Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-26@05:34:19 GMT

چرا نمی‌توان شریعتی را نادیده گرفت؟

تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۲۸۱۱۰۴

چرا نمی‌توان شریعتی را نادیده گرفت؟

شریعتی معتقد بود که علوم‌اجتماعی ایران برای پیشرفت باید ریشه در سنت داشته باشد. از دیدگاه او، علوم‌اجتماعی باید جهان-‌میهنی باشد و از ایده‌های مربوط به علوم‌اجتماعی سنت غربی نیز غافل نباشد. بیش از هر چیز، شریعتی تأکید می‌کرد که علوم‌اجتماعی باید از دولت و از همه اشکال سلطه ایدئولوژیک مستقل باشد و همچنین از دوگانگی جهانی ـ بومی خودداری کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پروفسور سیدفرید العطاس، جامعه‎شناس مسلمان مالزیایی و دانشیار جامعه‎شناسی دانشگاه ملی سنگاپور و عضو دپارتمان مطالعات جنوب شرق آسیا است. او که در میان اهالی اندیشه کشورمان چهره‌ای شناخته شده است پیرامون آثار و آرای دکتر علی شریعتی مقالات و سخنرانی‌های متعددی در ایران و دانشگاه‌های خارج از ایران داشته است. به این اعتبار، در چهل و چهارمین سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی با او گفت‌وگویی داشته‌ایم با این موضوع که «چرا نمی‌توان شریعتی را نادیده گرفت؟» او در این‌باره به منظومه فکری شریعتی و نقاط عطف اندیشه او اشاره می‌کند که در ادامه می‌خوانید:
پروفسور العطاس، می‌دانیم که شما بر آراء و آثار شریعتی بسیار تحقیق و تدقیق کرده‌اید و معتقدید هنوز هم اندیشه‌های این روشنفکر ایرانی باید مورد بازخوانی و تأمل قرار گیرد. از نظر شما، پروژه فکری شریعتی چه بود؟
شریعتی معتقد بود که علوم‌اجتماعی ایران برای پیشرفت باید ریشه در سنت داشته باشد. از دیدگاه او، علوم‌اجتماعی باید جهان-‌میهنی باشد و از ایده‌های مربوط به علوم‌اجتماعی سنت غربی نیز غافل نباشد. بیش از هر چیز، شریعتی تأکید می‌کرد که علوم‌اجتماعی باید از دولت و از همه اشکال سلطه ایدئولوژیک مستقل باشد و همچنین از دوگانگی جهانی ـ بومی خودداری کند. به قول مرحوم محمدامین قانعی‌راد، این گفتمان‌ها ابعاد سیاسی و ایدئولوژیک گفتمان‌های علمی بومی و جهانی را مورد انتقاد قرار می‌دهند بدون اینکه از توانایی‌های دموکراتیک و اومانیستی ابعاد بومی و جهانی چشم‌پوشی کنند. این مکتب فکری (که اعضای آن شامل شریعتی، تاجیک، فکوهی و خلیلی هستند) تمایل دارد علوم‌اجتماعی را به‌عنوان یک پروژه گفتمانی، تعاملی و دموکراتیک در میان گروه‌های مختلف محلی، میان ایران و قدرت‌های جهانی در نظر بگیرد.
شریعتی حامی این رویکرد از علوم‌اجتماعی یا جامعه‌شناسی بود و طرفدار ایده «جامعه‌شناسی اسلامی» نبود که پس از دوران شریعتی برخی آن را ترویج دادند.
آیا شریعتی توانست «مکتب فکری» ارائه کند چنانکه اکنون میراث‌داران و جانشینان فکری داشته باشد؟
من اعتقاد ندارم که شریعتی «مکتب فکری» به جای گذاشته باشد. هنگامی که از مکتب فکری سخن به میان می‌آید، منظورمان این است که یک سنت فکری توسط متفکری پا گرفته باشد و شاگردانش نیز آن را دنبال کرده باشند. شاگردانی که خود اکنون متفکر شده باشند و آنان نیز به نوبه خود، تحقیقات، تألیفات و شاگردانی تولید و تربیت کنند. این روند خود پیکره‌ای از دانش را ایجاد می‌کند که می‌توان از آن به‌عنوان یک «مکتب» یاد کرد. برای نمونه می‌توان به مکتب جامعه‌شناسی شیکاگو، مکتب جامعه‌شناسی آتلانتا و مدرسه مستقل دانش
(The School of Autonomous Knowledge) اشاره کرد که بواسطه بورس تحصیلی «سید حسین العطاس» شکل گرفتند. به همین خاطر، من معتقدم اندیشه شریعتی مکتبی از دانش را به همراه نداشته است. با این حال، ایده‌های او بسیاری از محققان ایران، جهان عرب، ترکیه، بوسنی و اندونزی را تحت تأثیر قرار داد؛ از جمله این افراد می‌توان به قانعی‌راد، سید جواد میری، داستین جی برد، سارا شریعتی و احسان شریعتی اشاره کرد.
شریعتی را خارج از ایران چقدر و چگونه می‌شناسند؟
متأسفانه، من معتقدم که موفقیتی در ترویج اندیشه و آثار شریعتی خارج از ایران صورت نگرفته است. برای مثال، مایه تأسف است که تا به امروز، ترجمه مناسب انگلیسی از آثار جمع‌آوری شده شریعتی وجود ندارد. همین مسأله تأثیری بسیار منفی برای استقبال از آثار شریعتی در جهان داشته است. حتی بر این باورم که در زبان فارسی، هیچ نسخه ویرایشی بدرستی از آثار جمع‌آوری شده شریعتی وجود ندارد که مقدمه‌هایی را ارائه دهد که متن گفت‌وگوها و نوشته‌های او را توضیح دهد، یا تفاسیری را شامل شود که جزئیات بیشتری ارائه دهد. به‌همین دلیل، شاید شریعتی در خارج از ایران شناخته شده باشد، اما تعداد بسیار کمی از مردم توانستند آثار او را مطالعه کنند. از این رو، لازم است افرادی که در زمینه اندیشه‌های شریعتی جدی‌تر کار می‌کنند به پروژه ترجمه آثار شریعتی بپردازند.
کدام بعد از تفکر شریعتی کمتر مورد توجه قرار گرفته‌است؟
یکی از جنبه‌های مهم اندیشه شریعتی که کمتر مورد توجه قرار گرفت، مربوط به رابطه بین اندیشه او و سوسیالیسم است. می‌دانیم که در اوایل قرن بیستم میلادی، مسلمانان تلاش کردند شباهت‌های میان اسلام و سوسیالیسم را معرفی کنند.
شریعتی برای توضیح و تفسیر ایده‌های خود در باب تاریخ و جامعه، به‌طور گزینشی از ایده‌های سنت مارکسیستی بهره برد. برای مثال، زمانی که شریعتی گفت تاریخ نمایانگر جریان ناگسستنی از وقایع است که مانند خود انسان تحت سلطه تضادی دیالکتیکی قرار دارد (اسلام‌شناسی، ص 51؛ فلسفه تاریخ، ص 97)، از دیالکتیکی شبیه مارکس استفاده کرد.
داستان هابیل و قابیل منبع الهام فلسفه تاریخ وی است. این تضاد از زمانی آغاز می‌شود که قابیل، هابیل را می‌کشد. هابیل نماینده سوسیالیسم بدوی و اقتصاد دامداری است؛ در حالی که قابیل نماینده کشاورزی و مالکیت فردی یا انحصاری است. از آن زمان، تاریخ صحنه مبارزه میان حزب قاتل (قابیل) و حزب قربانی (هابیل) شد.
تفکر جامعه‌شناسانه شریعتی دارای چه ویژگی‌هایی است که او را از دیگر جامعه‌شناسان متمایز می‌کند؟
برخی به اشتباه معتقدند که شریعتی طرفدار ایده جامعه‌شناسی اسلامی یا علوم‌اجتماعی اسلامی یا اسلامی‌سازی علوم اجتماعی است. من اعتقاد دارم که نمی‎توانیم درباره شریعتی اینگونه فکر کنیم. شریعتی طرفدار روشی علمی برای مطالعه دین بر پایه علوم‌اجتماعی مدرن است. وی همچنین مفاهیم جدیدی را برای مطالعه جامعه به ما ارائه داد. شریعتی طرفدار اسلام‌شناسی و مطالعه اسلام به روش علمی بود. این رویکرد شبیه همان تمایزی است که محمد باقر صدر بین اقتصاد به مثابه یک علم و اقتصاد به مثابه یک مکتب فکری قائل شده است.
این تمایز از آن جهت اهمیت دارد که شریعتی را از طرفداران اسلامی‌سازی جامعه‌شناسی یا جامعه‌شناسی اسلامی متمایز می‌کند. از دیدگاه صدر، علم اقتصاد به حقایق اشاره دارد و علل آنها را شرح می‌دهد. علم اقتصاد باید و نبایدها را در نسخه‌های اخلاقی ارائه نمی‌دهد. کارکرد علم «کشف» است و کارکرد مکتب فکری «ارزیابی» است. (به سوی اقتصاد اسلامی، سید باقر صدر، ص 117) به همین ترتیب، معتقدم که در ذهن شریعتی نیز تمایزی بارز میان روش‌شناسی علمی برای مطالعه اسلام و اسلام‌شناسی، به‌عنوان یک رویکرد مبتنی بر ایدئولوژی، وجود داشت.
خصوصیات شریعتی به‌عنوان یک روشنفکر چیست؟
ویژگی اصلی شریعتی، به‌عنوان یک روشنفکر، بر این نکته استوار است که وی تأکید داشت اسلام یک ایدئولوژی است و بنابراین، نقش روشنفکر نیز ارتقای ایدئولوژی است.
وقتی از اندیشه شریعتی به‌عنوان یک ایدئولوژی یاد می‌کنیم، باید به رویکرد او در اسلام‌شناسی مراجعه کنیم. منظور شریعتی از اسلام‌شناسی، فهم ایدئولوژی اسلام، آن هم فراتراز علوم مختلف اسلامی بود که در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس می‌شود. (اسلام‌شناسی، علی شریعتی، انتشارات شریعتی، 1360، ص 8)
درک اسلام به‌عنوان یک ایدئولوژی با درک علمی اسلام متفاوت است. اسلام‌شناسی به درک اسلام به‌عنوان یک جنبش تاریخی، فکری و انسانی اشاره دارد و آن را به‌عنوان مجموعه‌ای از علوم و اطلاعات مورد بررسی قرار نمی‌دهد. البته شریعتی مطمئناً از رویکرد غیر علمی در مطالعه اسلام حمایت نمی‌کرد. وی در کتاب «روش شناخت اسلام» بر این نکته تأکید می‌کند که وظیفه ما این است که درست صحبت کنیم، با احساس رنج صحبت نکنیم و دقیق و علمی حرف بزنیم. (روش شناخت اسلام، علی شریعتی، ص 70)
شریعتی در ادامه به تفصیل، به روشی برای مطالعه دین بر اساس علوم‌اجتماعی مدرن می‌پردازد. بنابراین، شریعتی مدافع استفاده از روشی علمی برای مطالعه اسلام است. این رویکرد به همان تمایزی برمی‌گردد که محمد باقر صدر میان اقتصاد به‌عنوان یک علم و اقتصاد به‌عنوان یک مکتب فکری (مذهب) قائل شد. علم اقتصاد به تفسیر زندگی اقتصادی مربوط می‌شود، در حالی که مکتب فکری اقتصادی به مسیری اقتصادی اشاره دارد که جامعه می‌خواهد در آن قدم بگذارد. (اقتصادنا، محمدباقر صدر، 1983، ص 6-7)
من معتقدم که میان روش‌شناسی علمی برای مطالعه اسلام و اسلام‌شناسی، به‌عنوان یک رویکرد مبتنی بر ایدئولوژی، تمایز روشنی در ذهن شریعتی وجود داشت.

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: علوم اجتماعی علمی برای مطالعه علوم اجتماعی خارج از ایران مطالعه اسلام آثار شریعتی جامعه شناسی اسلام شناسی عنوان یک علی شریعتی مکتب فکری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۸۱۱۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا سعدی شادترین شاعر ایران سال‌ها نادیده گرفته شد؟

آفتاب‌‌نیوز :

محمدعلی اسلامی ندوشن متولد ۱۳۰۴ در ندوشن یزد بود که برای دیدار با فرزندانش به کانادا رفت و بعد به‌خاطر عوارض کهولت سن و کرونا آن‌جا ماندگار شد و پنجم اردیبهشت سال ۱۴۰۱ چشم از دنیا فروبست و خانواده پیکرش را همان‌جا به امانت به خاک سپردند تا در فرصت مناسب، طبق وصیت خودش به ایران برگردد و در نیشابور در جوار آرامگاه عطار و خیام آرام گیرد؛ هرچند زادگاهش یزد بود و از ندوشن برخاسته بود.

پیکر اسلامی ندوشن ۲۸ آبان ۱۴۰۲ به ایران بازگشت و بعد از تشییع در دانشگاه تهران، یزد و نیشابور در خانه ابدی‌اش آرام گرفت.

این نویسنده و پژوهشگر دانش‌آموخته حقوق بین‌الملل از فرانسه بود و استاد پیشین دانشگاه تهران، که علاوه بر درس‌های حقوقی، به تدریس نقد ادبی، سخن‌سنجی و ادبیات تطبیقی نیز می‌پرداخت. او سال‌ها زندگی خود را صرف تحقیق در آثار علمی و ادبی ایران و ترجمه آثار نویسندگان جهان کرد و آثارش به‌صورت کتاب در بیش از ۵۰ جلد در زمینه‌های گوناگون اعم از ادبی، فرهنگی و اجتماعی به چاپ رسیده است.

همزمان با سالروز درگذشت محمدعلی اسلامی ندوشن در اردیبهشت که با نام سعدی گره خورده و در هفته بزرگداشت این شاعر قرار داریم، بخش‌هایی از جستار او را درباره سعدی که در کتاب «چهار سخنگوی وجدان ایرانی» (چاپ سوم - ۱۳۸۰) منتشر شده است می‌خوانیم. اسلامی ندوشن در این کتاب سعدی را حاضرترین فرد در متن جامعه ایرانی می‌داند و از این شاعر به عنوان اولین معلم و یک مصلح اجتماعی یاد می‌کند و او را «سخنگوی ضمیر آگاه ایرانی» می‌خواند که در دوره‌هایی کمتر به او توجه شده و کمتر درباره او حرف زده شده است.

اسلامی ندوشن در این کتاب نوشته است:

ز خلق، گوی لطافت تو برده‌ای امروز

به خوبرویی و سعدی به خوب‌گفتاری

سعدی تقریباً شادترین شاعر ایران است. شاعری است که کمتر ما را در دست‌انداز‌های زمین و آسمان می‌اندازد، و یا در دست‌انداز‌هایی که وجدان ما را به تب و تاب افکند. خیلی آرام بیان می‌کند و در واقع می‌خواهد ما را آرام به راه راست بیاورد. نزدیک هفتصد سال سعدی در ایران معلم اول بوده. به عنوان «مصلح اجتماعی» می‌توان گفت که درس‌دهنده به همه خانواده‌ها بوده. اگر درسش را گوش نکرده‌اند، موضوع دیگری است. او درس خود را داده، مردم هم خوانده‌اند و تکرار کرده‌اند، از مکتب‌خانه‌ها تا بالاترین مجامع ایران. چه شد که طی این هفتصد سال، حاضرترین فرد در متن جامعه ایران بوده است؟ و چه شد که طی این پنجاه سال اخیر آن‌طور که می‌بایست، به مقام سعدی توجه نشد؟ کسان دیگری به عللی بیشتر در متن توجه بودند، بیشتر کتاب درباره‌شان نوشته شد، بیشتر بحث و حرف درباره آن‌ها صورت گرفت، مثل حافظ و مولوی و فردوسی. از این چهار بزرگ، از سعدی کمتر حرفش زده شد. برای این موضوع چند علت هست:

یکی اینکه از زمانی که بیشتر سیاسی شدیم، یعنی از شهریور ۲۰ که ایران در اشغال قرار گرفت، قشری از جامعه ایران یکدفعه سیاسی شد، گروه‌های مختلف، مرام‌ها و حزب‌های مختلف و زیر و بم‌های مختلف پیش آمد و کسانی که خود را «پیشرو» می‌دانستند، سعدی خیلی به مذاقشان خوش نمی‌آمد؛ زیرا او را چنان که باید قاطع نمی‌دیدند که یک جهت را در پیش بگیرد؛ مثلا تکلیف با مولانا روشن‌تر است، یا فردوسی، یا حتی حافظ. سعدی، چون همه‌جانبه است، همه مسائل بشری را مطرح کرده، هیچ جهتی را به تنهایی نگرفته و قصدش واقعا تربیت ساده اجتماعی برای جامعه بوده، باب طبع کسانی که بیشتر یک‌جهتی فکر می‌کردند، نبوده. سیاستْ قاطع است. یک حزب می‌گوید این باید بشود و آن نباید بشود، یک مرام نیز همین‌گونه فکر می‌کند. فکر یک‌جهتی باعث می‌شود که انسان‌ها پیشوایان فکری خود را آسان‌تر در جهت معینی انتخاب کنند، تا آن‌ها کمک کنند به نظریه‌ای که آن حزب یا آن دسته و گروه به آن دلبسته است. این است که سعدی چنان که باید، باب طبع چپ‌رو‌ها و کسانی که اندیشه تند را دنبال می‌کردند و خواه ناخواه روی نظریاتشان تعصب داشتند، نبود. آن‌ها هم، چون تبلیغات وسیعی داشتند، در دیگران و به‌خصوص جوان‌ها اثرگذار شدند. البته پیش اهل نظر همیشه سعدی، سعدی بوده؛ اما نزد کسانی که با سیاست تند سروکار داشته‌اند، کمی نادیده گرفته شده و حتی کسانی سبکسرانه این جسارت را به خود دادند که لطیف‌ترین سخنور زبان فارسی را «ناظم» بخوانند، نه شاعر!

علت دوم این بود که سعدی جامعه ایرانی را واگو و ترجمانی می‌کند؛ یعنی آینه‌ای است در برابر ما. بدیهی است که او به این بسنده نمی‌کند. «مایی» که او می‌خواهد، آن است که بهتر از آنچه هست باشد، عیب‌هایش تا حد امکان کاهش گیرد. البته او اینقدر واقع‌بین هست که بداند بشر بی‌عیب نمی‌شود. کمال وجود ندارد و هر انسانی یک مقدار در معرض لغزش است؛ اما تا حد ممکن می‌خواهد جامعه را اصلاح کند؛ بنابراین آینه وجودی جامعه ایرانی است. عیب‌ها و حسن‌هایش، هر دو را می‌گوید و ما البته در این پنجاه‌ساله که دگرگونی سیاسی می‌خواسته‌ایم، این را خیلی خوش نداشته‌ایم. گذشتگان ما قدر این سخن‌ها را می‌دانستند و برایشان مسأله‌ای نبود. ما که در معرض فرهنگ غرب و چپ قرر گرفته بودیم و عوارض بعدی‌اش را هم به نوعی دیدیم، خوش نداشتیم که قیافه خودمان را در آینه سعدی نظاره کنیم! گرایش بر آن بود که اندیشه‌های حزبی و سیاسی جامعه را پیش ببرد، تا اینکه یک فرد اخلاقی بخواهد آن را اصلاح کند.

سومین نکته این است که اصلاح‌کردن فردی خود، قدری مشکل‌تر است تا دنباله‌روی از یک مرام و یک روش. این یکی آسان‌تر است؛ زیرا افراد جمع می‌شوند، دنبال هم راه می‌افتند، چند شعار را مدنظر قرار می‌دهند و امید دارند که فکر خود را بر کرسی بنشانند، در حالی که اصلاح فردی و اخلاقی کار آسانی نیست. انسان باید قدری تحمل محرومیت بکند، تحمل انضباط بکند، برای خود مقداری حفاظ اخلاقی قرار دهد تا بتواند انسان بهتری بشود، و، چون این کار آسان نبوده، مردم آن‌طور که باید به طرف سعدی نرفتند.

منبع: خبرگزاری ایسنا

دیگر خبرها

  • فرهنگستان ظرفیتی برای دغدغه انقلاب فرهنگی در مسیر تمدن نوین است
  • جامعه‌شناسی محیط‌زیست
  • معرفی کتاب «فیزیک خداباوری»
  • سپاه پاسداران به سرمایه ملی و جهان اسلام تبدیل شد
  • ۷ جراحی موفق و رایگان مغز در اصفهان
  • آمارهای عجیب برای بالا بردن شبکه سه/ برمودا و شریفی مقدم ۳۰۰ میلیون بار دیده شدند شما چطور آقای فروغی
  • چرا سعدی شادترین شاعر ایران سال‌ها نادیده گرفته شد؟
  • مسئولان در امر حجاب وظیفه حاکمیتی، اخلاقی و اجتماعی دارند
  • عباس عبدی : درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌کنند!
  • تغییر اعتماد جامعه به اقشار مختلف