Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-07@05:23:15 GMT

نسبت اصلاح‌طلبان با دولت رئیسی

تاریخ انتشار: ۲۳ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۱۶۲۹۱

نسبت اصلاح‌طلبان با دولت رئیسی

اصلاح‌طلبان دست‌کم تا دو سال آینده در هیچ‌یک از مناصب رسمی حضور نخواهند داشت؛ نه در دولت، نه در مجلس و نه حتی شورا‌های شهر. از این‌رو می‌توان گفت که عصر دوری از قدرت سیاسی برای اصلاح‌طلبان پدید آمده است؛ شرایطی که ایشان از سال ۸۸ تا ۹۲ نیز آن را تجربه کردند و همه ارکان قدرت رسمی در اختیار اصولگرایان بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش شرق؛ گرچه به نظر می‌رسد در اصل موضوع یعنی دوری از قدرت شرایط کنونی مانند آن زمان است، اما تفاوتی اساسی میان این دو مطقع زمانی وجود دارد؛ آنکه بعد از ۸۸، اصلاح‌طلبان نیرو‌هایی طردشده از سوی قدرت رسمی به حساب می‌آمدند، اما در حال حاضر اصلاح‌طلبان از سوی سرمایه اجتماعی خود طرد شده‌اند.

دو نتیجه از این گزاره استباط می‌شود؛ به‌طوری که نخست منفی است و دوم از نظر برخی طیف‌های اصلاح‌طلب شاید مثبت محسوب شود. حتما ریزش سرمایه اجتماعی امری خطرناک برای نیرو‌هایی است که تا امروز قدرت خود را از مردم می‌گرفتند که نتیجه دست به نقدش شکست اخیرشان در دو انتخابات ریاست‌جمهوری و شورا‌های شهر و روستاست، اما سوی دیگرش که شاید به زعم طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان مثبت باشد، نزدیک‌بودن به کانون قدرت است؛ به بیان دیگر اگرچه اصلاح‌طلبان در حال حاضر در کانون قدرت حضور نخواهند داشت، اما حتما نزدیک به آن هستند و گویا هم خودشان و هم رئیس‌جمهور منتخب اصولگرا این شرایط را مطلوب می‌دانند؛ چنان‌که مشاهده شد سید‌ابراهیم رئیسی به محض پیروزی در انتخابات، نخستین اولویت خود را تماس‌گرفتن با نیرو‌های اصلاح‌طلب قرار داد. از سوی دیگر، در سال‌هایی که گذشت، هم اصولگرایان تغییرات درخور توجهی داشته‌اند و هم اصلاح‌طلبان.

می‌بینیم که علی لاریجانیِ اصولگرا می‌تواند مورد حمایت اصلاح‌طلبان باشد یا حتی ناطق‌نوری که روزگاری قطب اصولگرایان محسوب می‌شد، ایدئال اصلاح‌طلبان می‌شود و چه در انتخابات مجلس یازدهم و چه در انتخابات ریاست‌جمهوری از او دعوت برای حضور می‌شود، اما او نمی‌پذیرد.

از آن سو هم اصلاح‌طلبانی به وجود می‌آیند که خط و ربط مشخصی با اصولگرایان ندارند و حتی می‌توانند ستاد اصلاح‌طلبان حامی رئیسی را تشکیل دهند یا طیفی دیگر با کلیدواژه «ائتلاف» بگویند از هر اصولگرایی که قدری متعادل باشد، می‌شود حمایت کرد؛ بنابراین در هر دو جبهه سیاسی نیرو‌هایی حضور دارند که قادر به تحمل و حتی پذیرش جبهه رقیب خود هستند؛ شرایطی که خاصه در میانه دهه ۷۰ به‌هیچ‌وجه چنین نبود.

فارغ از اعتبارسنجی دو مقطع فعلی و میانه دهه ۷۰ که کدام درست و کدام نادرست است، تغییر وضعیت در دو جبهه اصولگرا و اصلاح‌طلب و البته کنار‌ماندن اصلاح‌طلبان از قدرت، وضعیتی را ایجاد کرده است که طیف‌ها و شخصیت‌هایی از اصلاح‌طلبان می‌توانند خود را نزدیک به رئیسی تصور کنند که به هر حال این نگاه ناشی از رویکرد رئیسی در به‌رسمیت‌شناختن رقیب به‌عنوان یک نیروی سیاسی مؤثر نیز هست و نمی‌شود این موضوع را انکار کرد.

با در نظر داشتن شرایط فوق حالا بخشی از اصلاح‌طلبان بی‌میل نیستند که صرفا منقد رئیسی نباشند و با او از در تعامل وارد شوند تا هم به صفت فردی برای همیشه از چارچوب سیاست رسمی بیرون رانده نشوند و امید داشته باشند که باز هم می‌توانند وارد قدرت شوند و احیانا به سرنوشت نهضت آزادی دچار نشوند و هم با نگاهی خوش‌بینانه دولت رئیسی را به سمت اهداف اصلاح‌طلبانه خود سوق دهند و برای مثال با ارائه نقطه‌نظرات خود به دولت، رئیسی را مجاب کنند که دیپلماسی پرتنش به نفع کشور نیست یا به‌رسمیت‌شناختن آزادی‌های مشروع مرّ قانون اساسی است.

حالا ممکن است این شیوه تعامل‌گونه دو صورت داشته باشد؛ نخست تعامل منفعل و دوم تعامل انتقادی. تعامل منفعل یعنی اصلاح‌طلبان رسما به نیرو‌های حامی رئیسی تبدیل شوند و گویی که نامزد خود وارد پاستور شده است و تعامل انتقادی هم به معنای آن است که گرچه سعی می‌کنند مسیر دولت را برای بهبود شرایط فراهم کنند، اما اگر نقصی در عملکرد دولت دیدند یا رویکردی مشاهده کردند که خلاف اهداف اصلاح‌طلبانه است، دولت را در معرض نقد قرار دهند.

یکی از کسانی که قائل به این تقسیم‌بندی است، محمود صادقی است که اخیرا گفته: «این مسئله جای تأمل دارد که اصلاح‌طلبان چگونه روابط و مناسبت خود را با دولت تنظیم کنند. به‌طور کلی روش اصلاح‌طلبانه اقتضا می‌کند که در هر شرایطی گفتمان و مطالبات را دنبال کنند؛ چه در شرایطی که در قدرت هستند و چه شرایطی که بیرون از قدرت اند. شرایط بیرون از قدرت، فرصت خوبی برای بازسازی و رجوع به جامعه و تفکر عمیق‌تر درباره مسائل جامعه ازجمله نقد قدرت است. طبیعتا دولت آقای رئیسی هم به‌عنوان بخشی از ساختار قدرت می‌تواند مورد نقد اصلاح‌طلبان قرار گیرد؛ البته نقدی که جنبه تخریبی نداشته و مصلحانه و در راستای اصلاح امور باشد. تصور می‌کنم این ابتکار عمل آقای رئیسی برای تعامل با منتقدان و دریافت پیشنهادات و انتقادات می‌تواند زمینه تعامل انتقادی را بین اصلاح‌طلبان و دولت فراهم کند».

یا اسماعیل گرامی‌مقدم باور دارد: «اصلاح‌طلبی فقط با انتقاد تعریف نمی‌شود. ما اصلاح‌طلب هستیم برای آنکه منافع ملی را تأمین کنیم و اگر دولت آقای رئیسی بتواند اصلاحاتی مهم در کشور به وجود آورد و مشکلات را رفع کند، از آن حمایت می‌کنیم. مناسبات اصلاح‌طلبان با آقای احمدی‌نژاد فرق داشت؛ زیرا همه می‌دانند احمدی‌نژاد اصلا اصولگرا هم نبود و فقط از اصولگرایان استفاده کرد. در دو دولت او همه ظرفیت‌های کشور در حال نابودی بود؛ از اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی، فرهنگ و جامعه.

لازم بود در آن مقطع اصلاح‌طلبان هشدار دهند که کشور با این وضعیت به ویرانی می‌رود، اما اگر ما مشاهده کنیم که آقای رئیسی کابینه‌ای معقول چیدمان می‌کند، افراد شایسته‌ای را به عنوان استانداران و فرمانداران منصوب می‌کند، به سمت تنش‌زدایی با جامعه بین‌المللی می‌رود و به حقوق آحاد مردم احترام می‌گذارد، حتما از او و دولتش حمایت می‌کنیم. البته فعلا برای قضاوت زود است. باید دید چقدر همه این‌ها محقق می‌شود و ممکن است عکس این حالت رخ دهد و افرادی در حوزه‌های مختلف کابینه حضور یابند که نگاهشان افراطی است یا دولت آقای رئیسی در جهت تقابل با جامعه بین‌المللی حرکت کند که معلوم است اگر چنین شود، انتقاد می‌کنیم».

از سخنان هر دو فعال سیاسی می‌توان به گزاره تعامل انتقادی رسید، اما حتما همین میزان یعنی تعامل به همراه انتقاد هم می‌تواند محل پرسش سرمایه اجتماعی ناامید اصلاح‌طلبان قرار بگیرد که پس تفاوت دولت اصلاح‌طلبان با اصولگرایان در چیست؟ و اساسا از لحاظ نظری این دو جبهه سیاسی چه تفاوت‌هایی با هم دارند که باید از یکی حمایت و دیگری را نفی کرد؟

در پی چنین پرسش‌هایی این احتمال وجود دارد که پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان که در سال‌های گذشته به قدر کافی بی‌اعتماد نسبت به تصمیم‌های جبهه اصلاحات شده، بیش از پیش سعی کند میان خود و جبهه متبوع سابق خود فاصله‌گذاری کند؛ هرچند یک روی دیگر سکه آن است که اگر احیانا دولت رئیسی بتواند موفق عمل کند و برخلاف انتظار مخاطلبان اصلاحات، علاوه بر آنکه وضعیت اقتصادی را بهبود بخشد، در حوزه توسعه سیاسی هم یا توسعه‌بخش باشد یا دست‌کم محدودکننده نباشد، ممکن است سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان قضاوتی منفی نسبت به رویکرد کنونی طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان نداشته باشد که البته همه این‌ها بستگی به آینده دارد و مشخصا نخستین قدم دولت رئیسی که چیدمان کابینه است؛ کابینه‌ای که به گفته رئیسی قرار است فراجناحی باشد.

منبع: فرارو

کلیدواژه: ابراهیم رییسی اصلاح طلبان سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان اصلاح طلبان دولت رئیسی آقای رئیسی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۱۶۲۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عباس عبدی خطاب به نواصولگرایان: آی‌ کیوتان در اندازه گنجشک هم نیست

به گزارش عصر ایران عباس عبدی در اعتماد نوشت: ماجرا این است که آقای مهدی نصیری اعلام کرده که برای یک سفر خانوادگی مدتی را عازم کانادا شده‌ است. وی در چند سال اخیر مواضع به نسبت رادیکالی علیه ساختار موجود داشت و آشکارا هم بیان و تبلیغ می‌کرد.   اتفاقا مواضعی که داشت بخش اصلی اصلاح‌طلبان با آن همراهی نمی‌کردند، هر چند از این نظر که وی منسوب به جناح اصولگرا بود و این حرف‌ها را می‌زد، غیرمنتظره نیست که برخی اصلاح‌طلبان هم مثل اغلب مردم استقبال می‌کردند، چون این مواضع از سوی خود اصولگرایان یا منشعبین آنان زده می‌شد، ولی آقای نصیری هیچ نسبتی با اصلاح‌طلبی به عنوان یک مجموعه‌ای با پیشینه‌ای فکری و سیاسی نداشت و هنوز هم به لحاظ مبانی فکری به مجموعه اصولگرایان نزدیک‌تر است.   البته این فقدان نسبت را نه به عنوان نقطه قوت ایشان می‌گویم و نه به عنوان نقطه ضعف، بلکه یک واقعیت است. ایشان تا زمانی که ایران بودند مواضع رادیکال خود را اظهار می‌کردند، مواضعی که اگر یک نفر از اصلاح‌طلبان اندکی از آن مواضع را می‌گرفت، در چشم به‌هم زدنی بازداشت و بازجویی می‌شد و جایش در زندان بود.   اتفاقا بهترین دلیلی که وی منسوب به اصلاح‌طلبان نیست، همین مصونیت سیاسی و قضایی ناگفته و نانوشته‌ای است که در عمل، مجموعه اصولگرایان از آن بهره‌مندند.   البته آقای نصیری ارتباطات گوناگونی داشت، با اصلاح‌طلبان هم نشست و برخاست داشت، همچنان که با دیگران داشت ولی هیچ‌گاه به عنوان یک فعال اصلاح‌طلب نه خودش را معرفی می‌کرد و نه کسی به چنین صفتی او را می‌شناخت. شاید هم سعی می‌شد که با چند تن دیگر از دوستان خودشان، جریانی به جز اصلاح‌طلبان و اصولگرایان راه بیندازند که نمی‌دانم چرا نشد یا شاید هم از ابتدا در پی آن نبودند.   حالا و پس از طرح رویکردی سیاسی از جانب او، یک روزنامه وابسته به جناح نواصولگرایان نوشته است که «مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاح‌طلبان که سال‌هاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبه‌رو شده‌اند، از اینکه یک تازه‌وارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، به‌شدت دلخور و هراسان شده‌اند و در اقدامی سیستماتیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده می‌گیرد.   غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شده‌اند، حالا که یک‌باره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابی‌گری محض زده است، دیگر کسی از اصلاح‌طلبان نمی‌پذیرد که نصیری را از خود ندانند.»   ابتدا بهتر بود که پیش‌تر با دوستان خود هماهنگ می‌کردند، زیرا اغلب کسانی که موضع مطلوب رسمی گرفته‌اند به درخواست دوستان همان روزنامه بود. مگر آنان که نقدی بی‌طرفانه داشتند. علت نیز روشن است.   من در گفت‌وگویی با خبرآنلاین در همین مورد گفتم که چرا جناح حاکم در این موضوع سکوت کرده است؟ در درجه اول چون حرف‌های خودشان در نقد آقای نصیری را موثر نمی‌دانند. به علاوه نمی‌خواهند شرمندگی حضور وی در جناح متبوع را یادآور شوند و مسوولیت افکار و رفتار متضاد خود را بپذیرند، افکار و رفتاری که موجب این‌گونه ریزش‌ها شده است. اگر آقای نصیری جایی در میان اصلاح‌طلبان برای خودش می‌یافت احتمالا به آن سوی آب نگاه نمی‌کرد.   گرچه این نحوه نوشتن ناشی از بی‌صداقتی و دورویی است، ولی بی‌عقلی نیز در آن موج می‌زند. چرا؟ فرض کنیم که ادعای نویسنده درست باشد. آیا یک لحظه پیش خود فکر نکرده که اگر اصلاح‌طلبان هم سلطنت‌طلب شده باشند، حتما افراد با گرایش‌های فراتر از اصلاح‌طلبی هم شده‌اند، پس چه کسی برای سیاست رسمی می‌ماند؟ شما که حداکثر ۱۵درصد (با ارفاق) بیشتر نیستید، آن‌هم ۱۵درصد که به لحاظ متغیرهای اصلی جامعه جزو بخش‌های ضعیف‌تر و کم‌اثرتر است.   اگر اندکی، فقط اندکی درایت بود، حتی باید آقای نصیری را هم به نحوی توجیه و اصرار می‌کردید که وی هم طرفدار سلطنت نیست، حالا یک حرفی زده، وقتی دید که نظراتش درست نیست برمی‌گردد و... ولی به جای اینها یک مجموعه اصلی انقلاب که بسیار فراتر از کل اصولگرایان هستند را نیز باطن‌شناسی می‌کنید و نصیری را باطن آنها می‌دانید. آی‌کیو، در اندازه گنجشک هم نیست. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: انتقاد تند ابطحی از مهدی نصیری: پوست خربزه زیر پایت انداخته اند مهدی نصیری و توهم اتحاد

دیگر خبرها

  • ادعای بدون سند حجاریان درباره روحانی/ سخنی که خاندوزی باید تکذیب کند
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می‌دانند
  • عباس عبدی خطاب به نواصولگرایان: آی‌ کیوتان در اندازه گنجشک هم نیست
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است
  • ترامپ سر به سر ایران خواهد گذاشت؟ /هشدار رسانه اصلاح طلب به دولت رئیسی درباره ۲ خطر در کمین ایران
  • اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!
  • رئیسی: عملیات «وعده صادق» ما را در باشگاه قدرت های منطقه ای در بالاترین رده ها قرار داد
  • جز قدرت‌های برتر منطقه و جهان هستیم/ باید امیدآفرینی کنیم
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای ۲۰ ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای 20 ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران