توسط انتشارات شهید کاظمی؛ خاطرات محافظ حاج قاسم سلیمانی چاپ شد
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۱۸۸۱۶
به گزارش مهر به نقل از روابط عمومی انتشارات شهید کاظمی، کتاب «من محافظ حاج قاسم» نوشته هاجر پورواجد، شامل خاطرات شفاهی پاسدار شهید وحید زمانی نیا، از محافظان همراه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد، بهتازگی و همزمان با سالروز تولد این شهید، با همکاری موسسه فرهنگی و پژهشی مبین و انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این کتاب یکی از عناوین مجموعه «محافظان آسمانی» است و مطالبش در قالب داستان کوتاه ارائه شدهاند. این مجموعه برای سهتن از محافظان سردار سلیمانی در فرودگاه بغداد منتشر شده است.
شهید وحید زمانی نیا در سال ۱۳۷۱ در استان تهران در خانوادهای انقلابی دیده به جهان گشود. زندگی در محله شهر ری و در جوار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) از همان کودکی وحید را شیفته اهلبیت (ع) کرد. وحید از دوران نوجوانی تصمیم گرفت پاتوق خودسازی و تهذیب نفسش را حرم سیدالکریم قرار دهد؛ طوری که هرگاه در تهران بود خودش را شبهای جمعه به بارگاه ملکوتی حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) میرساند.
وحید عاشق دستگاه پر برکت سیدالشهدا (ع) بود، به طوری که تمام اوقات غیر کاریاش را در هیئتهای مختلف شهر تهران میگذراند. علاقه ویژهاش به روضههای آسمانی حاج منصور ارضی، از او شخصیتی متعبد و دلبسته حریم آل الله ساخته بود. از زمانی که لباس پاسداری را به تن کرد، مدافع حرم حضرت زینب (س) شد و بارها و بارها به سوریه رفت تا شاید مزدگریهها و جهادش را از بگیرد ولی خدا برای او سرنوشتی دیگری را رقم زد.
او با اینکه سنش کم بود ولی خیلی زود محافظ سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی شد. جهاد در رکاب حاج قاسم او را به لحاظ معنوی در عالیترین مرتبه قرار داد. با اینکه تازه داماد بود و همسرش انتظار رفتن به خانه بخت را میکشید، ترجیح داد به جای رخت دامادی در کنار حاج قاسم راه آسمان را انتخاب کند. سرانجام هم در کنار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد توسط پهپادهای تروریستهای آمریکایی دعوت حق را لبیک گفت و با پیکری تکهتکه به دیدار اربابش امام حسین (ع) رفت.
در بخشی از این کتاب آمده است:
«سال ۹۴، در جریان آزادسازی حلب، عازم مناطق عملیاتی شد. داعش و عوامل تکفیری از گازهای شیمیایی استفاده کرده بودند و عدهای از مدافعان حرم به علت استقرار طولانی، دچار عارضه شیمیایی شده بودند. شنیدم که دو، سه ماه غریبانه به سر بردهاند. میگفتند اوضاع نیروها اسفناک بوده و لحظات سختی را سپری کردهاند. به دلیل شرایط ویژه منطقه، قادر به تهیه غذا و آب نبودند و دسترسی به امکانات بهداشتی نداشتهاند. به لطف خدا بعد از مدتی از این وضعیت نجات پیدا میکنند.
خیلی از رزمندگان شیمیایی شده بودند. یک روز ابلاغیه آمد «آنهایی که در آزادسازی حلب و حومه بودهاند، بروند تست بدهند تا از سلامت و یا درصد شیمیایی ریه آگاهی پیدا کنند و اگر لازم به درمان است، درمان را آغاز نمایند.» به وحید گفتم که جریان این است. گرفت به شوخی و خنده که سمت ما خبری نبود!
گذشت تا اینکه سال ۹۷ مأموریتش در سوریه تمام شد و برگشت ایران. از همان موقع محافظ سردار سلیمانی شد. حالا که آمده بود، بیشتر همدیگر را میدیدیم. سرفه میکرد، آبریزش بینی داشت و بیدلیل اشکهایش سرازیر میشد. میگفت: چیزی نیست…»
این کتاب با ۹۶ صفحه منتشر شده است.
منبع: الف
کلیدواژه: حاج قاسم سلیمانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۱۸۸۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تشکر خانواده شهید الداغی از وحید شمسایی
به گزارش آخریننیوز به نقل از مهر، احسان الداغی، برادر شهید غیرت با تحسین حرکت سرمربی تیم ملی فوتسال ایران در واکنش به این اقدام اظهار کرد: در یک سال گذشته هر وقت گروههای ورزشی برای دلجویی مادرم میآمدند، او روحیه میگرفت و بسیار خوشحال میشد.
برادر شهید حمیدرضا الداغی افزود: دیروز نیز مادرم با شنیدن خبر اهدای قهرمانی تیم ملی فوتبال ایران در آسیا به برادر شهیدم و یادآوری حرکت او، بسیار شاد شد و روحیه مضاعفی گرفت.
وی یادآور شد: حمیدرضا ورزشکار بود و مادرم با بچههای ورزشکار ارتباط دلی دارد. تشکر میکنم از بزرگواری وحید شمسایی که در آن لحظات یاد برادرم را زنده کرد و این جریان ادامهدار شد.