهنگسرای «فردوس» و محله شهران میگذرد. گزیده سخن میگوید و اغلب به شعر پناه میبرد. گفتوگو را با بیان خاطرات کودکیاش آغاز میکند: «فردی از اعضای خانواده و اقوام به شعر و شعرگویی مشغول نبود، اما نهال این علاقه را در من ترانهخوانیهای پدرم کاشت. نهالی که هر روز قد میکشید و بارورتر از پیش میشد. او ترانه میخواند و من مست شعر و آهنگهایش میشدم. آنقدر که احساس میکردم این آهنگ در شعر، بهتر است که در حرف زدن نیز همراه باشد. خواندن و نوشتن که یاد گرفتم، هرگاه با پدر و مادرم بیرون میرفتم با اسامی نوشته شده بر تابلوی سر در مغازهها، شعر میگفتم.
کلمههای تازه را مینوشتم تا در اشعار کودکانهام به کار بگیرم. روزها و سالها که به این منوال پیش رفت، خانواده متوجه استعدادم شد و با حمایتهای مهربانانه، من را رو به جلو سوق دادند. پس از خانواده، میتوانم از فضای ادبیات فارسی بهعنوان دومین مشوقم یاد کنم. فضایی دوستداشتنی که خواهناخواه تو را پیش میراند و در ژرفا و قلههای ادبی سیر میدهد.»
از سنتی تا سپیداین بانوی شاعر هممحلهای با اینکه از شعر کلاسیک به اشعار سپید رسیده اما همچنان به شاعران سنتی گوی پارسی از «حافظ» و «سعدی» گرفته تا «فردوسی» و «مولای»، وفادار است. او میگوید: «از سال ۱۳۷۵ رفت و آمدهایم به کانون ادبی «معرفت» در فرهنگسرای «معرفت» آغاز شد. رفت و آمدهایی که سبب شد تا استعدادم را بهصورت جدی پیگیری کنم. تا آن زمان همه چیز در من تنها احساس بود و حالا متوجه شده بودم که میتوانم با آموزشهای مستمر، آن احساس را به تخصص تبدیل کنم. نشستهای ادبی و جلسات نقد شعر را یکی پس از دیگری شرکت میکردم و هر روز مشتاقتر از پیش به مطالعه میپرداختم. شعر آنچنان در من عجین شد که زندگی، تحصیل و کسب و کارم در آن آمیخته شد. به غزل گرایش پیدا کرده بودم و غزلهایم از سوی استادان و مخاطبان مورد استقبال بسیار قرار میگرفت.
مجموعه اشعار مستقل خود را با عنوان «خودت را به بادها بسپار» در سال ۱۳۹۷ به چاپ رساندم وغزلیات دیگرم بهصورت مشترک در مجموعههای «هم آوای من باش»، «نگین سخن»، «آثار برگزیده معاصر» و «شاعران معاصر» منتشر شد. مدتی بعد نیز در فرهنگسراهای منطقه ۵ به آموزش شعر و شاعری به علاقهمندان پرداختم تا به امروز که مدیر روابطعمومی فرهنگسرای فردوس هستم. حرفه و پیشهای که با شعر پیوند زدهام تا آثار و رویکردهای ادبی و فرهنگی آن را در محله و بین اهالی به خوبی مشاهده کنم. اتفاقی که سبب شده است تا فرهنگسرای فردوس یکی از پراستقبالترین فرهنگسراهای پایتخت محسوب شود.»
ضرورت توجه به مراکز ادبی در محلههاضرورت اهمیت به ادبیات و شعر باید در خانوادهها، نظام آموزشی و اجتماعی نهادینه شود. مرادی با بیان این مطلب ادامه میدهد: «اگر خانوادهها به استعداد فرزند خود در زمینه شعر و ادبیات به اندازه سایر استعدادها و علاقهمندیها از ورزش و علم و هنر گرفته تا صنعت، اهمیت دهند، غنای فرهنگی و ادبی در جامعه و ادبیات معاصر افزایش مییابد. برای این منظور نیاز است محافل و مراکز ادبی در شهر و محلهها را از جهت کمی و کیفی افزایش دهیم. آنقدر که سهولت در دسترسی به آنها زمینه و بستر مناسب را برای شناسایی و پرورش استعدادها فراهم کند. قالب شدن فضای ادبی در محلهها موجب میشود تا روحیه شهروندان نیز به سمت و سویی فارغ از غم تکراری نان، گرایش پیدا کند. در چنین شرایطی به طرز شگفتانگیزی، هم شهر و محله زیستپذیرتر میشود و هم کیفیت زندگی در آن ارتقا مییابد.
همچنان که در منطقه ۵، ۲ فرهنگسرای فردوس و معرفت، ۲ کتابخانه تخصصی «حصارک» و «علامه جعفری»، ۴ خانه فرهنگ «باصفا»، «میثاق»، «آیه» و «محصل»، یک مجتمع فرهنگی ـ هنری «نور» در کنار سایرسراهای محله و مراکز فرهنگی فعالیت دارند. این آمار مثبت در زمینه محافل ادبی، استقبال خوب اهالی را نیز دربر داشته است. بهگونهایی که بیشترین تعداد جلسات نقد شعر، شب شعر، آموزش شعر و نویسندگی در این منطقه وسیع برگزار میشود. به روزرسانی و تخصصگرایی این ظرفیتهای ادبی سبب میشود تا فضای محله و در مجموع فضای شهر، آرامتر شود.»
تهران
از این بالا عجب زبیاست این شهر
قشنگ و سبز و بیهمتاست این شهر
نه پایین و نه بالا، شهر دارد
عجب هموار و بیغوغاست این شهر
تمام کوچههایش پاک پاک است
بسان آبی دریاست این شهر
اگرچه قطرههایش شکل هم نیست
از این بالا فقط دریاست این شهر
از آن پایین شلوغ و پُر تزاحم
از این بالا عجب تنهاست این شهر
کمی بالاتر از بالای بالا
خیالی درخور رویاست این شهر
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: شعر و شاعر منطقه ۵ همشهری محله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۷۱۰۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتقادات عجیب روحانی معروف از سبک زندگی مردم | همهتان باید کار کنید | حق ندارید همه چیز را گردن دولت بیاندازید!
سید رضا اکرمی در گفتگو با رویداد ۲۴، تاکید میکند نباید از دولت توقع گره گشایی داشته باشیم. او همچنین معتقد است، تکتک اعضای خانواده باید به فکر کسب درآمد باشند.
بخشهای مهم این گفتگو را در زیر میخوانید:
*همه میدانیم که گرانی وجود دارد و مردم مشکلات زیادی برای تامین هزینههایشان دارند. به همین دلیل در خانه و خانواده همه افراد باید کار کنند تا همهشان درآمدزا باشند. یعنی یک نفر نمیتواند مخارج خانواده را اداره کند.
*مساله مشکلساز دیگر این است که امروز بَرجمان از خرجمان بیشتر است. خرجمان فقط صبحانه، نهار، شام، لباس و مسکن است. اما برجمان زیاد است که شامل موبایل، سفر و ... میشود. چون معیارها و شرایط زندگی تغییر کرده است، مرد خانواده به تنهایی نمیتواند یک خانواده را اداره کند. اگر همه افراد خانواده به اندازه خودشان تلاش کنند، قطعاً میتوانند خانه را اداره کنند.
*اینکه میگویند، کار نیست را قبول ندارم. کار را که از آسمان یا خارج نمیآورند و باید ایجاد کرد. هر کس که غیرت کاری دارد، امروز برای او کار هست. بیش از ۵ ملیون افغانی در این مملکت کار ساختمانی، کار سنگبری، کار سرایداری میکنند؟ چطور برای افغانها کار هست، برای خودمان ایرانی کار نیست؟ کار هست و ما باید دنبالش برویم.
*ما از قدیمالایام مربایی را که میخوریم، بستهبندی و آماده نمیخریدیم. خانمهای خانه دوزندگی بلدند، خیاطی بلدند، آرایشگاهی بلدند و اوقات فراوان هم دارد. پس اگر بتواند وقتش را خوب تنظیم کند، میتواند در کنار بچهداری به کارهای دیگر هم برسد. خانم من هم ۷ بچه را بزرگ کرده است. هم درس داده و هم سخنرانی کرده و هم کار میکند.
*اینکه میگویند مستاجرین گرفتار هستند، باید همه ایران را در نظر بگیرید و فقط تهران را نبینید. همچنین سهچهارم مردم تهران خانه دارند و یک چهارم مستاجراند. پس برای یک چهارم قیصریه را آتش نزنید.
*درباره اینکه همه از دولت توقع دارند، میگویم دولت مسئول همه چیز نیست. اولا هر کسی مسئول کار خودش است و حق ندارد همه کارها را گردن دولت بیاندازد. دولت باید حمایت و نظارت کند. بنا نیست همه کارها را به دوش دولت بگذاریم و از او بخواهیم، سیر و پیاز ما را تهیه کند. ما در اقتصاد هم بخش خصوصی داریم و هم تعاونی داریم و آخرین بخش دولت است.
*اینکه میگویند، رفت و آمد در تهران مشکل است، دلیلی برای کار نکردن نیست. بنا نیست همه برای شاغل بودن از خانه بیرون بیایند. الان بسیاری از کارها هستند که در درون خانه میتوان انجام داد. در واقع حمل و نقل دو ساعته و سه ساعته روزانه برای موارد خاص است.